موضوع: ترس و دلشوره در دوران نامزدی

سلام

یادمه وقتی عقد کردم
شوهرم دستمو گرفت و گفت تو خوب جایی افتادی خیلی ها آرزوی ازدواج با منو دارن تو شانس اوردی....


اعتماد به نفس اون در حد تیم ملی بود ....اونم مثل شما همیشه دغدغه داشت خود خوری میکرد ....از وضع موجود ناراضی بود....آرزوهای بلندی داشت ....

با این تفاوت که من از لحاظ تحصیلات و شکل و قیافه و مالی ازش واقعا سرتر بودم ولی
در من تواضع بود و در او تکبر......


آخرش چی شد

ایراد......ایراد ....دعوا ....دعوا .........طلااق

حالا شماهم که به قول خودتون همه چی تمومید.......از کجا میدونی در نظر اون دختر همه چی تمومی ؟؟؟؟؟

شاید فقط برا خودت اینطوریه ....تکبر.....غرور ....خود بزرگ بینی ....نارضایتی از وضع موجود

اینا خصوصیات شوهر سابقم بود ......که برای من ضرب المثل .....گدا و ادا ....بود

آقای سزار خصوصیات شوهرمو برات نوشتم و منظورم شما نیستی .....
توصیه من اینه که

تواضع نعمتیه که هیچ گاه بهش حسودی نمیشه......

نوشته اصلی توسط 3zar

با تشکر به همه دوستان
سپاسگزارم که وقتتونو میزارید تا به یه هم نوعتون کمک کنید

خانم شیدا فرمودن خسیس هستم در جوابتون باید به نه خسیس نه ول خرج متعادلم بعضی مواقع واسه اسایشم چند میلیون خرج میکنم بعضی مواقع هم واسه خرید یه چیز 10 هزارتومنی دست نگه میدارم چون لازم نمیبینم

من یه مدت پیش مطالبی راجب کمال گرایی میخوندم انگار داشتم خصوصیات خودمو میخوندم
نوشته بو خوبهایی که از زندگی لذت نمیبرند
خیلی دوست دارم کلا ادم یه خورده بی خیالی باشم ولی هرچی سعی میکنم نمیتونم
وقتی اطرافم افراد بی خیالو میبینم حسرتشونو میخورم
هر کاری بخام انجام بدم حتما باید به نحو احسنت انجام بشه تمام و کمال
به کسی قول بدم اگه کمو زیاد بشه همش خود خوری میکنم
از شکست به شدت میترسم دوست دارم همیشه موفق باشم
وسواس کلافم میکنه واسه خرید یه کالایی جوری هست چیزی میخام بخرم اینقدر تحقیق میکنم که اطلاعاتم از فروشندش بیشتر میشه شماره شناسنامه سازندشو در میارم مثلا الان دو ماهه همش تو این سایت تو اون سایت دنبال همین مطالب راجب ازدواجم
جوری هست الان که کار شریکی داریم این وسط من فقط حرس میخورم تا کار پیش بره همش نگران کار هستم مشکل به وجود نیاد ولی اون سه تا شریکام که برادرم و دامادمون هستن خیلی راحت به همه زندگیشون میرسن الا من
کلا من خیلی فکر میکنم خیلی همیشه الکی نگرانم
الان من 29 سالمه تمام جوونیمو خرج کار کردم از صفره صفر الان یه چیزی حدود 800 میلیون کل سرمایمه خدارو شکر از نظر تیپو ظاهر و سلامتی چیزی کم ندارم ولی در کل ادم خوشحالی نیستم بر خلاف ظاهرم چون همه چیو واسه خودم سخت میگیرم البته دلیل موفقیتم هم مدیون همین اخلاقم ولی دیگه بعضی مواقع شورشو در میارم که حال خودمم بهم میخوره دوست دارم همه چی تضمیین شده باشه
بعضی مواقع همسن های خودمو میبینم واسه خودشون عشق دنیارو میکنن میرن تایلند میرن ترکیه با صدتا دختر همزمان دوستن خونه مجردی دارن خیلیاشونم متاهل هستن ولی من اصلا اهل این جور رفتارا نیستم اونارو میبینم یه غم وجودمو در بر میگیره میگم اینا زندگی میکنن تو سرت کلاه رفته جوونیتو باختی
این که میگم به زنم حسودیم میشه فقط مالی نیست این که یه شوهری گیرش اومده که روی تمام صفایی که جوونا این روزا میکنن علارقمه این که تمام امکاناتشو داشته ولی خط قرمز کشیده دوست دارم همسرم قدر شناس باشه
از اون طرفم میگم اقا جون میخای ازدواج کنی دیگه تا این حد ریزبینیم خوب نیست این خانوم تا همین حدم بسیار خوبه به خدا ولی خودم از خودم حرف شنوی ندارم انگار دونفر منفی و مثبت تو وجودم زندگی میکنن
یه چیزی بخرم یا یه کاری کنم یه نفر یه حرفی بزنه بهم میریزم حتی اگه 9 نفر تایید کنن و فقط 1 نفر ایراد بگیره
ممنون که کمکم میکنید
ببخشید طولانی شد

شما نباید به زنتون حسودی کنید که چرا بدون زحمت صاحب همه چی شده ،اصولا از زمانی که انسان در غار زندگی میکرد همیشه مردها تامین کننده خانواده که همون زن و بچه باشه بودند ،اون زمان می رفتند شکار و حالا میرند در کارخانه یا .... کار میکنند این وظیفه شماست که زنت رو تامین کنی این نقشیه که طبیعت بر عهده شما گذاشته ،بعدشم چون شما سخنی زیاد کشیدی این حالت داری هستند اشخاصی که من دیدم با ۵۰ میلیارد ثروت این حالت شما رو ندارن

یه سوال، تا حالا با دختری دوس بودی؟

سلام
چند مورد جالب بنظرم اومد.
یکی اینکه جالبه هرکسی نظری داده گفته دلش برای دخترخانم سوخته نه اینکه اعتقاد داشته باشه اون دختر خیلی شانس اورده!هیچ چیز بدتر از این نیست که همسرت تورو ببینه و بپسنده و ازدواج کنه ولی ته دلش همیشه حسرت زنای زیبا رو بخوره!
800میلیون هم رقم خاصی نیست باهاش یک خونه و ماشین در حد زندگی متوسط میشه داشت هر مردی تلاش میکنه و کار میکنه برای زن و زندگیش خرج میکنه تنها شما نیستید که درامد دارید تنها شما نیستید که درامد خوبی از نظر خودتون دارید و تنها شما نیستید که خانمتون به این لحاظا از شما پایین ترن.
طبیعیه یک بانو در این موارد از همسرش پایین تر باشه
نکته جالب دیگه ام اینه که من قدم174ولی همه خواستگارام قدشون کوتاههواقعا تعجب کردم تایپیکو خوندم.
امیدوارم با این خانم زندگی بسیار خوب و ایده الی داشته باشید.

سلام
خداروشکر که خودتون همین الان متوجه این مشکل شدین،که اگه حسهایی منفی سراغتون میاد دلیل اصلیش ضعف یا مشکلی از جانب دختر خانم نیست
اینکه شما مشکل کمالگرایی خودتون رو قبول دارید و برای برطرف کردنش دارید تلاش میکنید واقعا جای خوشحالی داره و بهتون تبریک میگم چون به هر حال در درجه ی اول با حساسیت بیش از حدتون خودتون اذیت میشید

فقط خواهشی که ازتون دارم اینه که تا وقتی همه جوره با خودتون کنار نیومدین ،عقد نکنین


شاید همین الان کسایی باشن که این دختر خانوم رو با همین وضعیت اقتصادی واقعا بخوان که خوشبختش کنن
ببخشید اگه یه مقدار رک صحبت کردم
از خدا میخوام آسایش رو همراه با آرامش به زندگیتون بده
موفق باشید

سپاس بی کران از تمامی دوستان با نظراتشون

دوستی فرمود دوست دختر داشتم باید بگم در حد چند روز که خودم به قولی زدم زیرش چون واقعا علاقه ای نداشتم بیشتر اذیت میشدم تا لذت ببرم
عزیزی هم فرمودن 800 میلیون پلی نیست در جواب شما باید بگم واسه من خیلیه که از هیچی شروع کردم و همیشه هم خدارو شاکرم که به من این همه لطف داره
حرف شما درسته ولی در صورتی که یکی باباش بهش داده نه یکی مثل من که هیچ کمکی از پدرم نگرفتم بلکه کمکشونم کردم که البته وظیفم بوده
و اما منظورم تو این دوره که مرد متاهل با چند نفر رابطه داره پسر نجیب و پاک نعمت بزرگیه اینم بگم مرد راحت تر و بدون ترس انچنانی میتونه خیانت کنه ولی واسه یه خانم خیلی خیلی مشکله
حالا از این حرفا بگزریم من الان نسبت به نامزدم دیگه حس بدی ندارم بلکه حس خوبی دارم جوری که دوست دارم همیشه پیشش باشم نگاهش میکنم لذت میبرم خانوادش به شدت بهم احترام میزارن شب روز تو فکرشم حرفمو گوش میده از من کم روتره ولی میفهمم که خیلی منو دوست داره که البته منم اونو دوست دارم و ابرازم میکنم
دیگه الان اون حس مسخره که مدام میومد سراغم خیلی کمرنگ تر شده انشاله در اینده ب کل محو بشه
اینم نتیجه ی اینه که نشستم با خودم فکر کردم منطقی یه چند بارم به خودم دری وریم گفتم که خوب جواب داد
تو برخوردم با خانوما وقتی دقت بیشتری میکردم از فاصله نزدیک هیچ کدومشون بی عیب نبودن به قول فدیمیا از دور دل میبرن از نزدیک زهله
حالا ببینیم خدا چی میخاد
حالا شما هم اگه توصیه ای دارید که تو این دوران نامزدی من باید عمل کنم ممنون میشم کمکم کنید

نوشته اصلی توسط 3zar

تو برخوردم با خانوما وقتی دقت بیشتری میکردم از فاصله نزدیک هیچ کدومشون بی عیب نبودن به قول فدیمیا از دور دل میبرن از نزدیک زهله
حالا ببینیم خدا چی میخاد
حالا شما هم اگه توصیه ای دارید که تو این دوران نامزدی من باید عمل کنم ممنون میشم کمکم کنید

توصیه من اینه که به خانوما دقتِ بیشتر نکن!!