به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Banoye sorkh. نمایش پست ها
    با تشکر از ammin عزیز بخاطر پاسخشون، خب من چون سعی دارم احساسی برخورد نکنم که باعث اتفاق های بعدش بشه به ایشون گفتم بهتره دیگه در ارتباط نباشیم چون وابستگی بیشتر میشه و تکلیف این دوست داشتنمون معلوم نیست، اما ایشون گفتن نه نمیتونن به راحتی بیخیال این موضوع ( دوست داشتنمون) بشن و خواستن که باز هم صحبت کنند، در رابطه با مادرشون، مادر ایشون در درجه اول نمیخواد فعلا ایشون تشکیل خانواده بده چون فکر میکنه زوده که بخواد پسرشو از دست بده، و چون موضوع دوشیزگی مطرح شده، این دوشیزگی شده مزید بر علت،خواستگارم میگه اول باید کاری کنم که مشکلشون با ازدواج من حل بشه، بعدش موضوع ازدواج با شخص شماست،که میگن و میخوان سعی دارن با صحبت حل کنند موضوع رو....
    با تشکر
    سلام

    شما در تاپیک قبلیتون که اول تیر بوده گفتید ایشون عشق و دوستتون هستند
    یک خواستگار مناسب هم دارید
    مردد در تصمیم گیری هستید

    توی عنوان این تاپیک به ایشون می گید خواستگار ... در حالی که فقط دوست شماست.
    خانواده اش هنوز برای ازدواج ایشون آماده نیستند، چه برسه به شما و بعد چه برسه به مشکل شما ...

    یه بار احساساتی عمل کردی و خام شدی ( اون آقا نامزد صیغه ای شما بود راحت زد زیرش و رفت ... بدون این که فکر کنه با شما چیکار کرده)
    دلت را باز به وعده های یه پسر که تکلیفش با خودش هم مشخص نیست خوش کردی؟

    اونم کسی که هنوز خواستگاری نیامده رفته به مادرش گفته من توی محل کارم از یه دختری خوشم می آد که باکره نیست !!!!!
    با این آدم می شه زندگی کرد؟ می شه بهش اعتماد کرد؟ تکیه کرد؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  2. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (شنبه 26 تیر 95), fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95), mohamad.reza164 (دوشنبه 21 تیر 95), نیکیا (دوشنبه 21 تیر 95)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    الان این چیزا انگار تو تهران طبیعی شده.تو تهران سراغ هر دختری میری جلسه دوم یا سوم شروع میکنه.که یه چیزی میخوام بهت بگم...
    من که همون ب بسم اله میپرسم تا دیگه سر کار نرم.
    بعضی مواقع خانوما هم جنسشون رو بهتر میشناسن و خیلی راحت تر به آدم کمک میکنن.
    الان دیگه خودم راه افتادم و تا حرف میزنم میفهمم چه خبره.
    این بابا هم بی تجربگی کرده.به نظر من باکره بودن برای همه آقایون مهمه.باور ندارید؟تست کنید

  4. کاربر روبرو از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده است .

    اثر راشومون (پنجشنبه 24 تیر 95)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 96 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1395-2-17
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,084
    سطح
    17
    Points: 1,084, Level: 17
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله ایشون فقط در حد دوست بوده، ولی بعدش قرار خواستگاری گذاشته شده بود و حتی قرار شد عید فطر عقد کنیم، یعنی برنامه ریزی خانواده ها این بود، اما من به ایشون گفتم که داستان چیه و ایشون هم قول دادند که بین خودمون میمونه، و من ازونجایی که همیشه طرف حقیقت بودم ترجیح دادم واقعیت و بگم که با آگاهی تصمیم بگیرن،که ایشون رفتن به مادرشون گفتن،بعد از مخالفت مادرشون به این موضوع من، بهشون گفتم دیگه به من فکر نکنید و شاید قسمت هم نبودیم، اما ایشون گفتن باز هم صحبت میکنن تا راضی بشه مادرشون،چون گویا مادرشون دنبال بهانه بودن که مخالفت کنند کلا با ازدواج این آقا، و این بهانه دو دستی تقدیمشون شد، ولی من به ایشون گفتم اگر هم بپذیرن،مشخص نیست که در آینده چه اتفاقاتی در پی این پذیرش باشه، باز هم از همه دوستان ممنونم....

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    به توصیه ای که در تاپیک قبلیتون داشتم عمل نکردین و همون نتیجه ای که پیش بینی میکردم رو بهش رسیدین متاسفانه.
    اما اینجا علاوه بر مانعی که در مسیر آشناییتون ایجاد شد و ازش یاد کردین به یه چیزهای دیگه هم توجه کنین و بعد تصمیم بگیرین، شما شرایط خاصی دارین و شاید گزینه های "جدی" زیادی در طول زندگیتون برای انتخاب براتون پیش نیاد. مورد خاص شما با توجه به عدم تمایلتون به انجام پیشنهادی که در تاپیک قبلیتون داشتم، چیزی نیست که برای مدت طولانی بتونین کتمانش کنین. و گزینه "جدی" یعنی کسی که با وجود دونستن این مساله در جا پا پس نکشه و بگه با این موضوع میتونه کنار بیاد. به پست جناب mr dani که کاملا حقیقت داره بیشتر دقت کنین.
    توصیه فعلیم اینه که برعکس توصیه دیگر دوستان ایده آل گرایانه فکر نکنین و ایشون رو غیر قابل بررسی ندونین، بلکه واقع گرا باشید اگر این آقا و چنین آقایونی رو بدون دادن فرصت کافی رد کنین، اصلا معلوم نیست که در آینده هم آقایون ایده آلی پا پیش بذارن.
    این رفتار خبربری ایشون یک نکته بسیار منفی هست ولی (امیدوارم ناراحت نشین) نکته ای که شما هم دارین بسیار منفی هست و حداقل جا داره که به بررسی بقیه موارد مهم در مورد ایشون بپردازین و ببینین که میشه با داشتن خصوصیات مثبت دیگرشون از این خصوصیت منفی چشم پوشی کرد یا نه؟
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  7. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اثر راشومون نمایش پست ها
    سلام
    به توصیه ای که در تاپیک قبلیتون داشتم عمل نکردین و همون نتیجه ای که پیش بینی میکردم رو بهش رسیدین متاسفانه.
    اما اینجا علاوه بر مانعی که در مسیر آشناییتون ایجاد شد و ازش یاد کردین به یه چیزهای دیگه هم توجه کنین و بعد تصمیم بگیرین، شما شرایط خاصی دارین و شاید گزینه های "جدی" زیادی در طول زندگیتون برای انتخاب براتون پیش نیاد. مورد خاص شما با توجه به عدم تمایلتون به انجام پیشنهادی که در تاپیک قبلیتون داشتم، چیزی نیست که برای مدت طولانی بتونین کتمانش کنین. و گزینه "جدی" یعنی کسی که با وجود دونستن این مساله در جا پا پس نکشه و بگه با این موضوع میتونه کنار بیاد. به پست جناب mr dani که کاملا حقیقت داره بیشتر دقت کنین.
    توصیه فعلیم اینه که برعکس توصیه دیگر دوستان ایده آل گرایانه فکر نکنین و ایشون رو غیر قابل بررسی ندونین، بلکه واقع گرا باشید اگر این آقا و چنین آقایونی رو بدون دادن فرصت کافی رد کنین، اصلا معلوم نیست که در آینده هم آقایون ایده آلی پا پیش بذارن.
    این رفتار خبربری ایشون یک نکته بسیار منفی هست ولی (امیدوارم ناراحت نشین) نکته ای که شما هم دارین بسیار منفی هست و حداقل جا داره که به بررسی بقیه موارد مهم در مورد ایشون بپردازین و ببینین که میشه با داشتن خصوصیات مثبت دیگرشون از این خصوصیت منفی چشم پوشی کرد یا نه؟
    این آقا طبق گفته ی خودشون اصلا قصد ازدواج نداره ... فعلا آماده نیستن برای ازدواج

    توصیه ی شما ممکنه باعث بشه بانوی سرخ رابطه دوستیش را ادامه بده ( البته با خیال راحت ... که بقیه هم گفتن و تایید کردن که ادامه بده که بیاد باهات ازدواج کنه)
    و باکره نبودنش و علاقه ی بینشون و احساساتی بودن این خانم ... منجر بشه رابطه تا جایی پیش بره که ایشون از مسیر خارج بشه و ... جمع کردن موضوع سخت تر بشه.

    به نظر من کلا بذاردش کنار. بگه هر وقت آماده ازدواج شدی و منو خواستی و اگه من مجرد بودم بیا خواستگاری
    غیر از این دیگه کاری نداریم با هم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (شنبه 26 تیر 95), fahimeh.a (شنبه 26 تیر 95), نیکیا (پنجشنبه 24 تیر 95), نازنین2010 (پنجشنبه 24 تیر 95)

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 آذر 95 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-12
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    1,231
    سطح
    19
    Points: 1,231, Level: 19
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 58 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خدا رو صد هزار بار شكر كنين كه كفته بعداز عروسي خدايي نكرده بكه باكره نيست ميخواي جيكار كني نه مهريه بهت ميده نه جيزي خسارتم ميكيره ازتم يه روزه جدا ميشد دوست داشتي بس كار اون درسته
    يعني جي نبايد در مورد زندكي ايندش به مادرش نكه
    اينكه شما ابتداي كار حرف رو زدين به نفع شماست اكر بعداز وابستكي ايشون ميكفتي و به خاطر احساس مجبور ميشد باشما باشه و مهمتر از همه به خانوادش نميكفت بعداز عروسي كه جشماش باز ميشد نميكفت خامم كردي

    شما تو ذهنتون بيارين هنوز همسر ايشون نيستين كه نبايد با خانوادش مشورت كنه
    اصل مطلب شما و اون اقا يه غريبه اين دليل نداره شمارو به ايندش و مادرش ترجيح بده اين امتظار مال بعداز ازدواجه
    من اكثر متناي شيدا خانوم رو كه مطالعه ميكنم باهاشون موافقم
    ولي متن بالاشون يه اشتباهه
    كه به نفر مقابلتون يه حس يه كزينه بودن و بي اهميت بودن رو ميرسونه و به عنوان يه اقا يعني خط رو تمام احساس يه مرد
    ویرایش توسط mohanad28 : پنجشنبه 24 تیر 95 در ساعت 22:08

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 96 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1395-2-17
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,084
    سطح
    17
    Points: 1,084, Level: 17
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از همه دوستان که لطف کردند و جواب دادند، ایشون میگن من راضی میکنم مادرمو،میگه بهم فرصت بده تا باهاشون صحبت کنم، من در کنار احساسم به این آقا عقل هم کنارش قرار دادم که اگه بعد از صحبت کردن این آقا با مادرشون، باز هم مادرشون مخالفت کرد ضربه نبینم،یجورایی از احساس یه تجربه تلخ و داشتم، برای همین دلم میخواد محتاط تر عمل کنم، ایشون پسر خوب و سالمیه، از هر نظر،اما با این حال گفتم بهشون که مادرت در اولویته و نظرش مهمه، نباید به زور باشه، اما نگران هم هستم که اگر رضایت بده مادرش، این ازدواج اتفاقات خوشی رو در پی نداشته باشه، منظورم سرزنش و این حرفهاست،اما ایشون میگن نه و اینکه باز هم فرصت بدم که صحبت کنند، امیدوارم زودتر به آرامش برسم البته با دعا و نظر های دوستان عزیز.همدردی.....

  11. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 03 [ 21:14]
    تاریخ عضویت
    1393-2-29
    نوشته ها
    159
    امتیاز
    10,273
    سطح
    67
    Points: 10,273, Level: 67
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    384

    تشکرشده 336 در 142 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام

    باکره بودن یا نبودن شما ربطی به مادر خواستگارتون نداره!(اگه دوست پسر هست که اصلا کل قضیه منتفی هست! دلیلی نداره به یه پسر غریبه از مسایل خصوصی تون بگید!)
    تصمیم ایشون برای ازدواج با فردی با شرایط شما، یک تصمیم شخصی هست و ربطی به کسی نداره! دلیل نداره مسایل خصوصی شما را با دیگران در میان بذارن .
    این رابطه اگه به ازدواج ختم بشه، حتی اگه مادر ایشون هم راضی بشن، باز هم با اشکال مواجه خواهد شد. چون نگاهی که مادر ایشون به شما دارند، اصلاح نخواهد شد! خودتون هم که فرمودین که یکی از علت های مخالفت مادرشون مسیله باکره بودن یا نبودن شماست.

    خواستگار به کسی گفته میشه که به طور رسمی برای ازدواج اقدام کنه . همراه با خانواده یا بزرگتر .
    پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
    تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

    خویش خویش من هم اکنون از در صلح آمدست
    جمله گوش از غیر بستم تا شنیدم خویش را
    خویش خویش من مرا و هرچه من ها بود سوخت
    کشتم او را و زخاکش پروریدم خویش را
    معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس
    خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را
    ویرایش توسط من می دونم : جمعه 25 تیر 95 در ساعت 14:15

  12. کاربر روبرو از پست مفید من می دونم تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 25 تیر 95)

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Banoye sorkh. نمایش پست ها
    مرسی از همه دوستان که لطف کردند و جواب دادند، ایشون میگن من راضی میکنم مادرمو،میگه بهم فرصت بده تا باهاشون صحبت کنم، من در کنار احساسم به این آقا عقل هم کنارش قرار دادم که اگه بعد از صحبت کردن این آقا با مادرشون، باز هم مادرشون مخالفت کرد ضربه نبینم،یجورایی از احساس یه تجربه تلخ و داشتم، برای همین دلم میخواد محتاط تر عمل کنم، ایشون پسر خوب و سالمیه، از هر نظر،اما با این حال گفتم بهشون که مادرت در اولویته و نظرش مهمه، نباید به زور باشه، اما نگران هم هستم که اگر رضایت بده مادرش، این ازدواج اتفاقات خوشی رو در پی نداشته باشه، منظورم سرزنش و این حرفهاست،اما ایشون میگن نه و اینکه باز هم فرصت بدم که صحبت کنند، امیدوارم زودتر به آرامش برسم البته با دعا و نظر های دوستان عزیز.همدردی.....
    تاپیک شما بیشتر همدردی بود تا همفکری !
    وقتی شما تصمیمتون رو گرفتید و هیچ توجهی به نظر بقیه ندارید ، آخر و عاقبت رابطتون مشخصه .
    امیدوارم بعدا خدا و شانس و ... مقصر ندونید
    موفق باشید
    ویرایش توسط داود.ت : جمعه 25 تیر 95 در ساعت 16:12

  14. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 25 تیر 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احساس میکنم زن تنوع طلبی هستم
    توسط royarahimiko در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 اردیبهشت 96, 20:43
  2. استقلال مالی و شروع کاری در منزل
    توسط مهشید11 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 دی 95, 12:24
  3. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: شنبه 31 خرداد 93, 11:04
  4. کی موضوع طلاقمو به خواستگارا بگم؟
    توسط parvane123 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 آذر 90, 15:58
  5. موضوع تکراری نداشتن خواستگار
    توسط عالی در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 آذر 90, 16:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.