به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنون دوست عزیز که راهنمایی کردید
    بفرمایید که من چطوری فراموشش کنم؟ الان مشکل بزرگ من اینه که نتونستم فراموشش کنم
    و کلا به خاطر این قضیه از تمام کار هام افتادم و دارم تو زندگی پسرفت میکنم و نمیتونم به کارهام برسم

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام نازی عزیز
    روی عزت نفس و اعتماد به نفست بیشتر کار کن چون اگر اینطوری ادامه بدی شکل حقارت میشی و هیچ کس برا کسی که واسه خودش ارزش قائل نیست اهمیت چندانی قائل نمیشه. تو باید تایید رو از خودت بگیری و سنگ محکت برای خودت بالا شهر و پایین شهر و ... نباشه.

    پس خیلی هوای خودت رو داشته باش و از این فکرا نکن. این حس بی ارزشی و ... که داری به نظر من رابطه مستقیم با استادت داره. تو اون رو فرشته نجات خودت در نظر گرفتی، چون باهات مهربون بوده و بهت توجه میداده. تو خودت میتونی بیشتر از اون، همه اون حس های خوب رو به خودت بدی به شرطی که خودت رو دوست داشته باشی با تمام مشکلات. این توجه رو خودت به خودت بده و از خدای بزرگ و بی همتا که عاشق ترین نسبت به توست کمک بخواه و با او انس بگیر و با اون درد دل کن. مطمئن باش حالت دگرگون میشه چون اون بهترینه.
    و دیگه به خاطراتت توجه و فکر نکن، چون هرچه بیشتر فکر کنی، بیشتر و بیشتر در باتلاق افکار گذشته فرو می ری و حالت بدتر میشه. فقط ازش درس بگیر. یکی از درس ها اینه که خودت رو اینقدر از عشق خودت و خدا لبریز کنی که محتاج دیگری نباشی. یکیش اینه که حالا که فهمیدی همسر داره، به احترام اون خانم دیگه به شوهرش فکر نکنی. خودت رو بذار جای اون خانم.
    من فکر میکنم استادت هم نباید طوری رفتار میکرد که تو رو زیادی به خودش نزدیک کنه.

    اصلا ناراحت نباش این یه تجربه بوده و به لطف خدا تموم شده. می تونست مشکلات بدی واست درست کنه. پس به جای فکر کردن به گذشته و افکار بیهوده، با امید و با قدرت و عزت ، به فکر آینده ات باش. بازم میگم این تویی که حال خودت رو خوب یا بد میکنی.

    بی خودی عمر و وقت و جوونی و انرژی ات را صرف آب در هاون کوبیدن نکن.

    در ضمن سعی کن در مواقعی که این افکار خیلی اذیتت کرد، نماز بخونی ،ذکر بگی یا قرآن بخونی.
    خدا برای بنده اش کافی است.

    خوشبخت و شاد باشی.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  3. کاربر روبرو از پست مفید zolal تشکرکرده است .

    آبی آسمونی (سه شنبه 02 شهریور 95)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    خیلی ممنون
    من این کارها را میکنم ولی یک روز خوبم یک روز بدم
    نمیدونم شایدم تلاش نمیکنم برای بهتر شدن
    وقتی این افکار بد میان دیگه افسار کار را از من میگیرن و من را در خودشون غرق میکنن
    خانواده هم طوری نیستن که حمایت گر باشن اگر من مشکلم را تو خونه بگم و بگم که به استادم ابراز علاقه کردم تو دعوا خواهرهام از این به عنوان نقطه ضعف از من استفاده میکنن.
    فقط اینها را میریزم تو خودم

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    نازی عزیز، پست هایی که برات نوشتیم را کمی با دقت تر بخوان.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  6. کاربر روبرو از پست مفید zolal تشکرکرده است .

    نیکیا (سه شنبه 02 شهریور 95)

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    عزیزم فقط و فقط باید خودت با تمام وجود بخوای و تلاش کنی تا فراموشش کنی!

    شما سالهاست درگیر این مشکلی بارها تاپیک زدی و دوستان راهنمایی های خیلی خوبی برای فراموش کردنش بهت دادند! اما باز از ناتوانی و عدم تحمل و ... خودت میگی!!!

    با خودت روراست باش تا کی میخوای وقت و عمر و جوانیت رو پای این عشق یک طرفه و بی حاصل بگذاری؟؟؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید Shadi2 تشکرکرده است .

    آبی آسمونی (سه شنبه 02 شهریور 95)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zolal نمایش پست ها
    نازی عزیز، پست هایی که برات نوشتیم را کمی با دقت تر بخوان.
    حتما دوست عزیزم
    هم پست های شما و هم پست دیگر دوستان را میخونم و سعی میکنم از فردا به طور قطعی شروع کنم و رو خودم کار کنم و قصد دارم 40 روز ادامه بدم و اگر نتیجه اش خوب شد میام با شما دوستان در میان میذارم
    به نظر خودم هم باید رو خودم کار کنم و تنها کسی هم میتونه به من کمک کنه خودم هستم پس برای اینکه به آرزوهام برسم باید از این قضیه عبور کنم دیگه از این وضعیت خسته شدم و من هر چقدرم هم ناراحت باشم دیگه اون برنمیگرده
    دیروز میخواستم بهش پیام بدم ولی کلی با خودم کلنجار رفتم تا بهش پیام ندادم

    شادی عزیز ممنون که جواب دادید من دوباره میخونم همه ی پست ها را و تمام تلاشم را میکنم
    از همه ی دوستان هم تشکر میکنم

  10. کاربر روبرو از پست مفید nazi93 تشکرکرده است .

    zolal (پنجشنبه 04 شهریور 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.