مرسی از پاسختون جناب مدیرخیلی خوب راهنمایی کردید کاملا به چیزایی اشاره کردید ک تو وجود من هستخیال پردازی میکنم جویای احوالش میشم مهارت های ارتباطیم خیلی قوی نیست زود رنجم و با خانواده برنامه تفریحی اصصصصلا نداریم...البته من خیلی تلاش کردم داششته باشیم ولی این دیگه سهل انگاریپدر و مادرم هستحتما توصیه هاتونو انجام خواهم دادو صبای عزیزتا حدودی موافق هستم با حرفات من شاید وابسته حرفاش شده باشم ولی تا الان خیلیا حرفای این چنینی بهم زدن نمیدونم چرا فقط توی این یه مورد اینجوری شدم چون تحسین بقیه زیاد برام اهمیت نداشت و به هیچ وجه شیفته طرفنمیشدم!!یه چیز دیگم هم اضاف کنم که جناب مدیر من تا حالا خیلی سعی کردم رابطه ام رو کم یا به کل قطع کنم ولی بعضی مواقع خودم نتونستم و برگشتم و بعضی مواقع خودش نذاشته و خیلی اصرار داشته که دوست بمونیم البته این جریان مربوط به یک ماه و خرده ای پیشه شاید الان اونم دیگه نخواد!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)