عزیزم شوهرت خیلی خوبه حداقل نسبت به خیلی ها! قدرشو بدون. مواردی که اشاره کردی برای رابطه بنظرم مثل یه حساسیت تابستونه هست برای یک آدم. خیلی راحت میشه حلش کرد.
تشکرشده 43 در 27 پست
عزیزم شوهرت خیلی خوبه حداقل نسبت به خیلی ها! قدرشو بدون. مواردی که اشاره کردی برای رابطه بنظرم مثل یه حساسیت تابستونه هست برای یک آدم. خیلی راحت میشه حلش کرد.
بارن (پنجشنبه 24 تیر 95)
تشکرشده 10 در 6 پست
سلام، بنظر من واقعا شوهر خوبی داری ولی قدرشو نمیدونی، ببخشید که اینو میگم ولی با افتخار بیان میکنی که جلوش حسابی خانواده شو کوبیدی و ازشون بد گفتی، متاسفم ولی شما خیلی در حقش داری نامردی میکنی، بعد چرا تا این حد به مادرشون حساس شدی؟خوب مادرشه یه عمر زحمتشو کشیده، نمیتونه اونو بذاره زیر پاش، درست هم همینه. متاسفم ولی واقعا عصبی شدم، والا اونایی هم که یه همسر خوب نصیبشون شده، دارن با بهانه های الکی زندگیشونو خراب میکنن، یکم به دور و برتون نگاه کنید، اونوقت میرید شوهرتونو حلوا حلوا میکنید، بنظر من شما هنوز پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج رو ندارین، یعنی چی که به مادرش نگاه. نمیکنید که تلافی کنید، یکم بزرگ شید. این رفتارها بچگانه ست، خداروشکر کنید بابت این همسر خوب و قدرشو بدونید. ببخشید اگه خیلی واضح صحبت کردم
تشکرشده 10 در 6 پست
سلام، بنظر من واقعا شوهر خوبی داری ولی قدرشو نمیدونی، ببخشید که اینو میگم ولی با افتخار بیان میکنی که جلوش حسابی خانواده شو کوبیدی و ازشون بد گفتی، متاسفم ولی شما خیلی در حقش داری نامردی میکنی، بعد چرا تا این حد به مادرشون حساس شدی؟خوب مادرشه یه عمر زحمتشو کشیده، نمیتونه اونو بذاره زیر پاش، درست هم همینه. متاسفم ولی واقعا عصبی شدم، والا اونایی هم که یه همسر خوب نصیبشون شده، دارن با بهانه های الکی زندگیشونو خراب میکنن، یکم به دور و برتون نگاه کنید، اونوقت میرید شوهرتونو حلوا حلوا میکنید، بنظر من شما هنوز پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج رو ندارین، یعنی چی که به مادرش نگاه. نمیکنید که تلافی کنید، یکم بزرگ شید. این رفتارها بچگانه ست، خداروشکر کنید بابت این همسر خوب و قدرشو بدونید. ببخشید اگه خیلی واضح صحبت کردم
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
خسیسه مخوصاً کنار خانواده من قرار میگیره. همش میخواد از آدم بکنه. منم اصلاً بهش رو نمیدم.دلش میخواد همش باهاش برم مسافرت.ببخشید من الان نفهمیدم تو این داستانی که شما تعریف کردید کی خسیسه؟لباسامو از اول نامزدی تا الان اون برام خریده و طلا اینا هم بران زیاد خریدن.
ماهی یه مقداری بهم پول میده. اینم بگم من یک ریال هم براش خرج نکردم چون دلم نمیاد. با اینکه خودم حقوق دارم ولی یک ریال هم خرج نکردم براش.حتی نزاشتم خانوادمم بهش چیزی بدن. که یکی دو بار به شوخی گفته منم گفتم وظیفه مرده که برای زنش چیزی بخره اونم گفته شوخی کردم. کلا پول ارایشگاه و لباس و کفش و همه چیزو میده.در کل به خانوادم خیلی احترام میزاره .چندبار خانوادمو اصرار کرده بریم مسافرت با ماشین خودش که برده و خوش سفر هم هست.
تورو خدا بگید چیکار کنم.من با آدم خسیس و حسابگر نمیتونم زندگی کنم. وای خیلییییییییی خسته ام. خیلی ببخشید مطالبم پراکنده شد .
کی حسابگره؟
اونی که یه قرون در دو سال نامزدی خرج نکرده و خانواده اش هم حتی یه کادو به داماد ندادن !!!
یا اونی که .......
شما طلاق بگیر انشالا این آقا یه همسر خوب گیرش می آد. برای شما خیلی زیاده !
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
تشکرشده 278 در 136 پست
همسر شما به خانوادتون احترام می ذاره و شما با رفتار بی ادبانه با خانوادش جواب احترامش رو می دین؟!
شیدا خانم هم گفتند ولی با این توصیفات خسیس و حسابگر واقعی شما هستین. کی گفته برای داماد هدیه نمی گیرن؟ چطور می شه که شما کسی رو دوست داشته باشید و براش خرج نکنید؟نظر شخصی من اینه که خیلی مسخره است که زنی کار کنه و پولش رو خرج زندگیش نکنه ولی اگر با این مسئله مشکلی داشتین باید تو همون دوران دوستی یا اوایل عقد حل می کنید نه الان!
البته فقط شما مشکل نداریا! شوهرت هم یه ایرادی داره که با وجود این اخلاق های حسنه ی شما به فکر عروسیه!
تشکرشده 127 در 70 پست
شما با این کینه شتری که دارید ،
یا اتفاقی درحین رابطه شما و همسرتون افتاده که اینقدر با نفرت باهاشون رفتار میکنید
یا قبلا تجربه ی نفرت باری داشتید ، خودتون یا خونوادتون
یا ذاتا میخایید کمبودهاتونو به ای شکل با کینه خالی کنید
تشکرشده 75 در 30 پست
ببخشید که کمی منحرف می شم از بحث تاپیک ولی به نظرم با توجه به قوانین تبعیض آمیزی که وجود داره ایشون کار عاقلانه ای می کنه که به فکر نگه داشتن درآمد حاصل از کارشه و نمی خواد درآمدش رو تو خونه خرج کنه.وقتی میشه صحبت از حساب کردن رو درآمد زن کرد که سایر حقوق اقتصادی هم برابر باشه.تو همین انجمن نمونه های زیادی رو می تونید ببینید که خانم در طول زندگی پا به پای شوهر زحمت کشیده و حتی بعضا اموال خودش رو هم به صورت سرمایه کار به شوهر داده و حالا با بالا گرفتن اختلافات،دستش از همه جا کوتاهه چون هیچ قانونی برای تنصیف اموال مشترک در زندگی زوجین وجود نداره. قوانین مربوط به ارث و حقوق مالی زن موقع جدایی هم بیشتر شبیه شوخیه.تصور کنید ایشون سالها زندگی ش رو با این مرد بسازه و بعد از ده سال یا بیست سال بخواد از همسرش جدا بشه یا خدایی نکرده همسرشون فوت بشه.اون موقع ایشون زنی خواهد بود که دستش به هیچ جا بند نیست و مجبوره با یک چمدان از لوازم شخصی ش منزل شوهر رو ترک کنه.(اتفاقی که برای خیلی ها افتاده).حالا تصور کنید زنی که هیچ پشتوانه اقتصادی نداره و حتی حق ارثش تو خانواده خودش هم نصف برادرانش هست و تو یه سری از فرهنگ ها از قبل ارث و میراث به نام برادران زده شده تا مبادا مال و اموال به دامادها برسه،بدون هیچ پشتوانه اقتصادی،تو یه جامعه تا مغز استخوان مردسالار و سواستفاده گر از زن،چه روزگار سختی خواهد داشت.اگر این زن مهارتی هم نداشته باشه و تمام زندگی ش مشغول خانه داری( بیگاری مفت) بوده باشه،وضعیت ش اسفناک تر هم خواهد بود.تنها چیزی که این وضع رو کمی متعادل تر خواهد کرد اینه که زن بتونه مهریه کلانی رو موقع ازدواج شرط کنه که اون هم با توجه به تبلیغات همه جانبه ای که علیه مهریه بالا میشه (شما بخونید مغزشویی) خیلی ها این کار رو نمی کنن.بنابراین شخصا به خانم ها توصیه می کنم از آینده نگری درباره وضعیت اقتصادی شون به خصوص در مورد سال های میانسالی غافل نباشن.
تشکرشده 278 در 136 پست
تشکرشده 13 در 11 پست
سلام دوستان عزیزم.خیلی ممنون از کامنت هایی که کذاشتین.
نمیدونم باید چی بگم. جاهایی که باید پشتم میبود نبود.
از شماها میپرسم کدوم شوهری جلوی پدر و مادرش و برادر و زن برادرش به همسرش و زن برادرش فحش خیلی بدی میده ؟؟؟؟؟( البته برادرش فکر کرد شوهرم به اون و زنش فحش داد ) که وای چشتون روز بد نبینه شوهرم برادرش باهم دعواشون شد تو دعوا شوهرم صورتش زخمی شد. وای مادرش از حال رفت.همشون منو مقصر میدونستن. ( دعوا از اینجا شروع شد که من رفت خونشون براش سوپ درست کنم مریض بود نزدیک عروسی برادرش هم بود اونا رفته بودن خرید، مادر همسرم که امد همسرم به مادرش توپید زن من خسته شد پا شو به زن من کمک کن که تو دلم منم خوشحال شدم .بعد یک ساعت همسرم به من گفت پاشو بریم خونه شما اونجا بشینیم.منم گفتم از صبح هرجا بودی همون جا بشین و از این حرفا که شوهرمم همش میخندیید . که باباش گفت به شوهرم مزاحم نشید آخه. منم گفتم آخه کی به حرف این گوش میکنه منظورم شوهرم بود که چون زن برادرش نشسته بود ، شوهرم که دید خیلی دارم همش ضایعش میکنم اروم گفت ا چرت نگو. که رفتم اتاق اومد دنبالم.گفتم خجالت نمیکشی جلوی اون دختربه من میگی چرت نگو. بهش گفتم باید بریم جلوی اونا از من مغذرت خواهی کنی وگرنه نمیام عروسی که اینارو با بدترین حال ممکن میزدم بهش اونم میگفت اروم باش منظورذی نداشتم که انقدر گفتم و گفتم که صبرش تموم شد و از اتاق رفتنی بیرون اون فحش و داد.
حالا به منو حقو میدید ؟؟
یا همش دوست داره من رابطمو با برادرشو زنش خوب کنم.
عصبانی میشه بدجور فحش میده البته منم همون حرفارو به خودش میزنم.
اصلا دلم نمیخواست اینطوری باشیم . بعد اون دعوا احساس میکنم جاریم تو دلش به من میخنده که شوهرم که الم شنگه ای راه انداخت. البته شوهرم با اون دعوا کرد که تو لابد به یه چیزی گفتی گه زن من حساس شد. البته اخرش من متهم شدم وای وای خیلی بد بود.
- - - Updated - - -
سلام دوستان عزیزم.خیلی ممنون از کامنت هایی که کذاشتین.
نمیدونم باید چی بگم. جاهایی که باید پشتم میبود نبود.
از شماها میپرسم کدوم شوهری جلوی پدر و مادرش و برادر و زن برادرش به همسرش و زن برادرش فحش خیلی بدی میده ؟؟؟؟؟( البته برادرش فکر کرد شوهرم به اون و زنش فحش داد ) که وای چشتون روز بد نبینه شوهرم برادرش باهم دعواشون شد تو دعوا شوهرم صورتش زخمی شد. وای مادرش از حال رفت.همشون منو مقصر میدونستن. ( دعوا از اینجا شروع شد که من رفت خونشون براش سوپ درست کنم مریض بود نزدیک عروسی برادرش هم بود اونا رفته بودن خرید، مادر همسرم که امد همسرم به مادرش توپید زن من خسته شد پا شو به زن من کمک کن که تو دلم منم خوشحال شدم .بعد یک ساعت همسرم به من گفت پاشو بریم خونه شما اونجا بشینیم.منم گفتم از صبح هرجا بودی همون جا بشین و از این حرفا که شوهرمم همش میخندیید . که باباش گفت به شوهرم مزاحم نشید آخه. منم گفتم آخه کی به حرف این گوش میکنه منظورم شوهرم بود که چون زن برادرش نشسته بود ، شوهرم که دید خیلی دارم همش ضایعش میکنم اروم گفت ا چرت نگو. که رفتم اتاق اومد دنبالم.گفتم خجالت نمیکشی جلوی اون دختربه من میگی چرت نگو. بهش گفتم باید بریم جلوی اونا از من مغذرت خواهی کنی وگرنه نمیام عروسی که اینارو با بدترین حال ممکن میزدم بهش اونم میگفت اروم باش منظورذی نداشتم که انقدر گفتم و گفتم که صبرش تموم شد و از اتاق رفتنی بیرون اون فحش و داد.
حالا به منو حقو میدید ؟؟
یا همش دوست داره من رابطمو با برادرشو زنش خوب کنم.
عصبانی میشه بدجور فحش میده البته منم همون حرفارو به خودش میزنم.
اصلا دلم نمیخواست اینطوری باشیم . بعد اون دعوا احساس میکنم جاریم تو دلش به من میخنده که شوهرم که الم شنگه ای راه انداخت. البته شوهرم با اون دعوا کرد که تو لابد به یه چیزی گفتی گه زن من حساس شد. البته اخرش من متهم شدم وای وای خیلی بد بود.
تشکرشده 70 در 17 پست
fahimeh.a (یکشنبه 27 تیر 95), نیلوفر:-) (شنبه 26 تیر 95), نازنین2010 (شنبه 26 تیر 95), آی تک (شنبه 26 تیر 95), شیدا. (شنبه 26 تیر 95)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)