به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام خانوم دلخسته...
    چون خیلی توی شرایط بدی هستید نمیخام محکومتون کنم اما حرفایی که توی این تاپیک و تاپیک قبلی زدید و مجموع حرفهاتون همش از روی احساساته... جوری حقایق رو تحریف میکنید که واقعیت اونجوری بشه که شما دوست دارید و دیگران هم بهتون حق بدن....
    ما توی حقوق ایران عنوانی به اسم سه طلاقه نداریم... چطور شوهرتون به شما میگن که ایشون رو سه طلاقه کردن... این عنوان فقط توی فیلم فارسی های قبل از انقلاب که یه بخشهاییش توی آپارات هست هی تکرار میشه و اصلا جنبه ی قانونی نداره... حتی از صحبت های شما اینجور بز میاد که همسرتون فقط متارکه کردن و طلاق رسمی ندادن اون خانوم رو. شما کجا خوندید که اگه زن و شوهر چهار ماه رابطه نداشته باشن ازدواجسون باطل میشه من که بعد از هفت سال خوندن کتابهای مختلف حقوقی چنین چیزی رو نخوندم. شوهر اگه ناپدید هم بشه و پنج سال هیچ خبری ازش نباشه باز هم زن باید بره دادگاه اثبات کنه که شوهرش غایب مفقود الاثره و رسما طلاق بگیره...
    امیدوارم از حرفای من ناراحت نشید ما آدما همیشه میخایم واقعیت رو اونجوری که دلمون میخاد ببینیم و شما انقدر تحت تاثیر احساساتتون هستید که واقعیت ها رو اصلا نمیببنید.
    عزیز دلم از تاپیک قبلیتون اینطور بر میاد اون خانوم حتی اگه هرزه و اجباری و ... بوده باشه هفت سال همسر شرعی و قانونی شوهر شما بوده و بچه شون هم کاملا مشروعه چون در زمان متارکه و نه طلاق رسمی ایجاد شده...
    من نمیگم چه تصمیمی بگیرید فقط ازتون میخام که چشمهاتون رو باز کنید و واقعیت ها رو ببینید... اگر این اتفاق بیفته خودتون راه حل رو پیدا خواهید کرد...

  2. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    maryam240 (یکشنبه 23 خرداد 95), sara 65 (یکشنبه 30 خرداد 95), Shadi2 (دوشنبه 07 تیر 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yalda.n نمایش پست ها
    نمیدونم چی بگم؟ خیلی سخته در این شرایط آدم تصمیم بگیره .اگرشما نمیتونید تحمل کنیدو خانوادتون هم اگردرجریان بذاریدشون همه جوره پشتتون خواهند بود،خیلی اوقات جدایی بهتر از تحمل این جور شرایط سخته. امااگه هنوز هم همسرتونو دوست دارید،زندگیتون براتون مهمه وتوانشودارید که پایه های زندگیتونو از نوبسازیدوخم به ابرونیارید،به نظر من یک فرصت دیگه به همسرتون بدید چون بعضی اوقات آدم حس میکنه طلاق تنهاراهه ولی بهترین راه نیست. من تو صحبتهام گفتم که همسرم هیچوقت بخاطر کاری که کرد نه برام توضیحی دادونه وپشیمون شدواز دلم درآورد وبه همین خاطر من اون جریانو فراموش نکردم وته دلم احساس غم خیلی کمی دارم که خداروشکر روز به روز کمتر میشه. اما همسر شمامیدونم گناه بزرگی کرده امابعدش پشیمون شده وخودتون میگید گفته جبران میکنه. به نظرم شماهم تنبیهشون کردیدومیگید هرروز توسرش میزنم.کاملا درک میکنم چه احساسی دارید.واقعا خیلی سخته. امااگه همسرتون توبه کرده وواقعا پشیمون شده ودرتلاشه که زندگیه جدیدی روشروع کنه وشماهم اگه به خودتون بتونید قول بدید که صبور باشید،خیلی خوبه که زندگی رو ازنو بسازید... البته میدونم خیلی ها موافق نظر من نیستند امامن خودم سعی میکنم کاری که خداروخوش بیاد انجام بدم.هرکس اختیار زندگیشو داره وهنر اینه که آدم توشرایط سخت بهترین تصمیم هاروبگیره ...
    ممنونم از شما. بنظر میاد که ازین سایت فقط شما درک میکنید مشکلمو و گویا همسران همه کاربران بهشون وفادار هستند!! درسته، خیلی از کارش پشیمونه، و با تمام کسانی که به راه کج منحرفش کرده بودند هم قطع رابطه کامل کرده، بارهابهم التماس کرد ، گریه کرد ،به پام افتاد تا ترکش نکنم، سردی و توسرش زدنهامم تحمل میکنه... حق باشماس ، کسی موافق نظر شما نیست و همه حاشیه مشکلات رو میبینند. من بامشاوره های دکتر هلاکویی و دکتر آز ، متوجه شدم که این خشمِ ناشی از خیانت دیدگی، یه پروسه طولانی و دردآوره، و به هیچ وجه نباید تا بهبودی تصمیم احساسی گرفت، بلکه باید سبک و سنگین کرد و بانظر موشکافانه علت خیانت رو پیدا کرد و باید به منافع و مزایای جدایی و ماندن رابطه اندیشید. واگر که همسر هوسباز نباشه، معتاد و مشکلات شدید روانی نداشته باشه ، نباید ترکش کرد. توصیه ای که بهم شده، اینه که بهم نزدیکتر بشیم ، اینجوری پشیمانی اون هم بیشتر میشه... مشکلی که باهاش گرینبانگیرم، اثرات جانبیشه که بخاطر حدِ شدیدِ خیانت، شدید هستند... و به هیچ وجه آرامش ندارم، و بخاطر عدم درک عام مردم، جزاینجا، کسی از نزدیکانم خبرنداره، چون فقط تحقیر و سرکوفت تحویلم میدن! امیدوارم که همسر شما هم ابراز پشیمانی بکنه و خیانتش رو تکرار نکنه و شما هم به آرامش کامل برسید

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam240 نمایش پست ها
    شما از کجا میگی این خانوم و دوست نداره؟
    اگه دوست نداشت چرا باید بعد از دوسال که با سختی رضایت شمارو جلب کرده برای ازدواج باز برگرده سمت همسر قبلیش؟؟

    بنظرم شما با عجله خوندید، همسرم سالها پیش طلاق رسمی داده ،قبل ازاینک بهمپیشنهاد ازدواج بده
    و نه اسم اون زن تو شناسنامه شوهرمه نه اسم شوهرم تو شناسنامه اون زنه!
    و هیچگونه ارتباطی حتی اس ام اسی نداشتند باهم! فقط برای جلب توجه من ، ازروی لج بوده خیانتش

    من شدیدا با هوسبازی مخالفم و اینروز ها کم نیست!
    خوشبختانه همسرم هوسباز نیست و ازهرنظر توجه دارن بهم ،حتی گاهی بیش از حد!




    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam240 نمایش پست ها
    ماجرای شما خیلی شبیه ماجرای مادر خودمه. برای همینه دوست دارم بتونم کمکی بکنم. پدر منم یه دختری رو با نظر خانواده ش
    به خصوص مادرش تو سن شونزده سالگی عقد میکنه. این دختر دقیقا عین همون حرف شما به خاطر اینکه کمک حال مادر پدرم بوده
    و کارهای خونه ی مادر بزرگم رو در بچه گی انجام میداده مادربزرگم به عقد پدرم درمیارتش. صیغه بودن و عقد رسمی در کار نبوده.

    .....
    ماجرای مادر شما، بغیر از آزار و لجبازیش، مشابه ماجرای همسایه یکی از دوستانه ، مرد خانواده 2 تا زن میگیره، بدون اینکه همدیگه تو جریان باشن ، و خیلی جالبه که هردو باهم تو یه خونه زندگی میکنن و جمعا 6 تا بچه داره از هرکدوم 3 تا!
    و جالبتراینه که به هردو آزادی کامل داده بوده
    و هیچکدوم زنها هم طلاق نگرفتند
    و من به این فکر میکنم که چجوری تحمل میکردند
    بچه های تحصیل کرده ، مودب و موفقی هم دارند!


    بنظرم باید شما احساس نفرتتون به پدرتون رو نذارید تو زندگی شخصیتون دخالت کنه ، و مسیرتون رو جداکنید کاملا

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام. همسر من بهم خيانت ميكنه دلايلش رو در تاپيكم توضيح دادم و خيانت چيزيه كه آدم رو داغون ميكنه. و متاسفانه اين شما هستين كه در خيانت شريك شدين و كسى كه خيانت ديده در أصل شما نيستين و اون خانم هست كه با هزار اميد و آرزو ازدواج كرده و شما مانع خوشبختى و زندگى ديگران شدين. اون خانم شايد براى حفظ زندگيش به عنوان آخرين راه چاره و اميد آخر بچه دار شده ولى شما اين شانس رو هم ازش گرفتين، توجيه هاى شما بدتر و زشت تَر از عملتون هست. عزيز من چرا وارد رابطه اى شدى كه هم خودت رو عذاب ميدى و هم باعث عذاب و خونه خراب شدن هم جنست شدى. حالا اون آقاى بى مسئوليت به كنار، شما چطورى دلت مياد در اين رابطه مخرب بمونى و بچه اى رو از اول به دنيا آمدنش بى پدر كنى و به يه بچه ى بى گناه و معصوم اسم "موجود نامشروع" بذارى در حاليكه اون بچه كاملا مشروع هست. واقعا براى شما و امثال شما متاسفم كه خيلى راحت با زندگى ديگران بازى ميكنيد. همسر من هم با يك نفر مثل شما چند ماهه داغونم كرده، اگه دختراى أمثال شما نبودند الان خيانت تو جامعه انقدر زياد نبود.
    دو نفر كه با هم ازدواج ميكنن صددرصد مشكلاتى با هم خواهند داشت ولى وضع خراب جامعه و وجود دخترانى با شرايط شما كه به راحتى بدون هيچ نسبتى با مرد نامحرم تن به رابطه ميدن باعث شده ديگه كمتر مردى پاى تعهدش بمونه و با كوچكترين مشكل ميره سراغ يكى از همون زنان يا دختران تا نيازش برآورده بشه و وجود چنين زنان و دخترانى باعث ميشه جاى خالى زنش رو حس نكنه و كمى هم كه وضع مالى مرد خوب باشه ديگه واويلاست و محاله بشه مرد رو از چنگ چنين دخترانى نجات داد (درست عين شوهر من) و مرد زمانى كه از همون غريبه ها محبت دريافت كنه سبب ميشه ماه به ماه هم كه شده رابطه اى حتى در حد يك "سلام" هم شده با همسر قانونى خودش نداشته باشه و همه محبت و پول و توجه و زندگى خودش رو صرف يكى بكنه كه تازه از راه رسيده. و اين ماجراها همه سبب ميشن كه همسر شما هفت سال با خانومش رابطه نداشته باشه چون نيازش پيش شما برطرف ميشده و اين خيانت شما به يك زندگى و يك خانم هست. نه سبب آزار خودتون بشين نه سبب آزار اون خانم و نه بچه اى رو بدبخت و بى پدر كنين. برين و براى خودتون يه زندگى سالم و خوب درست كنين. رو خرابه هاى زندگى يكى ديگه نميشه زندگى كرد، يعنى خدا رو خوش نخواهد اومد و اين دنيا دار مكافاته، اگه دلى رو بشكنى دلت تكه تكه خواهد شد و اونوقت تو ميمونى و پشيمونى. فكر كن اگه الان شما جاى اون خانم بودى بازم اينجورى حق به جانب بودى و دنبال تأييد ديگران؟!

  6. کاربر روبرو از پست مفید Hanli تشکرکرده است .

    Shadi2 (دوشنبه 07 تیر 95)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    از کسانی که به این تاپیک تشریف میاورند، مودبانه درخواست کردم اگر تجربه خیانت ندارند، این صفحه را ببندند.
    جواب توهین های بقیه افراد کوته فکر را هم چقدر هم بدهم، باز زهرشان را میریزند پس اهمیتی به گفته های سخیف و بی حرمتی هایی که به من میشود نمیدهم.

    کسانی که تازه به این تاپیک میآیند لازم دیدم تدکر بدهم ، پارسال که تازه متوجه بلایی که سرم آمده شدم، در بحران شدیدی بسر میبردم و در تاپیک قبلیم با دستپاچگی مشکلم را مطرح کردم، درآن زمان بطور کامل از صحت و سقم ماجرا خبر نداشتم، در نتیجه تاپیک قبلیم بطور قطع بیان کننده حقیقت ماجرا نیست. بازگو کردن دوباره جزییات خیانت تنها مرا آشفته میکند به ازای ارضای حس کنجکاوی شما!

    لطفا فقط به مشکلی که در این تاپیک مطرح کردم توجه فرمایید. تجسس شما برای توهین و تحقیر من ، امری مشمئز کننده بوده و تنها از اعتبار خود شما کم میکند.

    من اگر لازم ببینم ، جزییات را بازگو خواهم کرد...



    جنایت های پلیدانه مادر همسرم ، زندگی شهوانی و بدور از انسانیت آن زن که زندگی من را بهم ریخت
    آیا برای شما نیکوست؟ برادر آن زن با محارم خود رابطه جنسی داشت
    خواهرش دوست فا..ح..شه اش را به جان همسر من انداخته بود، بارها زن های زیادی را وارد

    زندگی ما کردند تنها برای آسیب رساندن به ما
    چندین فرزند نامشروع در خانواده شان دارند،سبک زندگی شان نسل اندر نسل برپایه شهوترانی بوده.
    حال شما دلتان به حالش بسوزد !!!


    شما حق ندارید با قضاوت های بیجا سم خودرا بریزید، من برای کسب آرامش و اطلاعات بیشتر به این سایت مراجعه کردم نه سوزاندن هیزم بیشتر برای آتش خشمم


    برای حل مشکلم پارسال نزد روانپزشک مطرح شهر رفتم، متاسفانه ایشان اصلا فرصت حرف زدن بمن ندادند تا کلمه خیانت و لجبازی را گفتم، گفتند:
    من اون آقارو اصلا نمیذاشتم پاشو اینجا بذاره، شما ازش جدا شو، اما دوستیتو باهاش ادامه بده ، و اگه کیس! مناسبی دیدی که منافعت رو تامین کنه باهاش ازدواج کن! بطرز بدی هیز نگاه میکرد وکاملا پشیمانم کرد از رفتنم (ماندم چطور شهره شهر شدند و از هرکسی سراغ روانشناس میگیری، آنجارا معرفی میکند!)

    مشاور دیگری را امتحان کردیم که در پست های اول راهکارش را گفتم


    متاسفانه دچار عارضه ptsd و همچنین مشکلات قلبی و تنفسی شدم
    راهکارهایی که برای درمان این عارضه بهم گفته شد، جزو سبک زندگیم بوده و تغییری درمن ایجاد نکرد احتیاج به تغییری شگرف دارم

    بهمین دلیل باردیگر به این سایت مراجعه کردم تا شاید با همدردی افرادی که تجربه های همسان دارند ، تسکین یابم.

    لطفا توضیح بدید که چطور با خیانت کنار آمدید و آیا همانند من دچار بیماری هم شدید؟ لطفا بگویید برای بهبود زندگیتان چه راهکارهایی را بکار بستید

    با تشکر





    ویرایش توسط delkhaste : شنبه 29 خرداد 95 در ساعت 18:42

  8. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    علایمی که دارید نشون میده این قضیه خیانت به شدت روی شما اثر منفی گذاشته و اگر قرار بود باهاش کنار بیاید تا الان اومده بودین چرا به جسم و روح و روان خودتون رحم نمیکنید؟؟
    به چه دلیلی باید یک عمر با زجر کشیدنو سختی زندگی بکنبد؟؟ به دنیا اومدین که زجر بدین خودتونو

    شما که میگی خونواده ی همسرتون اون مدلین خودشم که خیانت به این وحشتناکی رو در حقتون کرده اینم حال و روح خودتونه؟؟
    شما جواب خودتونو بهتر از هر کسی میدونید
    به هر دلیلی و با پشیمانی یا بی پشیمانی اتفاقی که نباید میفتاد افتاده و یه زن و بچش تا ابد سایش روی زندگیت خواهد بود حتی اگر هرگز شما و همسرتونم این واقعیتو نپذیرید و یا سعی کنید باهاش کنار بیاید شما این استرس و اضطراب رو تا همیشه با خود خواهی داشت

    برای خودتون برا جوونیتون برا زندگیتون برا ارامشتون ارزش قایل باشید و از روی احساس تصمیم نگیرید
    همسرتونم باید تاوان کار اشتباهشو بده
    ادما تو زندگی خیلی اشتباه میکنن اما بعضی اشتباها کوچیکه و قابل گذشت بعضیهاش خانه ویران کن
    مواظب باش تو زندگیت تاوان اشتباه افراد دیگرو شما ندی
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  9. 3 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    maryam240 (شنبه 05 تیر 95), sara 65 (یکشنبه 30 خرداد 95), نیکیا (یکشنبه 30 خرداد 95)

  10. #17
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,419
    امتیاز
    286,911
    سطح
    100
    Points: 286,911, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,575

    تشکرشده 37,077 در 7,001 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    شما اکنون تحت فشار زیادی هستید. و این کاملا مشهود هست.
    حتما دوست داری که بتوانی به شرایط آرامش بخش برگردید.
    ما هم تمایل داریم کمک کنیم که زودتر بتوانید با تصمیمات خود و انجام رفتارهای جدید به شرایط بهتری برسید.

    از آنجا که نحوه نگرش شما به مشکلتون و اقداماتتون نتوانسته است شما را به آرامش برساند، پس خواهش می کنم به ما اعتماد کنید و روشی را که پیشنهاد می دهیم عملی سازید. برای این منظور باید نگرش شما هم تغییر یابد و در پی آن دست به انجام تغییرات بزنید.


    در ذیل به مهمترین نکاتی که می تواند فراهم ساز آرامش شما شود اشاره می کنم:

    ما فرض بر این می گذاریم که دقیقا مسائلی که تعریف کرده اید، دقیقا واقعیت محض بوده و صحت دارد و هیچ کدام تفسیر ذهنی و تعبیر شما نبوده است.
    (اما چنانچه در این تاپیک گفته اید، مسئله نوع دیگری باشد در آن صورت شما توان انجام راهکارهای ذیل را ندارید، چون کاملا مسئله بر عکس می شود و آن خانم مدعی خواهد بود که شوهر شما به او خیانت کرده است و به خاطر شما او را رها کرده است. در این صورت جواب ذیل هیچ گشایشی در حال شما ایجاد نمی کند. چون اصل مشکل شما چیز دیگری بوده است. در حالیکه جواب ذیل بر فرض واقعیت این تاپیک ارسال شده است.)


    1 – شما برای تغییر وضعیت ابتدا باید این واقعیت ها را باور کنید. و برای تصمیم گیری خود با توجه به این واقعیت ها اقدام کنید.
    یعنی:

    • مادر همسر شما دسیسه چین هست.
    • آن خانم قبلی همسرتان فاسد هست.
    • همسرتان تحت نفوذ مادرشان هست.
    • شیوه همسرتان در هنگام به هم ریختن لج کردن هست و به آن خانم رجوع کرده است.
    • آن خانم از همسر شما فرزند دارد. یا ممکن است داشته باشد.
    • شما با فکر مکرر به نقش مادر همسرتان، آن خانم و شوهرتان کاملا به هم ریخته و آشفته هستید.




    2 – با توجه به بند یک، شما باید دومین گام تغییر را بردارید. شما انرژی ندارید همه دنیا را تغییر دهید از جمله مادر همسرتان، آن خانم، همسرت و فرزندی که اکنون در میان هست.
    پس اگر بخواهی این زندگی را ادامه بدهید باید با توجه به پذیرش این واقعیت ها گامهای بعدی جهت تغییر را بردارید.
    یعنی اینکه شما به جای جزع و فزع و فریاد زدن بر سر آن زن، و مادر شوهر و شوهر ، انرژی خود را صرف خودتون و روشهای صحیحی به کار بگیری که کمک کننده باشد.
    خلاصه این بند: شما باید از روضه خوانی و مرثیه خوانی در خصوص ظلم دیگران به خودت دست بکشی. این روش بیشتر شما را متلاطم می کند.




    3 – اگر همسرت نقاط قوتی دارد. اگر همسرت صرفا تحت نفوذ و تاثیر مادرش یا آن خانم اشتباه می کند. پس این همسر شما ذاتا آدم دوست داشتنی برای شماست و قصد ادامه زندگی با او دارید. اگر چنین هست برای کاهش فشار روی خودتون، از این به بعدانرژی خود را صرفا بر همسرتان و خودتان متمرکز کنید.




    4 – از آنجا که اشتباه همسرت با آن خانم مسائلی را پیش آورده است، شما بایدحل این مسئله را صفر تا صد به همسرت بسپاری. نه پرس و جو کن، نه پیگیری کن، نه راه حل بده، نه حرص و جوش بخور و نه مرتب به این مسئله فکر کن. و به او بگو حل این مسئله به هر شکل به خودت بستگی دارد.
    صرفا من به عنوان همسر در کنارت هستم و آرامش بخشت خواهم بود.




    5 – از آنجا که ریشه آسیب ها و مشکلات کنونی ات، نحوه تنفر ورزیدن شما به دیگران (مادر شوهر و آن خانم و ...) هست، پس کلا هر فکری که در مورد آنها به ذهنت می آید باید رها شود.
    یعنی:
    به جای آنالیز و تحلیل این مشکلات و مسائل، باید این مسائل را کنار بگذاری و رها کنی.




    6 – علاقمندی هایت را فهرست کن، مشغولیت هایت را فهرست کن و برنامه ای داشته باش که هر روز به خودت و همسرت چنان برسی که گویی هرگز این مسائل را نداشته اید.
    به دیگر سخن: پاک کردن اصل این مشکل از ذهنتان بیشتر نتیجه می دهد تا پیگیری برای حلش.
    چرا؟! با این وضعیت آشفته شما دیگر نمی توانید نوعی زندگی کنی که دلخواه همسرت باشی. این آشفتگی منجر به تعمیم نفرت شما از مادر شوهر به شوهر می شود. پس با او هم درگیر خواهید بود.
    در نتیجه دو اتفاق می افتد.
    الف) همسرت از شما دور می شود
    ب) همسرت به مادر شوهر و آن خانم نزدیک می شود.




    اما اگر طبق این بند شاد و شنگول برنامه هایت را دنبال کنی و طبق بند 5 این مسئله را تحلیل نکنی و به همسرت بسپاری و در کنار همسرت عشقولانه دل بدهی و دل بگیری. به مرور دو اتفاق می افتد:
    الف) همسرت در کنار شما به لذت و آرامش می رسد و جذب بیشتر پیش می آید.
    ب) از آنطرف چون از آن خانم و مادرش ناآرامی می گیرد بیشتر فاصله می گیرد.


    در درازمدت همبستگی و دلبستگی شما و همسرتان بیشتر و از کانون مشکلات خانواده شوهرت فاصله خواهید گرفت.




    7 – در تکمیل بند 6 ، اگر شما علاقمندی ها و لذتهای خودت و شوهرت را بیشتر دنبال کنی و کمتر این مسئله را در ذهن خود نگه دارید، آنگاه، آرامشتان باعث می شود تا تحریک پذیری شما کم شود.
    لذا چون عصبانی و متنفر نیستید، ذهنتان قدرت خلاقیت و حل مسئله و تعامل سازنده را بیشتر دارد.
    انسان وقتی آرام باشد تصمیمات بهتری می گیرد. لذا رها کردن این مشکلات و چسبیدن به لذتها و علاقمندیها و دل خوشی های خودت و شوهرت موجب ترمیم و بازسازی ذهنت و پرقوت شدن شما می شود.





    نکته مهم کاربردی
    اگر دقت کنید در همین تاپیک به خاطر فشارهایی که دارید نمی توانید تعامل سازنده حتی با کاربران غریبه داشته باشید. سعی کنید از همین تاپیک سعه صدر و تحمل را تمرین کنید.
    در پستهای بعدی از کارهایی بگو که می کنی تا این مسئله را پیگیر نباشی. از کارهایی که علاقه داری بگو و تصمیمات جدید بگو که نقش اول را شما و نقش دوم را همسرت دارد. (نه داستانهایی که نقش اول را آن زن و نقش دوم را مادرشوهرت دارد.)

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا
    ویرایش توسط ammin : جمعه 08 مرداد 95 در ساعت 18:19 دلیل: اصلاح اشتباه تایپی یک واژه به درخواست مراجع

  11. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 08 مرداد 95), maryam240 (شنبه 05 تیر 95), فرشته مهربان (دوشنبه 31 خرداد 95), عشق آفرین (سه شنبه 13 تیر 96)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    از راهنمایی هاتون ممنونم.
    کارهایی که گفتید را انجام میدهم.

  13. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با درود، با توجه به اینکه من نمیتونم در انجمن آزاد پستی بذارم، به همبن دلیل اینجا میگم ...

    7 سال پیش خواستگار بسیار سمج و عاشقی داشتم، که بعد از 2 سال باهاش نامزد کردم ،
    چون در ابتدا بهش جواب منفی داده بودم، با لحبازی های فراوانی که داره ، زندگی خودشو منو خراب کرد

    ایشون یه ازدواح تحمیلی داشتن قبلن، که یکبار طلاق گرفته بودن، از لج من که حواب رد داده بدم، دوباره اون زن رو عقد میکنه، و یهش میگه که بامن رابطه داره
    بار اول اونجوری بهم شوک وارد کرد، و من هرکاری از دستم براومد و به ذهنم رسید انجام دادم که اونو طلاقش بده یا از من جدا شه، اما نکرد ...
    24 ساعته با من بود،میگفت با اون زن هیچ رابطه ای نداره ، و اون زن هم میخواست که طلاقش بده هر چی بیشتر میگذشت، بیشتر داغون و افسرده میشدم و بهم حمله های شدید عصبی دست میداد، و نامزدم جای اینکه اون زنو زلاق بده، بیشتر باهام لح میکرد ، اصلن درک و فهم نداشت که من چمه!
    خلاصه پارسال گفت طلاقش داده و قرار عروسی گذاشت و کمی اخلاقش بهتر شد، اما خیلی ناگهانی گفت من نمیخوام ، دوباره اخلاقش بد شد، بسیار پرخاشگر و عصبی تر از قبل
    پس از دعوا های فراوان یه سال دیگه گذشت.

    عزیزم من واقعا نمیفهمم دلیل این همه تناقض گویی و توجیه چیه؟ شما تو اون تاپیک اینجوری گفتی ، الان اینطوری میگی که سالهاست از اون خانوم جدا شده. به نظر منم حال روحی شما اصلا خوب نیست و این کاملا مشهوده از نوشته هاتون. امیدوارم به راه حل درست برسید. موفق باشین.
    ویرایش توسط maryam240 : شنبه 05 تیر 95 در ساعت 07:24

  14. کاربر روبرو از پست مفید maryam240 تشکرکرده است .

    نیکیا (شنبه 05 تیر 95)

  15. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    حرف های شما و تاپیک های مختلف تون به هم نمیخورند و درواقع با هم سازگار نیستند!!!!!

    لطفا حقایق را بگویید!!!! و اگر نمیخواهید حقایق را بگویید اینقدر مرثیه سرایی نکنید و همه را بد و خود را خووووب جلوه ندهید!!!


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خودکشی،مرگ قشنگی...
    توسط jonube-sorkh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 مهر 92, 19:32
  2. نوستالژی های کودکی،نوجوانی و جوانی ما
    توسط shayana در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 مرداد 91, 06:12
  3. مدیر همدردی،فرشته مهربان ،بالهای صداقت و سایر دوستان عزیز
    توسط PUPAK در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آذر 89, 11:22
  4. لطفا راهنماییم کنی،فوریه
    توسط imanooo در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 آبان 87, 20:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.