نوشته اصلی توسط
اسرين٨٥
من تحت هيچ شرايطي نميخوام برم خونه پدر شوهرم فقط بچه رو ميدم همسرم كه ببره
نوشته اصلی توسط
اسرين٨٥
حرف شما درست
يه عمر استرس روبه رو شدن دارم ولي واقعا نميدونم چرا كسي احساس من و نميفهمه من اصلا نميتونم باهاشون روبرو بشم احساس ميكنم پر از موج منفي هستن براي من ...
فقط جهت یاآوری برای خودت پستهات را نقل قول کردم چون گفته بودی
((((((((((من تو تاپيك ننوشتم كه نميخوام ارتباط برقرار كنم نوشته ام چطور ميتونم بديهاشون و فراموش كنم و ارتباط برقرار كنم!!!!)))))))))))
به هر حال من هیچ دشمنی با شما ندارم فقط نظرم را نوشتم تا کمکی به شما کرده باشم اصلا قصد ناراحت کردن شما را نداشتم
در مورد مریضها که بهتون برخورده من جلوی جمله ام علامت تعجب گذاشتم یعین اصلا جمله خبری و توصیفی نیست
در ضمن هنوز موضع بحث تاپیک شما را من عوض نکردم
گفتم خودتون تمرکز روی مشکل خاصی ندارید و مرتب فقط کلایه می کنید از شوهر از پدر و مادرش از سختی کار و بچه و....
فقط خواستم بگم که مشکلت را مشخص کن و تاپیکت را در همان راستا ادامه بده
علاقه مندی ها (Bookmarks)