موضوع: فکرم مشغوله میخام تصمیم بگیرم

باسلام من فکر میکنم خداروشکر زندگیه مشترکه شما اصلا اونقدر مشکل حاد نداره که نیازباشه به طلاق فکرکنید مطمئنا شما بیشتر به حفظ زندگی مشترکتون فکر میکنید برایه همین هم تمایل دارید ازدوستان مشاوره بگیرید من چندتا پیشنهاد براتون دارم وقتی از یه رفتار همسرتون ناراحت میشید زمانی که آروم بودید وآرامشو صبر لازم رو داشتید بدون انتظار از همسرتون که صدرصد جواب دلخواه شما رو بدن باایشون صحبت کنید به طور مثال به ایشون بگید من وقتی مشکلم رو باشما درمیون میزارم دوست دارم شما بعدا پیگیری کنید چون وقتی شما پیگیری نمیکنید من حس میکنم برای شما اهمیت ندارم وبقیه دلخوریهاتون رو مطرح کنید خواهش میکنم درجواب من نفرمایید مگر همسرمن بچه است من باید بزرگش کنم این اصلا ربطی به سن خانومتون نداره آدمها متفاوتن ایشون وشما فقط تو بعضی مسائل طرز فکرتون متفاوته همه ی ما آدمها فکر میکنیم هرچی ما میگیم منطقی ودرسته وطرفه مقابل اشتباه میکنه مطمئن باشید ایشون هم دلخوریهایی دارند که مثل شما دلخوری ونیازشون رو مطرح نکردن اونوقت این کار شما یاعث میشه ناراحتی تون کم بشه اگر بعد از مدتی تو رفتار ایشون هیچ تغییری ندید برای رفع مشکلتون باهم برید پیش مشاوره تا یه نفر سوم متخصص شمارو راهنمایی کنه درضمن عقد طولانی اصلا به صلاحه زوجین نیس وباعث ناراحتیه شما از خانواده همسرتون شده متاسفانه شما نمیدونستید که باید خوشامد بدامدهاتون رو تو جلسه خواستگاری مطرح کنید اما اصلا دیر نشده انشأالله بایاری خدای مهربون میتونید زندگیتون رونجات بدید وباور بفرمایید تا نیازتون رو شفاف مطرح نکنید کسی نمیدونه اینجا که میبینید این همه غریبه به فکر راه حل دادن برای مشکل شما شدن چون شما کامل و واضح مشکلاتتون رو گفتید در مورد پوشش همسرتون هم اول از یه رفتار مثبت ایشون تعریف کنید وبعد درمورد لباس پوشیدنشون بگید که خوشتون نمیاد وحتما درقدم اول خودتون یه لباس دلخواهتون رو برای ایشون بخرید خواهش میکنم دیگه همسرتون رو باخانومای دیگه مقایسه نکنید چون مطمئنم شما هم دوست ندارید همسرتون حتی تو خیالش شمارو بامرد دیگه ای مقایسه کنه همه ی اون خانوما که شما باخانومتون مقایسه میکنید که شاید نقصی در اونا باشه که درهمسر شما حسن باشه هیچچچچچچکس کامل نیست امیدوارم مشکلتون حل بشه

ممنونم ازتون دلخسته،فکر میکنم اوضاع خیلی پیچیدس واقعا خودمو باختم این طور زندگی اصلا تو فکرمم نمیگنجه / به خدا خیلی کلافم میتونستم همه چیز داشته باشم هدفهای خوبی داشتم تو هر وجه زندگی همش نابود شد معلوم نیس چکار کردم که اینه حالو روزم خلاصه اگه بگم اینکه اشتباه حتمی کردم در تصمیم گیریم نه این که خانمم بد ه و مطمعنم خیلی هم بهتر ازمن گیرش میومد،من ادم متفاوتی هستم اول اینکه با ملاکای ازدواجم زنم نمیخونه تلقینم فایده ای نداره فقط یک راه هس اونم اینکه از همه چیزا دست بکشم و خودمو قانع کنم. میفرمایید عقدو طو لانی کنیم باورتون میشه همه صداشون درامده که چه خبره چرا عقد به این طو لانی .. اونام راس میگن الان من تو حرف زدن معمولی با زنم موندم اصلا نمیدونه چی بگه!یک ایده ای تا حالا نداشته !واقعا تنهام مطمعنم ته دلمم راضی نخواهد شد ولی خوب همچین راحتم نیس جدایی به چه رویی !به چه امیدی خانوادم دق میکنن اصلا راضی نیستم ذره ای ناراحت بشن .. مشکلم خیلی پیچیدس

- - - Updated - - -

ممنونم ازتون دلخسته،فکر میکنم اوضاع خیلی پیچیدس واقعا خودمو باختم این طور زندگی اصلا تو فکرمم نمیگنجه / به خدا خیلی کلافم میتونستم همه چیز داشته باشم هدفهای خوبی داشتم تو هر وجه زندگی همش نابود شد معلوم نیس چکار کردم که اینه حالو روزم خلاصه اگه بگم اینکه اشتباه حتمی کردم در تصمیم گیریم نه این که خانمم بد ه و مطمعنم خیلی هم بهتر ازمن گیرش میومد،من ادم متفاوتی هستم اول اینکه با ملاکای ازدواجم زنم نمیخونه تلقینم فایده ای نداره فقط یک راه هس اونم اینکه از همه چیزا دست بکشم و خودمو قانع کنم. میفرمایید عقدو طو لانی کنیم باورتون میشه همه صداشون درامده که چه خبره چرا عقد به این طو لانی .. اونام راس میگن الان من تو حرف زدن معمولی با زنم موندم اصلا نمیدونه چی بگه!یک ایده ای تا حالا نداشته !واقعا تنهام مطمعنم ته دلمم راضی نخواهد شد ولی خوب همچین راحتم نیس جدایی به چه رویی !به چه امیدی خانوادم دق میکنن اصلا راضی نیستم ذره ای ناراحت بشن .. مشکلم خیلی پیچیدس