به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم من فقط این تاپیکت رو خوندم اما متوجه شدم اگه بیشتر از همسرت مقصر نباشی کمتر از اون هم مقصر نیستی به شدت ناشیانه رفتار میکنی و باز خورد همسرت عکس العمل رفتار خودت یکم مطالعات خودت رو در سایت بیشتر کن خودت اشتباهات رو میفهمی اگه سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد ایشون رو گوش کنی میفهمی من چی میگم حتما حتما حتما از نت سرچ کن و گوش بده زندگیت زیر رو میشه ایشالله
    سلام مرسی ستاره زیبا
    ممنونم از اینکه وقتت رو در اختیار من گذاشتی و راه حل نشونم دادی
    چشم حتما گوش میدم و عملیش می کنم دوست دارم اگر ایرادی دارم به نحو احسن برطرفش کنم و خوب باشم بازم ممنون از بابت راهنماییت

  2. کاربر روبرو از پست مفید پری. تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (پنجشنبه 02 اردیبهشت 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس نمایش پست ها
    سلام.

    تمام صحبت های دوستان رو قبول دارم....

    دختر خوب بهت چی گفتم؟ بااااااااااااااااید کاری کنی که شوهرت بفهمه و مطمئن بشه که تو مشکلی با اونا نداری..... خواهرش پیش تو اینجوری گفته؟ لابد میخواسته حرص تو رو دربیاره یا شاید هم واقعا در حد شوخی بوده... ولی کی برنده شد؟ خواهرش مقصر بود ولی حق به اون داده شد.. چرا؟؟ چون تو ناشیانه برخورد کردی...

    ای کاااااااااااااااااش میگفتی فدای سرت... چه ارزشی داره ... اون وقت چه بسا شوهرت میگفت ای بابا چی چه ارزشی داره.. خواهر خوب چیزی که ادم امانت میگیره که نباید.... همیشه کفه ترازو رو خودت سنگینش کن... تا کفه دیگه که سبک میشه رو شوهرت سبک کنه... منظورم اینه که اینجور مواقع همیشه یه طرف سنگین و یه طرف سبک میشه... تو زودتر از همه برو سمت سنگین ترازو اونقدررررررر مایه بذار تا طرف دیگه مجبوررررررررررررر بشه بره طرف دیگه..... امیدوارم متوجه منظورم شده باشی.

    بذارمن از تحربه خودم بهت بگم.

    مادرشوهرم اومد خونموم برای خونمون چیزی خرید.... شوهرم خیلللی هوای مامانشو داره... مامانش حواسش نبود و خورد به اون وسیله و وشکست.. من با اینکه خیلی ناراحت شدم... و چون بلد بودم باید این جور موارد چطرو عکس العمل نشون بدم گفتم فددااااااای سرت مامان جون.. اصلا ایرادی نداره.... اونقدر گفتم تا شوهرم گفت خوب مامان حالا چی شد که افتاد؟؟؟....... همین جمله یعنی اینکه مامان باید بیشتر حواستو جمع میکردی.

    این اتفاق برای من شده یه تجربه خیلی خوب.... با خوندن مطالب خوب این سایت و راهنمایی های خوب به این نتیجه رسید م که ای داد بیداد قبلا اصلاااا بلد نبودم ..... مثلا اینجور مواقع سکوت مبکردم تا شوهرم چیزی بهشون بگه.... ولی چون شوهرم هدف منو میدونست برعکس عمل میکرد تا به من نشون بده که نباید ناراحت بشی....

    پس ازت خواهش میکنم این رفتارهاتو برای همیشه بذار کنار چون همین چیزهای کوچیکه که شیرینی زندگی رو از بین میبره و تلخش میکنه.


    وقتی این اشتباهات خودت رو برطرف کردی... وقتی خوب یاد گرفتی باید با مردا چطور برخورد کرد.... تمام مشکلاتت خود به خود جل میشه... شوهرت اونوقت جرا باید بهت فحش و و ناسزا بگه؟؟
    دیگه بالاتر از گل بهت نمیگه.... فقط باید حواستو جمع کنی

    الانم تصمیم بگیر همین الان یه جایی بنویس که یادت نره........ بگو: من خانواده شوهرمو بیشتر از شوهرم دوست دارم.... اونقدر بگو تا همیشه یادت بمونه.... بگو من همیشه باهاشون مهربون خواهم بود ... و شوهرم این رو خواهد فهمید...
    سلام عزیزم
    بابت وقتی که برام گذاشتی بی نهایت ممنونم
    همین اولش بگم که دقیقا منم بابت چسب این فکر رو کردم که خواهرش میخواد حرص منو دربیاره
    حالا با این گفته های شما من باید اونجا پیش خواهرشوهرم و درمقابل حرفش عکس العمل نشون میدادم؟؟؟؟؟؟


    نارجیس عزیز حرفات خیلی به دلم میشینه
    راستش من اولش خیلی رابطه خوبی با خانواده شوهرم داشتم نامزد که بودیم همسرم همش بهم میگفت تو چیکار کردیکه بابا و مامان همش از خوبی تو میگن،
    من اون موقع ها اصلا کاری باهاش نداشتم بی چون وچرا همش باهاش خوب بودم حتی اون موقع هر چیزی میگف حرف نمیزدم بددهنی میکرد خودش اروم میشد و شده بود معذرت خواهی هم میکرد
    یا همش میگفتم برو نذار مادرجون کار کنه و کمکش کن و ...................

    اما بعد عروسیمون دیدم که خانواده شوهرم چقدر برام کم گذاشتن و دروغ گفتن و وعده وعیدهای الکی دادن حتی بهم بی احترامی هم کردن و توهین و اینا ( طوریکه هیچی نه شاباش نه کادو نه هیچی )(حتی یه روز بهم گفت که از خدا میخوام این زندگی نابود شه )
    دیگه نتونستم مثل سابق باشم و ازشون ناراحت بودم
    هر روز کاراشون بیشتر و بیشتر و اذیت هاشون بیشتر تو زندگی خصوصیم دخالت و اینا مثلا بهم میگفت باید چادر سر کنی و تو خونه ما با ابروی ما بگرد و اینا ( اخه مگه من بی ابرویی میکردم)

    خلاصه خیلی چیزای زیاد و حرف و حدیثا
    این چیزا باعث شد که من خیلی از خانواده شوهرم ناراحت شم و دلگیر و نتونم مثل قبل باهاشون مهربون باشم
    و وقتی میدیدم که شوهرم با همه این کارا طرفدارشونه نمی تونستم تحمل کنم

    شاید به خاطر این این همه حساس شدم و با همسرم بدرفتاری میکنم

    نمی دونم الان چقدر بهم حق میدین که ناراحت باشم و نتونم خوب رفتار کنم

  4. کاربر روبرو از پست مفید پری. تشکرکرده است .

    نارجیس (سه شنبه 31 فروردین 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 03 [ 16:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,733
    سطح
    71
    Points: 11,733, Level: 71
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 317
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    هیچ حقی بهت نمیدیم
    چون هرکسی مسئول رفتار خودشه .قرار نیست وقتی خانواده شوهرت تو رو اذیت کردن تو هم با شوهرت بد رفتاری کنی که جبران بشه
    برعکس باید سکوت کنی و اجازه بدی خودش نوع رفتار اونها رو با تو ببینه و تشخیص بده کی دیگری رو اذیت میکنه


    در مورد کادو وووووووو معمولا خانواده های ایرانی در جلسات اول و دوم جوگیر میشن و کلی وعده میدن ولی بعدش نمیتونن عمل کنن واین میشه دردسر

    نمونه اش : مادرشوهر خودم در جلسه خواستگاری گریه کرد و به مامانم گفت هرکی دست سید رو پس بزنه از عمرش خیر نمیبینه و بچه هاش میمیرن
    در روز عقد بهم گفت مگه کیه که مهریه هم بخواد تازه از خداشونه ما این دختر رودست موندشون رو بگیریم .....(درحالیکه فرداری عقد یکی از مراجعان به محل کارم ازم خواستگاری کرد) خنده دار اینه که فیلمبردار این لحظه رو کامل گرفته و هر کی فیلم عقد رو میدید کلی بهم میگفت عجب مادرشوهری داریااااااااااااا

    اون موقع دی وی دی ما مشکل داشت بعد از یه سال که خودم فیلم عقد رو دیدم اون موقع فهمیدم....

    اینو گفتم که بدونی همه جا آسمون یه رنگه ...باید بری بهفاز بی خیالی تا وقتی حساس باشی و پیگیر همین رفتارها ادامه داره یه مدت که بی خیال باش ببین چقدر رفتارها متفاوت میشه..

  6. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    نارجیس (سه شنبه 31 فروردین 95)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    هیچ حقی بهت نمیدیم
    چون هرکسی مسئول رفتار خودشه .قرار نیست وقتی خانواده شوهرت تو رو اذیت کردن تو هم با شوهرت بد رفتاری کنی که جبران بشه
    برعکس باید سکوت کنی و اجازه بدی خودش نوع رفتار اونها رو با تو ببینه و تشخیص بده کی دیگری رو اذیت میکنه


    در مورد کادو وووووووو معمولا خانواده های ایرانی در جلسات اول و دوم جوگیر میشن و کلی وعده میدن ولی بعدش نمیتونن عمل کنن واین میشه دردسر

    دقیقا هرجور وعده از کار و خونه و ماشین گرفته تا سفرهای زیارتی و عروسی انچنانی و ........

    نمونه اش : مادرشوهر خودم در جلسه خواستگاری گریه کرد و به مامانم گفت هرکی دست سید رو پس بزنه از عمرش خیر نمیبینه و بچه هاش میمیرن
    در روز عقد بهم گفت مگه کیه که مهریه هم بخواد تازه از خداشونه ما این دختر رودست موندشون رو بگیریم .....(درحالیکه فرداری عقد یکی از مراجعان به محل کارم ازم خواستگاری کرد) خنده دار اینه که فیلمبردار این لحظه رو کامل گرفته و هر کی فیلم عقد رو میدید کلی بهم میگفت عجب مادرشوهری داریااااااااااااا


    من هنوز فیلم عروسیمو ندیدم بعد سه سال (دست فیلمبرداره) پدرشوهرم تسویه نکرده بود بعد عروسی هم من و همسرم رفتیم نداد که باید اینهمه پول بدین
    الانم هرچی به همسرم میگم میگه من اون فیلم رو نمیخوام

    اون موقع دی وی دی ما مشکل داشت بعد از یه سال که خودم فیلم عقد رو دیدم اون موقع فهمیدم....

    اینو گفتم که بدونی همه جا آسمون یه رنگه ...باید بری بهفاز بی خیالی تا وقتی حساس باشی و پیگیر همین رفتارها ادامه داره یه مدت که بی خیال باش ببین چقدر رفتارها متفاوت میشه..

    باشه دوست عزیز فکر کنم اگه ادامه بدم خودم نمی تونم تحمل کنم
    اخه وقتی همسرم در مقابل اشتباه خانواده اش طرفداری میکنم من واقعا داغون می شم و دنبال فرار هستم

  8. کاربر روبرو از پست مفید پری. تشکرکرده است .

    نارجیس (سه شنبه 31 فروردین 95)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم تنها علت طرفداری از خانوادها چه از طرف مرد چه از طرف زن برای اینه که ثابت کنن خانوادشون خوبند و اونطور که شما فکر میکنید نیستن پس شروع به دفاع و توجیهه کار اونها میکنند
    من خودم ازابتدا حتی اگه بدونم خانوادش کار خطایی کردن اصلا چیزی نمیگم بعد گاهی میبینم همسرم اون خطا رو میگه من میگم نه اونا منظوری نداشتن تازه من میشم طرفدار اونا دیگه همسرمن برا چی بخاد از خونوادش جلو من دفاع کنه یعنی کلا خلع سلاحه
    بهترین سیاست خوب بودن جلو پشت سر دیگران هست
    اگه تو با خونواده همسرت خوب باشی اونا پشتتت خاهند شد حتی تو بحثها هم طرفدار تو خاهندشد وپسرشون سرزنش میکنن میگن زنت به این خوبی مشکل از تو
    هنوز دیر نشده دوبارهرابطه رو فقط بخاطر اسایش خودت بهترکن و بی توقع
    خوب باش مثل قبل
    اگه خانواده همسرادم بهش بگن چه زن خوبی داری حتی اگه خیلی هم خوب نباشه تو نظر مرد یه جوره دیگه جلوه خاهد کرد و برعکس اگه بهترین زندنیا باشی ممکنه با ایراد گیری خانواده همسر بشی بدترینزن دنیا پس بهترین سیاست رو در پیش بگیر
    ویرایش توسط ستاره زیبا : پنجشنبه 02 اردیبهشت 95 در ساعت 01:43

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم تنها علت طرفداری از خانوادها چه از طرف مرد چه از طرف زن برای اینه که ثابت کنن خانوادشون خوبند و اونطور که شما فکر میکنید نیستن پس شروع به دفاع و توجیهه کار اونها میکنند
    من خودم ازابتدا حتی اگه بدونم خانوادش کار خطایی کردن اصلا چیزی نمیگم بعد گاهی میبینم همسرم اون خطا رو میگه من میگم نه اونا منظوری نداشتن تازه من میشم طرفدار اونا دیگه همسرمن برا چی بخاد از خونوادش جلو من دفاع کنه یعنی کلا خلع سلاحه
    بهترین سیاست خوب بودن جلو پشت سر دیگران هست
    اگه تو با خونواده همسرت خوب باشی اونا پشتتت خاهند شد حتی تو بحثها هم طرفدار تو خاهندشد وپسرشون سرزنش میکنن میگن زنت به این خوبی مشکل از تو
    هنوز دیر نشده دوبارهرابطه رو فقط بخاطر اسایش خودت بهترکن و بی توقع
    خوب باش مثل قبل
    اگه خانواده همسرادم بهش بگن چه زن خوبی داری حتی اگه خیلی هم خوب نباشه تو نظر مرد یه جوره دیگه جلوه خاهد کرد و برعکس اگه بهترین زندنیا باشی ممکنه با ایراد گیری خانواده همسر بشی بدترینزن دنیا پس بهترین سیاست رو در پیش بگیر

    سلام مرسی ستاره زیبا
    ممنونم بابت راهنمایی تون
    درسته موافقم باید رو خودم خیلی کار کنم تا برگردم به حال و روز خودم یعنی خودم باشم و خودم
    نباید اجازه بدم
    سخته یه خورده اخه زمان میبره تا اینهمه بدی رو فراموش کنم اما باید با خودم را بیام
    میخوام که درست بشه

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها من بابت تاپیک هایی که جدا گذاشتم معذرت میخوام نمیدونستم که باید ادامه همین رو برم جلو .

    بچه ها دارم رو خودم کار میکنم خیلی سخته اما شدنیه
    سعی میکنم به همسرم کمتر ایراد بگیرم سعی میکنم رو حرفش حرف نزنم
    البته این هفته قرار بود بریم تبریز دیدن خانواده ام اما همسرم راضی نشد به زور خودم رو کنترل کردم گفتم باشه اما همش منتظر بودم بگه بریم

    سعی میکنم دهن به دهنش نذارم خداییش کمتر شده بددهنیش اما باز بیرون پشت سر مردم حرف میزنه کاری ندارم،

    یه سوال بچه ها بنظر شما دارم براش مادری میکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy

    سلام به همه دوستان عزیز و گرامی

    بچه ها نمیدونم چی بگم مقالات رو می خونم و همچنان اجرا میکنم اما باز لنگ موندم کمکم کنید شما قضاوت کنید که کار من درسته یا اشتباه

    روز پنج شنبه با خانواده شوهرم و خاله اشش و یکی از دوستای خانوادگیشون رفتیم کاشان
    مسافرت بد بود که هیچی اخه نه برنامه ریزی درست و حساب نه وسایل نه خورد و خوراک هیچی
    حالا باز من یه خورده خوراکی ورداشته بودم اما بقیه هیچی همش میگفتن از بیرون می خریم که هیچی
    بگذریم اصلا با اینا کاری ندارم

    روز جمعه رو موندیم من صبح زود بیدار شده بودم همه خواب بودن یه خورده گذشته بود که یه هو از کمرم درد گرفت اولش به کسی نگفتم که خوب میشه اما دیدم نه بعد صبونه گفتم به همسرم
    خلاصه این درد اصلا نمیذاشت بشینم یا دراز بکشم و حتی از ماشین پیاده شدنم هم سخت بود

    رفتیم یه جایی بساط کنیم من از ماشین نمی تونستم پیاده شم دیدم همسرم همش داره نچ نچ میکنه گفتم درد دارد گفت تو همیشه نق نق میکنی منم گفتم خب کمکم نمیکنی که هیچ لااقل ساکت باش
    خلاصه ناراحت بودم از اینکه کسی درکم نمیکرد دلم همش پیش مامانم بود اگه مامانم پیشم بود نمیذاشت قند تو دلم اب شه
    خلاصه نشسته بودیم دیدم همسرم دراز کشیده پیش همه گفتم بلند شو زشته گفت برو بابا چیکار کنم بعدش داداشاش افتاده بودن روش
    من از این رفتار بدم میاد اخه مگه بچه اس 10 سال از داداشاش بزرگتره یه بار داداش من اینکارو کرد هزار جور فحش و اخم و تخم کرد اما برا خودشون هیچی نوشه براش
    پاشدم رفتم ماشین نشستم بعد یه مدت دیدم اومد پاشو بیا ناهار گفتم نمیام تو برو بازیتو بکن من اینجا درد میکشم اصلا برات مهم نیس
    بهم بد و بیراه گفت و رفت و تهدید که اگه نیای هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
    منم که یه ذره پافشاری کردم اما رفتم سر سفره نشستم گفتم نمی خورم گفت ساکت شو خفه شو و ... داداشاش و دختر خالش و ابجیش بودن اونام شنیدن
    خیلی ناراحت بودم میخواستم سر به تنم نباشه اما چه میشه کرد تحمل کردم ناهارم نخوردم بعد ناهار فهمید اشتباه کرده معذرت خواهی کرد اما من ناراحت بودم از اینکه چرا پیش بقیه اینجوری باهام حرف زد تابه حال همچین اتفاقی نیفتاده بود

    دیشبم موهامو کشید منم ناخواسته یکی زدم شکمش ناراحت شد وکلی بد و بیراه و فحش داد بهم من رفتم معذرت خواهی کردم که اشتباه شد و اینا
    با زور و منت اومد شام خورد اما خب نمی خوام فحش بده
    میگه من موهاتم بکنم تو باید ساکت باشی

    شما بگید کارم اشتباهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    هرجور رفتار میکنم همین میشه اخرش

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم اما فعلا شما داری مطالعه میکنی ولی هنوز درستعمل نمیکنی
    شما با خونوادش رفتی کاشان میگی بی برنامه بودن خوب این تو ناخودآگاه شما قرار گرفته بعد دیدی هیچی با خودشون خورد وخوراک نیوردن بازم این بصورت یه دلخوری رفته تو ناخوداگاهت کمرت درد گرفته کار خوبی کردبه همسرت گفتی اما فکر میکنم درست نگفتی که دلش بسوزه بصورت نق بوده مثلا میگفتی عزیزم نمیدونمذچرا یهو کمرم درد گرفته حیف شد تو این مسافرت میخام خوش بگذرونم ولی درد دارم اما عیب نداره تو پیشمی(اینطوری شوهرت تمام تلاشش رو میکرد اب تو دلت تکون نخوره)
    بعد وقت ناهار دلخوریها ت رو اینطوری به شوهرت نشون دادی که ساکت شو
    بعد دیدی همسرت دراز کشیده با اخمی بهش بلند گفتی بلند شو زشته خجالت بکش
    همسرت احساس حقارت کرده و عوضش سر ناهار درواورده کلا یه سیکل معیوب
    در اصل اون دلخوریهای ناخوداگاه شما و اینکهاگه مامانم بود نمیذاشت اب تو دلم تکون نخوره و....باعث این تنش شده
    در مورد کشیدن موی شما دلیلش چی بوده شوخی بوده؟
    اگه شوخی نبود همون لحظه باید سعی میکردی اونذکارو نمیکردی و ارام ولی قاطع میگفتی ازت توقع این کاررو نداشتم و سکوت و سرسنگین میشدی
    ایشون خودش میومد جلو
    باید تو لحظهای سخت مواظب واکنشمون باشیم

  14. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    abs (چهارشنبه 22 اردیبهشت 95), golnaz66 (چهارشنبه 23 تیر 95)

  15. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 96 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مرسی ستاره زیبا
    ممنونم بابت راهنماییت

    نمی دونم چرا تو لحظه یهویی عصبانی میشم و میخوام که عوضشو در بیام
    همیشه سعی میکنم به گفته های مقاله ها عمل کنم میخونم تا بتونم مثل روزای اولم شم اما نمیشه
    بازم مرسی اینم دوباره تمرین میکنم تا بتونم رفتارم رو درست کنم

  16. کاربر روبرو از پست مفید پری. تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 22 اردیبهشت 95)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.