به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 12:44]
    تاریخ عضویت
    1391-6-23
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,011
    سطح
    33
    Points: 3,011, Level: 33
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    17

    تشکرشده 24 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط taranom2002 نمایش پست ها
    ممنون دوست عزیز از پاسخگوییتون
    راستش علاقه شاید قبلا زیاد بود ولی با بی تفاوتی هایی که دیدم کم شد حتی اگه الان یه موقعیت خوب پیدا بشه مطمئنا ازدواج کنم و اصلا به ایشون هم نگم.چون اگه براش مهم بودم حداقل پیگیری میکرد که من در چه حالی هستم .
    ولی اگه توضیحاتی میدم برای روشن تر شدن و مشاوره گرفتن بهتره.
    خانوادش مخالفتی با من نکردن و مشکلشون موقعیت پسرشونه پدرش گفته بود نمیتونم برم خونه مردم بگم دخترتون بدین به پسر من شاید کارش درست شد!! اول کارت درست کن بعد من میرم.

    و در مورد زنگ نزدنشون من خودم هم ناراحتم واقعا ولی اونا استدلالشون اینه که ما جوابمون منفی نبوده که زنگ بزنیم بگیم نمیخوایم و از طرفی نمیتونیم بگیم کار پسر ما معلوم نیست و دخترتون نگهدارید واسه ما پس نمیشه زنگ بزنیم. تا اگه خواستگار خوب داشت معطل ما نشه.

    این توضیحات دادم که بتونم منطقی تر تصمیم بگیرم.ممنون از همه
    اگه بخوام یه جمع بندی بکنم پس میشه گفت انتظارات من از ایشون کاملا به جا بوده و من جچیزی در این رابطه کم نذاشتم؟
    انتظار زنگ زدن خانوادش و خبر دادن
    انتظار اومدن خودش پیش پدرم باتوجه به اینکه اصلا خودش در مراسم خواستگاری نبود یا حداقل زنگ زدن(برای اصلاح رفتار بد خانوادش)
    انتظار حفظ رابطه با من حتی بهتر از قبل و از اون طرف سعی در راضی کردن خانوادش

    چون وقتی آدم خودش درگیر یه موضوعه حس میکنه شاید قضاوتش اشتباه باشه و یا بعدا عذاب وجدان بگیره که شاید من هم اشتباه کردم.
    پس میشه گفت که من کاملا حق دارم و انتظاراتم بجاست و دیگه وظیفه من نیست تلاشی برای این رابطه بکنم؟؟؟
    ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

  2. کاربر روبرو از پست مفید taranom2002 تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 28 خرداد 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 خرداد 95 [ 12:44]
    تاریخ عضویت
    1391-6-23
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    3,011
    سطح
    33
    Points: 3,011, Level: 33
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    17

    تشکرشده 24 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط taranom2002 نمایش پست ها
    ممنون دوست عزیز از پاسخگوییتون
    راستش علاقه شاید قبلا زیاد بود ولی با بی تفاوتی هایی که دیدم کم شد حتی اگه الان یه موقعیت خوب پیدا بشه مطمئنا ازدواج کنم و اصلا به ایشون هم نگم.چون اگه براش مهم بودم حداقل پیگیری میکرد که من در چه حالی هستم .
    ولی اگه توضیحاتی میدم برای روشن تر شدن و مشاوره گرفتن بهتره.
    خانوادش مخالفتی با من نکردن و مشکلشون موقعیت پسرشونه پدرش گفته بود نمیتونم برم خونه مردم بگم دخترتون بدین به پسر من شاید کارش درست شد!! اول کارت درست کن بعد من میرم.

    و در مورد زنگ نزدنشون من خودم هم ناراحتم واقعا ولی اونا استدلالشون اینه که ما جوابمون منفی نبوده که زنگ بزنیم بگیم نمیخوایم و از طرفی نمیتونیم بگیم کار پسر ما معلوم نیست و دخترتون نگهدارید واسه ما پس نمیشه زنگ بزنیم. تا اگه خواستگار خوب داشت معطل ما نشه.

    این توضیحات دادم که بتونم منطقی تر تصمیم بگیرم.ممنون از همه
    اگه بخوام یه جمع بندی بکنم پس میشه گفت انتظارات من از ایشون کاملا به جا بوده و من جچیزی در این رابطه کم نذاشتم؟
    انتظار زنگ زدن خانوادش و خبر دادن
    انتظار اومدن خودش پیش پدرم باتوجه به اینکه اصلا خودش در مراسم خواستگاری نبود یا حداقل زنگ زدن(برای اصلاح رفتار بد خانوادش)
    انتظار حفظ رابطه با من حتی بهتر از قبل و از اون طرف سعی در راضی کردن خانوادش

    چون وقتی آدم خودش درگیر یه موضوعه حس میکنه شاید قضاوتش اشتباه باشه و یا بعدا عذاب وجدان بگیره که شاید من هم اشتباه کردم.
    پس میشه گفت که من کاملا حق دارم و انتظاراتم بجاست و دیگه وظیفه من نیست تلاشی برای این رابطه بکنم؟؟؟
    ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیزم
    ممنون از توضیحاتتون در مورد خانواده . تو هیچی کم نذاشتی هیچ ، زیادی هم انتظار کشیدی . به نظر من درستش این بود که آقا پسر هر جوری هست شما رو نگه داره و رفتاری مثل ملکه ها با شما داشته باشه، اگه شما رو دوست داره و می خواد باهاتون ازدواج کنه. و یا خانوادش بگن ما اون و شما رو تا کار خوب پیدا کنه حمایت می کنیم . نمی گم که وابسته به خونوادش باشه ها اصلا منظورم اینه که خونوادش اگه پشتش بودن این همه مشکل به وجود نمی اومد . من پسرهای زیادی رو تو فامیل دیدم که با حمایت دو طرف به دختر مورد علاقشون رسیدن درحالی که هنوز دانشجو بودن و کار نداشتن و سربازی هم نرفتن با اطلاع خانواده ها همدیگرو شناختن عقد کردن و با خیال راحت رو بقیه مسائل زندگیشون تمرکز کردن .
    به نظر من خونوادش اگه قبولش داشتن می گفتن شما پسر مارو بپذیر ما کمک می کنیم پسرمون کار پیدا کنه و حمایتتون می کنیم (مالی نه عاطفی) نه اینکه خودشون رو بکشن کنار بگن کار نداره زن نمی گیریم براش شما هم بلا تکلیف بمون تا هر وقت کار پیدا کرد ببینیم چی می شه . واسه من به عنوان یه دختر این خواسته شدن تعریف نمی شه . این از منظر خانواده.

    در مورد خود آقا پسر سردی ایشون همه چیز رو نشون می ده تو تاپیک قبلی هم گفتم فراموشش کن . اگه برگشت هم جواب منفی بده . به نظر من البته فقط نظر شخصیمه کسی که از اول انقدر سرده تو زندگی که همه سردتر می شن می خوای چیکار کنی ؟ شب تا صبح گریه کنی که بهم توجه نمی کنه؟ یا مثلا بچه بیاری که سرت گرم شه ؟
    منظورم اینه که این آقا به نظر من قصد ازدواج نداره و به قول معروف شمارو تو آب نمک خوابونده و اگه هم یه روز اومد سراغت فکر نکن از عشقت دیوونه شده چون آدم عاشق مثل ایشون رفتار نمی کنه . تمرکزتو از روش بردار به کار و درست برس پیشرفت کن و به دنبال یه فرد بالغ و مستقل باش .خودت خوبی مطمئنا آدم خوب رو به سمت خودت می کشونی. شاید به نظر بدبینانه بیاد اما این فرد ممکنه در آینده بیشتر با رفتارهای خودآگاه و نا خودآگاهش آزارت بده . تو لایق بهترینها و بیشترین توجه هایی،لایق کسی که با دیدنت و شنیدن صدات قند تو دلش آب شه . نه اینکه از روی تنهایی و فشار کار و زندگش یه مسیج بهت بده و تمام . در ضمن خودش صراحتا بهت گفته منتظر نباش به نظر من بعد مدتی هم که برگشت نپذیرش چون پای مسئولیتش برای نگه داشتن شما واینستاد.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 آذر 94, 11:15
  2. تردید در انتخاب خواستگارم به علت 10 سال تفاوت سنی.
    توسط mahta_m در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 تیر 92, 11:35
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. انتظارات خواستگار و تفاوت با نظر من (شدیدا" محتاج کمکم )
    توسط setaree11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 آذر 90, 21:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.