به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

موضوع: مشکلات روحی

  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    556
    سطح
    11
    Points: 556, Level: 11
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 42 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ولی اون مثال خیابون خب شخصی رو که من میبینم، به قصد اینکه بیاد یکی رو برسونه خونش که نیومده تو خیابون اومده پی کار خودش، من بیشتر مشکل اینم که همین رفتار غلط رو از درست تشخیص نمیدم اینکه کجا باید یه حرف رو زد یه کار رو کرد کجا نه
    اوکی . میفهمم چی میگید. من هم دقیقا دارم میگم فکر شما درسته. با اعتماد به نفس هر کاری که فکر میکنید درسته رو انجام بدید. ببینید شما با اصول انسانی و درستی بزرگ شدید.

    سعی کنید اونها رو زیر سوال نبرید. واقعا خوب نیست آدم مزاحم دیگران بشه. اگه حرفی در دفاع از تفکرتون دارید بگید تا بحث کنیم مثلا آیا با حرف من مخالفید؟ چرا؟. من بهتون ثابت میکنم

    فکرای شما درسته.لطفا به خودتون شک نداشته باشید.واقعا آدم خوبی هستید. انسانی رفتار میکنید. خب به همه ی ما مخصوصا مذهبی ها یاد دادن کسی که مزاحم دیگران بشه ملعونه.

    حدیثی از امام صادق هست گویا.

    شما هم دارید دقیقا کاری میکنید که یاد گرفتید.این کجاش اشتباهه؟ دوست دارم فکر کنید و بهم بگید. یک ماهی که تو دریا زندگی میکنه لایق سرزنشه چون ابزار این رو نداره تو خشکی

    زندگی کنه؟ پس چرا خودتونو سرزنش میکنید وقتی دارید با اصول خودتون زندگی می کنید؟

    مدیونید اگه قانع نشده حرف من رو قبول کنید. حرف بزنید تا من بفهمم دارید با چه تعارض ذهنی زندگی می کنید.

    در مورد خودارضایی در شما میتونم بگم که وجود ترس باعث این ماجرا شده در کنار اینکه یک امر طبیعی هست به خاطر سن و جنسیت و هورمون ها و ... من مطمئنم خدا بدون درنگ شما

    رو بخشیده.اصلا اگه این کار رو نمیکردید باید به سلامت عقلی تون شک میشد. هدف رفتار شما گناه نبوده که این طور خودتون رو سرزنش کنید. مگه آدم کشتید که این طوری باید تاوان پس

    بدید؟ هدف شما حتی شاید لذت هم نبوده بلکه یه چیزای دیگه ای دارن به شما فشار میارن.ترس و عدم اطمینان به آینده خجالتی بودن و ...و از همه مهم تر جهل و نا آگاهی.

    شما با خودتون هم حرف میزنید؟

    جرات فکر کردن به ازدواج دارید؟

    برای ازدواج خودتون چه چیزایی رو آماده کردین؟ وضعیت کاری و درسی و پول و زیر نظر داشتن یک دختر؟ کدوم یک رو انجام دادید و دارید این طور خودتون رو سرزنش میکنید؟

    خب عزیز شما استرس دارید و خودارضایی وسیله ای نادرست برای تخلیه ی استرسه. به هر حال رابطه ی جنسی آرامش میاره و خب شما هم خوب این رو میدونید. خودتون رو گول نزنید

    دوست من.عملکرد شما مطابق شرایط روحی شماست.شرایط روحیتون اوکی بود صددرصد به جای خودارضایی دنبال ازدواج بودید. این طبیعت انسانه.

    خدا رو شکر ترک کردید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید خانم دکتر تشکرکرده است .

    neutral (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  3. #12
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 04 آذر 96 [ 19:04]
    تاریخ عضویت
    1395-2-12
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,250
    سطح
    19
    Points: 1,250, Level: 19
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا خوب نیست آدم مزاحم دیگران بشه. اگه حرفی در دفاع از تفکرتون دارید بگید تا بحث کنیم مثلا آیا با حرف من مخالفید؟ چرا؟
    میدونید خواسته من هم اذیت دیگران نیست من از اینکه نمیتونم خواستمو مطرح کنم اذیت میشم، همون آشنای تو خیابون رو که میتونم حداقل بپرسم فلانی اگه زحمتی برات نیست من رو برسون ولی باز من مبنا رو میذارم بر اینکه نمیخوام مزاحمش بشم و چیزی نمیگم، پسر دایی من چندوقت پیش ازم خواست یکی از لوازم ورزشی منو ببره استفاده کنه و بعدها بیاره، منم بهش دادم، ولی همین اقا وقتی برادرم یه چیزی ازش درخواست کرد الکی گفت گوشیم زنگ خورد گذاشت دم گوشش رفت بیرون، منم که اتفاقی رفتم بیرون سر مچشو گرفتم، یه این سری موارد رو هم که میبینم احساس میکنم آدم زرنگی نیستم البته دوست ندارم مثله این ادما، با دروغ از درخواستی که ازم شده طفره برم ولی دلم میخواد توانایی نه گفتن و درخواست کردنو داشته باشم.

    هدف رفتار شما گناه نبوده که این طور خودتون رو سرزنش کنید. مگه آدم کشتید که این طوری باید تاوان پس

    بدید؟ هدف شما حتی شاید لذت هم نبوده بلکه یه چیزای دیگه ای دارن به شما فشار میارن.ترس و عدم اطمینان به آینده خجالتی بودن
    گفته هاتون درسته الان که دیگه مدتیه اینکارو نمیکنم اصلا خودمو بابتش سرزنش نمیکنم و بیشتر به بخشش خدا فکر میکنم، اما اون زمان چرا خیلی خودمو منزوی و سرزنش میکردم اصلا موهام سفید شده بود، ولی الان دیگه این مسئله ای برام نیست که اذیت کنه

    شما با خودتون هم حرف میزنید؟
    آره زیاد

    جرات فکر کردن به ازدواج دارید؟
    ابدا، تو پست اول هم گفتم آدم خودکم بینی هستم و ترجیح میدم ازدواج نکنم، یعنی دوست دارما، اما به هیچ وجه خودمو در حدی نمیبینم که بتونم یه زندگی رو اداره کنم یا کسی رو خوشبخت کنم حتی شاید ترجیح بدم اونی که مثلا دوستش دارم با یکی دیگه ازدواج کنه که خوشبخت بشه، من با کوچکترین مشکلات زندگیم ترجیح میدم اصلا نبودم تا این مشکلاتو تجربه نمیکردم، همچنین وقتی یه کاری ازم خواسته بشه همش ترس دارم ازین که نتونم اونکارو انجام بدم و مورد سرزنش قرار بگیرم و زندگی متاهلی هم که پر از مشکلاته.

    برای ازدواج خودتون چه چیزایی رو آماده کردین؟ وضعیت کاری و درسی و پول و زیر نظر داشتن یک دختر؟
    راستش هیچی، چون اصلا هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم روزام برحسب عادت دارن میگذرن، به جرات میگم اتفاقی تو زندگیم نیست که هیجان بهم بده همه چیز واسم عادی شده، تنها حسی که دارم همون حس ترس از درسه که اونم بخاطر فوبیای زمان بچگیه نهادینه شده وگرنه حسی تو زندگیم ندارم. کار که میخوام اگه پذیرش بشم برم تو یه کار نظامی تا ازین طریق از شر استرس درس راحت بشم و مورد اخر هم نه کسی رو دوست ندارم، یعنی دوس دارم یکی رو دوست داشته باشم شاید واسه ادم انگیزه بشه اما خب همه واسم عادین.شاید خیلی چیزا درونم مردن.

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1395-2-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,308
    سطح
    20
    Points: 1,308, Level: 20
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکی هم مارا دریابد ... اگه کمک کنین ممنون میشم !
    .
    .
    .
    من 17 سالمه درگیر یه رابطه با دختری که 5 سال از خودم بزرگتر بود شدم ... 7 ماه همه چی خوب پیش رفت تا اینکه اومدو گفت با یه پسر 22 ساله خیلی وقته دوسته و میخان متعهد شن و بعد یه مدت ازدواج کنن ... منم با اینکه 7 ماه سعی کردم خوشحالش کنمو حالشو خوب کنم الان باید سعی کنم فراموشش کنم ... با اینکه دوس داره هر چند دست و پا شکسته رابطشو باهام حفظ کنه ولی من قبول نمیکنم با این وضعیت ... اخلاقی نیس ... ولی این اخلاقه مسخره فقط خره منو باید بگیره ؟؟ من این وسط چه گناهی کردم ؟؟ همش درگیر این بودم توی این قضیه منطق پیروز میشه یا احساس ! منطق پیروز شد !! منطق میگف نمیشه باهم باشیم و همینم شد ... حالا من موندمو یه عالمه خاطره و یه سری واقعیت تلخ که روزی 40 بار از ذهنم رد میشن و هی مجبورم از فکر دربیام !

    - - - Updated - - -

    بعد از این ماجرا احساس میکنم خسته شدم !! نمیخام بگم تسلیم سرنوشت شدم نه ! ولی احساس میکنم اندازه 4و5 سال پیرتر شدم ... انگار یخورده زود بود همچین اتفاقی واسم بیفته !! حالا یه پسر 15 ساله هم عاشق میشه ولی اینکه عاشق دختر 22 ساله بشیو اونم دوستت داشته باشه و تهش این شکلی تموم شه دیگه خیلی عجیب غریبه ... شکست عاطفی اونم تو شرایطی که باید کل ذهنیتم درسم باشه ... به تنها بودن عادت داشتم ولی الان دیگه نه ... دوسش ندارم ... همش کلی حرف هس که حس میکنم باید به یکی بگم ... و جالب اینجاس که بعضی وقتا ناخوداگاه توی خلوتم باهاش حرف میزنم ... دیوونه نیستمااا کلا اینجوریم ! به یکی زیاد فک کنم دیگه تخیلاتم بهم اجازه میده تو ذهنم تصورش کنمو باهاش حرف بزنم ... خب دیگه حرفم تموم شد :|

  5. کاربر روبرو از پست مفید hamed.FEA تشکرکرده است .

    خانم دکتر (سه شنبه 04 خرداد 95)

  6. #14
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    شنبه 04 آذر 96 [ 19:04]
    تاریخ عضویت
    1395-2-12
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,250
    سطح
    19
    Points: 1,250, Level: 19
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داداش شما اگه تاپیک جداگانه بزنی بهتر به نتیجه میرسی

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    556
    سطح
    11
    Points: 556, Level: 11
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 42 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونید خواسته من هم اذیت دیگران نیست من از اینکه نمیتونم خواستمو مطرح کنم اذیت میشم،
    حالا فرض کن خدایی ناکرده یک عزیزی از خانواده ات تصادف کرده و باید سریع برسونیش بیمارستان. حالا هم از بیان خواسته ات ناراحت میشی؟

    من نمیدونم چرا خوشت میاد رو خودت یه برچسب بزنی که خجالتی هستی؟؟؟؟؟ یعنی چی اذیت میشی؟؟؟ عزیز شما اصلا انگیزه ات از ارتباطات اجتماعی یه چیز دیگه است!!! ملت که این

    طور رفتار میکنن سیستم فکریشون یه چیز دیگه است.

    شما خجالتی نیستی با اصول خودت بزرگ شدی. حالا تصمیم گرفتی اصولتو عوض کنی. همین!!!هیچ مشکلی تو رفتارت نداری.

    همین اقا وقتی برادرم یه چیزی ازش درخواست کرد الکی گفت گوشیم زنگ خورد گذاشت دم گوشش رفت بیرون،
    دیدید گفتم خجالتی نیستید. حالا هی به خودتون برچسب بزنید. همین جمله که فرمودید بررسیش کنید حستون رو. من لحنتونو در این جمله سرشار از طلبکاری دیدم!!!

    چرا طلبکارید؟ چون قبلا به این آقا وسیله دادید. در واقع شما وسیله رو دادید که وسیله بگیرید!!! نه اینکه روتون نشده وسیله رو دادید!!!! دیدید چیه ته فکرتون. این ته سیستم فکری

    شماست.

    این رفتار شما اشتباهه. یادتون باشه به جای اینکه سیستم فکریتون این باشه که من به دیگران خوبی میکنم که بهم خوبی کنن به این فکر کنید که هیچ دلیلی نداره به دیگران خوبی کنید!!!.

    واقعا هم همین طوره. اون وقت آدم لذت میبره به دیگران کمک کنه.

    شما یاد گرفتی که یه چیزی بدی تا یه چیزی بگیری. کل مشکلت این فکره که به صورت یه اصول برات در اومده. حالا هر جور که دوست داری عوضش کن!!!! مثلا من جای شما بودم به یه نفر
    100 تومن قرض میدادم بعد تلاشمو میکردم ازش پس بگیرم!!!!

    موهام سفید شده بود،
    !!!!! ای خدای من. واااای متاسفم براتون . ولی اصلا اشکال نداره . همین مشکلات سکوییه برای پرتاب شما به بلندی های انسانیت. دیدید که آخر سرزنش بی خود چی میشه؟ خیلی ها تا

    آخر عمرشون هم متوجه نمیشن. قدر این تجربه رو بعدها خواهید دید. ناراحت نباشید. شما انسانی میشید که دیگران رو سرزنش نخواهید کرد چون عوارضشو با پوست و گوشت دیدید.

    پدری مهربان خواهید شد که بچه هاتون به داشتنتون افتخار میکنن.

    با خودتون حرف میزنید؟ این یه سیستم دفاعیه و 100 درصد علت جلوگیری از افزایش اعتماد به نفستون. البته جای سرزنش کردن نداره. دغدغه های فکریتون که حل شد اینم حل میشه.

    ابدا،
    !!!! اتفاقا باید به ازدواج فکر کنید.

    کی گفته شما باید کسی رو خوشبخت کنید آخه!!!!! اصلا ازدواج این نیست. شما یه کار خوب داشته باش دیگه کاری به کار خوشبختی یه فرد دیگه نداشته باش. خدا که نیستی و قادر

    مطلق. طبق دین و شرع و قانون وظایف مشخصی داری. همونو انجام بده بسه. در ضمن خودشناسی یک جورایی از عبادات واجب تره. در کنار کسب درآمد تا جایی که میتونید خودتون رو

    بشناسید.

    از این به بعد به فکر معیارای همسرتون باشید.

    بچه که نیستی کسی جرات کنه سرزنشت کنه!!!!!! چه برسه به اینکه زن بگیرید و ایشون قرار باشه شما رو سرزنش کنن!!!!! کجایی برادر؟؟؟؟ این فکرت عجیبه ها.

    هیچ کس نه زن و نه بچه و نه پدر و نه مادر و نه هیچ انسانی حق نداره و تاکید میکنم حق نداره که شما رو با خاک یکسان کنه. اگه کسی این کار رو میکنه مشکل از اونه نه شما.

    زندگی همیشه یه چیز عادی بوده حالا مثلا زندگی باید چه طوری میشد شما دوست داشتی؟ مثلا روزی یه باز زلزله بیاد شما هیجان زده میشی؟

    زندگی عادی زیباترین و بهترین زندگیه!!!! خیلی ها دوس دارن زندگی عادی دوست داشته باشن اونوقت شما شاکی هستی؟؟؟ شما چیزی که الان داری آرزوی هزاران نفره. هزاران بیمار،

    هزاران جنگ زده. دستاتو بلند کن و به خاطر زندگی عادی خدا رو شکر کن. زندگی با آرامش و با سلامت جسمی و روحی.

    موفق باشی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید خانم دکتر تشکرکرده است .

    neutral (چهارشنبه 05 خرداد 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.