به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1395-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 75 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پسرتون از لحاظ adhd بررسی شده؟به جز پزشک اطفال با روانپزشک هم مشورت کردین؟
    این طور که متوجه شدم خوابش منقطعه که به نظرم نکته جالبی نیست و می تونه روی رشد بچه تاثیر منفی بذاره.البته تخصصی ندارم و نمی خوام نگرانتون کنم ولی جای شما بودم نظر روانپزشک و دکتر مغز و اعصاب رو هم جویا می شدم.

    به نظرم از همسرتون بخواید بیشتر تو امور بچه و خانه داری باهاتون مشارکت کنن.در واقع نصف امور مربوط به بچه داری و کار منزل با ایشونه.همونطور که گفتین فشار زیادی روی شما هست و این ممکنه حتی سلامت خودتون رو هم به خظر بندازه.حتما یه روز در هفته بچه رو به کسی بسپرید و به اون چیزی که می خواید و بهش علاقه دارین بپردازین.

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 مرداد 95 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1395-5-21
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    56
    سطح
    1
    Points: 56, Level: 1
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    پست شماره سه گفتید روابط خوبی با همسرتون دارید و همه چیز هم عالی هست، تا جایی که من فکر کردم فضا و محیطی به این آرومی و خوبی، شاید بچه ی شما واقعا مشکلی داره که پزشکشون متوجه نشدن !!

    پست شماره شش از شرایط بد جسمی و روحی خودتون گفتید ... البته بعد از یکسال بی خوابی و بی تابی فرزندتون، این فرسودگی دور از انتظار نیست.

    فکر می کنم مشکل شما نیاز به بررسی عمیق تر داره و به راحتی نمی شه نظر داد.

    من اگر با شرایط فعلی خودم، جای شما بودم ( منظورم این هست که ممکنه خیلی تفاوتها وجود داشته باشه که من در موضوع نگنجوندم و ازش خبر ندارم )
    این کار را می کردم:

    1- یک روز که همسرتون خونه هست، یا اگر امکانش باشه یک روز از مادر یا خواهر یا مادرشوهر ... کسی کمک می گرفتم که بچه را اونروز نگه داره.
    توی اون یک روز برای یک هفته غذا آماده می کردم. در حدی که تهیه ی غذای هر وعده کمتر از نیم ساعت بیست دقیقه وقت من را بگیره.
    آشپزخونه را مرتب می کردم. خریدهای یک هفته ده روز را انجام می دادم و خلاصه خودم را برای یک مرخصی یک هفته ای از کار خونه آماده می کردم ...

    2- هفته مذکور از صبح همراه با بیدار شدن پسرم درست مثل یک مربی با حوصله ( و البته بیکار !) تمام مدت در کنارش بودم.
    صبحانه که با هم خوردیم با کمک همدیگه سریع جمع می کردم ( یه تیکه نون بهش بدین بگو ببر بذار تو یخچال، یه ظرف نشکن بدین دستش بگو با هم ببریم بذار توی سینک یا ظرفشویی ... تا بخواد این کار را بکنه، شما سریع بقیه را جمع کن )

    بعد بشین باهاش یه بازی بکن در حد سنش
    بعد براش کتاب بخون
    بعد یه کارتون یک ربعی باهاش ببین ( بچه یکساله فکر نمی کنم بتونه یه ربع تمرکز کنه، شاید کوتاهتر لازمه)
    بعد باهاش بازیهای بدو بدو و خسته کننده بکن ...
    تا می تونی باهاش بازی کن
    بعد یه تیکه از بازیهای خودش را براش فیلم بگیر و نشونش بده
    خلاصه تا می تونی بر اساس سنش باهاش بازی کن.

    ظهر نهار با هم و فقط با تمرکز روی بچه
    بعد از نهار هم یه کار کوچیک ازش بخواه و تو اون فاصله خودت سریع جمع کن

    براش کتاب بخون و کنارش بخواب. حتما خودت هم بخواب.
    بیدار که شد دوباره بازی و زندگی با هم را شروع کنید.

    روی خوراکیهای عصرش بیشتر دقت کن که قند و کافین و ... نداشته باشه و سالم باشه، که به خواب آروم کمک می کنه.
    میوه و شیر و ...
    بازی و سرگرمی را ادامه بدین. بیشتر دنبالش بدو و بیشتر خسته اش کن.

    غروب یه دوش آبگرم آروم و بدون هیجان و سرو صدا .... طوری که آرومش کنه و برای خواب آماده بشه
    کمی ماساژش بده و با صدای آروم و ملایم باهاش حرف بزن. براش لالایی بخون. موسیقی بدون کلام و آروم براش بذار
    کنارش بخواب و سعی کن با هم بخوابید. دوش آب گرم، موسیقی آروم و حضور مادر به خواب کودک خیلی کمک می کنه.

    وقتی خوابش برد و خودت هم کمی کنارش استراحت کردی، بلند شو و کارهای نصفه نیمه روزانه ات را تمام کن. البته به خودت فشار نیار. فقط ضروریها

    اگر هفته اول به نظرت خوب بود
    هفته دوم تکرارش کن

    بچه ها سریع رشد و پیشرفت می کنند. بعد از یک ماه می تونی مسولیتهای بیشتری بهش بدی و وقت بیشتری برای خودت باز کنی.
    اون یاد می گیره چطور بازی کنه. چطور آروم باشه و چطور لذت ببره.

    سنش که بالاتر بره تمرکزش بیشتر می شه.
    مدت بیشتری می تونه یک بازی، یک کارتون، یک قصه یا ... را تحمل کنه.
    عدم تمرکزش مربوط به سنش هست. شما از یه بچه یه ساله انتظار داری نیم ساعت بشینه تنهایی بازی کنه؟

    هر شب نیم ساعت در مورد روانشناسی کودک کتاب و مطلب مفید بخون.
    نون و پنیر و خرما و ... شب بیداری و بقیه مسائلی که گفتید شما را ضعیف کرده. فرزندتون تقصیری نداره.

    هر هفته یا ده روز، نصف روز از یکی برای نگه داری بچه کمک بگیرید. ببرید خونه مادرشوهرتون یا مادرتون بذارید. اون نصف روز را به خودتون برسید. اگر بیشتر همکاری کردند که چه بهتر.
    حتی می تونید با دوستی که فرزند هم سن و سال داره قرار بذارید. یه روز شما هر دو بچه را نگه دارید. یه روز دوستتون. اینطوری بچه ها بازی با همدیگه رو هم یاد می گیرن.
    ممنون از شما دوست عزیز.باید بگم من یکی دوبار پسرمو سپردم دست دختر عموم که اونم یه بچه ی کوچیک داره،یه لحظه غفلتش باعث شد پسرم چاقوی میوه خوری رو برداره و سه تا از انگشتاشو ببره.یه بار هم دست خونواده ی شوهرم بود که اونجا هم معلوم نیشت چطور رفت توی اتاق و اتو از توی دستش افتاد روی پاهاش....بهم حق بدید هیچکس مثل خودم نمیتونه مراقب پسرم باشه اون خیلی شیطونه و حتی نمیشه لحظه ای ازش غفلت کرد.و باید بگم که تمااااااام روشهاتون رو امتحان کردم طی این یکسال.اخیرا سعی کردم براش قصه بگم شبها ولی گوش نمیده و میخواد که بغلش کنم و گریه میکنه.هم خودم هم شوهرم مشکل معده داریم و نمیتونم غذا رو بیشتر از یه بار گرم کنم و استفاده کنم.اکثرا صبحها از استراحت کوتاهم میزنم و غذا آماده میکنم،شوهر مهربونم همیشه بهم میگه خودتو اذیت نکن و نمیخواد آشپزی کنی اما دوست ندارم وقتی از سرکار میاد بهش نون ماست بدم.پسرم هم غذا خور شده و باید روزانه براش غذا آماده کنم.باور کنید من تنها مشکلم خواب کمه پسرمه و اینکه نمیدونم چطور بخوابونمش.بقیه ی مسائل رو میتونم به نحوی حل کنم اما نمیدونم با چه روشی آرومش کنم که مثل اکثر بچه ها روی پاهام آروم بخوابه.بخدا وقتی بقیه ی مادرا رو میبینم که بچه هاشون خواب خوبی دارن و راحت میخوابن خیلی غبطه میخورم.یا مادری که با داشتن بچه ی آروم همش شاکیه و حوصلشو نداره.من در طول روز با بازی خیلی چیزها رو سعی میکنم به پسرم یاد بدم هر چند خیلی گریه میکنه اما تحمل میکنم و خداروشکر باهوش هم هست...به نظر شما جایی هست که بتونم پسرمو برای یکی دوساعت تحت نظر خودم ببرم تا با بچه ها بازی کنه؟البته دوست دارم اون جا بیشتر جنبه ی آموزشی داشته باشه

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    شما توقع خیلی زیادی از یه بچه یک ساله داری
    من خودم بچه دارم و میدونم که بچه تا دو سالگی همش مراقبت می خواد یعنی تا زمانی که بیداره مرتب باید همراهش باشی و مواظبش باشی و وقتی آزاد هستی که بچه خواب باشه
    بچه بزرگ کردن زحمت و دردسر داره و باید با حوصله با بچه رفتار کرد ربات که نیست بهش برنامه بدی این ساعت بخواب این ساعت بازی کن این ساعت غذا بخورو...
    سعی کن توقع ات را از یه بچه کوچک پایین بیاری و رفتارت را با این طفل کوچک و ناتوان اصلاح کنی

    بچه ها همیشه برای خوابیدن مقاومت می کنند و دوست دارن تا لحضه آخر و تا آخرین نفس بازی کنند و خواباندن بچه ها هم زیاد کار راحتی نیست
    شما یه جای به خصوص برای خواب فرزندت در نظر بگیر مثلا روی تخت توی اتاقش و دیگه اصلا جای خوابی را عوض نکن و حتی دکور اتاق خواب بچه را هم عوض نکن و هر وقت که می خوای بخابونیش ببرش همونجا برا خواب
    ببین بچه ها خودشون نمی تواندد تنها بخوابن یعنی برای خوابیدن یکی بایدبا بچه همراهی کنه . کمکش کنه که خوابشون ببره قبل از خواب سعی کن شکمش سیر باشه و پوشکش را عوض کنی و با آب گرم حداقل کمر به پایین را بشوری
    معمولا بچه ها در حالی که شیر می خورن خواب میرن یا تو گهواره در حالی که مادر تابشون میده خواب می رن باید قلق دستت بیاد و هر بچه یه قلق مخصوص به خودش داره که مادرش با صبر و حوصله این قلق را پیدا کرده احساس می کنم شما تا یه حدی بی حوصله هستی که سر یه بچه یک ساله داد می زنی که بخواب بایدحوصله داشته باشی و با تیز هوشی سعی کنی رگ خوابشو پیدا کنی

    شما که به منزل فامیل شوهرنزدکی با بچه دو تایی برید آنجا مطمئن باش خیلی تو روحیه خودت و بچه اثر داره مخصوصا که میگی دوسش دارن بچه ها زود خسته میشن از چیزای تکراری اگه مرتب تو خونه باشن بهانه گیر میشن باید حتما روزی یه بار برن بیرون
    راستی اسباب بازی زیادی جلوش نباشه 2-3 تیکه اسباب بازی جلوش باشه و بقیه را جایی بزار که اصلا آنها را نبینه بعد از دوهفته اسباب بازیهاش را با اسباب بازی هایی که قایم کرده بودی عوض کن
    ساعاتی که همسرت خونه هست ازش کمک بگیر و کارهای خانه را انجام بده و برای غذای روز بعدت فکری بکن

    رازیانه هم تا حدودی خواب آور هست
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  4. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    Shadi2 (دوشنبه 25 مرداد 95), بانوی آفتاب (دوشنبه 25 مرداد 95)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام.. همه نوشته هائی که نوشتین در مورد پسر خواهر زاده منم صدق میکنه.. یعنی خواهرزاده من تو این یکسال چن کیلو وزن کم کرده و از شدت بی قراریش به سطوح اومده .. خود ما هم که چن دقیقه ای نگهش میداریم پدرمون و در میاره..
    واقعا این جور بچه ها درونشون یه نوع بی قراری هست که هیچ جوره خنثی نمیشه ..نه با بازی نه با خوابیدن و نه شیطنت.. من چن بار بهش گفتم که این ژنتیکیه.. چون پدربزرگش که میشه داماد ما الان که نزدیکه پنجاه سالشه بازم

    پر جنب و جوش و فعاله و نمیتونه یه جا بند بشه.. و فک کنم به اون رفته..

    پس به خواهرزادمم گفتم که الان اینجوریه ولی بزرگ بشه ادم موفقی خواهد شد ..چون سیستمشون طوریه که دست از تلاش برنمیدارن و صبح تا شب فکر فعالیت و ورزش هستن..به نظر من کمی که بزرگ شد حتما بذاریدش ورزش ..
    قطعا ورزشکار خوبی خواهد شد.. پس با این امید این روزهای سخت و تحمل کنید

  6. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (دوشنبه 25 مرداد 95)

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 12:52]
    تاریخ عضویت
    1395-7-26
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    333
    سطح
    6
    Points: 333, Level: 6
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فکر میکنم مشکل خاصی نداره
    تو دوران بارداری استرس یا اضطرابی داشتین؟


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.