به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,802
    سطح
    100
    Points: 89,802, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    افرادی که می خوان سیگار یا هر عادتی را ترک کنند ، باید یه خورده با ساختار مغز آشنا باشند .

    وقتی کاری را برای اولین بار انجام می دهیم ، یه ارتباط فیزیکی و یک رشته ی عصبی ( شبکه ی عصبی ) نازک در مغز ایجاد می کنیم

    در واقع این کار باعث میشه ما به آن احساس و به آن رفتار ،،، دسترسی داشته باشیم

    در واقع مغز مثل یه هارد می مونه که داره اطلاعاتی از احساسات و رفتارها را درونش ذخیره می کنه !

    مثلا اگر ما تا حالا به آب جوش دست نزده باشیم – دست زدن به آب جوش ، باعث میشه اون احساس در ذهنمان ثبت بشه

    هر بار که رفتاری را تکرار می کنیم ، این ارتباط ( شبکه های عصبی ) تقویت می شود و ما یک رشته عصبی به رابطه اضافه می کنیم

    این جوری میشه که ، ما حتی اسم آب جوش هم می یاد ، بعضی موقع ها احساس آن را درک می کنیم !




    در مورد سیگار :

    فرد ی که تا حالا سیگار نکشیده – سیستم مغزی اون از سیگار چیزی نمی فهمه

    با کشیدن اولین نخ سیگار – یه رشته عصبی نازک در مغز او ایجاد می شه

    وقتی بار دوم این کار را کند – این رشته قوی ترمیشه

    وقتی یه هفته این کار را کند - این پیوند باز هم قوی تر میشه

    وقتی یک سال بگذرد – شاید همه بگن اون عادت کرده به سیگار کشیدن

    عادت یعنی اینکه درون سیستم عصبی خودش ،،، شبکه یی از پیوند های عصبی قوی ایجاد کرده .



    شروع هر عادت ، مثل یه رشته ی نامرئی ست، اما هر بار که آن رفتار را تکرار می کنیم

    آن رشته را تقویت می کنیم و رشته های دیگری به آن می افزاییم

    تا این که تبدیل به یک کابل بزرگ میشه و اونجاست که میگیم : آره من عادت کردم سیگار بکشم – من عادت کردم صبح زود از خواب بلند بشم و .....

    اگر با ساختار ذهن آشنا باشیم ، به راحتی میتونیم از عهده این کار بر بیام .


    ......................................



    برای اینکه بتوانیم یک الگو غلط ( مثلا سیگار کشیدن ) را از بین ببریم باید از چند مرحله استفاده کنیم :



    مرحله ی اول :

    باید قبل همه چیز بخوایم ! – باید بخوایم که تغییر کنیم .
    بیشتر موقع ها ، برای بهای تغییر که باید بپردازیم ، ناراحت هستیم
    اما عدم تغییر به نظرم بهایی بیشتری دارد .


    درسته که اگر فردی که می خواهد سیگار را ترک کند باید ، بهایی بپردازند
    ولی آیا اگر ترک نکند ، بهایی بیشتری ندارد – آیا ضرر بیشتری ندارد؟

    پس باید تعهد داشته باشیم . و بدونیم که انگشتر جادویی در کار نیست که ما آن را دستمان کنیم و همه چیز را تغییر بدیم
    ولی اگر با ساختار ذهن آشنا باشیم - و پیاده سازی کنیم - زحمت بکشیم و به خداوند هم توکل کنیم ،،،،،، می تونیم !


    .....................................


    مرحله ی دوم :


    مرحله دوم ، انگیزه هست .


    بیشتر ماها .واقعا دوست داریم عوض بشیم – اما نمی توانیم خودمان را وادار به تغییر کنیم .
    تغییر به توانمندی نیاز ندارد - تغییر به انگیزه نیاز دارد !


    مثلا اگر کسی اسلحه روی سر من بگذارد و بگوید – بهتر هست افسردگی را رها کنی و از همین حالا شاد باشی - مگرنه شلیک می کنم – مطمن باشید براش پشتک هم می زنم – چه برسه به خنده .
    اما مشکل اینجاست که تغییر اغلب یک ضرورت نیست .
    ما باید حس ضرورت را در خودمان بسیار شدید کنیم و خود را مجبور سازیم تغییر کنیم .


    دو قدرت در زندگی ما وجود داره : ( دو تا انگیزه )
    قدرت درد – قدرت لذت


    مثلا :
    از یک طرف ، می خواهیم تغییر کنیم که نمی خواهیم به خاطر سیگار کشیدن سرطان بگیریم . نمی خواهیم به خاطر عدم کنترل رفتارمان رابطه مان را از دست بدهیم .
    نمی خواهیم به خاطر چیزی که در گذشته مان رخ داده است در بقیه عمرمان احساس افسردگی داشته باشیم و .....


    از طرف دیگر :
    از تغییر می ترسیم و با خود می گوییم :
    اگر سیگار کشیدن را ترک کنم ، چه اتفاقی می افتد - اگر سیگار را ترک کنم لذت آن را از دست می دهم و ...

    هنگامی که همچنین سوالاتی از خودمان می پرسیم – یعنی سئوالاتی تو ام با درد و لذت ! - در واقع مغز خودمان را لای منگنه می گذاریم - این کار ما ، باعث میشه مغز مطمئن نباشه !



    راه حل چیست ؟

    یکی از کارهایی که افراد را تغییر می دهد ، رسیدن به آستانه ی درد است - یعنی تجربه ی درد -
    به اندازه یی که بدانیم اکنون باید تغییر کنیم .


    یعنی باید به نقطه ای برسیم که مغز ما بگوید :

    " آن را تحمل کردم – دیگه بسه - نمی توانم این گونه زندگی کنم "



    با یه بنده خدایی مناظره ای داشتیم - داشتم باهاش صحبت می کردم بهم گفت باغبان دیگه سیگار نمی کشم
    بهش گفتم – چطور ؟
    گفت : دیگه خسته شدم – دیگه بسه !
    به ایشون گفتم کسی چیزی گفته ؟ کسی گولت زده خدایی نکرده ؟



    گفت – خسته شدم وقتی با کسی صحبت می کنم – با چشم هاش بهم میگه دهنت بوی سیگار میده
    همیشه بی حال هستم ورزش نمی تونم بکنم و .....

    ببینید ، ایشون برای خودش یه انگیزه ای درست کرده و به خودش گفته : من دارم خودم را ویران می کنم.

    در واقع خودش را به آستانه درد رسانده با سئوالاتی که از خودش کرد .



    ما در صورتی تغییر می کنیم که ، تغییر را ضرورت بدانیم .

    باید عمیقا حس کنیم که نیاز به تغییر داریم - اگر چند بار کوشیده ایم تغییری ایجاد کنیم – اما هر بار شکست خورده ایم باید بدانیم که
    درد ناشی از شکست به حد کافی قوی نبوده است و ما هنوز به آستانه ی درد نهایی نرسیده ایم

    عامل زیر باعث میشه ما در آستان ی درد ( هدفی برای تغییر ) قرار بگیریم :

    * استاندارهای زندگی خودمان ( عامل درونی )


    بزرگ ترین اهرمی که می تونیم برای خودمان درست کنیم درد و رنج درونمان هست – نه بیرون ار وجودمان .
    دانستن اینکه تا کنون نتوانسته ایم مطابق استاندارها یمان زندگی کنیم ، خود بزرگ ترین رنج است .
    و این خود با عث بروز تغییر می شود .چون فرد از درون کاملا تحت فشار هست .


    اگر عامل و فشار بیرونی ( مثل خانواده و دوست و .... ) را روی فرد اعمال کنیم – باعث میشه که فرد مقاومت کنه
    ولی عامل درونی قدرت بیشتری دارد .


    مثلا : طرف دوس نداره سیگار را ترک کنه – یا افسردگی را رها کنه و ...

    اگر بهش بگی به خاطر باغبان جون سیگار نکش ....، قبول نمی کنه و امکان داره مقاومت کنه
    ولی اگر بهش بگی : تو حیف هستی - از جوانیت استفاده کن – اون موقع شروع به تفکر میکنه
    در واقع به درون اون نفوذ کردیم !

    اون جوون وقتی این حرف را بهش بزنی ، به فکر فرو می ره ، ولی چرا تغییر نمی کنه ؟
    چون تغییر را درد می دونه - نه لذت - در حالی که تغییر لذت بخش هست .


    باید دو جور سئوال پرسیده بشه که انگیره ایجاد کنه :


    سئوال دردی :

    اگر تغییر نکنم چه بهایی را باید بدهم ؟
    اگر تغییر نکنم به چه گرفتاریهایی دچار میشوم ؟
    و......


    سئوال لذت بخش :

    اگر تغییر کنم چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت ؟
    اگر واقعا تغییر کنم چقدر شاد تر خواهم بود ؟
    چقدر خوشتیپ تر و زیباتر می شوم ؟
    می تونم باغبان را در دویدن در کوه شکست بدهم ؟ ( شوخی )
    و .....

    همسر شما باید این سئوال ها را پاسخ بده !


    در واقع کسی که سیگار میکشه با این سئوال ها باید برسه به اینکه سیگار کشیدن سودی برایش ندارد و خیلی لذت ها را از دست می دهد !

    این دو مرحله خیلی مهمه ! – اگر درست انجام بشه – درست انگیزه ایجاد بشه ، تقریبا درمان دیگه بسیار آسان میشه !

    .................................................. ...................



    مرحله ی سوم :

    قطع الگوی منفی !


    برای کسب نتایج جدید تو زندگیمون ، نمی تونیم فقط خواسته هایمان را تشخیص بدیم – این فقط مهم نیست !
    مثلا به خودمان بگیم : من می خوام سیگار را ترک کنم ....
    باید کارها و الگوهای منفی خودمان ( رفتاری – احساسی ) را عوض کنیم تا تغییر را ببینیم !


    اگر به الگوی رفتاری یه مگس در اتااقی که پنجره آن بسته توجه کنیم :
    می بینیم که این مگسه مثلا - داره با کله هی میره تو شیشه .
    مگس دنبال نوره - به سوی پنجره پرواز میکنه و بارها و بارها خودش را به شیشه می کوبد
    حتی ممکن هست ساعت ها این کار را کنه


    اگر بخواهیم حرکت مگس را به برخی از الگوها ی خودمان تشبیه کنیم - اینکه ما نمی توانیم از پنجره بسته بیرون برویم !
    حتی اگر ما قدرت و انگیزه داشته باشیم ( مرحله 1 و 2 )

    ما باید روش خودمان را عوض کنیم – در واقع الگوی غلط را قطع کنیم
    مثلا بیایم پنجره را باز کنیم ! یا راه دیگری را امتحان کنیم !


    اون مگس تنها شانسی که داره اینکه به عقب بر گردد و راه جدیدی را امتحان کند
    خداوند پدیده های آفرینش را خلق کرده برای انسان - که ما با دیدن آنها تفکر کنیم
    زیرا همه چیز برای انسان آفریده شده است . و ما باید نهایت استفاده را بکنیم .


    ببنید کسی سیگار می خواد بکشه ، قبل کشیدن اون سیگار ، میگه آخ جون برم سیگار بکشم ! - بذار حال و هوام عوض بشه - بذار همینجوری بکشم و ...
    هیچ وقت فکر نکنم کسی به خودش بگه : وای خدا جون باید برم دوباره سیگار بکشم – مگر اینکه طرف واقعا نابغه باشه .


    یعنی اون فرد یه لذتی در ذهنش احساس میکنه ! - ما در مرحله سوم باید این الگوی احساسسی ، رفتاری ، ذهنی ، را قطع کنیم – حالا چطوری قطع کنیم :

    وقتی که فکر سیگار میره تو ذهنش : مثلا 10 تا نفس عمیق بکشد
    (می تونه ابتکاری باشه مثلا 20 تا دراز تشست بره - یا مثلا به همسرش که شما باشید فکر کنه و بگه به خاطر همسرم نباید به این چیزها فکر کنم
    یا دستشو بذار جلوی بینیش بگه به به عجب هوایی - البته باید مواظب باشه دست تو دماغش نکنه – چون تو مهمونی اینو آبروریزی میشه ..... )

    سپس باز مرحله 1 و 2 را یادش باشد ( تعهدی که داده و انگیزش )


    ما باید اون تصویر لذت از سیگار را از ذهنمون تغییر بدیم !
    می تونیم وقتی به سیگار فکر می کنیم اون عکس سیگار را در ذهنمان عوض کنیم و به شکل به هیولا یا جونور بسیار زشت در آوریم - ( مثلا یه سوک زشت و غول پیکر )
    این خودش یه قطع الگوی منفی ست !

    که باعث میشه وقتی را سیگار را دستمان ببنیم یا دست دیگران ..... یاد سوسک غول پیکر چرکی بیافتیم .

    ولی اگر سیگار را در ذهنمان هلو یا نون خامه ای فرض کنیم - وابسته به اون میشیم . ( عجب جمله سنگینی )



    مرور سه مرحله :

    1 ) خودمان را قدرتمند کردیم ( تعهد )
    2) ایجاد انگیزه کردیم ( سئوالات دردی - لذت بخش )
    3) الگوی منفی را قطع کردیم

    این سه تا مرحله بالا خیلی مهمه !


    در مرحله بعدی باید برای الگوی منفی جایگزین پیدا کنیم !


    ان شالله در پست بعدی ادامه می دهم .


    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 13 تیر 95 در ساعت 17:42

  2. 7 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (سه شنبه 15 تیر 95), golnaz66 (دوشنبه 14 تیر 95), mohamad.reza164 (یکشنبه 13 تیر 95), Shadi2 (دوشنبه 14 تیر 95), سرشار (یکشنبه 13 تیر 95), شیدا. (دوشنبه 14 تیر 95), شادی ظهوریان (دوشنبه 14 تیر 95)

  3. #12
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,802
    سطح
    100
    Points: 89,802, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد




    مرحله ی 4 :


    ما وقتی الگوی منفی خودمان را قطع کردیم – باید یه جایگزینی هم پیدا کنیم

    بسیاری از ماها به نقطه ای می رسیم که باید تغییر کنیم - یعنی تغییر در ما ، یه ضرورت میشه - چون الگوهای قبلی مان برای ما رنج آور بود.

    ما حتی بعضی موقع ها ، الگوهای خود را قطع می کنیم و دیگر به کار نمی بریم - اما پس از این کار ، چیزی نداریم که جایگزین الگوی قدیمی خود کنیم!




    اگر الگوهای قدیمی مان را به درستی بشکنیم ، ذهنمان به صورت اتوماتیک به دنبال جایگزینی می گرده

    به عنوان مثال فردی که سیگار میکشه – و قصد داره این الگو را ترک کنه باید وقتی مرحله 1و2و3 را انجام داد - باید یه جایگزینی برای سیگار پیدا کنه

    مثلا بره یه چند تا بسته شکلات تلخ بگیره - وهمیشه مقداری همراهش باشه – وقتی فکر سیگار در ذهنش می ره باید به خودش بگه من تعهد دارم

    از طرفی سیگار= بیماری های مختلف – بوی بد دهان – طرد شدن از دیگران ( مرحله 1 و2)

    حالا باید الگو را قطع کنه – مثلا سریع فکر را از خودش دور کنه و به گل فکر کنه - یا سیگار را در ذهنش مانند یه مار افعی تصور کنه !


    حالا جایگزین خوب آن می تونه شکلات تلخ باشه ( باید خیلی تلخ باشه )
    هر دفعه هوس سیگار میکنه ی یدونه از این شکلاتا بخوره .


    باید یه جوری این ارتباط عصبی ضعیف بشه - تا کامل از بین بره


    هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن داره
    و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند
    اگر ما این ارتباط را کم کنیم – این شبکه ها ضعیف تر میشند .

    روز اول شاید برای طرف سخت باشه – ولی هر چی ادامه بده و مراحل 1-2-3-4 را انجام بده – مغز شبکه های عصبی مربوط به سیگار را کم رنگ تر میکنه !


    .........................................


    مرحله ی 5 :



    باید الگوی جدیدی که جایگزین کردیم ، شرطی کنیم ( تکرار کنیم )

    (تو مرحله 4 گفتیم به جای سیگار شکلات تلخ استفاده کنیم !)

    با شرطی کردن الگوی جدید ، می توانیم مطمئن باشیم که تغییری که ایجاد کرده ایم، پایدار و هماهنگ می شود .

    ساده ترین راه شرطی کردن یک رفتار ، آن است که آن را بارها و بارها تکرار و یا انجام بدیم - تا یک مسیر عصبی برای آن ایجاد شود .



    اگر این کار را انجام ندهیم به الگوی قدیمی خودمان بر می گردیم !


    چیزی که خیلی مهم اینکه در این تمرین باید اون شخص به خودش پاداش بده ! ( متنوع )

    مثلا وقتی روز اول سیگار نکشید بره جلوی آینه به خودش بگه : آفرین – می دونستم از عهده اش بر می یای !

    یا مثلا 15 روز از تمرین گذشته و تو این مدت سیگار نکشیده ، بره به رستوران همراه شما و به خودش جایزه بده ! ( غذای خوب )



    این جایزه را شما هم می تونید بدید به ایشون :
    مثلا بهش بگو شما 1 ماه سیگار نکشیدی – این عطر هدیه من به شما - این کفش هدیه من به شما !
    باید شما هم به عنوان همسر تشویق کنید و کمک کنید !


    اگر ما به دلفین ها توجه کنیم - در می یابیم که - اگر بهشون بد نگاه کنیم - به اونها شلاق بزنبم - چیزی یاد نمی گیرند

    در واقع تغییر را قیول نمی کنند .

    ولی اگر به دلفین ها پاداش بدیم برای هر دستور - بهت لبخند می زنند !



    در ابتدای تمرین پرش دلفین ها ، مربیان منتظر می شوند تا دلفین خودش در آب بپرد

    سپس به عنوان پاداش ، یک ماهی در اختیار آنها می گذارند .

    در واقع ، هر بار که دلفین خودش در آب بپرد و در قبالش مربی به او پاداش داد ، این پیوند عصبی در ذهن دلفین ایجاد می شود که اگر در آب بپرد ، یک ماهی می گیرد !

    در واقع مربیان می خواهند به دلفین بگن اگر دلفین خوبی باشی - کاری که بهت می گم را انجام بدی ، یه ماهی بهت می دم.

    در واقه این احساس لذت را برای دلفین شرطی می کنند - در نهایت ، مربی در صورتی به دلفین جایزه می دهد که بالاتر بپرد .

    او کم کم با ارتفای استاندارد ،،،،، رفتار دلفین را شکل می دهد .



    نکته مهم در این جا این است که : اگر همیشه به دلفین جایزه داده شود، ممکن است او به جایزه عادت کند و دیگر نتیجه ی مورد نظر را به وجود نیاورد .

    پس در آینده ، گاهی بعد ار اولین پرش ، پنجمین پرش یا بعد از دومین پرش به دلفین جایزه داده می شود !
    بدین ترتیب دلفین هرگز مطمئن نیست که به کدام پرش جایزه تعلق می گیرد !
    این باعث میشه دلفین همیشه تلاش کنه !




    سیستم عصبی ما هم همین طور است

    چیز که خیلی مهم هست ، اینکه ما در جایزه دادن به خودمان ، تنوع ایجاد کنیم - در واقع یه برنامه ی متغیر تقویتی

    طوری که سیستم عصبی ما این تنوع را احساس کنه
    این جاست مغر میگه : تغییر == پاداش !!!!


    موارد بالا در پاداش مثبت بود - حالا ما پاداش منفی هم داریم ( نباید انجام بدیم )


    مثلا طرف به خودش میگه من 2 ماه سیگار نکشیدم ! بذار یدونه بکشم!
    اگر این گونه افراد یک سیگار بکشند ، سیستم عصبی شان را تحریک می کنند . بدین ترتیب سیستم عصبی آنها منتظر ست که در آینده چنین پاداشی را دریافت کند !
    این یعنی تقویت منفی - جایزه منفی و .... که باید مراقب بود.



    انشا الله با یه برنامه ریزی خوب + توکل به خداوند - میشه از شر سیگار یا هر عادت منفی دیگه برای همیشه راحت شد !

    به شرطی که بخوایم !!



    موفق باشید .


    یا حق


    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 13 تیر 95 در ساعت 20:23

  4. 6 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    golnaz66 (دوشنبه 14 تیر 95), mohamad.reza164 (یکشنبه 13 تیر 95), Shadi2 (دوشنبه 14 تیر 95), سرشار (یکشنبه 13 تیر 95), شیدا. (دوشنبه 14 تیر 95), شادی ظهوریان (دوشنبه 14 تیر 95)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 شهریور 95 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1395-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    470
    سطح
    9
    Points: 470, Level: 9
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience PointsTagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    سلام مجدد




    مرحله ی 4 :


    ما وقتی الگوی منفی خودمان را قطع کردیم – باید یه جایگزینی هم پیدا کنیم

    بسیاری از ماها به نقطه ای می رسیم که باید تغییر کنیم - یعنی تغییر در ما ، یه ضرورت میشه - چون الگوهای قبلی مان برای ما رنج آور بود.

    ما حتی بعضی موقع ها ، الگوهای خود را قطع می کنیم و دیگر به کار نمی بریم - اما پس از این کار ، چیزی نداریم که جایگزین الگوی قدیمی خود کنیم!




    اگر الگوهای قدیمی مان را به درستی بشکنیم ، ذهنمان به صورت اتوماتیک به دنبال جایگزینی می گرده

    به عنوان مثال فردی که سیگار میکشه – و قصد داره این الگو را ترک کنه باید وقتی مرحله 1و2و3 را انجام داد - باید یه جایگزینی برای سیگار پیدا کنه

    مثلا بره یه چند تا بسته شکلات تلخ بگیره - وهمیشه مقداری همراهش باشه – وقتی فکر سیگار در ذهنش می ره باید به خودش بگه من تعهد دارم

    از طرفی سیگار= بیماری های مختلف – بوی بد دهان – طرد شدن از دیگران ( مرحله 1 و2)

    حالا باید الگو را قطع کنه – مثلا سریع فکر را از خودش دور کنه و به گل فکر کنه - یا سیگار را در ذهنش مانند یه مار افعی تصور کنه !


    حالا جایگزین خوب آن می تونه شکلات تلخ باشه ( باید خیلی تلخ باشه )
    هر دفعه هوس سیگار میکنه ی یدونه از این شکلاتا بخوره .


    باید یه جوری این ارتباط عصبی ضعیف بشه - تا کامل از بین بره


    هنگامی که یک ارتباط عصبی به وجود آمد ، مغز همیشه یک مسیر برای آن داره
    و اگر از آن مسیر زیاد استفاده شود این رشته های شبکه های عصبی گسترش می یابند و قوی تر میشند
    اگر ما این ارتباط را کم کنیم – این شبکه ها ضعیف تر میشند .

    روز اول شاید برای طرف سخت باشه – ولی هر چی ادامه بده و مراحل 1-2-3-4 را انجام بده – مغز شبکه های عصبی مربوط به سیگار را کم رنگ تر میکنه !


    .........................................


    مرحله ی 5 :



    باید الگوی جدیدی که جایگزین کردیم ، شرطی کنیم ( تکرار کنیم )

    (تو مرحله 4 گفتیم به جای سیگار شکلات تلخ استفاده کنیم !)

    با شرطی کردن الگوی جدید ، می توانیم مطمئن باشیم که تغییری که ایجاد کرده ایم، پایدار و هماهنگ می شود .

    ساده ترین راه شرطی کردن یک رفتار ، آن است که آن را بارها و بارها تکرار و یا انجام بدیم - تا یک مسیر عصبی برای آن ایجاد شود .



    اگر این کار را انجام ندهیم به الگوی قدیمی خودمان بر می گردیم !


    چیزی که خیلی مهم اینکه در این تمرین باید اون شخص به خودش پاداش بده ! ( متنوع )

    مثلا وقتی روز اول سیگار نکشید بره جلوی آینه به خودش بگه : آفرین – می دونستم از عهده اش بر می یای !

    یا مثلا 15 روز از تمرین گذشته و تو این مدت سیگار نکشیده ، بره به رستوران همراه شما و به خودش جایزه بده ! ( غذای خوب )



    این جایزه را شما هم می تونید بدید به ایشون :
    مثلا بهش بگو شما 1 ماه سیگار نکشیدی – این عطر هدیه من به شما - این کفش هدیه من به شما !
    باید شما هم به عنوان همسر تشویق کنید و کمک کنید !


    اگر ما به دلفین ها توجه کنیم - در می یابیم که - اگر بهشون بد نگاه کنیم - به اونها شلاق بزنبم - چیزی یاد نمی گیرند

    در واقع تغییر را قیول نمی کنند .

    ولی اگر به دلفین ها پاداش بدیم برای هر دستور - بهت لبخند می زنند !



    در ابتدای تمرین پرش دلفین ها ، مربیان منتظر می شوند تا دلفین خودش در آب بپرد

    سپس به عنوان پاداش ، یک ماهی در اختیار آنها می گذارند .

    در واقع ، هر بار که دلفین خودش در آب بپرد و در قبالش مربی به او پاداش داد ، این پیوند عصبی در ذهن دلفین ایجاد می شود که اگر در آب بپرد ، یک ماهی می گیرد !

    در واقع مربیان می خواهند به دلفین بگن اگر دلفین خوبی باشی - کاری که بهت می گم را انجام بدی ، یه ماهی بهت می دم.

    در واقه این احساس لذت را برای دلفین شرطی می کنند - در نهایت ، مربی در صورتی به دلفین جایزه می دهد که بالاتر بپرد .

    او کم کم با ارتفای استاندارد ،،،،، رفتار دلفین را شکل می دهد .



    نکته مهم در این جا این است که : اگر همیشه به دلفین جایزه داده شود، ممکن است او به جایزه عادت کند و دیگر نتیجه ی مورد نظر را به وجود نیاورد .

    پس در آینده ، گاهی بعد ار اولین پرش ، پنجمین پرش یا بعد از دومین پرش به دلفین جایزه داده می شود !
    بدین ترتیب دلفین هرگز مطمئن نیست که به کدام پرش جایزه تعلق می گیرد !
    این باعث میشه دلفین همیشه تلاش کنه !




    سیستم عصبی ما هم همین طور است

    چیز که خیلی مهم هست ، اینکه ما در جایزه دادن به خودمان ، تنوع ایجاد کنیم - در واقع یه برنامه ی متغیر تقویتی

    طوری که سیستم عصبی ما این تنوع را احساس کنه
    این جاست مغر میگه : تغییر == پاداش !!!!


    موارد بالا در پاداش مثبت بود - حالا ما پاداش منفی هم داریم ( نباید انجام بدیم )


    مثلا طرف به خودش میگه من 2 ماه سیگار نکشیدم ! بذار یدونه بکشم!
    اگر این گونه افراد یک سیگار بکشند ، سیستم عصبی شان را تحریک می کنند . بدین ترتیب سیستم عصبی آنها منتظر ست که در آینده چنین پاداشی را دریافت کند !
    این یعنی تقویت منفی - جایزه منفی و .... که باید مراقب بود.



    انشا الله با یه برنامه ریزی خوب + توکل به خداوند - میشه از شر سیگار یا هر عادت منفی دیگه برای همیشه راحت شد !

    به شرطی که بخوایم !!



    موفق باشید .


    یا حق
    اقای باغبان عزیز پستتون عالی بووود. واقعا عالی بود. کاش میشد همسرم بخونه. من خودم اگه سیگاری بودم الان با خوندن این پست تصمیم به ترک میگرفتم
    خب میشه راهنماییم کنید الان من چه کمکی میتونم بهش کنم؟ چطوری میتونم کاری کنم که خودش بخواد بره به سمت ترک. چون وقتی من ازش میخوام حس میکنه اجباره. حس میکنه ازادی نداره و نمیتونه خودش باشه.

    به نظرتون ازش بخوام تحت هیچ شرایطی جلوم سیگار نکشه و وقتی که خودش خواست ترک کنه رو کمک من حساب کنه؟
    یا یه مقدار قبلش بهش بگم که چه تاثیر بدی رو ظاهرش میزاره..
    راستش همسر من ورزشکار بوده یه مدت مدیدی البته همون موقع هم سیگار میکشیده.
    برا همین وقتی حرف سلامتی میشه میگه من فیزیک بدنم قویه الان اگه من برم برا ریهم ازمایش بدم دکتر بگه مشکلی ندارم تو بیخیال میشی؟ میزاری بکشم؟
    برا همین نمیتونم خیلی وارد سلامتی بشم.

    اگه میشه در باره اینکه من چه برخرودی میتونم کنم و چه کمکی ازم بر میاد راهنماییم کنید



    ستاره زیبای مهربون.
    من بهش شک ندارم اصلا. الانم میکشه ولی مثلا یه جوری ک من نفهمم.
    دلیل من از تنفر سیگار مواردی که گفتین نیست.
    علاوه بر بحث سلامتی. کسی که سیگار میکشه جلوم کوچیک و کم به نظر میرسه.
    شخصیتش تو ذهنم میاد پایین. از وقتی یادمه اینجوری بودم. کسی که سیگار میکشه برام مثل کسی هست که دلم باید براش بسوزه.
    کسی که سیگار میکشه تو ذهنم ادم بدی هست. ادمی که هیچ هدفی نداره. کلا از وقتی یادمه از سیگار بدم میومده.ولی من با ایشون ازدواج کردم و دارم رو خودم کار میکنم به کمک شما دوستان.
    که این تفکرات رو کمرنگ کنم که باعث نشه رفتار اشتباهی داشته باشم
    .

  6. 2 کاربر از پست مفید golnaz66 تشکرکرده اند .

    باغبان (دوشنبه 14 تیر 95), ستاره زیبا (دوشنبه 14 تیر 95)

  7. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,802
    سطح
    100
    Points: 89,802, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام

    ممنون از لطف شما .



    قصدم این نیست به شما بگم همسرتون را با سیگار کشیدنش تا آخر قبول کنید و یا از طرفی ،،، نپذیرید و زندگی خودتان را نابود کنید

    می خوام بهتوم بگم : باید شرایط را مدیریت کنید - تا هم شما برنده بشید و هم همسرتون !




    بذارید یه بار این 5 مرحله را خلاصه کنیم :


    1 ) خواستن + تعهد کردن به هدف

    2) ایجاد انگیزه – که باید از دو طریق صورت بگیره : سئوالات دردناک – سئوالات لذت بخش

    3) قطع الگوی منفی

    4) جایگزین مناسب پیدا کردن

    5) تکرار اون جایگزین + سیستم پاداش و جایزه




    از صحبت های شما میشه فهمید که همسر محترم شما در" مرحله دوم " باید بیشتر روی خودش کار کند !!

    یعنی همسر شما به اون آستانه ی درد ( ضرورت تغییر ) نرسیده که بگه ،، من باید ترک کنم

    از طرفی انگیزه ی خیلی قوی ای برای خودش پیدا نکرده که بگه من اگر ترک کنم چه تغییرات خوبی پیدا می کنم .

    از این رو ، تغییر را ضرورت ندونسته و مطمئن هست که شرایط عالیست !

    باید یه جوری از این خواب بیاد بیرون !
    وقتی تونسته از یه بسته سیگار به سه تا نخ برسه ، این یعنی به شما علاقه داره و شما را دوست داره
    ولی احساس میکنه روزی سه تا نخ کشیدن مشکلی پیش نمی آید



    چیزی که باید همسر شما بدونه اینکه هر روز که داره سیگار میکشه ، داره متناسب با مقدار و تعداد نخ سیگار ،، اون شبکه های عصبی ذهنش را قوی تر میکنه !!!
    و خبر خوب اینکه با نکشیدن می تونیم کمک می کنیم این شبکه های عصبی مربوط به سیگار کم رنگ بشند .

    سعی کنید دو مقاله بالا را ویرایش کنید( متناسب برای همسرتون ) – پرینت بگیرید – بدید همسرتون بخونه



    اگر همسرتون با یه متخصص اورولوژيست صحبت کنه و به دکتر بگه : سیگار چه تاثیری رویش می گذارد؟

    یا با یه متخصص شش و ریه صحبت کند که اگر من سیگار کشیدن را تا 20 سال بعد ادامه بدم چه اتفاقی می افتد؟

    با یه متخصص قلب صحبت کنه و بهش بگه قلب من 20 سال دیگه چی میشه ؟

    به دکتر پوست بگه 20 سال بعد چی میشه؟

    به دندان پزشک مراجع کند و بگوید چه اتاقی می افتد؟


    وقتی حرف های دکتر را شنید - شاید سیگار را نون خامه ای فرض نکنه !

    وقتی مثلا موارد بالا را انجام داد و تحقیق کرد بیاد سئوال های زیر را پاسخ بده


    سئوال دردی :

    اگر تغییر نکنم چه بهایی را باید بدهم ؟
    اگر تغییر نکنم به چه گرفتاریهایی دچار میشوم ؟


    سئوال لذت بخش :

    اگر تغییر کنم چه احساسی نسبت به خودم خواهم داشت ؟
    اگر واقعا تغییر کنم چقدر شاد تر خواهم بود ؟
    چقدر خوشتیپ تر و زیباتر می شوم ؟


    همسر شما باید برای خودش یه ضرورت تغییر پیداکنه ! که باید خودش به این مهم برسه !! ( یا با کمک اطرافیان )

    کسانی که سیگار یا قلیون می کشند اگر با ضررات آن کاملا آشنا بشند حتمی اسم اون را هم دیگه نمی آورند !

    ولی جوان هستیم و میگیم بعدا – زمان حال را عشقست.


    همسر شما با تحقیق در مورد سیگار و پاسخ دادن به سئوال های بالا میتونه برای خودش انگیزه درست کنه


    .................................................. ...........


    عادت به یه الگوی غلط ،،،، از کودکی در انسان شکل میگره

    کودکان از زمانی که هنوز حرف زدن را نیاموختن ،، به دلایل گوناگون ،،،،، گریه می کنند .

    گریه می کنند به خاطر تشنگی ، به خاطر گرسنگی – سرما – تنهایی – ناتوانی ،،،، گریه می کنند برای اینکه در آغوش مادرشون نیستند

    در چنین مواقعی برای آرام کردن کودکان به آنها غذا و خوراکی می دهند .

    این خوراکی در ذهن کودک تداعی میشه و به خودش میگه راه حل همه موارد بالا اینکه یه چیز ی تو دهانم بذارم.

    سیگار – مشروبات الکلی – پرخوری و ...... شاید دلیل بر این دلایل باشه .



    برای همین شاید یه فردی که سیگار میکشه حاضر نباشه بر اساس قدرت و کنترل ذهنش ،،،، بخواد قضیه را حل کنه !

    چون میگه دارویی چیزی نداره من بخورم خوب بشم !

    ولی متاسفانه و یا خوشبختانه دارویی نیست که ما آنرا بخوریم و چند روز بعد خوب بشیم و سیگار نکشیم .


    وقتی بر ذهنمان تسلط پیدا کنیم ،،،،، دیگه آزادیم .

    .............................................



    حالا وظیفه شما چیه و چگونه باید کمک کنید ؟


    اولین کاری که شما باید بکنید اینکه نقش حمایتی عالی ای از همسرتون داشته باشید – به طوری که همسرتون بدونه یه زن مثل یه کوه داره که پشتش هست !

    این مرد را نباید جلوش شمشیر بکشی ! - باید اون مرد را مدیریت کنی و آرام آرام باهاش جلو بری !

    آرام آرام حرف ها و خواسته های خودتون را بهش بزنی

    کلا مردها زیر بار زن هایی که روی مردشون می خوان سلطه کنند نمی رنند - یه زن به نظرم باید سیاست مدار باشه و مرد ها را خوب بشناسه!

    شما باید تشویقش کنید – براش جایزه بخری ( می تونه یه شاخه گل باشه ) و بهش افتخار کنی ! ( به خاطر تلاشش ) - این حمایت باید همیشه صورت بگیره ( حتی اگر باز هم اشتباه کرد )

    و یادتون باشه که زن هست که یه مرد فوق العاده میسازه و رشد میده !

    برای رسیدن به این مهم باید آماده سفر بشید ! - سفری برای شناخت همسر ! – باید همسرتان بشناسید .

    وقتی دو تیم می خوان با هم بازی کنن – قبلش همدیگر را آنالیز می کنند تا بتونند راه نفوذ به دربازه را پیدا کنند

    شما باید راه نفوذ به همسرتان را پیدا کنید تا بتونیید به خواسته هایتان برسید .



    اگر همسرتان جلوی شما سیگار میکشه ، شما باید برسی کنید که ، همسر شما در اون وضع چه شرایطی داشته !

    از لحاظ جسمی و روحی چطوری بوده - و تلاش کنید این شرایط براش فراهم نشود .

    و از طرفی شما یه رفتار داشته باشید که همسرتون فکر کنه شما دارید ازش پرستاری می کنید ! – یعنی خودش فکر کنه مریضه!

    چنین رفتارهایی این حس را به وی منتقل می کنه که شما سیگار کشیدنش را جزئی از وجود او نپذیرفته - در عین حال منتظرید به نوعی این عادت بد را برطرف کند و سلامتیش را باز یابد.


    ولی اگر شمشیر را رو بکشیم و بریم جلوی یه مرد ،،،، اون مرد هم شمشیر می کشد !

    برا اینکه نارنگی را بخوریم – نباید نارنگی را فشار بدیم و له کنیم !

    باید پوست نارنگی را آهسته آهسته بکنیم !

    .................................................. ............


    حالا شما چی کار کنید همسرتون سمت سیگار نره ؟


    می توانید از فردی که با همسرتان رابطه عاطفی خوب و از وی حرف شنوی دارد مثل برادر و یا خواهر خودش ، بخواهید که نگرانی شما را در مورد کشیدن سیگار به او منتقل کند.
    بالاخره این هم یه جور پیام رسوندن به طرفه مقابله .


    راه بعدی اینکه براش نامه بنویسی ! - مثلا یه نام محبت آمیز و عاشقانه
    تو اون نامه اول ازش تعریف کنید – سپس حرف های دلتون را محبت آمیز بزنید - سپس درون پاکت کنید – یه گل رز بخرید و بچپسبانید به نامه – سپس به او هدیه بدهید .



    اگر سیگار برای همسرتان بسیار جذاب و دوست داشتنی است ، شما فقط در صورتی می توانید این رقیب را کنار بزنید که از آن ،،،،،،جذاب تر و خواستنی تر باشید.



    سعی کنید حتما مشاور حضوری داشته باشید با همسرتان .

    ان شا الله درست میشه .


    موفق باشید


    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 14 تیر 95 در ساعت 18:31

  8. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    golnaz66 (سه شنبه 15 تیر 95), mercedes62 (پنجشنبه 17 تیر 95), Shadi2 (سه شنبه 15 تیر 95), سرشار (سه شنبه 15 تیر 95)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 شهریور 95 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1395-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    470
    سطح
    9
    Points: 470, Level: 9
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience PointsTagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خیلی ممنونم اقای باغبان بخاطر پستای مفیدتون.

    دقیقا همیطوره که شما میگین. همسرم منو خیلی دوست داره ولی فکر میکنه همینقدر کفایت میکنه و مشکلی ایجاد نمیکنه و اینکه از یه بسته رسیده به 3-4 نخ براش حکم ترک سیگار و داره و به نظرن به بدنش ضرری نمیرسونه که لازم باشه سختی ترک رو بکشه.

    با دکتر صحبت نکرده ولی اطلاعاتش کم نیست و بخاطر پشتوانه ورزشی که داشته میگه من بدنم قویه و میدونم الان همه چیم سالمه باید ببینم چطور میتونم ترغیبش کنم بره دکتر. البته گفت اگه برم و بگه سالمم میزاری بکشم؟ ک گفتم نه ک این طرز برخرودم رو باید کنار بزارم.
    واسه پیشنهادتون درباره کسی که ازش حرف شنوی داشته باشی راستش کسی نیست.بیشترین حرف شنوی رو از خودم داره.
    درباره اینکه حس پرستاری بهش بدم نظرتون چیه که برم براش قرص ویتامین c بگیرم به پیشنهاد دوستمون یا یه مسواک برقی خوب که بگم مراقب دندوناش باشه.

    و اینجوری بگم که من خیلی فکر کردم درباره این قضیه سیگار وسعی کردم حساسیتم رو تا زمان ترکش کمتر کنم که رو علاقم بهش تاثیر نذاره . و بهش بگم که که خیلی قوی بوده که از یه بسته رسونده به 4 نخ و من اینو میدونم که کار سختی کرده و تحملش زیاد بوده و بخاطر من تحمل کرده و بگم که مطمعنا میتونی همین مقدار رو هم تزک کنه. و بگم تا زمانی که ترک نکرده من سعی مینم طور دیگه ای کمکش کنم. مثل همون ویتامین c و هر زمان ک تصمیم گرفت هر طوری که اون به نظرش کمک میاد کنارش هستم.
    و اخر هم ازش بخوام که این دو تا مقاله رو بخونه. به ترک سیگار فکر کنه تا زمانی ک خودش تصمیم بگیره و ازش بخوام تو این مدت هم لطفا به هیچ وجه جلوی من و حتی خانوادش سیگار نکشه و میخوام هیچ کس ندونه که سیگار میکشه..

    اینجوری خوبه؟ یا تغییرش بدم؟ و یا اضافه کنم؟

  10. 2 کاربر از پست مفید golnaz66 تشکرکرده اند .

    باغبان (سه شنبه 15 تیر 95), ستاره زیبا (سه شنبه 15 تیر 95)

  11. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,160
    امتیاز
    89,802
    سطح
    100
    Points: 89,802, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,766

    تشکرشده 6,796 در 2,396 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط golnaz66 نمایش پست ها


    دقیقا همیطوره که شما میگین. همسرم منو خیلی دوست داره ولی فکر میکنه همینقدر کفایت میکنه و مشکلی ایجاد نمیکنه و اینکه از یه بسته رسیده به 3-4 نخ براش حکم ترک سیگار و داره و به نظرن به بدنش ضرری نمیرسونه که لازم باشه سختی ترک رو بکشه.

    با دکتر صحبت نکرده ولی اطلاعاتش کم نیست و بخاطر پشتوانه ورزشی که داشته میگه من بدنم قویه و میدونم الان همه چیم سالمه باید ببینم چطور میتونم ترغیبش کنم بره دکتر. البته گفت اگه برم و بگه سالمم میزاری بکشم؟ ک گفتم نه ک این طرز برخرودم رو باید کنار بزارم.
    واسه پیشنهادتون درباره کسی که ازش حرف شنوی داشته باشی راستش کسی نیست.بیشترین حرف شنوی رو از خودم داره.
    درباره اینکه حس پرستاری بهش بدم نظرتون چیه که برم براش قرص ویتامین c بگیرم به پیشنهاد دوستمون یا یه مسواک برقی خوب که بگم مراقب دندوناش باشه.

    و اینجوری بگم که من خیلی فکر کردم درباره این قضیه سیگار وسعی کردم حساسیتم رو تا زمان ترکش کمتر کنم که رو علاقم بهش تاثیر نذاره . و بهش بگم که که خیلی قوی بوده که از یه بسته رسونده به 4 نخ و من اینو میدونم که کار سختی کرده و تحملش زیاد بوده و بخاطر من تحمل کرده و بگم که مطمعنا میتونی همین مقدار رو هم تزک کنه. و بگم تا زمانی که ترک نکرده من سعی مینم طور دیگه ای کمکش کنم. مثل همون ویتامین c و هر زمان ک تصمیم گرفت هر طوری که اون به نظرش کمک میاد کنارش هستم.
    و اخر هم ازش بخوام که این دو تا مقاله رو بخونه. به ترک سیگار فکر کنه تا زمانی ک خودش تصمیم بگیره و ازش بخوام تو این مدت هم لطفا به هیچ وجه جلوی من و حتی خانوادش سیگار نکشه و میخوام هیچ کس ندونه که سیگار میکشه..

    اینجوری خوبه؟ یا تغییرش بدم؟ و یا اضافه کنم؟



    سلام


    خوش بر کسی که سفره نشین خدا بود

    از هرچه غیر خواسته ی او ، گر ، جدا بود

    درب کلاس درس خدا چون گشوده شد

    خوش بر مطلبی که قبول انتها بود



    عید فطر بر شما و تمام یاران همدردی ،،، مبارک باد .


    ..................


    مهم اینه ،،، خود فردی که سیگار میکشه یه روزی اون ضرورت را در خودش ببینه ( هدف مجبور کننده )

    در واقع تغییر در صورتی در ماها صورت می گیره که حس تغییر را حس کنیم ! ( حالا با هر روشی )



    مثلا یکی از راه هایی که شما می تونید به ایشون بگید که جلوی شما سیگار نکشه این هست که به ایشون بگید :

    اگر یه فرد جلوی یه شخصی سه نخ سیگار بکشه - انگار نفر کناری اون داره یه نخ میکشه ! ( تنفس )

    در واقع اگر همسر شما بدونه که اگر مثلا جلوی شما سه نخ می کشه - یعنی داره یه نخ سیگار به شما میده !!

    مطمن باشید با درک این موضوع جلوی شما دیگه سیگار نمیکشه !


    برای همین کسانی که سیگار میکشند باید بدونند ،،، دارنند به دیگران هم صدمه می زنند - که این خودش یه انگیزه میشه برای ترک یا رعایت آن !



    کارهایی که شما درپستتون نوشتید خیلی خوبه - همین روش را انجام بدید

    اگر حس می کنید گفتن خواسته هاتون به ایشون باعث نگرانی میشه - سعی کنید براشون نامه بنویسید .

    و این نامه ها را تکرار کنید و هیچ وقت نا امید نشید - تا یه روزی ان شاالله تصمیم بگیره هممون سه نخ هم نکشه .



    شما هوش احساسی خوبی دارید - مطمئن هستم شما می تونید با درایت کامل زندگی تون را مدیریت کنید .



    یا حق .


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 15 تیر 95 در ساعت 23:54

  12. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    سرشار (چهارشنبه 16 تیر 95)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 شهریور 95 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1395-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    470
    سطح
    9
    Points: 470, Level: 9
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience PointsTagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم اقای باغبان.

    راستش ایشون جلوی من سیگار نمیکشن اصلا. به ندرت پیش میاد ببینم سیگار کشیدنش رو شاید بعد از ازدواجمون یک بار دیده باشم اونم از دور. یعنی تو فاصله نزدیک که اصلا نمکشه. وقتی هم میاد پیشم هم زود ادامس استفاده میکنه هم ادکلن که من بخاطر بوی سیگار اذیت نشم. و با اینکه بگم جلوی من سیگار نکش مشکلی نداره.
    من میخوام کاری کنم ک کلا سیگار نکشه. بهش گفتم میزارم پای خودت ولی تو موقعیت مناسبی نگفتم. چون ناراحت بودم ازش. گذاشتم بعدا باقی حرفام رو بزنم بهش. ولی بازم چون میدونه من متنفرم از سیگار هم عصبیه که چرا سیگار میکشه و هم عصبیه که چرا نمیتونه بکشه و هم عصبیه که چرا نمیتونه نکشه و نتیجه همه این عصبانیتاش میشه ناراحت کردن من. مثل الان!

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 مرداد 99 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1395-1-18
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    4,995
    سطح
    45
    Points: 4,995, Level: 45
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید این شمایید که مشکلتون رو باید با سیگار برطرف کنید.
    میتونید کسی رو از غذایی که دوست داره محروم کنید؟

    اتفاقا این فشارهایی که بهش میارید و وادارش میکنید حال اونو بدتر میکنه و در نتیجه سیگار بیشتر...
    به حرف شما نیست ، تا خودش نخواد نمیتونه.

  15. 2 کاربر از پست مفید تیگ نوشت تشکرکرده اند .

    golnaz66 (یکشنبه 27 تیر 95), ستاره زیبا (دوشنبه 21 تیر 95)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 شهریور 95 [ 15:35]
    تاریخ عضویت
    1395-4-12
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    470
    سطح
    9
    Points: 470, Level: 9
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience PointsTagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز بله حق با شماست. ولی این تو شرایط عادی هست. ایشون وقتی اومدن و پیشنهاد ازدواج دادن. من فقط گفتم سیگار.
    و بدون هیچ شکی گفت ترک میکنم. کاری نداره برامو من میخوام ترک کنم. دنبال انگیزه ام. تو بزرگترین انگیزمی.
    برای منی که از سیگار متنفرم خیلی سخته برو خودم نیارم. شاید بتونم هیچی نگم ولی جای دیگه برخرود دیگه ای میکنم که میدونم دلیلش همینه.
    نمیتونم دست رو دست بزارم. ببینم بوی یبگار میده یا حتی سیگار کشیدنشو ببینم کامل ازش زده میشم. دوس ندارم دیگه کنارش باشم. و ایشون این رو میدونست


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 08 بهمن 00, 23:20
  2. سیگار...
    توسط شمیم الزهرا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مهر 99, 22:21
  3. در خواستگاری چی بپرسیم؟ چی نپرسیم؟
    توسط samir65 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:25
  4. چطور به ترک سیگار همسرم کمک کنم؟
    توسط ابر بهاری در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 فروردین 91, 10:40
  5. برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 فروردین 91, 17:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.