به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 112

موضوع: با محرم ...

  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آذر 88 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1386-9-26
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    19,653
    سطح
    88
    Points: 19,653, Level: 88
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    513

    تشکرشده 537 در 283 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: با محرم ...

    به احترام ابی عبدالله و به نام پدر.

    چه کربلاست امروز
    چه پربلاست امروز
    سر حسین مظلوم
    از تن جداست امروز

    روز بلای زینب
    روز عزای زینب
    در کربلای زینب
    شور رو نواست امروز

    این سو حسین بی سر
    عریان فتاده بر خاک
    کز ماتم غم او
    صد ماجراست امروز

    در کربلای عطشان
    امروز قحط آب است
    عباس در پی آب
    مرد وفاست امروز

    چه کربلاست امروز
    چه پربلاست امروز
    سر حسین مظلوم
    از تن جداست امروز

  2. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با محرم ...

    یا زهرا(س) تسلیت
    یا ابا صالح سرت سلامت


    [color=#0000FF]
    ان روز چه دیر می گذشت.
    گویی زمین وزمان چشم برهم نهاده بود تا گذران واقعه ،مهر شرمندگی رابرپیشانی شان بکوبد.
    جهان در سکوت غریبی فرو رفته بود و مظلومیت را نظاره می کرد،
    مظلومیتی به بلندای تاریخ.
    کربلا برای کاروان ،غمکده ای شده بودکه برهر رهگذاری ،محشر رامینمایاند.
    دراین محشر خاکی ،تو گویی حیات اسمانی درشاه رگ ها ،سله بسته بود.
    تلخی فرار لحظه ها ،کودکان نینوا را بی تاب کرده بود و قهقه ی بی رحمی ،برقلب کوچک شان فشار می اورد.
    ارامش کودکانه به یغما رفته بود و نگاه های معصومانه ،ذره ای ترحم می جست.
    ولی دراین دشت بی کسی ،ایا برای مردانگی جای هست؟
    دست های کوچک در پی جرعه ای اب ،خاک را کنار می زد ،تا شاید مانند اسماعیل تشنه ،چشمه ای از زمین بجوشد،
    ولی این بار ازمونی سخت تر از قصه ی ابراهیمو فرزندش رویاروی اینان بود.
    لب های ترک خورده ،حکایت از جگری تفتیده داشت که داغ نا جوان مردی را برگرده می کشید.
    کودکان ،پیراهن هایشان را بالا زده بودند و شکم های شان را روی خاک مرطوب زیر مشک های خالی گذاشته بودند تا کمی از سوز عطش بکاهند.
    دیگر اشک نیز نای باریدن نداشت تا دل بی قرارکودکان را ارمش بخشد.
    ودر این میان ،«علمدار»چه پرهیبت می نمود!
    از دستانش ،بوی سیراب شدن به مشام می رسید .نگاهش به همه،امید را نوید می داد.
    همه ی دیدگان به ضریح دستان اب اور او دخیل بسته بودند واو خوب می دانست که از او چه می خواهند.
    این چنین بود که علم دار به پیشگاه امیر امدو اذن خواست تا «ساقی»باشد،
    ولی امر امد که «سقا»باش،
    واین گونه شد که سنگینی مشک بر دوش علم دار افتاد و به سوی اب شتافت. ساعتی نگذشته بود که شقاوت ،مشک رادریدو اب از شرمندگی مشک چکید.خیال سبز سیراب شدن کودکان ،در پیش چشمان خون گرفته ی علم دار دود شد و به هوا بر خاست . اینک سقا بود که درخون و خجالت ،غوطه می خورد و پایان این شرمندگی را از دست فرشته ی مرگ می طلبید.
    سلام برتو تی مخل تستوار جانباز!ای روح وفا !ای اسطوره ی ادب!ای زیباترین واژه های قاموس فروتنی!ای بلند اختر رشادت!سلام برتو و دوستان اب آورت ولب خشکیده ات که آب را درحسرت جرعه ای وا گذاشت!
    سلام بر دستان خورشیدی ات که چشمان سوخته دلان ،دل را بر ضریح ان گره زده اند واز دستان سبز تو اب حیات تمنا دارند!ای ساقی تشنه لب که اب بقا به کام خشکیده ی بشر ریخته ای!ای پیامبر رشادت و مردانگی !سوگ تو پشت امامت را خم کرد ونگاه طفلان را در پیچ و تاب عطش سرگردان گذاشت!مددی کن!
    ای کسی که دشواری ها را از چهره ی امام خویش پاک گرداندی و دربیابان بلا یاری اش کردی!دردهای بی درمان وجود تشنه ی ما را نیز التیام بخش،که تو باب نجات الهی هستی!
    تاسوعا عاشورای خون است و بستری ازرشادت است که برپهنه ی دشت گسترانده اند تا عاشورا در ان تکنوازی کند.سلام بر تاسوعای عباس!

    گریه ی مشک
    چشم ام از اب پر و مشک من ازاب تهی است
    جگرم غرقه به خون و تنم ازتاب تهی است
    به روی اسب،قیامم ،به روی خاک،سجود
    این نماز ره عشق است ،زاداب تهی است
    جان من می برد ابی که ازاین مشک می چکید
    کشتی ام غرقه درابی است که زگرداب تهی است
    هرچه بخت من سرگشته به خواب است حسین!
    دیده ی اصغر لب تشنه ات از خواب تهی است
    دست و مشک و علم ام لازمه ی هر سقاست
    دست عبای تو ازاین همه اسباب تهی است
    مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد
    بی سبب نیست اگر مشک من از اب تهی است

    نماز بی رکوع
    بر لب ابم و ازداغ غمت می میرم
    هردم از غصه جانسوزتو اتش گیرم
    اکبرت کشته شد و نوبتم اخر نرسید
    سینه ام تنگ شده بس که بود تاخیرم
    کربلا کعبه ی عشق است و منم دراحرام
    شد دراین کعبه ی عشاق ،دو تا تقصیرم
    دست من خورد به ابی که نصیب تونشد
    چشم من داد ازان اب روان تصویرم
    بایداین دیده واین دست کنم قربانی
    تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم
    زین جهت ،دست به پای تو فشاندم بر خاک
    تا کنم دیده فدا ،چشم به راه تیرم
    ای قدو قامت تو معنی «قدقامت»من
    ای که الهام عبادت زوجودت گیرم
    وصل شد حال قیام ام زعمودی به سجود
    بی رکوع است نماز من واین تکبیرم
    جسدم را به سوی خیمه ی اصغر مبرید
    که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم
    «حسان»

  3. کاربر روبرو از پست مفید setareh تشکرکرده است .

    setareh (جمعه 28 دی 86)

  4. #23
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    کسیکه نظریه های روانشناسی و نظریه های علمی در حیرتش مانند حسین است

    سلام به همه عزیزان
    حسین، دریایی هست بیکران، که هر انسانی به اندازه فهمش و به اندازه وسعش از آن بهره می گیرد.
    حسین، مربوط به یک زمان و به یک مکان نبود،
    حسین
    متعلق به همه اعصار و در همه مکانهاست.
    حسین ، یک اندیشه ناب هست،
    حسین ، یعنی کامل بودن انسان به نحوی که هم جاذبه داشته باشی و هم کفر و نفاق را دافع باشی
    حسین، نمود یک انسان هست، انسانی که مسجود فرشتگان هست. و مورد فخر خداوند.
    حسین، بی نهایت عشق را معنیست، حسین فانی شدن عاشق در معشوق را عملیاتی می کند.
    حسین، پاره کردن ریسمان هرگونه تعلقی را نه با گفتار، نه با رفتار که با خونش، به ما می آموزد.
    حسین، هم در زمان خودش غریب هست، و هم اکنون غریب تر، چرا که آنروز به فریاد خواسته هایش را جار می زد و با رفتارش نمازگزاری در بحران را برای ما الگو بود. لیکن امروز گریه امان برای حسین هست، اما رفتارمان شبیه نیست، ناله امان برای حسین هست، ولی اندیشه امان شبیه نیست، سینه زدنهایمان برای حسین هست، اما منش ما حسینی نیست، اندیشه ها و الگوی ناب حسینی را گاه با همهمه احساسات خود به حاشیه می رانیم. تمام شکل کربلا که برای زنده نگه داشتن محتوای کربلاست را پاس می داریم، اما محتوای کربلا آنقدر سنگین هست که ناهوشیارانه شاید، بی توجهی می کنیم. از طرفی گروهی به اسم محتوا نگری کربلا و معنی کربلا، این شور عاشورایی را کنار می گذارند، همان شوری که توانسته است این همه سال این نهضت را زنده نگه دارد.


    حسین به ما می آموزد که نه ظالم باشید، نه نظاره گر ظلم باشید، نه ظلم را یاری دهید، نه در برابر ظلم سکوت کنید، بلکه در جهت عقب راندن ظلم از همه چیز خود، از وجود خود مایه بگذارید. و اینکه ظلم چیست؟ هزاران مراتب و درجه دارد. و ما باید مواظب خود باشیم که اگر در برابر ظلم نیستیم، خودمان فاعل انجام ظلم نباشیم.
    حسین، هدف گرا نیست، صرفا معظوف به نتیجه نیست، حسین وظیفه شناس هست، حسین جهت شناس هست، حسین تلاش گر است، حسین امیدوار است، حسین ظاهر بین نیست که به ظاهر شکست ها را ببیند و به باطن پیروزیها بی توجه باشد.
    حسین می آموزد به ما که کسی که عاشق اوست، فریادش در همه اعصار بلند است و هیچکس یارای خاموش کردن آنرا ندارد.
    حسین به ما می آموزد که عشق اصیل به مبدا آفرینش، چنان فرد را محبوب می کند که خود معشوق همگان می شود.
    و اکنون نیز حسین زنده هست.


    فراموش نکنیم، که ما این پست ها را نمی زنیم که حسین زنده بماند، به حسین احترام بگذاریم، نه هرگز.... ما این پست ها را می زنیم که خودمان زنده بمانیم، خودمان احترام پیدا کنیم، خودمان هدایت شویم، خودمان مشق عشق تمرین کنیم، خودمان با حلوا حلوا دهانمان را شیرین کنیم که ما کجا و آن بزرگ مرد کجا......
    حسین خود را، فرزندان و خانواده را ، همه و همه را فدا کرد اما بزرگتر از همه شد. بدون همه چیز بالاتر از همه چیز شد، چرا که او وصل به وجود لامتناهی حضرت حق شد.

    حسین با چنین زندگی به ما آموخت، دردهایمان، رنجهای کودکانه امان، به خاطر اهداف بچگانه امان هست، به خاطر رفاههایی هست که حسین آنها را به عقب می راند و ما آنها را آرزو می کنیم.
    حسین به ما می آموزد که وقتی هدف سترگ، عشق عظیم و تعلقی گسیخته از همه اشیاء و افراد پیدا کنی، همه دردهایت پایان می پذیرد، همه خواسته هایت کامل می شود، همه ناآرامی هایت عقب رانده می شود و همه وجودت شکوفا می شود و در مقابل وجود بی نهایت حقیرمون با گره به وجود حضرت دوست ، جاویدان می شود. و دیگر محتاج دویدن به دنبال سراب آرامش در رفاهیات نیستیم.
    اما ما کجا و حسین کجا
    چرا امشب این به ظاهر ابوالفضل از حسین می نویسد.... حسینی که مجنون حق بود و اکنون خود لیلی خلق هست...



    آری ....
    گفت مشق نام لیلی می کنم
    خاطر خود را تسلی می کنم
    ناچشیده جرعه ای از جام او
    عشقبازی می کنم با نام او »

  5. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (جمعه 05 بهمن 86)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آذر 96 [ 14:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    14,912
    سطح
    79
    Points: 14,912, Level: 79
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 438
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    625

    تشکرشده 691 در 187 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: با محرم ...

    السلام علیکم و اعظم الله اجورکم

    عباس یعنی تا شهادت یکه تازی
    عباس یعنی با شهیدان همنوازی
    عباس یعنی عشق، یعنی پاکبازی
    عباس یعنی یک نیستان تک نوازی
    با عشق بودن تا جنون یعنی ابالفضل
    رقصیدن دریای خون یعنی ابالفضل....

  7. کاربر روبرو از پست مفید psy133 تشکرکرده است .

    psy133 (جمعه 28 دی 86)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 91 [ 05:41]
    تاریخ عضویت
    1386-10-06
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    5,078
    سطح
    45
    Points: 5,078, Level: 45
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    299

    تشکرشده 328 در 117 پست

    Rep Power
    30
    Array

    RE: با محرم ...

    (شهید ،حر بن زیاد ریاحی)

    صدای امام حسین(ع) درروز عاشورا میان دو صف حق وباطل بلند شد:مردم ایا من

    پسر دخترپیغمبر شمانیستم؟ایا مگر نشنیده اید که جدم پیامبر درباره من وبرادرم

    حسن می فرمود اینان دو سید جوان بهشتند؟ایا مگر من کسی از شما را کشته ام؟

    یا مالی از شما را نابود کرده ام ؟ یا کسی از شما را مجروح کرده ام؟(اخر مگر من چه

    کرده ام و گناهم چیست؟)

    سخنان حضرت بر لشکر اثر نداشت.و دشمن پنجاه نفر از اصحاب را به شهادت رساندند.

    انگاه که حر، صدای امام را شنید،در او اثر گذاشت ولشکر عمر سعدرابه قصد خیمه های

    ابیعبد الله ترک کرد .

    یکی از لشکریان وقتی ناراحتی حر رادید،علت را پرسید.حر گفت:من خودرا بین بهشت

    و جهنم می بینم و هیچ چیز جای بهشت را نمی گیرد .بناگاه مرکب خود را به طرف

    لشگر امام حسین (ع)حرکت داد.او دستانش را بر سر گرفت وسپر را وارونه نهاده بود

    واز خدا پوزش می طلبید از اینکه دل اولیای خدا را به درد اورده .

    حر گفت :یابن رسول الله شرمسارم از اینکه راه را بر شما بستم.من که باور نمی کردم

    دشمن اینگونه با شما برخورد نماید و گرنه چنین نمی کردم وهم اکنون از کرده های

    خود پشیمانم ،ایا عذر مرا می پذیری؟

    امام حسین فرمودند :اری توبه ات پذیرفته شده و خداوند تو را مورد رحمت قرارمی دهد.

    حر عرضه داشت هرگز پیاده نخواهم شد دوست دارم سواره در رکاب تو جنگ کنم .حر

    از امام جدا شد وبه طرف میدان جنگ رفت ورجز خواند وبه سرزنش دشمن پرداخت.

    بعضی از ارباب مقاتل نوشته اند که: از امام حسین (ع)در خواست کرد که به او اجازه

    دهد تا از زنان حرم و دختران اهل بیت عذر خواهی کند حضرت هم اجازه دادند،امد

    پشت خیام حرم و از بانوان خرم عذر خواهی کرد وگفت مرا ببخشید اگر دل شما را به

    لرزه در اوردم،فردای قیامت در نزد حضرت زهرا (س)مبادا از من شکایت نمائید.سخنان

    حر انچنان اهل حرم را به ناله و شیون وا داشت که حر انچنان تحت تاثیر قرار گرفت که از

    اسب پیاده شد و لطمه بصورت میزد و خاک بر سر می ریخت و می گفت:کاش دستم

    بریده شده بود . و زبانم لال بود که چنین برخورد را با فرزندان فاطمه(س)نمی کردم.ولی

    بعضی از اهل حرم او را دلداری دادند.

    بالاخره جنگی که حر کرد تمام لشگریان دشمن رابه وحشت انداخته بود وانها از

    ترسشان دسته جمعی به او حمله کردند واو پیاده شد و به جنگ ادامه داد وسرانجام با

    حمله دشمن به زمین افتاد ونیز امام خود را به حر رسانید وفرمود:«به به درود و افرین بر

    تو . تو ازاده ای همانطوری که مادرت تو را ازاد نام گذاری کرد.
    خوشا به حال تو با این شهادت که مرگ سرخ شد بر تو سعادت
    سر انجام این رهی که بر گزیدی به انچه خواستی اخر رسیدی

    ((عزاداری هایتان مقبول درگاه حق))

  9. 2 کاربر از پست مفید termeh تشکرکرده اند .

    termeh (شنبه 29 دی 86)

  10. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مهر 90 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    6,490
    سطح
    52
    Points: 6,490, Level: 52
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 91 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با محرم ...

    وداع حضرت زینب با امام حسین (ع)


    یکدم برو آهسته تر جانا شتابان می روی
    رو سوی قربانگه چرا خوش سهل و آسان می روی

    ای خسرو خونین جگر از ما زنان در بدر
    کردی مگر صرف نظر کاینسان خرامان می روی

    گویا شدی از خویشتن مایوس ای فخر زمن
    چون عندلیبان چمن رو سوی بستان می روی

    یکدم سبک کن راه طی شاها مزن بر رخش هی
    دل خسته ای شاید ز پی باشد تو اینسان میروی

    ای یادگار رفته گان ای رهبر دلخسته گان
    مهلآ دمی آهسته ران بی حد شتابان می روی

    بر گو که خواهی زین سفر برگشت یکبار دگر
    یا کنده ای زین رهگذر دل سوی جانان می روی

    جانا چه سازد خواهرت با این عیال مضطرب
    جز این که از هجر و غمت نالد که گریان می روی
    [/align]

  11. 2 کاربر از پست مفید سمیه تشکرکرده اند .

    سمیه (شنبه 29 دی 86)

  12. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مهر 90 [ 18:15]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    6,490
    سطح
    52
    Points: 6,490, Level: 52
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    85

    تشکرشده 91 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با محرم ...

    باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
    باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
    بی نفخه صور خاسته تا عرش اعظم است؟
    این صبح تیره باز دمیده از کجا ؟ کزو
    کار جهان و خلق جهان جمله درر هم است
    گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
    کاشوب در تمامی ذرات عالم است
    گر خواندمش قیامت دنیا بعید نیست
    این رستخیز عام که نامش محرم است
    در بارگاه قدس که جای ملال نیست
    سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
    جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
    گویا عزای اشرف اولاد آدم است
    خوشید آسمان و زمین نور مشرقین
    پرورده کنا ر رسول خدا حسین

  13. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با محرم ...

    سلام بر حسین
    سلام بر حماسه عاشورا و دلیرانش
    .
    امروز عشق زمین گیر می شود و ازماندن خودشرمگین.
    کربلا عروس خونین تاریخ می شود ،ولی شرمنده از بی کسی و بی یاوری توست!


    برپهن دشت ایثار ایستاد و بر نیزه ی غریبی تکیه کرد .
    نگاهش را تا انتهای لشگر «بی رحمی» کشید.
    باد غربت می وزید و اورا در اغوش می کشید.
    دیگر هیچ نمی گفت.
    درکام خشکیده اش ،توانی برای سخن گفتن باقی نمانده بود.
    چشمان کینه و دشمنی سرخ شده بود.
    گرگان ،دندان انتتقام بر هم می ساییدند و می خواستند عطش شمشیرها ی شان را از خون او سیراب سازند.
    خورشید ارام ارام درخون می نشست واسمان کم کم تاریک می شد .
    هراز چند گاهی ،سکوت دشت با زوزه ی تیری درهم می شکست وصدای ناله ای درگلوی گرفته اش می شکست.
    اسمان به تماشا ایستاده بود و دشت اغوش گشوده بود تا بدن خسته و خونین اش را بربستر گرم خویش دربر بگیرد.
    نسیم، احساس تشویش داشت.
    اسمان منتظر بود تا بغض خود را با صاعقه ای بشکند وهای های بر شانه های زمین بگرید .
    کربلا شرمنده ی ان همه شقاوت و بی شرمی بود و ساکت و بی صدا ،خود را به دست تقدیر سپرده بود.
    او دوباره خودرا معرفی کرد.
    همه اورا می شناختند ،ولی ایینه ی زنگار گرفته ی سینه شان،هیچ تصویر اشکاری را ازاو بازتاب نمی داد.
    سنگی از کینه برخاست و با گستاخی به پیشانی اش خورد .
    سیال گرمی ،ازمیان ابروانش جاری شد .
    انگشتان خسته اش بالا امد تا سرچشمه ی ان را ببندد .
    دست بالا گرفت اما به پیشانی نرسید ودررا ه خشکید.
    در سینه اش احساس سوزش و رهایی کرد
    تیری سه شعبه امده بود وجایی برای ازادی پرنده ی جان درسینه اش گشود ه بود،ولی را ه خروج را بر پرنده بسته بود.
    دست از نیمه ی راه ،مقصدش را تغییر داد و چوبه ی تیر را در محاصره ی انگشتان خود دراورد.
    تیر نمی خواست خود را خلاس کند و با طمع به سینه ی او چسبیده بود.
    خم شد و از پشت ،ان را بیرون کشید و راهی را برای جویبار شهادت گشود.
    فواره ای از سرخی بیرون زد.
    ازروی زین برزمین افتاد و مادر کویر ،اورا دراغوش گرفت.
    اسمان کم کم تیره می شد وقصدداشت از شرمندگی ،ظلمت دشمنان را درتاریکی خود فرو برد،که ندایی برخاست :
    ای نفس مطمئن!به سوی پروردگارت باز گرددرحالی که راضی و خشنود هستی.

    روز عاشورا فرا می رسد و خورشید ،رخت عزا بر تن می کند.اسمان ،سنگین ازاین داغ می شود،خون در گلوی افق عقده می بندد و افتاب عاشورا درغروبی از غریبی جان می ی دهد .زمین تب دار است و دل ازاندوهی هزار ساله درتب و تاب .لحظه ها با یکدیگر درستیزند و تاریخ یکایک این ثانیه ها را درخود نگه می دارد .امروز عاشورااست.
    امروز عاشورااست و دل داغ دار خون ،قامت خمیده ی شمشیر را می شکند و بران پیروز می شود.عاشورا ندای شهادت است ،ناله ی مظلونیت است و داستان جان گداز غربت .امروز عشق زمین گیر می شود و ازماندن خودشرمگین .امروز سنگ غصه ،شیشه دل هر عاشقی را درهم می شکند و باقی مانده های ناله را ازتنگی گلو ازاد می کند و می گوید یا حسین!
    ای کشتی نجات بشر!دراین لحظه ها برتو و یاران با وفایت چه می گذرد؟درغم کدامین مظلومیت،دلت اتش می گیرد ،در غم هجران یارانی یا اسیری کودکان؟به سودای تیغ های برهنه و بدن های عریان می اندیشی یادر تب و تاب تکاپوی تازیانه ای بر اندام کوچک کودکان؟

    کروبیان اسمان نیز دل درگرو تو سپرده اند وتو را انتظار می کشند.اسمان چشم فرو بسته است تا ان همه شقاوت را نبیند .زمین ،چهره درهم کشیده تا «پلیدی»را بر گرده ی خود حس نکند.کربلا عروس خونین تاریخ می شود ،ولی شرمنده ار بی کسی و بی یاوری توست!سلام بر حنجر خونین ات!سلام بر ندای مظلومیت ات !وسلام بر لحظه عروج ات!

  14. 2 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    setareh (یکشنبه 21 آذر 89)

  15. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آذر 96 [ 14:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    14,912
    سطح
    79
    Points: 14,912, Level: 79
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 438
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    625

    تشکرشده 691 در 187 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: با محرم ...

    مدینه٬ مقابل خانه علی (ع)... دست شیر خدا را که بستند خیمه دین خوابید. همان دستی که رسول خدا (ص) در حجة الوداع بر افراشته و زیر خیمه ستون کرده بود. دست شیر خدا را که بستند سقف سقیفه بنی ساعده بر ستون خلافت شیوخ تکیه زد تا نیم قرن بعد٬ خلافت اسلام سر از کاخ خضرای معاویة بن ابی سفیان در آورد و مروان بن حکم٬ به امر معاویة از مسلمین برای خلیفه زن باره و دائم الخمری چون یزید بیعت گیرد و حسین بن علی (ع) را در کوچه های مدینه متوقف کند تا او را برای بیعت با یزید پند دهد. «علی الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید» جوابی است که امام (ع) بر دهان مروان می کوبد...

    کربلا٬ نخلستان کنار فرات... خیمه دین خوابیده است. انبوه روبهان باز برای بستن دستهای شیر گرد آمده اند. کسی جرات چنین کاری ندارد. دستهای شیر به تیغ ناجوانمردی بریده می شوند. عَـلَم نقش زمین می شود. تیری به مشک آب می رسد. آب شرمنده سقا می شود. ماه تشنه به خسوف خون می نشیند. دستهای بریده ستون خیمه دین می شوند. از بیابان طف صدای روضه بلند می شود. روضه مشک و تشنگی و ادب و عبادت و شهامت و شط و ساقی و دست... عجب روضه ای است...

    ای اهـــــل حرم میر و علمدار نیامد

    سقای حسین سید و سالار نیامد

    علمــــدار نیامد

    علمـــــدار نیامد

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آذر 96 [ 14:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    14,912
    سطح
    79
    Points: 14,912, Level: 79
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 438
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    625

    تشکرشده 691 در 187 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: با محرم ...

    مدینه٬ مقابل خانه علی (ع)... دست شیر خدا را که بستند خیمه دین خوابید. همان دستی که رسول خدا (ص) در حجة الوداع بر افراشته و زیر خیمه ستون کرده بود. دست شیر خدا را که بستند سقف سقیفه بنی ساعده بر ستون خلافت شیوخ تکیه زد تا نیم قرن بعد٬ خلافت اسلام سر از کاخ خضرای معاویة بن ابی سفیان در آورد و مروان بن حکم٬ به امر معاویة از مسلمین برای خلیفه زن باره و دائم الخمری چون یزید بیعت گیرد و حسین بن علی (ع) را در کوچه های مدینه متوقف کند تا او را برای بیعت با یزید پند دهد. «علی الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید» جوابی است که امام (ع) بر دهان مروان می کوبد...

    کربلا٬ نخلستان کنار فرات... خیمه دین خوابیده است. انبوه روبهان باز برای بستن دستهای شیر گرد آمده اند. کسی جرات چنین کاری ندارد. دستهای شیر به تیغ ناجوانمردی بریده می شوند. عَـلَم نقش زمین می شود. تیری به مشک آب می رسد. آب شرمنده سقا می شود. ماه تشنه به خسوف خون می نشیند. دستهای بریده ستون خیمه دین می شوند. از بیابان طف صدای روضه بلند می شود. روضه مشک و تشنگی و ادب و عبادت و شهامت و شط و ساقی و دست... عجب روضه ای است...

    ای اهـــــل حرم میر و علمدار نیامد

    سقای حسین سید و سالار نیامد

    علمــــدار نیامد

    علمـــــدار نیامد


 
صفحه 3 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.