نوشته اصلی توسط
PersianCat
سلام
من قصد منحرف کردن بحث رو ندارم فقط می خوام به خانم عشق آفرین نکته ای رو یاداوری کنم
دوست خوبم فرمایش شما متینه. اما شما هم یک لحظه جای من باشید، من خودم خونه دارم، ماشین دارم، پس انداز دارم، از سرمایه ام در آمد دارم، داماد سرخونه بیارم؟ بله شما میگید اگر دنبال پول بود فریب میداد، همچین قصدی هم داشتند، خوشبختانه گوشم از این خزعبلات عاشقانه شون پره و فریب نمیخورم و صراحتا میگم عمدا ناراحتشون کردم.
انگار مثلا اگر پدر من پول داره اختلاص کرده، یا از دیوار مردم رفته بالا، کلاه سر ملت گذاشته. نه. این پول از سفر های دو ساله و چند ساله ی بابام به دست اومده، از ندیدنش، از نداشتنش، از اینکه روزی 18 ساعت کار کرده و وقتی زنگ زدم گفتم بابا فقط شنیدم الان کار دارم.
حالا برم با کسی ازدواج کنم که حتی توان خونه اجاره کردن نداره. جهیزیه چند صد میلیونی ببرم خونه اجاره ای؟ اون چی؟ ازدواج دانشجویی نام نویسی کنیم یا پدر من جشن بگیره؟
داماد ما سالی سه بار خواهرمو میبره سفر های بین قاره ای، ایشون میتونه سالانه یه بار منو تا کیش ببره؟ برادرای من بالاترین مدل های ماشین رو دارن، ایشون میتونه یه پراید دست دو برای من بگیره؟ من یه ساعتم اندازه کل سرمایه اون در میاد، ایشون اصلا میتونه تعمیرش کنه؟ تازه من تو فامیل معروفم اقتصادی ام و لاکچری نیستم و من بابت سرزنشم میکنن و من اذیت میشم. ایشون خودش تو خانواده ما معذب نمیشه؟
نه، من توقعم بالا نیست. ایشون اعتماد بنفسش بالاست. وگرنه حداقل با یکی که یه آپارتمان یک خوابه پیش نویس کرده هم میسازم. ولی ایشون وقتی من با دیگر دوستان دعوتشون میکنم به چیزی، حداقل تعارف نمیزنن که حساب میکنن که من غیرتشو ببینم.
همین آقا و بسیاری از دوستان حتی هزینه ایاب ذهابشون رو هم من میدم!!! و البته پول یه رابط هزار تومنی رو از من میگیرن! واقعا باور کنم سخاوتمنده و دنبال چیزی نیست؟ میگم خونه چی؟ پیشنهاد میده : شما یک زمین داری من آروم آروم میسازمش!
خب منم از این رفتارا که متاسفانه هرکی نزدیکم میشه ازش میبینم بدم میاد و عصبی میشم و اونجوری جواب میدم. وگرنه قبلش مودبانه بهشون گفته بودم از این موضع کنار بکشن.
همین آقا خواهرشو به کمتر از خودشون میده؟ اگر درآمدشون یک میلیون باشه به یه پسر که درآمدش دویصت و پنجاه تومنه میده؟ ببخشید، اما اینها همش حرفه. توقع دخترا قبول، اما کم کاری آقایون هم کم تو ذوق نمیزنه.
و اما در مورد مستقیم گفتن، یه چیزی هست به نام تحقیق، که نیازی نیست خانواده دختر در جریان باشن و آدم پرس و جو میکنه. و چیزی هست به نام تلفن که آدم زنگ میزنه و میپرسن قصد ازداوج داره یا خیر. من به شخصه استرس میگیرم وقتی یه پسر با خودم مطرح میکنه و این یه احترامه که طرف با بزرگترش بیاد و با بزرگتر مطرح کنه. اصلا تا اونا اجازه ندن من بیخود بکنم بخوام نظری بدم. اینم میخواستم از سر خودم وا کنم، وگرنه ملاک هام انقدر پیش پا افتاده نیست. من همین امروز ازدواج رو جدی و محکم میگیرم که فردا مجبور نشم بیام اینجا تاپیک طلاق بزنم و خواستگار هم همسطح خودم داشتم ، بالاترش هم داشتم، فقط سلیقه پدرم با من یکی نبوده که من به سلیقه شون احترام گذاشتم و توکلم به خداست.
تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)