به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نظریات فمینیستی مثل نسخه های پزشکانی هست که پزشک حاذق خودش توی 40 سالگی سکته میزنه،فلسفه ازدواج موقت هرچی که هست واضح و شفاف نشده و سوءاستفاده و انحراف و آوارگی درش زیاده، منم 1سالی هست طلاق گرفتم، چندمورد آشنا شدم که آدمای متشخصی بودند و مذهبی هم بودندو تمایل به صیغه و ازدواج دوم رو باهام داشتند، از طرفی یک مشاور مجتهد و مومن هم دارم ، که خودش رو پدر من میدونه، شدیدا مخالفت کرد و گفت هرگز نباید سمت صیغه برم، از اونجایی که این مرد در حد یک آیت الله برام اثبات شده و به مومن بودنش یقیین دارم پس به علت مخالفتش فکر کردم وخب به این نتیجه رسیدم که ما به عنوان شخص عاقل نباید کاری انجام بدیم که به آینده و حیثیت و شخصیتمون ضربه وارد کنه، شاید برای افرادی که سنی ازشون گذشته یا .... صیغه مناسب باشه اما برای یک خانم جوان که موقعیت ازدواج دائم رو میتونه داشته باشه عقل و دین حکم میکنه آینده اش رو برای مقاصد کوتاه مدت به فنا نفرسته،چون دین از ما میخواد که کاری که برای جسم و روحمان ضرر داره انجام ندهیم، عواقب ازدواج موقت به قصد زودگذر و هوس برای یک خانم جوان شکست و ناکامی و دست به دست شدن و ناامنی ذهنی و ..... (من معذرت میخوام ولی یه مروری بکن)
    ویرایش توسط آخیش : چهارشنبه 30 تیر 95 در ساعت 12:17

  2. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    بهزاد9 (چهارشنبه 30 تیر 95)

  3. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز کاربر آخیش

    فرمودید :
    این مرد در حد یک آیت الله برام اثبات شده

    شما خودت صاحب تجربه هستید ولی جسارتا ، تجربه بنده به من میگه باید بیش از همه نگران همین بابا باشید !!!

    افرادی مثل رئیس شما در شرکت ، یک همکار دلسوز یا همین بابا که زیاد محبت داره ، این افراد بیشترین خطر هستند و به قول معروف «مگسانند گرد شیرینی»

    باید بپذیریم که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیره و همدردی ها ، نصیحت ها ، ابراز محبت ها ، کار راه انداختن ها و غیره ، یک انگیزه های پنهانی هم داره که کم کم ابراز خواهد شد!

    این شخص خاص که میگید داره پدرانه برخورد میکنه هم بالاخره یک مرد غریبه هست و شما یک زن مطلقه . شاید ایشون واقعا خودش رو کنترل کنه ولی بدونید که رابطه بستر انحراف هست و مراقبت کردن شما از این مساله ضرر نداره!
    ویرایش توسط بهزاد9 : چهارشنبه 30 تیر 95 در ساعت 14:16

  4. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده است .

    رئوفه (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ممنون از دقتتون،،،حدودا 6 سالی هست مشناسیمشون، من حتی بدون حضور بابا و خانواده ام نمیبینمشون و به علت مسافت و مشغله ایشون توی تمام این 6 سال ما دوبار خانوادگی ایشون رو از نزدیک دیدیم به سوالات ما تلفنی جواب میدهند عارف مسلکندو خب بعد مذهبیشون ارزش داشته نه بعد مردونه اشون ،هرچند که واقعا همه جور آدم خوب و بدی هست و زن باید حواسش جمع باشه تا دچار دردسر نشه،صاحب تاپیک معذرت میخوام توی تاپیک شما پیام گذاشتم

  6. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 00 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1395-2-16
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    5,588
    سطح
    48
    Points: 5,588, Level: 48
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 162
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    103

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام خدمت شما
    از جداییتان متاسف شدم اما خوشحالم که بخاطر خودتان هم که شده تصمیم به مشورت گرفته اید تا کمتر اسیب ببینید.در مورد تاپیک شما بنده چند مطلب رو ذکر میکنم ، انشالله که مفید واقع بشه.
    ۱-من به تازگی جداشدم.
    این زمان چقدر است؟ آیا اونقدر از طلاق شما گذشته که خیلی خیلی کمتر از قبل درگیر ازدواج سابقتان باشید ؟ انقدری گذشته که بتوانید منصفانه عملکرد خود و همسرتان را در زندگی گذشته ارزشیابی کنید ؟
    صادقانه بگویم بنده در تاپیک شما فقط دیدم عملکردهای منفی همسرتان را پر رنگ کرده اید و تنها در یکجا که همسرتان اشتباه رفته بود نوشته بودید بخاطر کم محلیهای شما بوده...به نظر بنده شما هنوز از رابطه ی قبلی کاملا خارج نشدید و این مساله در انتخابهای اینده شما بسیار تاثیر گذار است.


    ۲_در حالیکه خواستگار خیلی زیاد داشتم و موقعیت ازدواج زیاد برام پیش می اومد.

    این عبارات رو از ذهنتون دور کنید زیرا نه تنها به شما کمکی نمیکنه بلکه شما رو ضعیفتر هم میکنه ،اعتماد به نفس و خصوصا عزت نفستون رو ضعیفتر میکنه چون مرتب به خودتون میگین من که بهترین خواستگارها رو داشتم پس چی شد که این طور شد ؟!
    مواظب باشید بهترین دوست میتونه بدترین دشمن باشه و اون کسی نیست جز خود ادم! این ادم میتونه با تفکر و تصمیم درست خودش رو بالا بکشه و یا با بدترین تصمیم زندگیشو به سمت سراشیبی سقوط ببره !!
    پس خیلی مراقب این خود خویشتن باشید.

    ادامه دارد...

  8. کاربر روبرو از پست مفید همراهی تشکرکرده است .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 00 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1395-2-16
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    5,588
    سطح
    48
    Points: 5,588, Level: 48
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 162
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    103

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ۳_همسرم اوایل ازدواج دوران عقد همیشه ظاهر و اخلاق و رفتار و اندام من رو تحسین می کرد و می گفت همیشه آرزوش بوده با من زندگی کنه می گفت هرروز یک چیز جدید در تو کشف می کنم که عاشق ترم می کنه. خیلی تمایل جنسی داشت.و من حتی سر این موضوع باهاش مشکل پیدا کرده بودم.

    ظاهرا همسر شما در اوایل نشون داده که خوبیها و زیباییهای شما رو میدیده و ادم بی احسای یا بی توجهی نبوده . اگه به خانمهایی که عقد کردند و تاپیک زدند و گله از بیتوجهی همسرشون میکنن رو مطالعه بفرمایید متوجه منظور بنده میشید.
    اما چرا کم کم بعد از عروسی سرد شدند ! آیا احتمال نداره بخاطر همون اختلاف در رابطه جنسی ای که اشاره فرمودین داشته باشه ؟!
    ایا همون زمان این قضبه رو پیگیری نکردین از طریق مطالعه ؤ مشاوره ؟
    ۴_ دو سال بعد از ازدواج پدر من بیمار شد و من مجبور بودم خونه مادرم زیاد بمونم تو اون مدت نمی دونم چه اتفاقاتی افتاد که یک روز همسرم اومد با من صحبت کرد و گفت به شدت عذاب وجدان داره و مرتکب اشتباه شده ولی همیشه به من وفادار بوده و خواست که ببخشمش. گریه کرد.

    بعد از اون جریان خیلی رفتارش بهتر شد خیلی به من عشق می ورزید تا اینکه پیشنهاد داد بچه دار بشیم و خیلی زود باردار شدم.همسرم خیلی ذوق داشت ولی متاسفانه من بچه ام رو از دست دادم همون ماه های اول. و تو اون دوران اصلا با من همراهی نکرد خیلی بداخلاق شده بود انگار من رو
    مقصر
    می دونست چون بعد از بارداری متوجه شدم فیبروم دارم با اینکه دکتر می گفت ممکنه اصلا علت سقط این نباشه ولی اون همش به من توهین می کرد.


    دقت فرمودین در این دو بند بین رفتار همسرتون تعارض وجود داره ؟!
    در بند اول مردی رو میبینیم که دچار عذاب وجدان شده و از رفتارش پپشیمون شده و اعتراف به موردی میکنه و غذر خواهی میکنه !
    اما در بند دوم این مرد عصبانیه و غیر منصفانه حق طلبی میکنه !

    یکم فکر کنین چرا همسرتون به نقطه ی دوم رسید ؟!
    اگه بتوتین به این سوال صادقانه جواب بدین یعنی گام بزرگی رو به سمت حل مشکل فعلیتون هم برداشتید...منتظر پاسختون میمونیم

    ۵-
    بعد از اون جریان ارتباط جنسی مون قطع شد. اوایل اهمیت نمیدادم بعد از یک مدت نگران این موضوع شدم و وقتی بهش گفتم می گفت چون سر بچه دیدم تو چقدر زجر کشیدی نخواستم اذیتت کنم
    منم روم نمیشد بگم من اذیت نمی شم و الان دارم اذیت میشم.
    باز هم دقت کنین !!

    مشکل الان شما چیه و در تاپیک چه مطلبی رو عنوان کردید !
    به متنتون رجوع کنین هر چند سطر یکبار چه جمله ای تکرار میشه ؟!

    شما در طول ازدواج فکر میکردید با همسرتن سر مساله جنسی تفاهم ندارین و شاید مثل اکثر خانمهای ایرانی فکر میکردین در رابطه این مرد هست که به لذت میرسه ! وهمین تفکر اجازه نمیداده شما هم از رابطه لذت ببرید و شاید در مقابل همسرتون هم رفتارهای خاصی رو نشون دادید که ایشون رو سرد کردید! در حالیکه ضمیر ناخوداگاه شما برقراری رابطه رو دوست داشته‍ و حتی امروز نبود اون رابطه اذیتتون میکنه !
    البته همسر شما هم مقصره چون خواسته شما رو با برقرار نکردن رابطه متنبه کنه! در حالیکه نمیدونسته کم کم تو این ماجرا خودشم اسیب میبینه و از زندگیش دور میشه ! و شاید همین امر باعث شده امروز خواهان رجوع باشه !
    آدما گاهی تصمیمی غیر عاقلانه میگیرند و اثر اون تصمیم مدتها بعد نشون داده بشه !
    بانوی بزرگوار، آیا شما در زمینه مشکلات زناشوییتون کاری کردین ؟
    ایا مطالعاتی داشتین ؟
    آیا میدونین در رابطه دو نوع لذت وحود داره ،یکی جسمئ و یکی روحی روانی، و خانمها معمولا در رابطه لذت روحی میبرن ! و همین لذت روحی باعث میشه در صورت قطع رابطه به شدت اذیت بشند و دچار افسردگی و سرد مزاجی بشند؟
    و یا اقایون در صورت نبردن لذت جسمی اسیب جسمی ببنند و تحت فشار جنسی خود به خود به سمت رابطه های دیگه برند! ایا میدونین. اولین رابطه غیر معمول براشون عذاب اوره اما وقتی جسمشون اروم شد و از طرفی همسرشون هم کاری برای برگشت نکنه ، دیگه دست از سرزنش خودشون بر میدارن و غیر منصفانه به خودشون حق میدن که باید زنم حواسش بود و الا من مقصر اصلی نیستم ! و همین باعث تکرار کارهاشون میشه تا حایی که مامیرسبم به طلاق ،حالا چه واقعی چه عاطفی ! ( چرا گفتم غیر منصفانه؟! چون اکثر این اقایون دردشون رو شفاف به خانومشون نمیگند ! برای حل مشکلشون از راهش وارد نمیشند ! دنبال ساده ترین راه که به نظرشون ا تباط با غیر هست میرند بدون این که بدونن این بدترین و پر چالشنرین راهه! در حالیکه با مطالعه و مشاوره و گفتگوی عاطفی با همسرشون زودتر به مقصود میرسند)
    و درپایان این رو نشدن شما در مورد صحبت کردن در مورد نیازتون رو چطور ارزیابی میکنین ؟! ایا امروز هم همون نظر رو دارین ؟
    فکر میکنم فعلا تا همینجا کافیه تا شما بدون در گیری ذهنی با موارد بعدی تاپیکتون با فراغ بال فکر کنین و برای ما بنویسین از نایجه ای که به دست اوردین....انشالله در فرصت بعدی به بقیه موارد اشاره میکنم.

    ادامه دارد..
    ویرایش توسط همراهی : چهارشنبه 30 تیر 95 در ساعت 19:19

  10. کاربر روبرو از پست مفید همراهی تشکرکرده است .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    1-صیفه شدنتون اشتباه محضه
    2-حتی فکر کردن به ضیغه شدن اون همکار متاهلتون گناه هست و هرچه زودتر ارتباطتتون رو با اون همکار قطع کنین چون شما در حال حاضر کنترلی روی رفتارتون ندارید و خودتون رو محق این میدونید که صیغه اون اقا بشین.شما چطور میتونید حتی به این موضوع فکر کنین؟
    اون اقا متاهل هستن یه زن دارن که با هزار امید و ارزو وارد زندگی این اقا شدن.فرمودین اون اقا بشدت مقید همسرشون و دیندار هستن.خیلی معذرت میخوام اما واقعا باعث خجالته که همچین فکر رو درمورد خودتون و اون اقا کردین.قراره شما به ایشون پیشنهاد صیغه رو بدین؟چون محاله یه اقای مقید به همسر و با خدا به شما این پیشنهاد رو بده.بعد نگران وجدانتون نیستین؟بنظرم شما اصلا متوجه نیستین که چه فکر شیطانی و واقعا دور از انسانیتی سراغتون اومده.خودتون رو بذارید جای همسرشون واقعا دیگران چه فکری راجع به شما خواهند کرد
    امیدوارم از رک گویی بنده دلخور نشین چون اینکه توی یه فضای مجازی و افرادی که نسبتی با هم ندارین واقعیت رو به شما بگن خیلی بهتر ازین هست که ادمهای نزدیک و اطرافیان این حرفا رو بزنند
    بر فرض که شما بخواین صیغه کنین,اینهمه مرد هست شما دست گذاشتین روی کسی که زن داره و ادم مقیدیه؟میدونید این گناه یعنی چی؟اصلا قابل بخشش نیست اگر به واقعیت بپیونده
    3-ازدواج دوباره با همسر سابقتون هم نمیتونه گزینه خوبی باشه
    راه حل اینه که اینقدر عجول نباشین یکم خودتون ور کنترل کنید فرصت بدین یکم از طلاقتون بگذره.به خودتون برسید.شما حداقل تا 6ماه بعد از طلاق نمیتونید به ازدواج دوم فکر کنید
    عجله برای چیه؟فرصت به اندازه کافی خواهید داشت برای شروع مجدد درست و موفقیت.فعلا روی خودتون کار کنید مثل یه فرد مجرد و رها

  12. 3 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), kaspian (جمعه 01 مرداد 95), بهزاد9 (پنجشنبه 31 تیر 95)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    از صاحب تاپیک که خبری نیست ولی دوستان لطفا اولا اگر مشاوره ای می دین به هنجارهای جامعه ی ایران توجه کنید و دوما خواهشا التماسا حالا که انقدر در مورد فمنیسم مرثیه سرایی می کنید، یه مطالعه ای هم در موردش داشته باشید.

  14. 5 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), kaspian (جمعه 01 مرداد 95), sphinx (پنجشنبه 31 تیر 95), آنیتا123 (پنجشنبه 31 تیر 95), بهزاد9 (پنجشنبه 31 تیر 95)

  15. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط carameli نمایش پست ها
    با توجه به اینکه همسر سابقم به شدت ابراز پشیمونی می کنه و می خواد رجوع کنه و خانوادش هم چندبار بعد از جدایی ما واسطه شدن
    در مورد برگشتن نظری ندارید؟
    ممکنه حالا که واقعا من رو از دست داده به خودش بیاد؟
    در هر صورت ادامه زندگی با این شرایط برام خیلی سخته و دارم افسرده میشم.

    سلام .شروط ونگرانی های اصلی ایی که برای رجوع داری رو لیست کن .به کمک یک مشاور حضوری میتوانی بسنجی که آیا اون نگرانی های شما در مورد همسر سابقت در حال حاضر وجود دارد یا خیر.یعنی در رجوع تمایل خانواده ها رو بهانه ای برای فکر کردن به بازگشت در نظر بگیرید اما به هیچ وجه اصرار خانواده ها برای افرادی که که قصد رجوع دارند نباید ملاک اصلی باشد چون تجربه وسن وشرایط آنها طوری هست که این تصمیم باید صددرصد به میل ومنطق خودشان باشد تا درآینده پای مسئولیت وتصمیم خود بایستند ومشکلات سابق را نداشته باشند.بنابراین بهتره رجوع با کمک وتشخیص مشاور حضوری حاذقی انجام بشه

    اما در این مدت که هنوز تکلیف خودت رو مشخص نکرده ای حتما روی احساساتت بیشتر کار کن رابطه با اون همکار به صلاح تو وهمکارت نیست.جلوی این فکر را از اول بگیر که کنترل احساساتت دشوار نشود.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : پنجشنبه 31 تیر 95 در ساعت 17:17

  16. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), همراهی (جمعه 01 مرداد 95)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون از اینکه به سوالاتم جواب دادید
    راستش من احساس می کنم کلا عقلم رو از دست دادم کلا آدم سابق نیستم آدم قبل ازدواجم نیستم مدام خیال پردازی میکنم و خودم رو توجیه میکنم
    وگرنه همه این چیزارو خودم قبول دارم
    دوست دارم شرافت مندانه زندگی کنم
    من چهره پدر و مادرمو می بینم قلبم درد می گیره اونا انسان های شریفی هستند آبرومندانه زندگی کردن و حلال و حروم سرشون میشده
    با خودم فکر می کنم اگر پدرم از ذهنیت من باخبر بشه چه حالی میشه یا اگر مادرم بفهمه احتمالا منو می کشه
    فکر نکنید من خیلی خودم رو محق می دونم و عذاب وجدان نمیگیرم
    همیشه در حال مبارزه با خودم هستم ولی کنترل ندارم رو خودم و افکارم
    من در مورد زندگی با همسرم کوتاهی نکردم اطرافیان و کسانی که من رو می شناسند می گن اتفاقا زیادی لی لی به لای همسرم گذاشتم و زیادی پروش کردم
    در مورد سوالی که یکی از دوستان پرسیده بود
    من هر موقع به همسر اون آقا فکر می کنم از خودم متنفر میشم ولی نمی دونم چرا تااین حد بهش محبت دارم
    در ضمن من اصلا علاقه ای به ازدواج دائم ندارم همون یکبار ازدواجم برای هفت پشتم بسه
    اگر بخوام ازدواج دائم کنم ترجیه میدم با همسر خودم باشه

    ولی الان در شرایط فعلی نمی تونم خودم رو راضی به برگشتن کنم چون چندین بار این اتفاق افتاد و ایشون هیچ تغییری نکرد و اصلا هدف من اینکه ایشون تا ابد در حسرت من بمونه.
    من نمی تونم خیلی از مسائل رو اینجا عنوان کنم من بارها تلاش کردم موقعیت این نوع ارتباط رو تو خونه ایجاد کنم
    البته دروغ نگم اوایل برام مهم نبود ولی از وقتی برام مهم شدسعیم رو کردم ولی بی فایده بود
    یعنی این همه مدت ایشون می خواسته من تنبیه شم؟
    من نظرم اینکه به دلیل ارتباط با زن دیگه ای نسبت به من سرد شده بودو احتمالا اون زن هم فکر و هم نظر با همسرم بوده.
    من تو زندگی مشترکم خیلی تحقیر شدم
    شاید فقط خانم ها بتونن این حس رو درک کنن که چقدر زجر اوره که ببینی هرچه قدر که خودت رو آراسته می کنی اصلا نمی بینتت.

    من بعدا سوالاتی که جواب داده نشده را پاسخ میدم

  18. کاربر روبرو از پست مفید carameli تشکرکرده است .

    همراهی (جمعه 01 مرداد 95)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    واقعا نمیفهمم دوست و آشنا چه صلاحیتی دارند راجع به روابط شما نظر بدن؟این لفظ پر رو شدن طرف مقابل خیلی مسخره و توهین آمیزه.شاید اصلا با همین حرف ها ناخودآگاه برخورد شما عوض شده و شوهرتون هم واکنش نشون داده.حرف خانواده و فامیل را ول کن و برو مشاوره.اونجا مشاور بهت میگه مشکل خودت کجاست.بدی و خوبی همسرت وقتی مهمه که تو اول بتونی روی خودت کنترل داشته باشی و ضعف های خودت را تا جایی که میتونی برطرف کنی.متاسفانه حرفهاتون این حس را بهم داد که مسائل زندگیت را به بقیه گفتی و اجازه دخالت بهشون دادی.اگر اینطور بوده خودت تیشه به ریشه زندگیت زدی.حتی پدر و مادر آدم هم نباید در جریان زندگی آدم قرار بگیرن چون همیشه حق را به بچه خودشون میدن.

  20. کاربر روبرو از پست مفید kaspian تشکرکرده است .

    بهزاد9 (جمعه 01 مرداد 95)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.