به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    طلاق که خوب نیست ولی این دختر بچه فعلا مغروره و ، نمیشه بهش فهموند که عشق یک مرد یعی همین که پات وایساده، والا این دوره و زمونه دختر ها هم توی رودربایستی شوهر نمیکنن و اگر نخواستند رابطه رو بدون ذره ای شرمندگی قطع میکنند اینکه یه مرد هست،،، اگر این مرد با همه بی محلی تو وایساده و میخوادت و با حرفای نامربوطی که میزنی سکوت میکنه برای اینه که دوستت داره، اما دختر قصه یعنی عاطفه فکر میکنه برا این مرد چه عاطفه چه تیر چراغ برق، پس بهتره تا میتونه به درو دیوار لگد بزنه و پسر قصه رو فراری بده ،،،،، عزیز دلم در اشتباهی مردی که با همه مخالفتات وایساده دوستت داره و اگر خانواده ات هم قبولش دارن که نشون میده قابل اعتماد هم هست و بعدا درجا نمیزنه،،، فکر کن دوستته چند بار برای گپ و گفت و خنده و خوشی باهاش بیرون برو و سربه سرش بذار ، شایدم خوشت اومد ،اگر زن پسر شاه پریون هم بشی نمیاد ازت معذرت خواهی کنه چون مردا غرور دارن، یکی از دوستای من حدود 38 سالشه ، بعد از 18 سال زندگی مشترک با یک مرد اهل خانواده و متشخص میگه هیچوقت شوهرم از من معذرت خواهی نکرده و من هرچی تلاش کردم که برای یکبار شده از اشتباهش عذرخواهی کنه ، حتی یکبار هم نشده، امیدوارم به حرف دلت گوش کنی و ببینی قلبا چی میخوای ،وقتی تو منطقی رفتار کنی برا خودت میتونی تشکیل خانواده مستقل بدی

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    عزیزم زندگی زوری نمیشه،اون آقا هم اگر واقعا علاقه ای داشت شرایط شما و سن کم شما باعث میشد محتاط تر رفتار کنه.رک و راست به پدر و مادرت بگو من بچه ام و نمیفهمم ولی الآن عقد کردیم و درست نشده،پس فردا اگه ازدواج کردیم وبازم درست نشد حاضرید با یه بچه کمک کنید جدا شم؟مسئولیتش را قبول میکنید؟حالا که دارن برات اینطوری تصمیم میگیرن بهشون بفهمون تمام بار این مسئولیت روی دوششونه.بگو اگه رفتم توی زندگی و راضی نبودم تقصیر شماست.میتونید این مسئولیت را قبول کنید که هر روز من بیام اینجا بهتون بگم بدبختم کردید؟... در نهایت هم ازدواج زوری جواب نمیده.اون آقا دلش پیش کس دیگه ایه،شما هم که دوستش نداری.رفتارشم که خوب نیست.واقعا از دست خانواده ات عصبانی ام...شما برای ازدواج خیلی بچه ای.

  3. 4 کاربر از پست مفید kaspian تشکرکرده اند .

    Amina (چهارشنبه 30 تیر 95), fahimeh.a (چهارشنبه 30 تیر 95), بارن (پنجشنبه 31 تیر 95), خانم مهندس (پنجشنبه 15 مهر 95)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 شهریور 95 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    219
    سطح
    4
    Points: 219, Level: 4
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .
    خیلی ممنون از نظراتتون....
    من تصمیم گرفتم ک اینبار با پدر مادرم برم پیش مشاور جلوی اونا بگم ک فقط یک هفته با همسرم میرم مسافرت و اگر بعد از مسافرت علاقه ای بوجود اومد و ب تفاهم رسیدیم ب زندگی ادامه میدیم....و اگر هم ب تفاهم نرسیدیم بدون هیچ چون و چرایی جدا میشیم .

    تا بعد حرفی نباشه و تصمیم عجولانه ای هم نگرفته باشم.

    پیرو حرف آقای جوادیان باید عرض کنم ک من تمام نظرات رو ن یکبار بلکه چند بار میخونم و ب تمام نظرات و گفته های دوستان احترام میذارم.

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Atefeh.Zia نمایش پست ها
    سلام .
    خیلی ممنون از نظراتتون....
    من تصمیم گرفتم ک اینبار با پدر مادرم برم پیش مشاور جلوی اونا بگم ک فقط یک هفته با همسرم میرم مسافرت و اگر بعد از مسافرت علاقه ای بوجود اومد و ب تفاهم رسیدیم ب زندگی ادامه میدیم....و اگر هم ب تفاهم نرسیدیم بدون هیچ چون و چرایی جدا میشیم .

    تا بعد حرفی نباشه و تصمیم عجولانه ای هم نگرفته باشم.

    پیرو حرف آقای جوادیان باید عرض کنم ک من تمام نظرات رو ن یکبار بلکه چند بار میخونم و ب تمام نظرات و گفته های دوستان احترام میذارم.

    این همون بچه به اصطلاح 16 سالس که شما میفرمایید و الان هجده سالشه.
    لذت بردید؟
    واقعا کاش خیلیها رفتار این دختر بچه رو ...
    هنوز نه میدونن طرف چیه یا کیه شروع میکنن.
    مگه سن عقل و درک همه انسانها یکسانه؟
    حتی مشاور هم میخواد صحبت کنه این مواردو در نظر میگیره.
    به هر حال موفق باشید دوستان.
    و همینطور جناب جوادیان. امیدوارم به اونچه که میخواهید برسید

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خداروشکر که تصمیم خوبی گرفتی دختر خوب گاهی ما به هر دلیلی در شرایطی قرار میگیریم اما فقط کسایی که باهوش و خردمند باشند ازون شرایط لذت میبرن حتی در تلخترین شرایط
    شما باید خودت رو قانع کنی الان تو این شرایطی ایشون هم که ادم بدی نیست اخلاقشم که طبق نوشته شما خوبه اما تحت تاثیر پس زدن شما اعصاب خورد شده با خودت کنار بیا اخه دلیلت چیه برا نخاستنش من قبول دارم گاهی ادم الکی از یکی خوشش نمیاد اما الان ایشون همسر شماست پس تا میتونی باید خودت رو قانع کنی گاهی ادای دوست داشتن کم کم باعث میشه این عمل در ما درونی بشه این رو از تجربه میگم کسی رو میشناسم اول با اینکه همسرش عاشقش بود ولی اون نبود اما کم کم با ادای دوست داشتن مثلا اینکه حرفای عشغولانه میزد اس عشغولانه میفرستاد با اینکه دلی نبود اما کم کم دید دیگه مثل قبل نیست اونم داره عاشق میشه و الانم واقعا همسرش دوست داره
    گاهی تلقین کردن برای یه مدت مثلا دو سه ماه خیلییییی ادم تغییر میده
    خدا تو قران میگه گاهی انسان از چیزی خوشش میاد اما به ضررشه و گاهی از چیزی بدش میاد ولی براش خیره

  7. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 21:28]
    تاریخ عضویت
    1394-12-07
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,223
    سطح
    19
    Points: 1,223, Level: 19
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 18 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Atefeh.Zia نمایش پست ها
    سلام .
    خیلی ممنون از نظراتتون....
    من تصمیم گرفتم ک اینبار با پدر مادرم برم پیش مشاور جلوی اونا بگم ک فقط یک هفته با همسرم میرم مسافرت و اگر بعد از مسافرت علاقه ای بوجود اومد و ب تفاهم رسیدیم ب زندگی ادامه میدیم....و اگر هم ب تفاهم نرسیدیم بدون هیچ چون و چرایی جدا میشیم .

    تا بعد حرفی نباشه و تصمیم عجولانه ای هم نگرفته باشم.

    پیرو حرف آقای جوادیان باید عرض کنم ک من تمام نظرات رو ن یکبار بلکه چند بار میخونم و ب تمام نظرات و گفته های دوستان احترام میذارم.
    با سلام و عرض ادب
    بنده کاملا با این تصمیم شما موافقم که حتما با پدر و مادر پیش مشاور برید و بعد از یک مسافرت اگه دلتون به همسرتون متمایل شده که بسیار عالی و گرنه اینو بخوبی بدونید که مهمترین شرط برای استحکام یک زندگی علاقه دو طرفه است و بقولی یک پایان بد بهتر از یک بدی بی پایانه,
    من هم شرایط مشابه شما رو داشتم , بعد از یک مشاوره خوب و کسب نظر خانواده ام, تصمیمم رو گرفتم و عملی کردم و الان هم کاملا راضی هستم چون فکر میکنم بنوعی به ایشون هم لطف کردم چون ایشون هم حق داشتن یک همسری رو داره که دوستش داشته باشه و همچنین به فرزند آینده ام لطف کردم که چون اون هم قطعا میخواهد که حاصل یک عشق باشه و نه نفرت
    به قول شاعر:
    چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی / ز یک سر مهربونی دردسر بی

  8. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Atefeh.Zia نمایش پست ها
    سلام .
    خیلی ممنون از نظراتتون....
    من تصمیم گرفتم ک اینبار با پدر مادرم برم پیش مشاور جلوی اونا بگم ک فقط یک هفته با همسرم میرم مسافرت و اگر بعد از مسافرت علاقه ای بوجود اومد و ب تفاهم رسیدیم ب زندگی ادامه میدیم....و اگر هم ب تفاهم نرسیدیم بدون هیچ چون و چرایی جدا میشیم .

    تا بعد حرفی نباشه و تصمیم عجولانه ای هم نگرفته باشم.

    پیرو حرف آقای جوادیان باید عرض کنم ک من تمام نظرات رو ن یکبار بلکه چند بار میخونم و ب تمام نظرات و گفته های دوستان احترام میذارم.

    سلام عاطفه جون ،واقعا تصمیم مدبرانه ای گرفتی ، یه کوچولو تحویلش بگیر چون روابط و مسائل عاطفی در تخصص زنان هست و مردها بلد نیستند روابط کلامی خوبی داشته باشند ،و زن معمولا بهتر روابط عاطفی رو مدیریت میکنه البته همیشه اینطور نیست اول رابطه اینطوریه بعدش مرد هم یاد میگیره و حرف ها و کارهای خوشایند زن رو انجام میده ، امیدوارم منظورمو رسونده باشم من قدرت بیان خوبی ندارم و فقط آدمای باهوش میتونن منظور حرفای نصفه و نیمه منو بفهمن حتی اگه متوجه نشدی از بقیه تو سایت بپرس(این نکته مهمه​) چون من راهها رو خودم میرم وگم نمیشم اما آدرس دادن رو خب بلد نیستم ، یه بوس برای تو همراه با آرزوی خوشبختی

  9. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    بنظر من شما بیشتر اصرار به نخواستن دارین و این بیشتر شبیه به تلقینه.شما مگه قبل از همسرتون فرد دیگه ای هم در زندگیتون وجود داشته؟شما مهارت های همسرداری رو بلد نیستین بهتون حق میدم منظورم اینه که همسرتون اولین تجربه شما هستن,شما در سن پایین ازدواج کردین و شاید وقتیکه اصلا نیاز به ازدواج رو احساس نمیکردین.معمولا کسانیکه در سنین مناسب تری ازدواج میکنن یا قبلا تجربه دوست داشتن و دوست داشته شدن رو از طریق دوستی داشتن و یا به اون مرحله از زندگی رسیدن که نیاز به زندگی مشترک رو حس کنن به همین خاطر برای ایجاد و بهبود رابطه تلاش میکنن
    اما شما سنتون کم بوده اصلا فرصت نداشتین کمبود یک جنس مخالف رو در زندگیتون حس کنین
    هردو ناپخته هستین نه شما مهارت های لازم رو دارین نه همسرتون و بحثا و بی احترامی ها به همین دلیله
    و همچنین اینکه شما نتونستین به شوهرتون قدرت بدین و روبه روی هم قرار گرفتین
    من مخالف کسایی هستم که همه تقصیر هارو گردن زن میندازن
    حرف من اینه که شما از ابتدا نخواستن ور شروع کردین و این حس رو به هسرتون انتقال دادین و باعث شده که همسرتون نسبت به شما جبهه بگیرن.شما رو همراه و همسر و شریک خودشون حس نکردن و حس اضافه بودن دارن.شما با انتقال این احساسات ایشون رو کوچیک کردین و ایشون از سعی میکنن در برابر شما کم نیارن و خودشون رو قوی نشون بدن چجوری؟با داد زدن و توهین کردن
    ولی برعکس رفتارشون با خانواده تون عالیه چرا که طبق فرمایشات شما بهشون خانواده به همسرتون حس خواستن رو انتقال دادن این حس که شما مردی,میشه بهت تکیه کرد و ...
    شما هنوز هم نمیدونید از زندگی مشترک چه چیزی رو میخواین و معیارهاتون برای همسرتون چیه
    ببینید همه ادما ایراد دارند و هیچکس کامل نیست فکر نکنید که از همسرتون جدا میشین و با فردی کا عاشق هم هستین ازدواج میکنین و زندگی و روابط با همین کیفیت باقی میمونه.خیر روابط عاشقانه هم تا حدودی رو به افول میرن
    همسرتون ایراد بزرگی ندارن که شما بخواین اسم مطلقه رو وارد شناسنامه تون کنید و از ایشون جدا شین به این امید که قراره یک فرد ایده ال وارد زندگیتون شه
    شوهرتون با کمی القای قدرت و اعتماد به نفس قابلیت این رو دارند که مرد ایده الی برای زندگی با شما باشن
    الان این سفر رفتن هم سودی نداره و من میدونم که شما برمیگردین و مصمم تر برای طلاق هستین چون توی مسافرت باهم کلی دعوا خواهید داشت درست مثل همون بیرون رفتن باهم بار قبلی.چی شد؟باهم دعوا کردین چون سعی نکردین مثل دوتا ادم بالغ برید و فقط خوش بگذرونید.تفریح رو ختم کردین به انتقاد و بحث
    شما نخواستین که زندگیتون رو اصولی بسازید.شما مهارت های لازم همسرداری رو یاد نگرفتین و دارین تیشه به زندگیتون میزنین.خیلی راحت میتونین جدا شین ولی...
    همسرتون اهل خیانت و کتک کاری و خساست و... نیستن
    اینکه همسرتون با دوستاشون وقت میگذرونن اینه که اشتیاقی برای بودن در کنار همسری که بهشون بی محلی میکنن ندارن.منم ترجیح میدم با دوستام وقت بگذرونم تا اینکه کنار همسرم باشم و روزم شب شه فقط
    همسرتون به پای شما نشستن
    بجای تمرکز روی نخواستن همسرتون و قانع کردن خانواده وقت بذارید هردو مشاور برید و مهارت همسرداری رو یاد بگیرید و باهم دوست باشین نه در برابر هم
    در غیر اینصورت خیلی راحت میتونید جدا شین فقط کافیه به همین رفتار ادامه بدین

  10. کاربر روبرو از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده است .

    fahimeh.a (سه شنبه 05 مرداد 95)

  11. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مرداد 95 [ 20:08]
    تاریخ عضویت
    1395-5-05
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 13.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عاطفه جان

    بگذار برات داستانی تعریف کنم

    دختری 15 ، 16 ساله به اصرار خانواده به عقد یکی از پسران فامیل درمیاد ، در ابتدا شاید دختر میلی به پسر نداشت اما مشکلی هم نبود ، با گذر زمان ، معاشرت دختر و پسر بیشتر میشه و رفتارهایی بینشون اتفاق میافته که سبب بی میلی و حتی زدگی دختر از پسر میشه و اطرافیان که پسر رو فرد موجهی می دونستند و دنبال علت سردی روابط بودند، انگشت اتهام خودشون رو به سمت دختر می گیرند و تمامی این رفتارها باعث دلزدگی بیشتر دختر میشه و حالا دخترخانم قصه ما فقط جدایی می خواد ، دیگه هیچ میلی رو در خودش حس نمی کنه و حتی هم کلامی با پسر مورد نظر آزارش میده ، حالا سوالش اینه من چطوری می تونم خانواده ام رو برای طلاق راضی کنم ؟!!!

    عاطفه ی عزیز خودت داستان زندگیت رو از اول بخون و ببین چقدر نکته داره که تا حالا بهشون توجهی نکردی!
    من از آخر به اول برات می گم :

    + راضی کردن خانوادت به طلاق تازه اولین قدم ماجراست : خانوادت رو راضی کردی ، فردا باید پاسخ گوی فامیل باشی ، فامیل رو راضی کردی فردا در دانشگاه ، سر کار و ... دید اجتماع نسبت بهت متفاوته با یک دختری که تا به حال ازدواج نکرده ، حتی اگر شما عقد بوده باشی و با عوض کردن شناسنامه این اتفاق زندگیت رو از سایرین مخفی نگه داری بالاخره روزی میرسه که باید به فردی که می خوای باهاش ازدواج مجدد داشته باشی این ماجرا رو بگی و اون موقع هم باید برای اون فرد توضیح بدی ، اینها رو نمی گم که از طلاق بترسی فقط می خوام بدونی که بحث فقط راضی کردن خانوادت نیست بلکه تو باید بتونی در آینده پاسخگوی یک جامعه باشی پس قبل از طلاق باید آگاهی هات رو افزایش بدی .

    + اگر شما قبل از این رابطه خواستگاران دیگه ای می داشتی و در تقابل با رفتار پسران دیگه ای هم برای ازدواج قرار می گرفتی ، حتما این رو می دیدی که پسرها در مقابل کم محلی ، توهین و تحقیر تقریبا از خودشون واکنش های مشابهی نشون میدن و به احتمال زیاد علت بیشتر رفتارها و توهین های این پسر در برابر شما هم خود رفتارهای شماست و چه بسا که اگر شما به این پسر علاقه مند بودید و باهاش سازگاری می کردید ، رفتار این پسر هم با شما بسیار بهتر از این بود .

    + علت اصلی بروز این مشکلات ، مابین شما دو نفر خانواده ها هستند که با تعصب بر روی ازدواج فامیلی و بدون توجه به سن و سال پایین شما و عدم آمادگی شما از لحاظ روحی ، اصرار به این نامزدی و عقد کردند که سن و سال پایین شما و البته عدم مهارت هر دو نفرتون در برقراری رابطه با همسر باعث شده تا شما در همون قرارهای اولیه از همراهتون زده بشید و حالا حتی تحمل هم کلامی با اون رو نداشته باشید .

  12. کاربر روبرو از پست مفید sorahy تشکرکرده است .

    fahimeh.a (سه شنبه 05 مرداد 95)

  13. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 شهریور 95 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    219
    سطح
    4
    Points: 219, Level: 4
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی ممنون از راهنمایی هاتون

    اما متاسفانه خانواده خودم خانواده همسرم ووووخود همسرم هیچ اعتقادی ب مشاوره ندارن و حرف خودشونو بیشتر قبول دارند من خودم فقط چند جلسه ب مشاور مراجعه کردم.

    وقتی مادر من قرار مشاوره های منو کنسل میکنه من چکار کنم؟
    وقتی اونقدر ب من بی اعتماد میشن ک اتاق منو ب هم میریزن من چکار کنم؟
    خیلی خیلی خیلی معذرت میخوام وقتی فقط دو راه برای من میذارن یا مردن یا ساختن با همسرم باید چکار کنم؟

    من دیگ کلافه شدم و قدرت تصمیم گیری دیگ ندارم اجازه هم نمیدن از کسی راهنمایی بخوام
    هر کسی یک آستانه تحمل داره و فقط تا اندازه ای میتونه طاقت بیاره.

    تا حرف هم میزنم میگن تو بچه ای نمیفهمی برین زیر یک سقف کم کم خوب میشید.

    من اشتباه کردم پشیمونم نامزدمم ساکته و هیچ حرفی نمیزنه ...........خانواده همسرم دیگ جواب تلفن های خانواده ما رو نمیدن همسرمم گوشیشو خاموش کرده.........


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.