به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اره دفعه اول اینطوری بود ولی مربوط به خیلی ساله پیشه.دیگه حل شده برام.نمی دونم چرا نوشتم اصلا.در مورد بقیه مواقع انقدرام بد نبود.به هر حال من که گفتم اصلا قصد ندارم رجوع کنم.قصدم ندارم با آدم جدیدی زندگی جدیدی رو شروع کنم.اصلا به همکارم دیگه فکر نمی کنم.خیلی آدم کثیفی هستم که می خواستم با اون رابطه برقرار کنم.خدا منو نمی بخشه.آبروی هر چی زنه من بردم.بدم میاد از خودم.دلم می خواد بمیرم.اگر قیافه منو ببینید فکر می کنید آدمای خوبی باشم.به ظاهرم نمیاد انقدر کثافت باشم.یه آدمی که در ظاهر همه فکر می کنن نماز خونه ساده است مهربونه ولی در باطن مثل لجن می مونه.من از همسر سابقم خیلی بدترم.می دونم جایگاه اون پیش خدا از من بالاتره.نمی دونم چی شد انقدر من بد شدم.می خوام خودمو از این همه آلودگی رها کنم.نمی دونم چیکار باید کنم.

    - - - Updated - - -

    خدا خیلی رحم کرده آبروی منو حفظ کرده.وگرنه اگه چیزایی که تو ذهن من بودن بر ملا می شدن باید می رفتم زیرخاک.همسر سابقم خیلی پشیمونه ولی من می دونم به من وفادار نبود می دونموبه من خیانت کرد.یه عالمه اس ام اس فحش و جرت و پرت برای اون زنوفرستادم.بهش گفتم که زنای هرزه از تو بهترن.حداقل اونا تکلیفشون مشخصه.همه می .ولی تو ظاهرت رو حفظ کردی ولی در باطن از زنای خیابونی کثیف تری.الان خودم مثل اونم بدتر از اون.می خواستم برم تو زندگی یه مردی که نماز اول وقتش ترک نمیشه.مردی که تو صورت زن نامحرم نگاه نمی کنه.اصلا من کجا زن اون کجا.چی با خودم فکر می کردم آخه.اگه زنش می دونست من چنین آدمی هستم...

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1395-5-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,056
    سطح
    17
    Points: 1,056, Level: 17
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امیدوارم خدا بهت صبر عنایت بفرماید

  3. 2 کاربر از پست مفید tanha_va_Ghamgin تشکرکرده اند .

    carameli (چهارشنبه 20 مرداد 95), باغبان (سه شنبه 19 مرداد 95)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی فکرای آزار دهنده تو سرمه.چی کار کنم راحت شم؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید carameli تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 19 مرداد 95)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوستان چرا جواب نمی دین. من مدام تو ذهنم فکرهای مختلف هست در همه شرایط
    وقتی دارم کتاب می خونم بازم تو فکرم
    وقتی دارم با کسی حرف می زنم
    ذهنم همیشه شلوغه تمرکز ندارم
    همه می گن انگار تو دنیای دیگه ای هستم
    فکر می کنم خیلی گناه کارم و دلم می خواد بمیرم ولی عادت کردم اون چیزای گناه رو تو ذهنم مرور کنم
    همیشه همکارم تو ذهنم هست
    وقتی دارم نماز می خونم بازم غرق تو افکار خودمم
    همسر سابقم مرتب به من اس ام اس میده می گه خیلی پشیمونه به خودش توهین می کنه میگه من فقط به زیر شکمم فکر می کردم خاک بر سرم و این جور حرفا
    می گه می خواد بهترین مرد دنیا و بهترین پدر دنیا باشه فقط می خواد بهش فرصت بدم
    وقتی اینجور حرفارو می شنوم ازش آرامشم بیشتر میشه ذهنم آرومتر میشه کمتر به همکارم فکر می کنم ولی چون می ترسم از برگشتن باز دوباره جوابشو نمی دم و به هم میریزه ذهنم باز فکرای دیوونه کننده
    حال جسمیم هم بده.
    خیلی بد
    خواهش می کنم راهنمایی کنید چه جوری به هیچی فکر نکنم؟


    منظورم فکر به مسائل جنسی نیست ها اشتباه برداشت نکنید
    فکر می کنم که مثلا پیر بشم تنها باشم چی میشه؟
    مثلا اگر فلان همکارم متوجه بشه من طلاق گرفتم
    عمم بفهمه
    پسر عمم بفهمه....
    فکر می کنم خدایی نکرده پدر و مادرم نباشن چی؟
    فکر می کنم خانواده شوهر خواهرم مطلع بشن چقدر آبرو ریزی هست
    فکر می کنم لباس هایی که خریدم برای خودم لباس هایی که تو خونه ای هستن و پیش پدرم نمیشه پوشید مثل شلوارک و تاپ که تازه برای خودم آورده بودم و خیلی خوشگل هم هستن چی کار کنم؟
    اونا حیف می شن
    فکر می کنم اگر از اول با این ازدواج نکرده بودم الان حتما بچه داشتم و زندگی خوب
    گاهی به خواستگارای قدیمیم فکرمی کنم می خوام بدونم الان اونا خوشبختن یا نه
    گاهی فکر می کنم پدرو مادرم آدمای خوبی بودن پدرم روزی حلال داشت شغل سختی داشت پس زندگی من چرا اینجوری شد؟
    فکر می کنم چقد لذت بخشه شبا تو بغل کسی بخوابی و من تا اخر عمر دیگه نمی تونم این حسو داشته باشم
    در مورد اینکه مادر می خواستم بشم ونمیشه
    در مورد اینکه برم یه بچه به سرپرستی قبول کنم بزرگش کنم عصای دست روزگار پیریم باشه و اینکه چه مسئولیت بزرگی هست وچه مراحل قانونی داره و دیگران چی قراره بگن....
    در مورد اینکه کاش شغلمو عوض می کردم می رفتم یه جا که از اول همه بدونن من مجرد بودم
    در مورد اینکه عکس ها و فیلم ها چی میشه؟
    در مورد اینکه چه مشکلی داشتم که نتونستم زندگی مو رو به راه کنم؟ چرا انقدر بی عرضه بودم واقعا هرکی چای من بود زندگیش به اینجا می رسید
    در مورد اینکه شاید اگه از اول انقدر مطیع و تو سری خور نبودم شاید شوهرم اخلاقش تغییر می کرد
    و هزار جور فکر دیگه. که یه لحظه از شرشون خلاص نمی شم.
    در مورد گناهام و اینگه چه عقوبتی در انتظارم هست
    در مورد اینگه الان در نظر اون همکارم چقدر آدم بدبختی ام چون باهاش حرف زدم در مورد زندگیم
    درمورد همسر همکارم که چه جوری باید ازش حلالیت بخوام چون سعی می کردم ارتباطم رو با همکارم زیاد کنم بهانه های مختلف جور می کردم بهش اس ام اس می زدم و دلم می خواست یه کاری کنم به من جذب بشه با محبت و نشون دادن زیبایی و این چیزا
    ویرایش توسط carameli : سه شنبه 19 مرداد 95 در ساعت 12:50

  7. کاربر روبرو از پست مفید carameli تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 19 مرداد 95)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    عزيزم شما بايد تحت روان درماني قرار بگيري. اينكه اينجا درد و دل كني مشكلي رو ازت حل نميكنه. شما الان چندين برابر بيشتر از اون چيزي كه واقعا به عنوان مشكل وجود داشته، تحت فشار قرار گرفتي. اون هم فقط به خاطر اينكه شوهرت نسبت به مسائل تو دركي نداشته و تو هم به يك باره كلي شك بهت وارد شده.
    برو پيش يه روانشناس خوب كه بهت كمك كنه از اون حالات خارج بشي. اول بايد حالت خوب بشه، وقتي حالت خوب شد، حالا ميتوني بياي از كمك و مشاوره دوستان استفاده كني كه رجوع كني يا نه.

  9. 4 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 19 مرداد 95), carameli (چهارشنبه 20 مرداد 95), بارن (سه شنبه 19 مرداد 95), باغبان (سه شنبه 19 مرداد 95)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    شما که نهایتا در مورد همکارت عملی رو مرتکب نشدی
    علاوه بر اون پشیمون شدی و توبه کردی پس گناهی در کار نیست
    خودت رو ببخش و ذهنت رو رها کن
    این چه واژه هایی هست که برای خودت به کار میبری

    خودت رو دوست داشته باش
    چقدر بیش از حد به دست و پای خودت می پیچی و اعتماد به نفس خودتو داغون می کنی

    فعلا هیچ کاری نکن
    نه بچه بیار نه ازدواج نه رجوع
    بذار هر وقت به هیجاناتت غلبه کردی و تونستی منطقی فکر کنی تصمیم بگیر

    به این فکر کن که یه مدت باید تحمل کنی و به یاری خدا میتونی بعدش یه ازدواج موفق داشته باشی

    چرا نباید خانواده داشته باشی یا بچه

    اگر اعتماد به نفس و توکل داشته باشی به همشون میرسی

    فقط هیچ کار عجولانه ای نکن لطفا تمرین صبر داشته باش
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  11. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 19 مرداد 95), carameli (چهارشنبه 20 مرداد 95), باغبان (سه شنبه 19 مرداد 95), حسين40 (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  12. #17
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام



    ببخشید خانم carameli شما کاراگاه هستید ؟

    آخه کارگاه ها ، همیشه یه ذره بین دارنند و مدام محیط را با اون می بینند و بعد از تماشا و زووم محیط ! از خودشون سئوال می کنند

    مثلا : چرا اینجوری شده ؟ چرا اینجوری نشده ؟

    در واقع یکی از ابزار کارگاه ها کلمه " چرا ؟ " هست !

    مثلا : چرا من شاد نیستم ؟ و ......

    کلمه چرا را حذف کن و به جاش بگو " چگونه؟

    کلمه چگونه باعث میشه شما سئوال تفکر ی از خوتون بپرسید و راه حلی برای بهبود پیدا کنید


    به نظرم یه خورده به خودوتون مرخصی بدید و دنبال یه شغل دیگری به جز کاراگاهی باشید !
    نظرتون چیه ؟

    ................................................


    اولین کاری که باید بکنید اینکه تو ذهنتون زباله جمع نکنید


    خواهر گلم آخه این همه زباله برای چی تو ذهنت نگه می داری ! - آشغال های ذهنتو بنداز دور.

    برای رسیدن به این مهم به این فکر کنید که شما امروز تازه متولد شده اید

    هر آدمی بوده اید و هر اشتباهی هم اگر انجام دادید فراموش کنید و فرض کنید تازه امروز متولد شده اید

    بی خیال گذشته – گذشته مهم نیست که - بلکه یاد گرفتن از گذشته و استفاده در زمان حال مهمه !

    اگر بخوایم نگران گذشته باشیم زمان حال و شادیش را از دست می دیم .



    یه چیز دیگه خدمتتون بگم که : شما چرا همش از آینده می ترسی !

    گذشته که گذشت ، و آینده که نمی دانم کجاست ، کجاست !

    آینده را به خداوند بسپار و ان شا الله اتفاقات اون همش خیره - و مسیری هست برای پیشرفت خودمون !

    شاید تو این مسسر اشتباهی داشته باشیم ولی اگر هدفمان پیشرفت باشه و سعی کنیم از تمام حوادث زندگی درس بگیریم ، راحت تر و آسوده تر زندگی می کنیم .



    یکی از دلایلی که فکر شما همه جا مشغوله اینکه : به گذشته و آینده زیاد فکر می کنی و روی اتفاقات زووم داری!

    پس رها کن و آزاد باش ! - این زباله ها را رها کن

    چرا رها کنم ؟
    جواب : برای انکه شاد باشید – برای خودتون – برای سلامتتون - برای زیباییتون و .....

    چه چیزی مانع توست ؟
    .....................................


    به نظرم باید هممون سعی کنیم یه استاندارد زندگی خوب برای خودمون تعریف کنیم !

    نظرتون چیه ؟

    تا حالا بهش فکر کردید !


    برای تمرین به نظرم یه برنامه ریزی یک ماهه انجام بدید

    سعی کنید تو این یک ماه خودتون را زیاد درگیر همسر سابقتون نکنید و سعی کنید به هدف ا ماهه خودتون فکر کنید .


    صبح ساعت مشخصی از خواب بلند شید – ورزش کنید – صبحانه بخورید – به کارتان بپردازید - سعی کنید به دیگران کمک کنید

    نقاشی بکشید – فیلم های شاد ببنید – باشگاه ورزشی برید – هر هفته کوه برید – به مکان های زیارتی برید و با خودتان خلوت کنید !

    تمرین سکوت را انجام بدید !

    مثلا رو به قبله بشینید و سعی کنید به مدت 10 دقیقه به چیزی فکر نکنید !

    این بهتون آرامش میده - چو مغز یاد میگیره بازی گوشی نکنه !

    و این فقط با تمرین انجام میشه .


    .........................................

    خوبه که درد و دل می کنید - چون باعث میشه آدم سبک بشه

    ولی دیگه باید به فکر راه حل و شاد زیستن باشی خواهر گلم .


    وقتی تمرین یه ماهه را انجام دادی - ذهنت آرامش خوبی پیدا می کنه - بعد میتونی در ازدواجت بهتر تصمیم بگیری

    حتما مشاورزه حضوری هم برید و یا از آقای مدیر در این زمینه مشورت بگیرید .


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 19 مرداد 95 در ساعت 14:55

  13. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 19 مرداد 95), carameli (چهارشنبه 20 مرداد 95), فکور (سه شنبه 19 مرداد 95), حسين40 (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  14. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,370 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    در مورد اولین پست شما،تمایلات شوهرت خیلی نزدیک به سادومازوخیسم به نظر میرسد اما بعضی پارامترهای اساسی آنرا ندارد بنابرین نمیشود با قطعیت گفت که روابط آزارگری آزار خواهی جنسی مدنظرش هست.در این زمینه میتوانید به سایت تنظیم خانواده یا یک سکسوتراپ مراجعه کنید .واگر قصد بازگشت داشتید واز طرفی نیاز به اصلاح تمایلات جنسی دارد مدتی مشاوره برود.به احتمال زیاد شروط شما قبل از رجوع برای مشاوره درمانی را میپذیرد ...

    اما مطلب اخیر شما که خود را سرزنش کرده اید‌.این نوع سرزنش کردن کمک کننده به تو نیست.عزت نفس واحساس ارزشمندی هست که باعث میشود در زندگی خود تصمیمات متعالی تر بگیری وتو رو از تصمیمات کم ارزش منصرف میکند....طبیعی هست که هر انسانی نیازهای عاطفی وجنسی دارد که ممکن است در مقاطعی به شدت کمبود آنها را حس کند.حالا این شخص ممکنه زن باشه یا مرد مجرد باشه یا مطلقه یا ... .

    اگر میخواهی آرامش داشته باشی اول از همه نیازمند این هستی واقعیت وجودی خود رو بپذیری بدون اینکه انکارش کنی.بعدش سعی کنی بستر زندگی خود وشرایطی که در اون هستی رو طوری مدیریت کنی که احساسات آزار دهنده به حداقل برسد(مثل باشگاه رفتن وکارهای خلاقانه ای که در تایپیکهای قبیلیت هم اشاره شد)

    در نهایت من باز هم به شما توصیه میکنم تا زمانی که اطلاعاتت مبهم وناقص هست وبه یه اطمینان نسبی نمیرسی از گرفتن تصمیمات مهم صرف نظر کن.تمام افکار ازار دهنده رو رها کن اینکه الان مردم چی فکر میکنند یا به همکارات چی گفتی یا پدر ومادرت به دیگران چی گفتند.اینها باعث استرس وفشار بیشتری میشوند.تو حق داری آرامش داشته باشی اول از همه با خودت روراست وصادق باش.این کمک میکنه شجاعت بیشتری داشته باشی که درجامعه «خودت» باشی
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : سه شنبه 19 مرداد 95 در ساعت 15:17

  15. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    carameli (چهارشنبه 20 مرداد 95), فکور (چهارشنبه 20 مرداد 95), باغبان (سه شنبه 19 مرداد 95)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.ممنونواز صحبت های خوبتون.حس می کنم واقعا بهتر شدم آروم تر شدم.
    فکور شما نمی دونید من چه جور آدمی هستم.من نمی تونم خودم رو دوست داشته باشم چون واقعا نفرت انگیزم.دوست دارم حس مثبت به خودم بدم ولی واقعیت اینکه من بی حیا و بی شخصیت شدم و کلا آدمم نمیشم.من خیلی وقتا یاد کارهام می افتم خودمو می زنم.آقای امین سرزنش نمی کنم خودمو ولی نمی تونم کارایی که کردم فراموش کنم.باغبان عزیز درست می گی همش درگیر گذشته و آینده هستم ولی شمام اگه جای من بودید مثل من می شدید چون من مرتکب خطاهایی شدم که قابل بخشش نیستن.
    من دوست ندارم اقرار کنم به گناه های خودم.چون می دونم فقط این حرفا رو باید به خدا بزنم و از اون بخوام ببخشه منو.ولی انقدر دلم پره نمی تونم نگم.اینکه بقیه فکر می کنن آدم خوبی هستم بیشتر منو زجر میده.چون خیلی خیلی خیلی بدم.
    من خیلی از مشکلات زندگیم رو تو تلگرام برای همکارم تعریف کردم.اون اصلا دلش نمی خواست مشکلات من رو بدونه.چند بار من رو بلاک کرد.ازش خواهش می کردم بزاره حرف بزنم.حتی بهش ابراز علاقه کردم.خیلی آدم محترمی بود خیلی مهربون و با احترام به من گفت دیگه بهش اس ام اس ندم
    گفت لطفا به من اس ام اس ندید.
    منم قبول کردم چند روز اس ام اس نمی دادم دوباره خوابش رو دیدم بهش اس ام اس زدم با اسم کوچیک صداش کردم گفتم خوابمو.گفتم دست خودم نیست.گفت می دونم.چهارشنبه هفته پیش بود.وقت مشاوره داشتم از مشاوره که برگشتم بهش اس ام اس زدم گفتم مشاوره رفتم داشتم تعریف می کردم مشاوره چی گفت
    یهو برام اس ام اس زد گفت خانم فلانی اینا به من مربوط نمیشه.اینا رو به من نگید.
    منم از اون روز دیگه چیزی نزدم ولی حالم خیلی بده.هر لحظه یادکارام می افتم.الان در نظر اون من یه آدم قابل ترحم و بد بختم.نمی خوام درد دل کنم ولی به کی بگم این همه بدبختی رو من به کی بگم؟ من با اینکه می دونستم اون متاهله وقتش رو می گرفتم از وقتی باید برای خانوادش می ذاشت هی مزاحمش می شدم الکی به بهانه های مختلف.هر شب خوابشو می دیدم.می خواستم یه کاری کنم عاشق من شه.می خواستم زنش بشم.
    شوهر سابقم با یه زنی که ۷ سال از خودش بزرگتر بود به من خیانت کرد.من وقتی از همه چی مطمئن شدم تماس گرفتم با اون خانم تلفنی توهین کردم.بعد اومدم تو واتس اپ و تلگرام ادش کردم کلی اس ام اس توهین آمیز فرستادم.با گوشی مادرم و پدرمم فرستادم.نمی دونم چرا خودم شدم مثل اون.

  17. کاربر روبرو از پست مفید carameli تشکرکرده است .

    فکور (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر خوب نوشتین باغبان عزیز.واقعا اگر بتونم از شغل کارآگاهی استفا بدم راحت میشم.:(
    من نمی تونم مشاوره حضوری برم چون نمی تونم واقعیت ها رو حضورا بگم.و دو سه باری هم که گفتم کلا پشیمون شدم .اصلا دیدمم نسبت به مشاورا عوض شد.نمی تونم حرفای واقعیم رو بگم چون آبروم میره و می گن چقدر این آدم شهوت ران و ضعیفی هست.


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عشق عمیق من ب کسی ک جایی تو زندگیش ندارم
    توسط negaham در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 بهمن 92, 13:55
  2. تو رستم دستانی از زال چه می ترسی
    توسط ani در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 14 خرداد 90, 12:17
  3. یه کسی منو راهنمایی کنه تو رو خدا !!!!!
    توسط varjavand در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 10 خرداد 87, 19:50

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.