به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 40
  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    راستی خانم بی نهایت عزیز خیلی ممنون از اینکه من و یادتون بود و ازدواجم و تبریک گفتین،اصلا فکر نمیکردم کسی من و اینجا یادش باشه، یکجورایی سورپرایز شدم، ببخشید من به علت اینکه عضو مشترکین نیستم نتونستم در همون تاپیک ازتون تشکر کنم.
    مگر می شود شما را فراموش کنیم. دوستان اکثرا نیستند و گرنه همه مثل من خوشحالی شون را با پستی بیان می کردند.

    وممنون بابت تجربه پدر و مادرتون.

  2. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  3. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    برخی دوستان من جمله فکور عزیز وشمیم الزهرا عزیز و جناب آقای محمد رضا پیشنهاد درگیر شدن در مسایل اقتصادی را چه کار کزدن دوباره و چه در حد دادن توصیه های اقتصادی به همسرم را داده بودند این مساله ای است که فکر کردن به ان هم باعث ایجاد اضطراب درمن می شه.

    طبق روال تخصصی این تالار زن بهتره در امور اقتصادی دخالت نکنه .

    مدتیه که سر کار نمی رم و در امور اقتصادی هیچ نظری نمی دم یک جور احساس سبک بالی دارم اما با شرایطی که الان برامون پیش آمده احساس عذاب وجدان دارم اینکه من با این ذهن پر کار وخلاقم در مسایل مالی نشستم وفقط دارم تماشا می کنم .

    مطالعه دیو رمزی هم مفید بود اما به شرطی که همسرم مطالعه کنند وبه کار بگیرند من در حد یه پیشنهاد می تونم فقط بهشون پیشنهاد خوندنش را بدم.

    استرس هام زیاده ، و جایی نمی ذاره به اینکه بتونم به عنوان یک مقتصد هم ایفای نقش کنم.

    همسرم رو که می بینم هر خبری که ازش می شنوم بغض می کنم خیلی ناراحت همسرم می شم یه جور احساس نا امیدی می یاد سراغم با اینکه همسرم تیکه های امیدوار کننده ای هم گاهی اوقات می یاد ، من هم بیشتر تظاهر می کنم که ان شا الله درست می شه ، توکل به خدا .اما تو دلم آشوبه.

    با این قضیه تهدید ها و تو راهی جدیدمون و آینده مبهمی که در پیش رو داریم بیشتر نا امید می شم.

    امروز ناخود آگاه تصور می کردم همسرم رو از دست دادم و من موندم و...

  4. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 10 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام بی نهایت جان
    من قبل شب قدر تاپیکتان را دیدم اما فرصت نشد بتونم براتون بنویسم. واقعا از شرایطی که براتون پیش آمده متاسف شدم و می دونم شرایطتون خیلی سخته اما به دنبال راهکار بودنتون قابل تحسینه.اگر قابل باشم تو شب های قدر از خداوند خواستم سرنوشت این اتفاق تو زندگیتون را به بهترین وجه مقدر کنه.
    عزیزم من خودم به شخصه چنین شرایطی نداشتم اما مادر و پدرم شرایط مشابه شما را داشتند و چون گفتین دوست دارین از کسی که چنین شرایطی داشته بشنوین ؛من امروز رفتم با مادرم راجع به اون زمانشون صحبت کردم و مادرم از خاطراتشون بهم گفتن...
    بی نهایت جان شما می دونید که پدر من مرد مقتدری هستند و این خیلی مدیریت این ماجرا را سنگین تر می کنه. پدرم وقتی که ورشکست شدند،مادر و پدرم دو تا پسر شیطون داشتند و من هم نوزاد بودم.
    پدر من قبلش وضع مالی خوبی داشت اما یک دفعه با ورشکستگیش دیگه هیچی نداشت و وضع مالی منفی...
    شرایطی شبیه شما برای مادر من بود با این تفاوت که مادر من از قبلش هم سر کار می رفتند.و پدر من هم کلا احساساتی تر و مغرور ترند فکر کنم.
    اون موقع ها پدرم شب ها نمی خوابیده و خیلی خودخوری می کرده... مادر من تو اون شرایط به پدرم می گه ما ازت هیچی نمی خوایم! فقط یه سایه سر می خوایم و یه نون سنگک!
    پدر من اون موقع از اون حرف مادرم آرامش عجیبی می گیره و هنوز که هنوزه گاهی حتی به ما بیان می کنه.و خیلی خوب خودش را پیدا می کنه...
    شرایط ابتدا خیلی سخت بوده.مادرم تمام طلا هایش را می فروشه...و با همون حقوق مادرم زندگی می گذشته.
    کلا از مادرم هم پرسیدم که با این کار شما به غرور بابا بر نخورد یا نه... گفتند که خب ما که به هیچ کس نمی گفتیم داریم زندگیمون را چه جوری می گذرونیم و با حقوق من داریم بدهی ها را می دیم.
    ومادرم هم گفته که ما شریک زندگی همیم... چه تو سودش و چه در زیانش...چه در خوشی ها و چه الان تو سختی ... مال من و تو نداره چون ما شریکیم تو این امتحان و باید به هم کمک کنیم.
    بعد کم کم بدهی ها را می دن و پدرم دوباره کارش کم کم روبه راه میشه و اتفاقا خیلی هم در نوبت بعدی کارشون می گیره.حتی تا اینجا که بعدا پدرم خونه بزرگتری می خره و توی یه جای خیلی بهتر... و به اون طریق کاملا دوباره اون صدمه هایی که تو زندگیش دیده بوده رفع میشه و دوباره همون مرد قبلی میشه...
    بی نهایت جان من کلا با تفکر صفر و صدی مشکل دارم.درسته که می گن اشتغال وظیفه زن نیست و واقعا هم همین طوره! و این حرف را قبول دارم.درسته که مرد مسئول مالی باید باشه و این کاملا قبول و درسته.اما این معنیش این نیست که تو هر شرایطی به خصوص شرایط بحرانی همه مسئولیتها روی دوش مرد باشه.
    اگر زنی متواضع باشه و متکبر نباشه و از اون خانمهایی نباشه که منت می ذارن چه خوب میشه که زن هم در پشت مرد و حالت کمکی (نه مدیر مقتدر) و یا به عبارتی زاپاس کمک کنه.حتی از نظر اقتصادی...

    البته زنان با هم فرق دارند و الان هم که شما به سلامتی بار دارین نمی دونم چه راهی درست هست.اما بعضی خانمها بارداری آسونی دارند و طوری که انگار نه انگار... مادر من این طوری بودند. اگر کارتون به لحاظ فیزیکی براتون سخت نیست و حتی اگر محیط کارتون و همگارانتون به لحاظ روحی می تونه به روحیه و آرامش شما کمک کنه و نوع بارداریتون هم سخت نیست چون الان شرایطتون بحرانی هست می تونید کار نیمه وقت هم داشته باشین... تا یه کم احساس امنیت کنید و همه ذهنتون تو این مشکل نمونه . اما اگر سراغ کار هم نرفتین حتما برای خودتون یه فعالیت جنبی داشته باشین که روحیتون خراب نشه و تو مشکلتون غرق نشین...
    اگر خواهری دارین که بتونید باهاش درد و دل کنید حتما این کار را بکنید. خانم ها از لحاظ روحی به صحبت کردن نیاز دارن. برای خودت مثلا چله دعا بگیر و با خدا صحبت کن...

    ************
    یه نکته دیگه چون حس کردم که خودتون را خیلی سرزنش می کنید می خواستم بهتون بگم:
    اینکه من چند وقت پیش در شرایط سرزنش کردن خودم بودم چون خیلی ها منو ناعادلانه سرزنش می کردن و انگار کسی متوجه شرایطم نبود.و همین باعث شده بود که منم باورم بشه پس من مشکل دارم و این باعث می شد خودم بدتر خودمو سرزنش کنم و احساسم را بخوام سرکوب کنم .و اینکه از خودم توقع داشتم که کامل باشم و من چرا مثلا تو اون شرایط نتونستم قوی باشم و فلان... (چون تکرار سرزنش ها باعث شده بود من باورم بشه که منم مقصرم) و همش می خواستم درست و کامل رفتار کنم.و همه چیز را مدیریت کنم و همه چیز درست پیش بره و اشتباهی هم صورت نگیره...
    منم خیلی همش می خواستم قوی باشم ولی خب نمی شد بی نقص بود.(البته الان من دارم از این زاویه می گم. اون موقع خودم نمی دونستم که من مشکلم چیه و نمی دونستم توقع بی جا از خودم دارم). بعد توی انجمن آزاد تاپیک زدم آقای مدیر گفتند مشکل اصلی من ایده آلگرایی منه! و من تا وقتی بخوام ایده آلگرا باشم و به خودم حق ندم اشتباه کنم یا انتظار بیشتر از حد توانم از خودم داشته باشم روحیه من آسیب بیشتری می خوره.و یه مسائلی به من گفتند که انگار مسئولیت بزرگی از دوش من برداشته شد و منم خیلی از مسائلی که دست من نبود را رها کردم و بیشتر از توانم سعی در تغییر شرایطم نداشتم و خودم خودمو درک کردم و دیگه کاری به حرفای دیگران نداشتم که حالا فلان شخص می گه تو چرا فلان می کنی و... خب اون که از تمام شرایط من خبر نداشته... دیگه برام سرزنش های کسی مهم نبود... چون فهمیدم حق با اونا نیست.
    عزیزم من می دونم تو تمام سعیت را کردی و می کنی پس اگر یه جایی نشد نباید خودت را سرزنش کنی و اصلا از خودت انتظار ایده آلگرایانه نداشته باش. ما انسانیم... یه انسان طبیعی حق داره تو بعضی شرایط نتونه کامل رفتار کنه...ناراحت بشه... یا اشتباه کنه... اگر کسی هم تو را درک نکرد خودت،خودتو درک کن و حداقل خودتو سرزنش نکن.

    اگر تو این زمینه اشتباهی کردین دیگه تموم شده.اکنون مهمه... مهم رضایت خداست که می دونم شما این براتون مهمه... پس از قضاوتهای نا آگاهانه اطرافیانت نرنج... و نیازی هم نیست براشون توضیح بدی و توجیهشون کنی. خدا می دونه کافیه!
    الان شما روی داشته هاتون تمرکز کنید و با تکیه بر همون داشته هاتون از خودتون انتظار داشته باشین و از زندگیتون لذت ببرین.و هر روز صبح به خاطر هر نعمتی شکرگزاری کنید. که شکرگزاری توی این موقعیت قدرت شما و روحیه شما را بالا می بره... و بیشتر کمکتون می کنه که از نقاط مثبت انرژی بگیرین و مسائل و مشکلاتتون را راحت تر بگذرونید...

    این تمرین آقای مدیر برای ایده آلگرایی و سرزنش خودم بود... شما هم امتحان کن... بعدش متوجه می شی چقدر نیرو می گیری

    تمرین عملی:
    1 - فهرست و لیستی از نعمتهایی که دارید یا به دست آورده اید تهیه کنید. این لیست حداقل 500 باشد. و البته می تواند تا دهها یا صدها هزار یا حتی میلونها باشد. اما حداقل 500 تا برای تمرین ما در گام نخست کفایت می کند.

    2 - بابت هر کدام از این نعمتها یا داشته ها یا کسب شده هایتان یکبار از خود تشکر کنید و با تسبیحی 100 مرتبه شکر خدا کنید.

    3 - این کار را برای هر 500 مورد فهرست انجام دهید. برگردید ادامه این تاپیک اگر ضرورتی بود ادامه دهیم.

    4 - از تاپیک ذیل برای یادآوری و جمع آوری ساده تر فهرست در مورد خودت می توانی الگو برداری کنید:
    نعمت شمار: تاپیک شاکرین ، خدایا تو را شکر می گویم

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  6. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 10 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95), صبا_2009 (پنجشنبه 10 تیر 95)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    برخی دوستان من جمله فکور عزیز وشمیم الزهرا عزیز و جناب آقای محمد رضا پیشنهاد درگیر شدن در مسایل اقتصادی را چه کار کزدن دوباره و چه در حد دادن توصیه های اقتصادی به همسرم را داده بودند این مساله ای است که فکر کردن به ان هم باعث ایجاد اضطراب درمن می شه.

    طبق روال تخصصی این تالار زن بهتره در امور اقتصادی دخالت نکنه .

    مدتیه که سر کار نمی رم و در امور اقتصادی هیچ نظری نمی دم یک جور احساس سبک بالی دارم اما با شرایطی که الان برامون پیش آمده احساس عذاب وجدان دارم اینکه من با این ذهن پر کار وخلاقم در مسایل مالی نشستم وفقط دارم تماشا می کنم .

    مطالعه دیو رمزی هم مفید بود اما به شرطی که همسرم مطالعه کنند وبه کار بگیرند من در حد یه پیشنهاد می تونم فقط بهشون پیشنهاد خوندنش را بدم.

    استرس هام زیاده ، و جایی نمی ذاره به اینکه بتونم به عنوان یک مقتصد هم ایفای نقش کنم.

    همسرم رو که می بینم هر خبری که ازش می شنوم بغض می کنم خیلی ناراحت همسرم می شم یه جور احساس نا امیدی می یاد سراغم با اینکه همسرم تیکه های امیدوار کننده ای هم گاهی اوقات می یاد ، من هم بیشتر تظاهر می کنم که ان شا الله درست می شه ، توکل به خدا .اما تو دلم آشوبه.

    با این قضیه تهدید ها و تو راهی جدیدمون و آینده مبهمی که در پیش رو داریم بیشتر نا امید می شم.

    امروز ناخود آگاه تصور می کردم همسرم رو از دست دادم و من موندم و...
    سلام من الان این پستت را خوندم.

    بی نهایت جان اصلا فکر نکن کار اشتباهی کردی...
    خب علم غیب نداشتی که بدونی بعدا شرایط چی پیش میاد.

    اگر اون طوری راحت بودی و اون طوری بهتر زندگیت را اداره می کردی خب کار خیلی خوبی کردی که از شغلت انصراف دادی...

    روی تربیت فرزندانت سرمایه گذاری کردی و این از همه سرمایه گذاری ها بهتره عزیزم.

    اصلا کار اشتباهی نکردی که بخوای خودتو سرزنش کنی...

    الان هم که شرایطی که پیش آمده ربطی به این نداره که شما شاغل نیستی... اون چیزی که این شرایط را به وجود آورده چیز دیگه هست... نذار ذهنت(بیشتر منظورم ضمیر ناخوداگاهته) اشتباه کنه و موضوعات را با هم قاطی کنه...

    اگر شما از به یادآوردن این موضوع دچار تشویش می شی اصلا رهاش کن. نیازی نیست بهش فکر کنی... الان آرامش خودت مهمه...

    دوستان از این نظر گفتند که اگر این قضیه دم دستت هست ازش استفاده کنی... و الا اگر این موضوع دم دستت نیست هیچ اشکالی نداره و مهم نیست.چون وظیفت نیست.

    یه نکته ای بگم اون کوچولوی تو راهی هدیه خداونده!

    من الان به دلم افتاد که بهت بگم و نمی دونم یه احساس قوی بهم می گه اون کوچولو که به دنیا بیاد تمام مشکلاتتون پایان می پذیره و با خودش سیلی از برکت و رحمت از جانب خدا به این دنیا میاره.

    عزیزم تو الان حواست به این کوچولو باشه که قرار قاصد خبرهای خوبی برای شما باشه ان شاالله...

    الان وقته افطاره هممون خیلی دعات می کنیم...
    دعای بچه های همدردی همیشه موثر بوده...

    این بار هم موثره...مطمئنم...
    باور کن اینو دارم صادقانه می گم الان که وقته اذانه دلم خیلی روشن شده برات...

    مطمئنا این شرایط به خوبی می گذره و خداوند تو دل این سختی رحمت خودش را بهت نشون می ده و دخترت که به دنیا بیاد تمام خستگی های تنت از بین می ره.

    توکل به خدا
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 10 تیر 95 در ساعت 20:36

  8. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 10 تیر 95), نیکیا (شنبه 12 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    273
    Array
    سلام

    من حرف خاصی ندارم فقط اومدم بگم از وقتی این تاپیک باز شده هر موقع خواستم دعا کنم واسه شما هم دعا کردم و میکنم.

    الان با توجه به شرایط بارداری تون به نظر میاد اگر به خانواده تون نزدیک باشید و برگردید شهر خودتون حداقل بتونید از حمایت فیزیکی اونها بهره مند بشید. چون به هر حال اوضاع هرطور پیش بره گاهی نیاز به استراحت جسمی و کمی خلوت دارید که خانوادتون می تونند کمکتون کنند و همسرتون هم خیالش از بابت سلامتی و تنهایی شما راحت میشه.

    ان شالله که همیشه ختم به خیر میشه.

  10. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 12 تیر 95), باغبان (پنجشنبه 10 تیر 95)

  11. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,781
    سطح
    100
    Points: 89,781, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,765

    تشکرشده 6,795 در 2,395 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    خانم بی نهایت ، خداوند همیشه به ما میگه استقامت کنید !
    خب خدا جون،،،، چطوری استقامت کنیم ؟

    خداوند می فرماید : با تمام داشته هایت استقامت کن !



    حضرت علی (ع) می فرمایند :

    ما جنگ که میشد – خیلی سخت بود ! – چکاچاک شمشیر بود – اونو از ما می کشتند و ما از آنها
    فکر نکنید ما برتر بودیم - برابر !
    وقتی خدا حس نیت ما را می دید ،،، جریان عوض می شد .


    313 نفر در بدر،،، مانند 3000 نفر جنگیدند



    تو سوره مبارکه الحدید آیه شریفه 22 و 23 داریم که :

    حوادث را پیش از آنکه حادث شوند مقرر کرده و نوشته‏ ایم، براى آن است که دیگر به خاطر نعمتى که از دست میدهید اندوه مخورید

    و به خاطر نعمتى که خدا به شما میدهد، خوشحالى نکنید و بدانید که نعمت‏ها ،،، امانت الهى است که به شما سپرده شده است،

    نه اینکه به مواهب الهى پشت پا بزنیم و از آنها بهره نگیریم، بلکه اسیر آن نشده و آن را هدف و مقصد خود ندانیم


    تمام حوادث تلخ و شیرین، همچون پله‏ هایى از سنگ‏هاى سیاه و سفید، براى بالا رفتن و به کمال رسیدن ست و باید بدون توجّه به رنگِ پله‏ ها، به سرعت از آن گذشت.
    خداوند با مقرّر کردن حوادث و فراز و نشیب‏ها میخواهد روح انسان را به قدرى بالا ببرد که تلخى‏ها و شیرینى‏ها در آن اثر نکند .


    خانم بی نهایت به نظرم باید هر اتفاقی که تو زندگیمون می یافته ، اول اون اتفاق را قبول کنیم و بگیم ان شالله خیره !

    شاید اولین قدم به سوی قله آرامش باشه ! – وقتی اتفاق را قبول کنیم - ذهن و روح ،، آرامش خوبی پیدا می کنه !

    اونجاست که مغز فعال تر میشه و ایده ها و راه حل ها جلوی آدم ظاهر میشه !



    به قول یه بنده خدایی ، توکل یعنی : تو + کُل

    وقتی خودمان را به کُل وصل کنیم == یعنی بی نهایت آرامش!

    کُل == خداوند


    ..............................................


    در بحث ورشکستگی به نظرم راه حل وجود دارد !

    مثلا اگر یه بنگاه اقتصادی داره ورشکست میشه ، میتونه بره با یه بنگاه اقتصادی توانمند تر از خودش شراکت ایجاد کنه وبا او پیوند بخوره ! تا بتونه جلوی ورشکستگی را بگیره .

    یا می تونید عضو خوشه های صنعتی بشید !

    تک و انفرادی نمی تونیم کار آفرینی کنیم باید به هر صورت گروهی و تیمی این مشگل حل شود و کمک از نهاد ها و بنگاه های کوچک دیگر هم در نظر داشته باشیم .


    بانک وقتی به یک واحد صنعتی وامی می ده باید آن را پایش کند چون شریک اون محسوب می‌شه.

    اگر بنگاه نتونه به فعالیت خودش ادامه بده برای بانک نیز خوب نیست،!! در نتیجه باید همکاری‌های لازم را صورت بده

    چون بانک به‌نوعی شریک واحد تولیدی ست !! ( چون بانک وقتی وام میده که ، به طرح او مدیر و کار آفرین ایمان پیدا کنه ! )


    نه اینکه از وقتی وام را پرداخت کرد واحد صنعتی را رها کند تا زمانی که این واحد نتوانست نخستین قسط را پرداخت کند برای تملیک به سراغ آن برود..

    راه حلش هم اینکه برای اون واحد صنعتی استمهال بگیرید ( فرصت )

    به نظرم بانک هم سعی میک کمک کنه ولی : در صورتی فرصت میده که اون مدیر ( همسر شما ) طرح و ایده داشته باشه برای نجات !



    امیدتون را از دست ندید - حتما راهی وجود داره

    سعی کنید از بنگاه ها کوچک و بزرگ هم مشورت بگیرید و یا با آنها شریک بشید !


    .........................................


    یادمه با یه بنده خدایی صحبت می کردیم ایشون یه کارخانه داشت ، تو کارش یه مشکلی پیش آمده بود که باعث شده بود کارش
    گیر پیدا کنه - بهش گفتیم عزیز دل چیکار کردی کارت درست شد ؟

    گفت من کار اصلیم زمان بر بود – برای اینکه خرج خونواده را بدم = رفتم یه دستگاه ساخت یه ابزاری گرفتم و شروع کردم به تولید
    یه مدت با این دستگاه خرجم را تامین کردم !


    من احساس می کنم شما کامپیوتر خوندید و یا شاید مدیریت ! ( البته حدس می زنم )
    کاری هست که منزل بتونید انجام بدید ؟
    البته همون طور که دوستان فرمودند باز واجب نیست بر شما !
    اگر من هم جای همسرتون بودم شاید با این وضع اجازه نمی دادم شما کار کنید !
    چوت اولویت اصلی شما مراقیت از بچه تون هست !



    شرایط شما یه شرایط خاصی هست - چون یه تو راهی عزیز هم دارید!
    باید هدف اصلیتون دو چیز باشه :


    - آرامش خودتون – دوری از استرس - ( آرامش شما یعنی آرامش یه خانواده ) – چون زن قلب خانواده ست – وقتی خانم خانه شاد باشه و با روحیه – خانواده شاد تره !

    - کنترل و مدیرت بحران ( کنترل هزینه ها و ....)



    انشا الله درست میشه .


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 10 تیر 95 در ساعت 23:18

  12. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 10 تیر 95), Shadi2 (پنجشنبه 10 تیر 95), فرشته مهربان (شنبه 12 تیر 95), نیکیا (شنبه 12 تیر 95)

  13. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    214
    Array
    سلام

    خدا خیرتون بده. بعضی از دوستان کم لطفی میکنن و اخبار خوش رو از همدری ها دریغ میکنند. خیلی خوشحال شدم از شنیدن خبر نورسیده شما. تبریک مرا پذیرا باشید.

    البته یه گله کوچک اگر نکنم امشب خوابم نمیبره. یکم از این جمله متن شما ناراحت شدم.

    اما من بچه به تعداد زیاد دوست دارم که البته ان شا الله دختر به تعداد بیشتر ونمی تونم تصور کنم پیری خودم رو با دوتا پسر .
    احساس کردم با این جمله هاتون دارید یک گارد فیزیکی در مقابله با سرزنش های احتمالی می سازید.

    بچه هر وقت و هر زمان از هر نوعش هدیه خداوند به ما هست.

    لطفا هر رفتاری رو که ذهن شما و همسرتون تشخیص داده صحیح است، به خاطر سرزنش و حرف مردم به لاک دفاعی فرو نروید!


    ----------------
    خانوم همسرتون یک قهرمان محسوب میشه برای من!

    با همین شناخت کمی که از ایشان گفتید، خیلی لذت بردم. حالا در ادامه توضیح میدم چرا؟

    مطلب ذیل خیلی تو محیط مجازی دست به دست میشه:

    دوستی می گفت یه روز پسر بچه ای رو دیدم که توپ پلاستیکی اش افتاده بود توی جوی عریض و کم عمق خیابون و اون هم
    به موازات حرکت توپ راه می رفت و با حسرت به توپ از دست رفته اش نگاه می کرد.
    جلو رفتم و بهش گفتم نمی خوای واسه توپت یه فکری بکنی؟
    با بغض جواب داد آخه نمی شه.
    گفتم خوب نگاه کن ، اونجا یه چوب بلند هست ، توپت هم که بیشتر به سمت اونور جوبه ، اگه از پل رد بشی و بری اون طرف
    می تونی توپ رو با چوب هدایت کنی یه کناری و بگیریش.
    دیدم با تردید بهم نگاه می کنه.
    پس آروم توی گوشش گفتم اگه اون برات مهم و با ارزشه ، اگه نشد با چوب کنترلش کنی ، بزن به آب و بگیرش.
    برق شادی چشم هاش ، حالم رو دگرگون کرد.
    و بی اینکه سراغ چوب بره ، پرید توی جوی تا توپش رو بگیره.
    اونوقت بود که فکر کردم همه مون یه جورائی اسیر ترس و دلهره هامونیم ، هراس هائی که شهامت اقدام برای رسیدن به
    خواسته های قشنگ و با ارزش مون رو از ما سلب می کنند.
    و اگه تسلیم اونها بشیم ، نتیجه ای جز غصه و حسرت برامون ندارند.
    اون پسر کوچولو شاید نگران این بود که لباس هاش خیس و کثیف و گل آلود بشن و دعواش کنند که واسه یه توپ فسقلی...؟!
    ولی گاهی چیزهائی اونقدر برامون مهم هستند که ارزش داره بخاطرشون بزنیم به آب.

    داستان فوق برای خیلی هامون صادقه.

    مثلا برای یکی توپ پلاستیکی استعاره از اقدام برای ازدواج هست . برای یکی رشد و تعالی و تقرب به خدا و برای یکی مثل همسر شما، آینده نگری و ایجاد آسایش و آرامش برای خانواده محترمش.

    همسر شما خیس شدن لباس هاش رو به جون خرید با هدف اینکه یه روز بچه هاش و همسرش در آرامش به سر ببرند.

    اطرافم کم دیدم از انسان هایی که پس از ازدواج شون، دست به اینگونه اقدام ها بزنند. عموما قبل از تاهل و آغاز در جا زدن های بعد از ازدواج ریسک میکنند.


    ------------

    الان از سرزنش های دیگران اصلا هراس نداشته باشید، چون به راه تون اعتقاد داشتید، درسته؟ فقط تمام تلاشتون رو بکنید از اشتباه های احتمالی که در طول مسیر پروژه انحام داده اید، بهترین درس رو بگیرید.


    ------------------------
    نمیدونم حدسم درست بوده یا نه؟ ولی وقتی فرمودین حکم جلبی گرفته شده، گفتم به این سرعت که حکم جلب گرفته شده ( فقط در موارد چک کیفری این گونه سریع حکم جلب میدهند . حکم جلب چک حقوقی بیشتر طول میکشه) باید بیشتر رو قضیه تمرکز کنید!
    عمدتا افراد عادی از چک های برگشتی تصور سهل انگارانه ای دارند. متاسفانه جدیدا با راهکار هایی که باب شده از یک چک برگشت خورده 10 میلیونی طرف تا مبلغ 15 میلیون هم وصول کرده. ( بحث های تاخیر تادیه و هزینه های دادرسی و مخصوصا قرارداد های 20 درصدی و یا بیشتر وکیل های صوری )

    -----------------------

    الان بیشتر صنایع با چالش رکود و بعضا با ورشکستگی روبرو هستن. از انجایی که متوجه شدن دولت قصد جدی برای حمایت از صنایع بحرانی کشور داره، طب ورشکستگی در خیلی از صنایع که شرایط خوبی هم دارند، به شدت بالا گرفته و خودشون را دارند به موش مردگی می زنند. ولی شما می تونید از حمایت های اداره صنایع ، یارانه تولید، حمایت های شرکت های شهرصنعتی ( اغلب برای کارگاه های کم جمعیت) و صندوق کارآفرینی مهر امام رضا ( وام سرمایه در گردش - تا سقف 100 میلیون) بهره ببرید.
    تا جایی که امکان داره سمت وام های بهره بالا نروید.

    نکته: تا بررسی دقیق علت کم آوردن، تصمیم عملی نگیرید.

    اگر هزینه های سربار باعث شده هزینه سرمایه در گردش رو جذب خودش بکنه
    اگر عدم باز پرداخت مشتری ها، باعث کاهش سرمایه در گردش شده
    اگر عوامل پیش بینی نشده مثل دزدی، آتش سوزی، خراب شدن دستگاه ها و غیره باعث رکود شده
    اگر انبار محصول پر هست و همه منابع رو به خودش اختصاص داده
    و چند حالت دیگه

    پس از بررسی و شناخت دقیق عامل رکود، اقدام کنید. چون هر یک از عوامل فوق راه کار جداگونه ای دارد.

    ----------------------------------------
    راستی یک نکته بگم:

    خداوند در قرآن بار ها و بار ها به ادای زکات ما رو دعوت کرده. عموما فکر میکنند، زکات فقط برای افراد پولدار هست و لزوما باید بخشی از سرمایه خودشون رو انفاق کنند. ولی به نظر من زکات برای همه افراد با درجه توانایی و استعداد هست. یعنی اگر خدا به شخصی استعداد و تونایی کارآفرینی رو داده باشه، و طرف کنج رخوت و انفعال رو برگزینه، باید پاسخگو باشه/ یا اگر شخصی توانایی هم فکری داره و دریغ کنه مسئول هست/ یا اگر شخصی ............................

    ---------------------------------

    مراقب قهرمان من باشد خانوم!


  14. کاربر روبرو از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 11 تیر 95)

  15. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 تیر 95 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1395-4-11
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    25
    سطح
    1
    Points: 25, Level: 1
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 5.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام/ خانم بی نهایت من چیز زیادی برای گفتن ندارم / فقط می خواستم اول یه تبریک بابت مجدد مادر شدن شما بگم وثانیا اینو بگم که من هم دلم خیلی روشن هست همه چیز درست میشه / من هم به نوبه ی خودم شما را دعا می کنم / و صبر و صبر و صبر و توانایی و ارامش برای شما و همسرتون از خداوند خواستارم

  16. کاربر روبرو از پست مفید بصیر تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 11 تیر 95)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    براتون آرزوی آرامش میکنم. انشالله مشکلات مالی برطرف میشه و در کنار همسر و بچه ها به آرامش می رسید.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Shadi2 تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 11 تیر 95)

  19. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    از شرایطی که پیش امده متاسفم امیدوارم به نحو شایسته از این مرحله عبور کنید.

    بخشی از فشارها مربوط به خود مساله ای هست که باهاش مواجه شدید وبرخی از اون پیشفرضهای ذهنی خودتون. پیش فرضهایی که نباید براشون تره هم خورد کنی

    زمانی باید از سرزنش اجتماعی ترسید که یک گناهی بخواهی انجام بدی شوهرت حساب کتابای فنیش درست از آب درنیومده یا هر شرایط دیگه ای این تو و او رو مشمول سرزنش نمیکنه.میتونم احساستون رو درک کنم که قبلا چه تصوری از خودتون در اجتماع واطرافیان داشتید والان چقدر دشواره براتون که فکر میکنید اون تصور ارزشمند قدیمی در حال ترک برداشتنه.ببخشید که اینقدر رک میگم اون ارزشهای والایی که آدمها دارن اگه میخاد با ورشکستگی بشکنه بهتره زودتر ازبین بره که اینقدر آبکی بوده.م .بهتره کم کم از فاز حرف مردم بیاید بیرون تا بتونید راحت تر تصمیم بگیرید.فکر میکنم بهتره همچنان شوهرت رو تامین عاطفی کنی واین مستلزم اینه ترسهای ذهنی خودت از مساله رو کنار بذاری مثل این که شوهرت رو قراره خدای نکرده ازدست بدی یا اون شرور میخاد چکار کنه .خداوند بهترین حافظ بنده خودشه.مملکت هم که قانون وپلیس داره کسی نمیتونه با قمه کشی وقلدری برای بقیه تعیین تکلیف کنه نباید بترسید چون در شرایطی که احساس آسیب پذیری میکنید ممکنه خودتون کار اشتباهی ازتون سر بزنه.

    خود شما بیشتر از ما به این مساله فکر کردید بالاخره در این شرایط میتونی شنونده خوبی باشی یا حداقل مشاوری کلی.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  20. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 12 تیر 95), باغبان (دوشنبه 14 تیر 95)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.