به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 67
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 95 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1394-6-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان ببخشید که تک تک جواب ندادم،گمونم روزانه می تونی 2 3 تا پست بزاری.وقتی دین و مذهبت رو از دست بدی و خودت از متولیان اون آیین باشی،سخته.امینا خانم شما اگه مذهبی بودی و خانواده ات مذهبیه می تونی تحمل کنی ولی منی که لونه زنبور بودم و روزانه گزاره های مذهبی رو نشخوار میکردم و می پذیرفتم و در مغزم رد می کردم،نقش اندر نقش بازی کردن همانا و تضاد و هزار جور سردرگمی همانا.دوست عزیز تیک تاک من می دونم مشکلم چیه و راه حلشم تا حدودی میدونم فقط به کمک دیگران نیاز دارم.به قدری خرد و خسته ام که نای ایستادن ندارم.نگارشم در اینجا به همین مبناست که کمی انگیزه بگیرم.

    دوستان برای آخرین سوال می پرسم.تقریبا همه حرفاشونو زدن.من اگه حوزه رو بزارم کنار و برم دبیرستانو بخونم و برم سراغ هنر،کار معقولیه؟ باور کنید دیگه نمی تونم ادامه بدم.شغل قضاوت و وکالت برای من نیست.من دورنگرا و کم حرفم و خلاقیت ذهنیم و نوشتاریم بیش ار برونیمه.خودمم میدونم حماقته.این همه زحمتو هدر بدم ولی خب چه کنم؟ نمی تونم نمی تونم ادامه بدم.میام نرم می ترسم بعدا پشیمون بشم. میام برم. مثل الان باید قواعد تحمیلیش رو بپذیرم.نوع پوشش و هزار جور رفتار تا نوع حرف زدن.با توجه با تحول روحی و ذهنیم.نمی تونم ادامه بدم.

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    هنرمند بودن از دبیرستان سخته از همین موسسا اقدام کنید وقت کمتری میگیره، موسسات آموزش تئاتر

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 95 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1394-6-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آخیش نمایش پست ها
    هنرمند بودن از دبیرستان سخته از همین موسسا اقدام کنید وقت کمتری میگیره، موسسات آموزش تئاتر
    وقت کمی میگیره ولی خاک بازیه.آکادمی اقلا مدرکش بدردت میخوره ولی تو آموزشگاه پارتی و پول کلفت میخواد که بری بالا.با فوق دیپلمی که دارم می تونم کاردانی به کارشناسی ناپیوسته شرکت کنم.دوسال بعد لیسانسمو بگیرم.منتها دوس دارم از صفر درست بخونم.باز نصفه و نیمه نشه.کدومش بهتره؟

  4. #14
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 اردیبهشت 03 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,155
    امتیاز
    90,025
    سطح
    100
    Points: 90,025, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,805

    تشکرشده 6,770 در 2,367 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Yellow.king نمایش پست ها
    وقتی دین و مذهبت رو از دست بدی و خودت از متولیان اون آیین باشی،سخته.

    سلام


    طاعات و عبادات ،، قبول درگاه حق


    وقتی دین و مذهب بر اساس نوشته و کتاب ، تلقین بشه ! اونو زود از دست می دیم !

    ولی اگر با قلبمان در مسیر خداشناسی حرکت کنیم ، شاید دیگه آزاد بشیم !

    وقتی بتونیم تو فکرمون سکوت کنیم و یاد بگیریم در ذهنمان ساکت باشیم ! ، اون روز می تونیم به رقص شاپرکها و پرواز پروانه ها ، لبخند بزنیم ! ( کار سختیه درسته ! )


    وقتی بتونیم خودمون را کشف کنیم ! - اون روز دیگه حسرت گذشته را نمی خوریم - چون خودمان را پیدا کردیم و دیگر فرصتی را از دست نمی دیم !

    اول باید با خودمون صادق باشیم ! - که چه کاره هستیم !


    شاید قبل از رفتن به حوزه شما تصورات خاصی داشتی ! - ولی وقتی وارد شدی تصوری که تو فکرت بوده ، نبوده ( از هر لحاظ : سختی - خوبی ها و ..... )

    و شاید هم راه را پیدا نکردی و امیدی نداری پیدایش کنی!


    خیلی استادید بززگی بودند و می گفتند : چرا یه جوون رسیده ولی من 80 ساله نرسیدم !

    می دونی چرا اون جوون رسیده : چون برای اون مهم نبوده برسه یا نرسه ! - فقط دوست داشته به خدا نزدیک تر بشه و خدا را بشناسه

    وقتی هدفت را فقط خدا بذاری و مراقب باشی حلال و حرام ترکیب زندگیت نشه ! خود مسیر ، برات پیدا نشه !


    امکان داره در این مسیر سختی زیاد بکشی - دیر ازدواج کنی و ..... ولی مهم اینکه به معبود خودت برسی !


    از این رو به نظرم با خودتان صادق باشید و دوباره تفکر کنید و سعی کنید ،،، احساسی تصمیم نگیرید !




    ..............................................


    این یه حقیقته که ما چهره - پدر و مادر - برادر و خواهرمون - محل تولد و.... انتخاب نمی کنیم .
    و این خیلی خوبه ! - چون در مسیر اراده و خود شناسی و خداشناسی قوی تر میشیم !

    خداوند قدرت داره تمام کارهای غیر ممکن ذهن ما را انجام بده - ولی خداوند حکمت هم داره !

    چیزی که در اختیار ما هست اینه که : مهربان و خوش برخورد باشیم - با مردم صادق تر باشیم - کمک حال مردم باشیم - پاکیزه و مرتب باشیم - مهارت های کاری و اجتماعی خودمان را بالا ببریم و ...

    این کارها را انجام بده شما ببین چی میشه !

    ( عجب پاراگراف سنگینی )


    .................................................. .....


    در مورد هنر خدمتتون عرض کنم ، چیزی که هنرمند لازم داره اینکه که هنرمندباشه !

    هنرمند بودن یعنی اینکه وقتی به ابرها نگاه میکنی بتونی با ابرها در ذهنت شکل درست کنی !

    یعنی وقتی به درختان و به زمین نگاه کنی باید بتونی تخیل داشته و شکل های مختلف درآوری !


    دید هنری و هنرهای تجسمی خوبی داری ؟



    ممنون .



  5. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 04 تیر 95), نیکیا (سه شنبه 01 تیر 95)

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    یه سوال بدجور ذهن من رو مشغول کرده. مگه پوشش روحانیت اجباریه؟ یکی از نزدیک ترین اعضای خانواده ی من قاضی هستن. همکاراشون که از حوزه اومدن هیچیک لباس روحانیت نمیپوشن. طلبه بودن. اما پوششون مثل افراد عادیه. اگه میخاید تیشرت اندامی آستین کوتاه و شلوار جین بپوشید بله با قضاوت نمیتونید ولی پوشش عادی و عرف جامعه رو کاملا میتونید داشته باشید.

    - - - Updated - - -

    من چرا نمیتونم پستم رو ویرایش کنم؟ قبلا تا هفت دقیقه وقت برای ویرایش داشتیم

  7. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    من موافق نیستم که برید دنبال کار هنری به عنوان شغل اصلی. تو این جور کارها نادر پیش میاد که حتی آدم های با استعدادی که سال های طولانی رو صرف هنر کردند موفقیت مالی داشته باشند. پیشنهاد من اینه که دنبال یک شغل واقع بینانه و با درامد حداقل متوسط باشید و درکنارش برای دلخوشی خودتون کار هنری رو حتما دنبال کنید. در واقع این روشی که اکثر مردم دارند. مثلا فکر می کنید اکثر کارمند های بانک عاشق کارشون هستند؟ یا راننده های تاکسی؟ یا کارمندهای ادارات مختلف دولتی؟ مسلما نه! ولی زندگی ضروریاتی داره که باید بهش تن داد. همه ی این آدم ها برای اینکه بهشون فشار نیاد در کنار کارشون به دنبال یک تفریح شخصی هم هستند تا از زندگی بیشتر لذت ببرند.

  8. 2 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 04 تیر 95), نیکیا (چهارشنبه 02 تیر 95)

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 95 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1394-6-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    سلام


    طاعات و عبادات ،، قبول درگاه حق




    دید هنری و هنرهای تجسمی خوبی داری ؟



    ممنون .
    سلام.همچنین.دقیقا همینطوریه.اسلام عرفانی و معنا گرا خیلی بهتر از اسلام فقهی و عقلی و فلسفیه که متاسفانه فلسفه زده و خرد زده شدم.نمی تونم عینکمو بردارم.چرا که تو این سالها به قدری گزاره مذهبی در ذهنم تجزیه و تحلیل کردم که بخش مهمی از ناخودآگاه روانی من با این آموزه ها در هم آمیخته و درست در مقابلش ایستادم و ابراز مخالفت می کنم.درده من اینه که سالها یک سنگ رو تراشیدم و زحمت کشیدم،گاه از سر عشق و بیشتر اوقات از سر اجبار و شرایط تحمیلی،امروز از این گریه و زاری می کنم که کاش مجسمه و طرح و ایده بهتری انتخاب می کردم.این دست رنج من،به دلم نمی شینه.

    واقعا سخنان شما هرچند ساده و عاری پیچیدگیه ولی زیباست.مسئله خدا در هنر و امور این چنینی برای من حل نشده.من گم شدم در این جاده نا معلوم.شاید ادا و اطوار در بیارم و ژست خلوص هنری و عرفانی بگیرم ولی نوعی ابتذال و انحراف در نوع نگاه من به زندگی و پیرامونم و هنر دارم،دوست دارم عارفانه به قضیه "هنر " نگاه کنم دریغا که افسارم از دستم خارج شده و هنر رو برای هنر لازم و ملزوم میدونم.

    تخیلم خوبه در حد خودم.






    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    یه سوال بدجور ذهن من رو مشغول کرده. مگه پوشش روحانیت اجباریه؟ یکی از نزدیک ترین اعضای خانواده ی من قاضی هستن. همکاراشون که از حوزه اومدن هیچیک لباس روحانیت نمیپوشن. طلبه بودن. اما پوششون مثل افراد عادیه. اگه میخاید تیشرت اندامی آستین کوتاه و شلوار جین بپوشید بله با قضاوت نمیتونید ولی پوشش عادی و عرف جامعه رو کاملا میتونید داشته باشید.

    - - - Updated - - -

    من چرا نمیتونم پستم رو ویرایش کنم؟ قبلا تا هفت دقیقه وقت برای ویرایش داشتیم


    نه اجباری نیست.منتها شما تا آخر عمر واداری به نوعی از چیدمان زندگی.نه تنها خودت بلکه همسرت و بچه هات.تا آخر عمر شهرت "آخوند و شیخ و روحانی " رو به یدک میکشی.اگه آزاد زندگی کنی.طیف مذهبی متهمت می کنن به بی قیدی و طیف سکولار جامعه بهت میخندن و اگر مقید باشی،سرکوب اطرفیانت در سالهای بعد،خروجی بدی داره.اکثر بچه های طلاب،دین ستیز یا دین مدار افراطی میشن.چرا که این صنف حد وسط و تعادل نداره.چرا که سیستم تربیت طلاب و از طرفی قواعد تحمیلی جامعه و خود قواعد شغلی آخوندی،از تعادل خارج میکنه.اصولا نمی تونی نرمال زندگی کنی.چرا که صنفیه که متکی به مردمه.مردم چی میگن؟ خوششون میاد یا نه ؟ عامه پسند حرف میزنی یا نه ؟تو کدوم حزب سیاسی هستی؟ قبلا کارامدی داشت.الان تبدیل به شغل تشریفاتی شده.حیفم میاد اینارو می نویسم و دیگران بخونند و آگاه بشند.چرا که من در قبال هیچ هزینه ای دارم.مسئله راز آلود این چنینی رو باز می کنم.حالا شما فرض کن.خیلی از این نکات رو بعد از 10 سال بفهمی.چه حسی سراغت میاد؟




    نقل قول نوشته اصلی توسط Amina نمایش پست ها
    من موافق نیستم که برید دنبال کار هنری به عنوان شغل اصلی. تو این جور کارها نادر پیش میاد که حتی آدم های با استعدادی که سال های طولانی رو صرف هنر کردند موفقیت مالی داشته باشند. پیشنهاد من اینه که دنبال یک شغل واقع بینانه و با درامد حداقل متوسط باشید و درکنارش برای دلخوشی خودتون کار هنری رو حتما دنبال کنید. در واقع این روشی که اکثر مردم دارند. مثلا فکر می کنید اکثر کارمند های بانک عاشق کارشون هستند؟ یا راننده های تاکسی؟ یا کارمندهای ادارات مختلف دولتی؟ مسلما نه! ولی زندگی ضروریاتی داره که باید بهش تن داد. همه ی این آدم ها برای اینکه بهشون فشار نیاد در کنار کارشون به دنبال یک تفریح شخصی هم هستند تا از زندگی بیشتر لذت ببرند.
    من تصمیم دارم.در کنار تحصیل کار کنم.اگه تهران قبول شم.کار زیاده.چند سالی حوزه علمیه تهران بودم.به قواعد اونجا آشنام.خب مسکله من همینه.تا الان که زن نگرفتم،به خودم اجازه هر فکری رو میدم ولی اگه زن بگیرم.مجبورم هر کار کنم که شکمه زن و بچه ام سیر شه.اینه که درده من اینه نه با محدودیت سازگارم نه با کاری که علاقه ندارم.مثلا همین قضاوت.می تونم درگیرش بشم ولی با تمکن مالی یک عمر حسرت بخورم که کاره مورد علاقمو انجام نمیدم.اتفاقا درد اصلی تو ایران همینه.فارغ التحصیل روانشناسی راننده تاکسی میشه که مردمو اونجا روانکاوی کنه.تاجر میشه کارمند.کارمند میشه راننده آزانس.کشاورز میشه روشنفکر جامعه.همه چیز بهم ریخته.من دارم خلاف جهت آب حرکت می کنم یا سعی دارم بکنم.تا وقتی که متاهل نشدم.از طرفیم خانواده سنتی من،تحت فشارم میزارن که زودباش زن بگیر،فسیل شدی.کی میگیری و فلان.در حالی که من آمادگیشو ندارم.هنوز حتی خودمو نمی شناسم.وضعیتم معلوم نیست.دلم میخواد خانواده تشکیل بدم و در کنار همسرم،آرامشم بیشتر بشه - حالا بماند که اصلا این طرز فکر به ازدواج درسته یا غلط- ولی شرایط و توقعات فعلی جامعه دست و پامو بسته.خانواده ام اگر میخوان زن بگیرم نه برای من.بلکه برای منافع خودشون که با انداختن مسئولیت به دوش من بهره وری مو بالا ببرن و مجبور شم تو همین سیستم حوزوی هضم شم.الانم تقریبا تسلیم شدم.من جمله ترس از شکست در عرصه هنر و همین حرف شما.و پشیمانی که ای کاش حوزه رو ترک نمی کردم.وضعیتم الان خود درگیری.هم تسلیم شدم چون خسته ام.همه نای ادامه دادن ندارم.چیزی که با شناختم از خودم مشهوده.اینه که بحرانی در راهه.اگه من سوپاپ اطمینان خودم باز نزارم و حال و هوام عوض نشه و هم چنان به سرکوب ذهن و روانم ادامه بدم،فجایع بدی در راهه.هم برای خودم هم برای جامعه.چرا که من الان عصبانیم.درست مثل گلشیفته که پلای پشت سرشو خراب کرد و برهنه شد.بعدا گفت:اگه الان بود.برهنه نمی شدم یا نمیزاشتم چاپ شه ولی اون موقع عصبانی بودم از دست خودم و جامعه و محیطم.

  10. 2 کاربر از پست مفید Yellow.king تشکرکرده اند .

    Amina (چهارشنبه 02 تیر 95), mohamad.reza164 (جمعه 04 تیر 95)

  11. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 اردیبهشت 03 [ 23:32]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,155
    امتیاز
    90,025
    سطح
    100
    Points: 90,025, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,805

    تشکرشده 6,770 در 2,367 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    از درد و دل ها و دل نوشته هایت ، بهره بردیم ( ممنون ) .


    خیلی از ماها واقعا نمی دونیم ،، اصلی ترین هدف زندگیمون چیه – واقعا فلسفه حیات و زیستن ما چیست؟
    از این رو همیشه ، جاده ی اصلی زندگیمون را گم می کنیم و دست به راه های فرعی و خاکی می زنیم .


    پول – کار – ازدواج و ..... به نظرم اینا نباید اصلی ترین فلسفه زندگی ما باشه
    درسته که مهم هستند ، ولی همه اینها باید وسیله ای باشند برای رسیدن به هدف اصلی .
    باید یه هدفی انتخاب کنیم ، همیشه در مسیر روشنایی باقی بمانیم .
    مثلا اگر هدف شما در زندگی خدمت به مردم باشه ، اون مسیر می تونه با هر شغلی انجام بشه !
    یکی معلم میشه - یکی کشاورز میشه - یکی طلبه میشه - یکی مهندس میشه و .....



    ما در مسیر رسیدن به هدفمون همیشه مواجه دو دیدگاه هستیم :
    اول دیگاه درونی – دوم دیدگاه بیرونی


    چیزی که خیلی به نظرم مهمه ، تقویت و باور ما به دیدگاه درونی ست ! مثلا یه رمان نویس تازه کار را در نظر بگیرید ،
    این بنده خدا برای اینکه در حرفه خودش به موفقعیت برسه باید در دو جبهه بجنگد
    یکی اینکه در نوشتن ماهر و توانمند شود – و دیگر اینکه با برگشت خوردن و بازخورد نوشته هایش کنار بیاید !!



    برای خیلی ها دومی سختره ! – خیلی از نویسنده ها از ترس از اینکه نوشته هایشان باز خورد خوبی نداشته باشد ، کار را انجام نمی دهند و رها می کنند .
    حالا چطور اون نویسنده میتونه عوارض روانشناختی مخرب پس از فرستاده شدن را کاهش بده !؟


    راهش اینکه در نوشتن رمان، هدف های درونی برا خودش انتخاب کند - نباید چیز بیرونی که کنترل محدودی بر آن دارد به عنوان هدف انتخاب کند !!!!!!!!!!!
    اگر بخوام مثال بالا را به کار شما ارتباط دهم ( حوزه ) ، خدمتتون میتونم بگم که چیزی که یه طلبه واقعا نیاز دارد ، یه هدف درونی ست !
    هدفی که بر او کنترل داشته باشد – نه یه هدف بیرونی !


    هدف بیرونی یعنی مثلا حاج آقا میره یه جا سخنرانی، همش از این می ترسه صحبت هاشو مردم نپسندند -
    همش از این می ترسه وقتی تو خیابون میره مردم درباره اش چه میگن - همش می ترسه وجه خوبی در جامعه نداشته باشه و ....


    چیزی که اون طلبه باید بدونه به نظرم اینکه ، تمام افکار و انرژی اش را بذاره برا چیزی هایی که در کنترل و در اختیار داره ! - نه بر چیزهایی که در اختیار اون نیست !
    هدف درونی یعنی سواد و دانش - مهارت های اجتماعی و .... بالا ببره – یعنی تمام هدفش کمک باشه نه انتظار کف و سوت !


    وقتی اون طلبه فلسفه زندگیش را در آن مسیر قرار بده ، دیگه براش مهم نیست مردم چی میگن - دیگر براش مهم نیست مورد قضاوت قرار بگیرد .
    همه این ها زمانی محقق می شود که به انتخاب و باورش ،،، باور داشته باشد . و سعی کند خودش، در مسیرش،،، سالم و استوار حرکت کند !
    و خودش الگوی خوبی برای دیگران باشد .


    من با اساتید و طلبه های زیادی صحبت داشتم و چیزی که فهمیدم این بود که یه ترسی بین آنها ست ، ترس از اینکه به هدف اصلیشون نرسند
    و هدف اصلیشون را پیدا نکنند . ... چیزی که میشه در بعضی از افراد فهمید ، تمرینات و ریاضت های سخت و دشوار برای رسیدن به اون هدفه–
    وارد فلسفه شدن و به زمان و زمون گیر دادن . و از طرفی غافل بودن از جاده صحیح .
    از طرفی وقتی نمی رسند به زمین و زمان شکایت می کنند و در کل کافر میشند ( کلی بیان می کنم )


    درسته که یه طلبه باید محقق باشد و عرفان و اندیشه های مخالف و موافق را بخواند ، ولی باید این کارها با زمان بندی و برنامه ریزی ،،، با هدف جلو ببرد !!!!

    و در واقع وظیفه یه محقق اینکه خودش پیچیدگی ها را در بیاره - آسونش کنه - بده مردم !


    .............................................


    من احساس می کنم شما تو ذهنتتون زیاد حرف میزنید !!

    منم سال ها پیش تو ذهنم زیاد حرف میزدم – یه روز یه بنده خدایی بهم گفت بهت تمرین میدم خودت را درست کنی

    اول اینکه برو کنار دریا و تمام غرورت را به مرغابی ها هدیه بده ( ولی نمی دونم چرا مرغابی ها قبول نکردند )

    دوم اینکه وضو بگیر و رو به قبله بشین و سعی کن مدتی به چیزی فکر نکنی ( هر روز تمرین )

    وقتی درگیری ها و قضا وت ها ( چه درست و چه غلط ) ذهنمون را رها کنیم ، دیگه آزادیم .

    از این رو ستم دیگران و بدی های دیگران را ( خانواده – دوست – آشنا و . ... ) در کیسه ای بریز و اون ها در دریا ها ،،، رها کن !

    این کار باعث میشه همیشه آرامش داشته باشیم .



    .................................................


    گذشته اگر خراب باشه ،،، آینده مثل سراب می مونه و هیچی معلوم نیست – برای همین شاید خیلی از آدم ها نتوننند تصمیمی در زندگیشون بگیرنند

    انتخاب هدف شغلی مثل این می مونه جلوی ما یه دیوار هست و همیشه به خودمون میگیم پشت اون دیوار چیه !

    به جای اینکه سالها وقت خودمون را بگیریم ، بهتره خودمون را مقداری از دیوار بالا بکشیم و ببنیم واقعا پشت دیوار چیه !

    شاید فقط یه سراب باشه و اون چیزی که ما فکر می کردیم نباشه !



    شما چیزی را از دست ندادی دوست من !

    یه مسیری را رفتی و تجربیات زیادی کسب کردید و الان فکر می کنید شاید مناسب شما نباشه ( خودت را از دیوار کشیدی بالا – مثال بالا )

    اگر واقعا به هنر و تئاتر علاقه دارید به جای نشستن و آبیاری قطره ای ذهنتون ، یه خورده خودتون را بالای دیوار بکشید و ببینید اصلا واقعا علاقه و استعداد این کار را دارید بعد برید از حوزه انصراف بدید !!!


    این کار باعث میشه به خودمان دیگه مدیون نباشیم و به روزگار میگیم : این هم نشد!
    ولی این قدر باید این کار را کنیم و مسیرها و علایق خودمون را امتحان کنیم تا مسیر اصلی خودمون را پیدا کنیم - مطمئن باش پیدایش می کنی . ( البته وسواس و سخت گیری را باید بذاریم کنار )


    از این رو دو تا برگه بردارید - در برگه اول بنوسید حوزه : دلایلی که به نظر شما خوبه ادامه بدید را بنویسید

    در برگه دوم بنوسید هنر و کار بالا را انجام دهید ( سعی کن با اساتید هنر صحبت کنی )


    حالا بشین تفکر کن . – ببین کدام تو را به هدف اصلیت نزدیک تر میکنه – ببین کدام برات شادی و آرامش بیشتری می یاره - از خداوند هم کمک بخواه .

    سعی کن با اساتید بزرگی همچون : حضرت استاد صمدی آملی هم مشورت بگیری !


    ............................


    الان شما 23 سالته – 6 سال دیگه مثل من 29 ساله میشی ( که این هم کم کم تمومه ) و منم 6 سال دیگه هم سن یکی دیگه میشم و اون هم همی طور .....

    به خدا زمان نداریم

    مراقب باش.



  12. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 04 تیر 95), سرشار (پنجشنبه 03 تیر 95)

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام...
    به نظر من عقل آدما توی چشمشونه...
    اگر پوشش روحانیت نداشته باشید به اندازه ی افرادی که این پوشش رو دارند توی چشم نخواهید بود و زندگیتون زیر ذره بین افراد قرار نخواهد گرفت...
    در خصوص لرزش پایه ی اعتقادی هم باید بگم که شما تنها نیستید خیلی از ما ها که توی خونواده ی مذهبی بزرگ شدیم حداقل توی یک بازه ی زمانی دچار این این لرزش شدیم... خیلی هامون هنوز هم نتونستیم برگردیم... گاهی فکر میکنم ما آخرین نسلی هستیم که مذهب توی وجودمون مونده و از این فکر خیلی میترسم... من خودم محجبه ام اما گاهی فکر میکنم اگه دختر داشته باشم آیا میتونم محجبه بارش بیارم میترسم از اینکه محدودش کنم و دخترم محدودیتی رو داشته باشه که شاید عقلانی نباشه.. دعا میکنم خودش بدون دخالت من پوشش خوبی رو انتخاب کنه. کتاب روی ماه خداوند رو ببوس رو خوندید؟؟؟؟ ما همه مثل یونس قصه ی اون کتاب هر چند وقت از خودمون سوال میکنیم که اگر اعتقاداتمون غلط باشه چی؟ اگر خداوندی وجود نداشته باشه مرگ پایان همه چیزه و در اون صورت زندگی کردن با فرض وجود خداوند که نتیجه اش دوری جستن از بسیاری لذت هاست با توجه به اینکه ما فقط یکبار زندگی میکنیم واقعا یک باخت بزرگه
    و برعکس اگر خداوندی وجود داشته باشه مرگ پایان همه چیز نخواهد بود و در این شرایط اگر ما همه ی عمرمون رو با فرض نبود اون زندگی کنیم دست به ریسک بزرگ و خطرناکی زدیم... من این خطر رو با تمام پوست و گوشت و استخوان م حس میکنم...
    جالبه که یونس هم فلسفه خونده بود...
    این تاپیک احتمالا بسته میشه چون فکر میکنم بحث راجع به ادیان ممنوع باشه...
    توصیه ی من اینه که عضو انجمن آزاد بشید و به طور تخصصی مشاوره بگیرید. موفق باشید...

  14. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    Amina (چهارشنبه 02 تیر 95), mohamad.reza164 (جمعه 04 تیر 95), باغبان (چهارشنبه 02 تیر 95)

  15. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    بعضی از دوستان از سر دلخوشی حرف می زنند و درک نمی کنند اجبار به زندگی کردن خلاف عقیده و نظر و فشار اجتماعی چقدر سخته.

    من اینجا با توجه قوانین انجمن نمی تونم خیلی واضح صحبت کنم ولی اوضاعم خیلی از شما خراب تره چون کمترین گناهم بی اعتقادی کامله. دینداری خانواده و اجتماع زندگی من رو نابود کرد. واقعا به صفر رسوند من رو. الان هم نقاب روی نقاب زندگی می کنم در حالی که همه ی وجودم پر از احساس نفرت و خشم و شکسته.

    بخش قابل توجهی از حرف هاتون رو تایید می کنم ولی باز هم تاکید می کنم که راه میانه رو انتخاب کنید. به خودتون یه مدتی فرصت استراحت کردن بدید و بعد دنبال راهی باشید که هم نیازهای روحی و هم نیازهای مادی شما رو ارضا کنه. حتما راهی هست. ناامید نشید برادر من. برای افسردگی هم به متخصص مراجعه کنید.



    خانم نیکیا، امیدوارم پست من رو ببنید. من همه ی نگرانی های شما رو تایید می کنم و بهتون التماس می کنم که عقایدتون رو به بچه هاتون تحمیل نکنید. کاری نکنید که اونها هم همون قدر که امثال من از خانواده مون فراری هستیم، از شما گریزان باشند.

  16. 3 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 04 تیر 95), نیکیا (چهارشنبه 02 تیر 95), باغبان (چهارشنبه 02 تیر 95)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهرم سر چیزای بی ارزش قهرمیکنه و از خونه میره،بگین چطور برخورد کنم
    توسط E_Aysan در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 اسفند 94, 09:55
  2. همسرم منو تنها میزاره میره منزل پدرش
    توسط marta در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 20 فروردین 94, 18:50
  3. شوهرم داره منو تنها میزاره .چطوری باهاش کنار بیام ؟
    توسط heaven65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 31 خرداد 93, 10:39
  4. از شوهرم بیزار شدم
    توسط rosha2 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 دی 89, 03:15
  5. آیا سشوار باعث ریزش مو میشه؟
    توسط M.T.Z در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 آبان 87, 07:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.