سلام. بله همینطوره. البته وابستگی و ناتوانی انسان رو با هر اعتقادی و فرهنگی ضربه فنی میکنه . این ناتوانیشو درک میکنم، هر کسی هم اشتباه میکنه. اما از طرفی برام سواله که چرا وقتی یکی روشش اشتباهه و زندگیش تباه شده، حاضر نباشه روش های دیگری رو امتحان کنه، حتی اگه در اونها موفق نباشه . (نه اینکه نتونه، اصلا نخواد) . تمام پیش بینی های من رو در مورد خودش به وضوح عملی شده دیده و باز هم میگه من اگه با کسی نباشم افسردگی میگیرم! یعنی از اینم بدتر که تو چنین شرایطی برسم سرش؟

نمیدونم ، به هر حال من بر خلاف اون نمیتونم از یه سوراخ دوبار گزیده بشم و یکی اینکه خودمو بندازم به خطر و دیگه اینکه واسه کسی که خواهان بهبودی نیست، وقت و انرژی الکی بذارم. هرچند واقعا متوجه شرایط بدش هستم.

و در مورد روانکاو... دفعه اول خودش این اصطلاح رو به کار برد. دیشب که پرسیدم گفت یکی هست که هم برای روانشناسی و روانپزشکی بهش مراجعه میکردم!!! گفتم این دو تخصصشون متفاوته ، گفت روانشناسی رو ایران خونده، روانپزشکی رو آمریکا. در هر دو تخصص داره، گاهی وقت میگیرم واسه دارو، گاهی هم واسه روان درمانی!
من که نفهمیدم بالاخره ایشون چه کاره است. ولی اگه خودش اینو می خواد با توجه به لج و مقاومتی که داره، شاید ایشون بتونه کمکش کنه.

ممنونم.