به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 31
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی متاسفم اما اگه واقعا دوسش داری بهش بگو تنها در یه صورت برمیگردی در صورتی که باهم نزد مشاور برین تمام جلسات رو و شما تو این مدت منزل پدرت باشی تا خوب تو این مدت فکر کنین
    به نظرم از علاقش برای ساختن زندگی از سمت ایشون استفاده کن
    اگه موافقی این روشم امتحان کنن صرر نداره
    ایشون اگه درست بشه اون حس کینه و انتقامش هم کم میشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    تنهای63 (پنجشنبه 03 تیر 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-29
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    سپاس از همراهیتون
    امروز ابلاغیه دادگاه به دستم رسید و 20 تیر باید بریم دادگاه..................
    حالم خوش نیست نمیتونم باور کنم داره تموم میشه با اینکه میدونم دیگه امیدی به بهبودی این زندگی نیست ولی نمیدونم چرا تا اینحد آشفته م
    من که توی این زندگی بیشتر در رنج و عذاب بودم پس چرا الان حالم بده میترسم نتونم دووم بیارم
    دوستانی که تجربه جدایی دارید کمکم کنید
    مثل مرغ سرکنده شدم نمیخوام مرثیه سرایی کنم ولی نمیدونم چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط تنهای63 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    سپاس از همراهیتون
    امروز ابلاغیه دادگاه به دستم رسید و 20 تیر باید بریم دادگاه..................
    حالم خوش نیست نمیتونم باور کنم داره تموم میشه با اینکه میدونم دیگه امیدی به بهبودی این زندگی نیست ولی نمیدونم چرا تا اینحد آشفته م
    من که توی این زندگی بیشتر در رنج و عذاب بودم پس چرا الان حالم بده میترسم نتونم دووم بیارم
    دوستانی که تجربه جدایی دارید کمکم کنید
    مثل مرغ سرکنده شدم نمیخوام مرثیه سرایی کنم ولی نمیدونم چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم
    سلام
    ان شاءالله هرچی خیر و صلاح شما هست همون پیش بیاد
    فکر کنم این حالی که الان دارید بیشتر به خاطر اینه که امیدتون رو از دست دادید و یه جورایی امید داشتید که این رنج سختی هایی که توی زندگی دارید رو اگه تحمل کنید شاید زندگیتون بهتر بشه ولی الان متاسفانه به جایی رسیدید
    به چیزهای مثبتی که دارید فکر کنید سعی کنید حتما با یه نفر درد دل کنید که یه جوری این ناراحتی ها و این انرژی منفی که در شما هست تخلیه بشه
    فردای بهتری رو براتون ارزوی میکنم
    موفق باشید
    یاعلی...
    ا

  5. کاربر روبرو از پست مفید alireza198 تشکرکرده است .

    تنهای63 (جمعه 04 تیر 95)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    32 سال سن دارید.این همه رنج و سختی کشیدید و هفت سال صدا از شما بلند نشده.چه چیزی شوهرتان داشته که شما را نگه داشته؟من چیزی نمیبینم که باعث بشود کسی حتی یک سال این وضعیت را تحمل کند.شما خودتان هم باید مشاوره بروید برای اینکه ارزش خودتان را درک کنید و اگر احتمالا مهرطلب هستید این موضوع را حل و فصل کنید.الآن هم حتی یک درصد فکر برگشت به آن زندگی را نکنید.حق با پدرتان است و این آقا نه تنها درست شدنی نیست بلکه هر بار هم بیشتر در خشونت پیشروی می کند.

  7. 3 کاربر از پست مفید kaspian تشکرکرده اند .

    Shadi2 (جمعه 04 تیر 95), تنهای63 (جمعه 04 تیر 95), داود.ت (جمعه 04 تیر 95)

  8. #15
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فشارها و نگراني هاي شما طبيعي هست و ريشه اش احساس عدم قطعيت و مبهم بودن آينده زندگي شما ، پس از طلاق هست . توصيه ميكنم ذهن خودتون رو نبنديد و تصميم خودتون رو قطعي نكنيد !! بجاش اگر شوهرتون تعهد داد كه خوش رفتار بشه ، باز هم فرصت بديد تا به نقطه اي برسيد كه اگر جلسه ي طلاق رو پيش رو داشتيد ، ديگه دل آشوب نباشيد

    وقتي تصميم خودتون رو قطعي نمي كنيد ديگه دليلي براي ترس نداريد . بجاش ميدونيد كه اگر شوهرتون تعهد به اصلاح رفتار نداد ، برگشت به زندگي فاجعه هست و طلاق درست بوده . و اگر قرار بر اصلاح باشه هم شما مسير رو با شرط و شروط هايي مي پذيريد

  9. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده است .

    تنهای63 (جمعه 04 تیر 95)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-29
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تمام تلاشمو کردم حتی توی این 3 ماه که منزل پدرم هستم بهش گفتم برا زندگیمون حاضرم فرصت بدم ازش خواستم این کدورتا رو تموم کنه بهش گفتم خانوادم بخاطر من حاضرن هر

    کاری بکنن ولی اون دست بردار نبود و فقط میگفت از خانوادت بدم میاد و هیچوقت دلم باهاشون صاف نمیشه کینه عجیبی ازشون گرفته و میدونم که خانوادم بی تقصیر نیستن ولی نه تا

    اینحد که همسرم میگه ، کاری از دستم بر نمیاد طبق گفته یکی از دوستان من شخصیتم مهرطلبه همیشه از خودم گذشتم ولی دیگه نمیخوام بسه تا همینجا بسه، من شاغلم درآمدم

    خوبه میتونم رو پای خودم وایسم ازین ببعد برا خودم زندگی میکنم بدون استرس و نگرانی دائم ، فقط از خدا میخوام توی این مدت بهم صبر بده بتونم طاقت بیارم ازینکه این زندگی دیگه

    ارزش جنگیدن نداره مطمئنم و میدونم طلاق به نفعمه اون منو از دست میده همسری که براش همه جوره همسر بود بخاطر کینه بیموردش همه چی رو نابود کرد من توی خونه ش

    خوشبخت نبودم ولی بازم حاضر بودم باهاش باشم ولی نخواست تمومش کنه و تاسفم از عمریه که بیهوده تلف شد شور و نشاطو جوانیم که از بین رفت حالا هزار جور مشکل روحی و

    جسمی برام پیش اومده ولی باید بتونم فراموشش کنم

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-29
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان خوب همدردی

    تالار قبلا اینقدر خلوت نبود الان واقعا سوت و کور شده و ازین بابت متاسفم.........................

    نمیخوام متهم به گزارش نویسی بشم ولی جریانی هست میخوام مطرح کنم و نظرتون رو بدونم
    1-همونطور که گفتم 20 تیر ماه نوبت دادگاه داریم ولی توی ابلاغیه آدرس شورای حل اختلاف رو نوشتن نمیدونم چرا به جای دادگاه باید اونجا بریم و برام سواله اگه کسی دلیلش رو میدونه ممنون میشم توضیح بده

    2-تقریبا یک ماهه گوشیم خاموشه (بنا به دلایلی ناچار شدم خاموشش کنم) و هیچ ارتباطی با همسرم ندارم امروز گوشیمو روشن کردم یک پیام ازش اومد که نوشته بود خبر داری چیکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    دلهره و اضطراب غریبی سراسر وجودمو گرفته نمیدونم واقعا کاری کرده یا فقط هدفش ترسوندن منه نمیتونم بیخیال بشم چون واقعا ندانم کاره از طرفی میگم من که دارم جدا میشم مهم نیست هر کاری کرده باشه ولی واقعا بهم ریختم
    کاش گوشیمو روشن نمیکردم بیخبری خودش نعمت بزرگیه

  12. #18
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من به نوبه ي خودم سعي ميكنم با دوستان تالار در تاپيك هاشون ، همراه بشم و نظرم رو بدم . سوت و كور شدن تالار به وريكردهاي مديران بستگي داره .

    در مورد روند طلاق چيزي نميدونم چون توي اين راه نرفتم . در خصوص خاموش كردن گوشي تون فكر ميكنم اگر مصمم به طلاق هستيد ، روش بدي نباشه . چقدر خوب بود همه ما موقع تكانه هاي زندگي بتونيم درست و منطقي رفتار كنيم . با شخص شما نيستم ، با خودم هستم ، با شوهر شما و بعد با شما و ديگران . به هر حال من همراه شما هستم و اگر جايي كمكي از دستم بر بياد ، دريغ ندارم

  13. 2 کاربر از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده اند .

    Amina (شنبه 12 تیر 95), تنهای63 (شنبه 12 تیر 95)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1395-3-29
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا بهزادعزیز ممنون از توجهتون

    من چند ساله که با تالار آشنا شدم و بصورت کاربر خاموش فقط خواننده مشکلات کاربرا بودم
    از مقالات سایت خیلی استفاده کردم و سعی کردم برا حل مشکلات ریز و درشت زندگیم ازشون استفاده کنم
    ولی دریغ و صد افسوس که هیچیک از زحماتم به بار ننشست
    میخوام از دوستانی که تجربه دارن بپرسم چطور میتونم خودمو کنترل کنم و بر خودم مسلط باشم
    البته تمام این تشویش و بهم ریختگیم درونیه ظاهرم کاملا آرومه ولی حقیقتا دارم از درون داغون میشم
    کاملا هنگ کردم نمیدونم روز دادگاه چی باید بگم اصلا چی میپرسن سردرگمم
    نمیدونم کی این رنجها تموم میشه کی نوبت آرامشم میرسه
    من که خودمو به خدا سپردم نباید بترسم ،پس چرا میترسم ؟
    ازینکه اونهمه حقارت و ذلالت تموم میشه باید خوشحال باشم ، پس چرا خوشحال نیستم؟
    نمیدونم کجای این زندگیم؟ این تعلیقو بلاتکلیفی آزار دهنده ست
    کسی میتونه درکم کنه؟
    ببخشید واقعا قصدم مرثیه سرایی نیست ولی مشکلمو نمیتونم واضحتر ازین بگم مشکل خودمم که نمیتونم خودمو آروم کنم

  15. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    گوشی تون رو دوباره خاموش کنید چون جز استرس و فشار چیزی براتون نداره.

    شما خیلی انتظارتون از خودتون زیاده. این ضربه ای که شما دیدید و مشکلی که دچارش هستید واقعا خیلی بزرگه. یکی دو روزه که نمی شه حالتون کاملا خوب بشه. شما این حق رو دارید و کاملا طبیعی است که ناراحت و متلاطم باشید. گریه کنید و غصه بخورید و ناآرام باشید. به خودتون فرصت بدید و با خودتون مهربان باشید. مطمئن باشید که با گذشت زمان حالتون رو بهبود خواهد رفت.

  16. 2 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 30 تیر 95), شیدا. (شنبه 12 تیر 95)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.