خخخخخخ بله
سال قبل از هر حدود 100 نفر که ثبت نام کردند یک نفر قبول شد و رفت پس چیز دست یافتنی است همونجور که خیلی ها را میشناسم که از این راه رفتن
در هر صورت اون موضوع تمام شده است و الان با انگیزه بیشتری تلاش میکنم
الان میخوام جواب پست بالا را بدم که منرا ادم دم دمی مزاج فرض کردند اخه من اگه دم دمی مزاج بودم که اینقد برای استحکامزندگی تلاش نمیکردم
دروغگو فراموش کاره و دروغ نمیگم الانم نوشته های قبلی را نخوندم دارم جواب میدم
یکروز می خواهید هرجور شده طلاق بدهید
من نگفتم هرجور شده میخوام طلاق بدم ، گفتمگفتم اگه تغییر نکنه و همیشه تاکید داشتم که اگر بخوا زندگی کنه دیگه یاد گذشته هم نمیکنم
یکروز می خواهید مهریه را ندهید
الانم میگم اگه بخوان در هر حالت زندگی را بجدایی برسونن مهریه نمیدم
یکروز می خواهید بدهید
اگه شکایت کنن مهریه قسطی میشه و قسطی میدم اما جونشون را در راین راه تموم میکنم
یکروز می خواهید اذیتشان کنید
بله اگه بخوان اذیت کنن منم اذیتشون میکنم اما اونا مال اذیت کردن نیستن و گمراه هستن
یکروز می خواهید کتاب برای همسرتان بخرید
کتاب هم خریدم "راز هایی در مورد مردان که هر زنی باید بداند" نوشته باربارا دی انجلیس ، یکی از اعضای محترم انجمن هم یک کتاب دیگرا را از همین نویسنده معرفی کردند که اون را هم بعدا میخونم الانم اخرا همین کتاب هستم چون همسرم به خودش زحمت خوندنش را نداد که اگه همین کتاب را خونده بود و به توصیه هاش عمل میکردیم زندگی ما عالی میبود
یکروز می گویید دنبالش نمی روم
الانم نرفتم و نمیرم مگر اینکه طبق گفته قبلی جلسه رسمی با حضور بزرگان تشکیل بشه
یکروز می گویید رفتم اما صحبت نکرد
تنهایی نرفتم با دایی بزرگ و برادر بزرگم بود که اگه اشاره نکردم قصور من در ثبت واقعیات بوده
یکروز می خواهید مهاجرت کنید
الانم میخوام مهاجرت کنم فقط چون مدت تاپیک هام خیلی طولانی شده و شاید اشناهام بخوننش نمیتونم مقصد جدید مهاجرت را بنویسم و معذوریت دارم اما رفتنم قطعیه
یکروز بهتون خوش میگذره بتنهایی زندگی کردن
واقعا هم خوش میگذره ، همچیم ردیفه که اگه مشکل داشتم الان اینقد ریلکس نمینوشتم واقعا راحتم ، فقط هم خوابی با زنم نیست که همسرم بود هم اوضاعی نداشتم و همش قهر بود و جدل میکرد و اقتدارم را میشکست
یکروز میگید دوستش دارید
یکروز نگفتم همیشه گفتم ، خیلی هم دوسش دارم ، زنمه ، جونما فدای چشماش میکنم
اخه اگه از دوست داشتنم عقب نشینی کنم که دیگه مرد نیستم ، درسته در ثبت اقتدارم در زندگی اشتباهاتی داشتم اما به این نکته هم توجه داشته باشید که همسرم هم بسیار نادانی کرده
اگه منم مثل اونا پای حرفای خاله زنکی بشینم که دیگه مرد نیستم بقول اقای حبشی مرد باید قوام داشته باشه
من وقتی گفتم همسرم را دوست دارم دیگه از حرفم برنمیگردم
اونم که پدر زنم منرا کتک زد و چیزی بهش نگفتم بخاطر رعیت حرمت بزرگ کوچکتری بود ، بخاطر حرمت خونه خودم بودم ، بخاطر پدر زن بودنم بود ، بخاطر این بود که در دل خوشحال بودم کسی غیر خودم اینقد از همسرم دفاع میکنه و اگه ناگهانی فوت کردم کسی هست ازش مواظبت کنه و خیلی دلایل دیگه
البته اگه خدایی نکرده پدر زنم پر رو شده باشه و بخواد بازم دست درازی کنه باشه بهش اطمینان میدم که به سنگ ضربه میزنه و حتما سرشکستش میکنم ، که به اون جاها نمیرسه ، پدر زنم ادم خوبیه و قبلا هم گفتم دوسش دارم ، حالا پدر بود دوبار بچش را زد عیبی نداره
من حقمه چون بعضی اموزش ها را قبل از ازدواج دنبالش نرفتم و این نیاز را احساس نکردم
یکروز هرجور شده حتی با حیله می خواید همسرتون برگردونید!!
عین جمله چون همین بالا بود
"اگه رفتنی شدم که دیگه این زندگی و این فرهنگهای غلط ایران را نمیخوام و میرم , برام خیلی سخته که بچه مسلمان معیارش پول باشه و همسرم هم همراه نمیاد و زنیکه همراه شوهرش نباشه به هیچ دردی نمیخوره
اگر مامدنی شدم همسرم را از هر طریقی شده مجبور به زندگی میکنم , محبت , زور , حیله , ترفند و وعده وعید و ..... "
********************************************
مثل خیلی از مردها چندسال خودم را به خواب نزدم و بعد متوجه مشکلات و تناقضات بشم
زود متوجه شدم تقریبا از روز اول عروسی و دارم تلاش میکنم حلشون کنم و انشااله حل میشه
برنامه هایی دارم که در یک پست جداگانه مینویسم و نظرات شما را قبل از اجرا جویا یشم
یکی از خانم های انجمن ازم خواسته وقت نماز شب دعاشون کنم ، این بنده حقیر همه شما را دعا میکنم
الماس دعا
علاقه مندی ها (Bookmarks)