سلام و عرض تبريك عيد ولادت حضرت بقيه الله الاعظم (عج)خدمت همه دوستان عزيز.
شروع زندگى جديدتون رو هم خدمتتون تبريك عرض ميكنم اميدوارم زير سايه و عنايت حضرت حجت ( اروحنا فدا) زندگى پر از خير و سعادتى داشته باشيد
به نظر من رفتار و سختگيرى پدر شما هيچ ربطى به عرف و مذهب ... نداره ، واصلا توجيه خوبى براى اين موضوع نميتونه باشه
حتى بحث خير خواهى و مصلحت انديشى هم به نظرم زياد مطرح نيست.
قويترين فرضيه براى اين رفتار فكر ميكنم برگرده به حس حسادتى كه ايشون به دامادش داره. كسى كه اومده دخترشو ازش گرفته.
بر خلاف نظر دوستان اين رفتار نه تنها باعث ارج و قرب شما پيش همسرتون نميشه بلكه اگه حتى نسبت به اين حس حسادت آگاهى نداشته باشه و اين موضوع رو درك نكنه ،اين رفتار رو ميزاره رو حساب بى احترامى به خودش.
پيشنهاد اجازه گرفتن مادر ايشون هم اصلا منطقى نيست ادم ياد دوره مدرسش ميوفته كه هر چى ميشد ميكفتن برو وليتو بيار. شوهر شما بچه نيست كه بره به مادرش بگه ، مادرشون بامادرشما صحبت كنه، بعد مادر شما هم بره پدر شما راضى كنه ، بعد پدر شما هم بگه خب حالا كه سلسه مراتب رعايت شد و بزرگترش اجازه گرفته مشكلى نيست برن بيرون ولى تو اين چارچوبى كه من ميگم.
با اين كار شايد مشكل فعلى شما تا حدى حل بشه ولى بعدش يه مشكل بزرگتر داريد و اون اينه بستر لجبازى پدر و شوهرتون فراهم ميشه.
دخيل كردن خانواده شوهرتون براى حل اين مشكل ،اون هم براى چيز پيش و پا افتاده اى مثل موضوع بيرون رفتن و ملاقات كردن همديگه ،علاوه بر اين كه حس تحقير و بچه بودن رو به شوهرتون ميده تبعات ديكه اى هم داره
اين يعنى بله ما دو تا كوچيكتر از اونيم كه خودمون مشكل رو مديريت كنيم
اين يعنى چراغ سبز به خانواده براى ورود به حريم خصوصى شما. كه بعد يه مدت ميبينيد چه تبعاتى براى زندكى شما داره
حتى نگاهى كه خانواده شوهرتون به شما و خانوادتون دارن عوض ميشه .
نگاه شما به اطرافيانتون خيلى ايده آله .
من زمانى كه پست هاى قبل عقدتون رو ميخوندم پيش خودم ميگفتم خانم مصباح منتظره يكى مثل آيت الله حق شناسى ،حاج آقا دولابى اى، ديگه نشد حداقل يكى مثل دكتر چمران كه باشه بياد خواستگاريش .(البته با تيپ و شخصيت امروزى )
يه همچين تصور و ذهنيتى به نظر ميرسه راجب پدر و برادر ... هم داشته باشيد.
هر بار كه پدر شما كارى ميكنه كه با اين تصوير نميخونه شما به هم ميريزيد.و از يه مشكل ،بحران ميسازيد .
پيش خودتون ميگيد اخه اين چطور بندگى ايه ، با كدوم حكم خدا اين رفتار توجيه داره !!!
حالا شما اين همه سال با پدرتون زندكى كرديد بخايد با همچين روحيه اى با شوهرتون زندگى كنيد كه خيلى به مشكل برميخوريد.
منظور اين كه پدر و شوهر و اطرافيان معصوم نيستن.
چاره اين مشكل هم لج لجبازى نيست بيشتر مستلزم اينه كه شوهرتون درك درستى نسبت به اين موضوع داشته باشن و اين رفتار رو به حساب بى حرمتى ... نذارن و با صبر و درايت بتونيد اين حساسيت پدرتون رو مديريت كنيد .
همون طور كه ممكنه در آينده شما باشيد كه در مقابل حساسيت و رفتار مادر شوهرتون صبر و گذشت داشته باشيد
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!
سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!
ویرایش توسط امیر مسعود : یکشنبه 02 خرداد 95 در ساعت 02:46
علاقه مندی ها (Bookmarks)