تشکرشده 6 در 4 پست
تشکرشده 113 در 56 پست
سلام
من تاپيك قبليتون رو خوندم و چيزهايى كه به ذهنم مياد رو بهتون ميگم.
شما به نظر مياد عليرغم شرايط ماديتون هنوز براى ازدواج آماده نيستين، اينكه از نظر مادى و رفاهى در حد خوبى باشين دليل نميشه كه شما حتما آماده ازدواج هستين. شما در رفتارتون و افكارتون ايرادهايى دارين كه قبل از شروع زندگى مشترك حتما و حتما بايد رفعش كنين.
١. شما به شدت دهن بين هستين و اين باعث ميشه كه هميشه در انتخابتون شكست بخورين و رو تصميمى كه ميگيرين نمونين.
٢. وابستگى بيش از حد به خواهر و مادرتون دارين و اين اصلا و اصلا و اصلا قابل قبول نيست. شما هنوز تو سن سى سالگى منتظر تاييد انتخابتون از طرف خواهرتون هستين و اين خيلى بده و ضعف شما رو نشون ميده.
٣. به نظر مياد شما مشكل خودبزرگ بينى دارين چون خودتون رو از همه سر ميدونين، اينكه نامزد قبليتون رو به خاطر خجالت از پدرش كنار گذاشتين نشونه اين واقعيته.
٤. شما چون سطح زندگى خودتون از يك زندگى بسيار معمولى به درجه نسبتا خوب و به قول خودتون مرفه رسوندين حس ميكنين هر كى ميخواد با شما ازدواج كنه به خاطر پولتونه و به كسى اعتماد ندارين براى همين در انتخابتون دچار وسواس شدين.
ببخشيد كمى تند شد لحنم، من حس ميكنم اگه اينجورى بخواين زندگى شروع كنين محكوم به شكسته و كسى كه بخواد همسر شما بشه، ناخواسته از سمت شما تحقير خواهد شد چون اين پول لعنتى شخصيت همه رو عوض ميكنه، بخصوص شخصيت اونايى كه از اولش چيزى نداشتن و بعداً با زحمت به پول و امكانات رسيدن چون اين آدما به همه بدبينن.
لطفا قبل از هر چيزى وابستگيتون رو به خواهراتون كم كنين و منتظر تأييد انتخابتون از طرف اونها نباشين، بعدش هم اينكه اينو بايد ياد بگيرين كه آدم وقتى يه انتخابى انجام داد بايد چشمش رو روى بقيه زن ها و دخترها ببنده و سعى كنه فقط نكات مثبت همسر خودش رو ببينه، همسر آدم كفش نيست كه هر موقع دلشو زد بذاره كنار. لطفا كمتر به دنبال زيبايى باشين، بيشتر دنبال اين باشين كه اون طرف به دلتون بشينه و از نظر اخلاق و رفتار زيبا باشه، چون بعد از ازدواج همين اخلاقه كه ميتونه زشت ترين آدمارو در نظر زيبا و زيباترين آدمارو در نظر زشت جلوه بده.
تشکرشده 6 در 4 پست
تشکرشده 225 در 72 پست
سلام اقای سزار
بذارید من خودمو مثال بزنم من دختری بودم که از 13 سالگی خواستگار داشتم منظورم این نیست خواستگارهای پولدار نه دز سطح خودمونبودند من چند تا خواهر بزرگتر از خودم داشتم که نمیشد منو شوهر بدند
موند تا من شدم 18 ساله عینک میزدم یه خانواده سنتی دارم و لاغر و قدمم بلنده
۱۷۰
از هجده سالگی یه ذرع ازدواج من جدی تر شد
اما خواهر بزرگتر هر کسی میومد و میزد چون خودش 10 سالی از من بزرگتر بود
خلاصه نذاشت و نشد من ازدواج کنم
تا اینکه خواهرم ازدواج کرد من شدم 26 ساله
اما هر خواستگاری برام میومد به معرف میگفتن دختره که خشگلی و سواد و سر زبون داره حتما یه عیبی داشته که مونده خونه
خلاصه وقتی هم خواهرم ازدواج کرده بود باز هم دست از یرم بر نمیداشت و میومد به خواستگارها کم محلی میکرد مثلا توی اشپز خونخ ما برای شوهرش غذا درست میکرد و ور میداشت و میبرد یه روز یکی اومد خونمون خواستگاری و خواهرم بعد از یه ربع نیم ساعت اومد سلام دادو نشست حالا اشپز خونه اپن جلو چشم
موند تا شوهرم رو یکی معرفی کرد بازم میخواست ادرس خونشون رو گیر بیاره بره خونشون و بزنه بهم
اما من دیگه نزاشتم با هزار ترفند و چون از دست دخالت های خواهرم و حرف و حدیث و سنمم بالا میرفت و کیس خوبی نمیومد واسم منم شوهر کردم
الان خواهرم و شوهرش همش از شوهرم بد میگنن اگه تاپیک منو بخونید متوجه میشید چرا؟؟؟
اما من اصلا به حرف هیچکسی گوش ندادم چون اینا اگه دلسوز من بودند که این همه بلا سرم نمیاوردند!!!!
من چسبیدم به زندگبم
چسبیدم به مردی که حتی اندازه یه ارزن بهم محبت نکرد
خلاصه من هشت ماهه دارم میجنگم زتدگیمو درست کنم شوهرم بهم چقدر بی محلی کرد چقدر منو سنگ رو یخ کرد چقدر از شب تا صبح با خدا درد و دل کردم و اشک ریختم
چقدر دعا کردم
تازه الان خدا بخوا شوهرم بهتر شده
من از اول زندگیم و بچگیم کشیدم تا الان
با هزار امید و ارزو ازدواج کردم
من به حرف هیچکس گوش ندادم همه میگفتن نمیخوادت طلاق بگیر چرا شوهرت برات هیچی نخرید چرا میرید بیرون واست هیچی نمیخره
چرا اینطور باورتون نمیشه من چی ها کشیدم با یه سنگ متحرک ازدواج کردم حس کردم دیدم و فهمیدم منو نمیخواد اما موندم جون دادم تا الان و امروز
من از خواهرم حرفهایی شنیدم که مادرم به حالم گریه میکنه از تهمتذو تا هزار چیز دیگه خواهرم حتی عقدم نیومد محضر
اما شوهرم ذچه روزگارهایی بهم زهر کرد
اصلا خیری ندیدم
اما تلاش کردم ذالان شش ماهه عقدم خدا بخواد الان شوهرم داره درست میشه
شما هم سعی کنید با یه حرف زود دلسرد نشید
گوش به حرف اینو اون ندید
هر انسانی یه عیب و ایرادی داره
خوشگلی تکراری میشه اصل اخلاقه که وقتی اعصبانی میشه بهتون توهین نکنه معرفت داشته باشه زحمتت به چشمش بیاد ببینه داری تلاش میکنی واسه زندگیتون
ببین شاید یه دختری از شما سرتر باشع اما ببخشید شما رو اصلا به حساب نیاره چون ذهزار تا مرد نازشو به خاطر خوشگلی زیادش میکشن
زندگی به خیابون رفتن که نیست بگی مردم بگن به به عجب زن خشگلی
مخم اینه وقتی خسته کوفته میری خونه زنت به جای پارتی و خیابون خودشم مرتب کنه یه شزبتی چیزی برات اماده کنه کلی که میندازی بری تو مثل چوب لم نده رو مبل بگه اه چه زود اومدی. حتی جلو پاتم بلند نشه
یه چیزهایی به جز خوشگلی هست
زندگی پستی بلندی زیاد دلره
تشکرشده 1,144 در 414 پست
بازم سلام آقای بیزار.
جنسیتم از روی اسمم کاملا مشخصه و یه تاپیک دارم که میتونید ببینید برخی از مشخصاتم رو.
دخترم، سنم از شما چند سالی کمتره اما از 18 سالگی رو پای خودم بودم. هم درس خوندم و هم کار کردم. گاهی شغلهای مختلف رو همزمان امتحان کردم و روزی هیجده ساعت مشغول کار و پروژه بودم. الانم طوری که متوجه شدم داراییم از شما بیشتره که البته برام افتخاری نداره چون هیچ وقت هدفم نبوده. اگر مرد بودم و امکان یک سری کارها برام وجود داشت؛ قطعا وضع مالی خیلی بهتری داشتم.
مقالهای که اشاره کردم رو خونده بودم چون حس میکردم به بعضی مواردش نیاز دارم. فکر کردم شاید برای شما هم جالب باشه. اما ظاهرا برداشت دیگهای داشتید و خودتون رو از همه دنیا(و نه فقط جامعهای که جزئی از اون هستید) متفاوت میدونید.
شما آدمهای موفق و بالاتر از خودتون رو اونهایی میدونید که پولدارتر هستن؟! واقعا ممکنه؟!!!!!!!!!! بنده منظورم افرادی بود که زندگی پرباری(از هر نظر) داشتن و به اهدافی که داشتن رسیدن. آدم موفق فقط جلو رو نگاه میکنه نه عقب رو. آدم موفق سعی میکنه از دیروز خودش ببره؛ نه از پسر همسایه که اصلا معلوم نیست توی این مسابقه باشه یا نه...
در پاسخ من میفرمایید که نگرانم دختر بیست ساله بی شوهر بمونه و میخوام باهاش ازدواج کنم ولی بالا میگید که نامزدی قبلیتون رو به خاطر اختلاف سن زیاد؛ به هم زدید... اصلا مگه من گفتم شما با کسی دوست شدید؟! نوشته شما ربطی به صحبت من نداشت.
من که نمیتونم تاثیری روی شما بزارم پس دلیلی نداره از من عصبانی یا دلخور باشید. کسی اینجا با قصد ایجاد ناراحتی جدی برای شما، چیزی نمینویسه. همونطور که گفتید تصمیم کاملا با خودتونه. صد جای دیگه خواستگاری برید و 2000 دقیقه دیگه وقت صرف کنید.
شاید اونی که میخواید پیدا بشه.
ویرایش توسط mahasty : جمعه 29 مرداد 95 در ساعت 02:25
تشکرشده 240 در 117 پست
از دید من هم شما استارتر عزیز اصلا تفکر درستی ندارید!!! این ملاکای شما اونقدر پیش پا افتاده س که من همین الان 10 تا مورد تو ذهنم اومد! چقدر تفاوت دیدگاه بین ادما وجود داره! خیلی ها میگن خانومم 2-3 سال گپ سنی با من داشته باشه تا رفتارش و گفتارش وتفکرش پخته تر باشه و اونوقت شما به 10 سال اشاره میکنین! از دید شما یه دختر 20 ساله توانایی اداره ی زندگی رو داره؟ من 26 سالمه و تو کلان شهر تمام سالهای عمرمو زندگی کردم، تو بهترین دانشگاه از 17 سالگی تا به حال که دانشجوی دکتری هستم، درس خوندم ولی الان تازه حس میکنم دارم قدرت اداره ی زندگی رو کسب میکنم، برخورد با تنش ها، راه اومدن با همسر، برخورد با خانواده ش، حفظ کیان خانواده م، و... تو 20 سالگی اصلا برداشتی از شوهر کردن نداشتم!!! این که ادم 100 جا بره خواستگاری نشون میده که یا معیارای خودشو دقیق نمیدونه و یا اگرم بدونه از ترس زیاده خواه خطاب شدن کتمانشون میکنه و لذا چیزایی میگه که واقعا اون چیزی که میخواد نیست و لذا موارد پیشنهادی مغایر با خواست قلبیش میشه! با همین ملاک های شما کاش یه نظرسنجی بود دخترای این فروم میومدن جواب میدادن ببینین چنتا دقیقا همون ملاکارو دارن! شما ملاک هاتو ریز کن! با خودتون رو راست باشین دوست عزیز!!!!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)