به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 62
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام جناب متاسفم کماکان پیگیر پستهاتونم نظرم اینه تا چند روز مثلا ده روزبذار خونه پدرش باشه و دادگاه نرو فعلا برا عدم تمکین چون الان هردو طرف عصبانی هستین تصمیمهای عجولانه و از رو ی لجبازی خاهد بود و نودونه درصد به طلاق منجر خاهد شدامایه فرصت بهش بده به این صورت که
    مثلا تا چند روز حدود 4_5روز هیچ تماسی نگیر بعد اون بهش پیغام بده من اینمدت خاستم به میل خودت جدا بمونیم وفرصت خوبیه که خوب فکرامون رو بکنیم اگه هنوز میخای زندگی کنی باید باهم از نو شروع کنیم و ازونجا که میدونم زن زندگی هستی پس توانش رو در شما میبینم

    همین بیشتر ازینبراش ننویس بعد 4_5 روز دیگه بهش پیام بده خانومم میام دنبالت بریم خونه توتوانایی ساختن زندگی روداری پس میام
    ایشونیا جواب میده بیا یا میگه نمیخام بعد اون شما برو عدم تمکین بگیر
    برا طلاق دیر نمیشه
    اگه اومد بهت میگم چیکار کنی ایشالله
    ویرایش توسط ستاره زیبا : چهارشنبه 25 فروردین 95 در ساعت 01:53

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    صمیمانه از هلنا6 متشکرم
    فایل صوتی را گوش کردم و بارها گوش میکنم ، باز هم نتیجه گرفتم باید در زندگیم تغییر بدهم و برای زندگی مشترک با همسرم تلاش نکنم و آثار جنبه های منفی او را بیشتر درک کردم و اون از اول به بهانه های خوبی توی زندگیم وارد نشد و همواره هم عنوان میکرد که سه ماه بعد از عقد وقتی متوجه شده پولدار نیست دیگه منا نخواسته و تا حالا بزر زندگی کرده است
    برای تمکین هم هیچ اقدامی نمیکنم ، صبر میکنم تا خودشون برای جدایی اقدام کنند ، بعدها عذاب وجدان نگیرم که من شروع کننده جدایی بودم
    به جلساتی که بزرگترهای فامیل برای مذاکره ترتیب میدهند میروم اما تا خودشون نگفتند دنبال همسرم نمیروم ، در این مدت هم به خودسازی میپردازم تا برای ازدواج جدید مهیا بشوم
    نمونه های متعددی در اطرافم هست که به صورت نادرست به زندگی زناشویی ادامه دادند و الان بعد از بیست سال زندگی مشترک و دارا بودن تعدادی بچه ، هیچ هفته ای ارامش ندارند و از طرفی نه میتوانند جدا بشوند و نه ادامه بدهند ، باید زجر بکشند
    نمیزرام این قضیه برام تکرار بشه و برای دختریکه هیچوقت احساس محبت مستمر در حد دو روز بهم نداشته دیگه تلاش نمی کنم ، بفکر زندگی جدید هستم
    درسته وایسادم بی احترامی و کتک کاری کردند اما حالا که دیگه اون زندگی را نمیخوام ، هیچ امتیازی بهشون نمیدم
    من نماز شب میخونم و خودشون نمیخونن یبار صحبت شده بود تمیمم هم بلد نبودند!!! ، اونا منا مسخره میکنند که مقداد دیوانه است و با نیش خند میگن همش داره نماز میخونه
    دو روز قبل که برای مذاکره رفته بودیم برای برداشتن لباس کلید خونه را داده بودم اما دیشب قفل های خونه را عوض کردم
    پیششون نمیرم ، نفقه هم نداره و نمیدم ، مهریه هم نمیدم ، فقط لطف میکنم بعد از اینکه انها اقدام برای طلاق کردند پس از گرفتن طلاهام و دادن جهزیه انها طلاق را امضا میکنم
    الان خونه اینقد ارامش دارم ، راحت ، تمیز ، بدون فحش و درگیری و طعنه زدن ، با خانوادم صحبت میکنم ، نمازمو میخونم ، به اینده امیدوارم ، بعد از دیدن فیلم و انجام کارهام میخوابم ، تمیز کردن خونه حدود پنج دقیقه وقت نیاز داره ، هر غذایی میخوام یا درست میکنم یا میرم رستوران یا تماس میگیرم برام میارن ، سینما ، تفریح ، استخر ، گردش ، هواخوری ، دیدبازدید و هرکاری انجام میشه بدون اینکه خانواده زنم باشن و دخالت کنند
    نمیدونم اونا چه فکری میکنند که صبر کردند ، لطفا اعضای محترم سایت عملکرد اونا را پیش بینی کنند تا خودمون را به چالش بکشیم و بدون چقدر به اوضاع مسلط هستیم

    فقط هر چی میگذره بیشتر علاقمند میشم که برنگرده چون واقعا راحتم از طرفی محبت و عشقی هم نبود که حالا فقدانش احساس بشه
    زندگی ادامه دارد و انشااله خدا درهای رحمت را باز میکند ، خدا خودش نیت منرا میدانست و انشااله کمکم می کند
    یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان هست

  3. کاربر روبرو از پست مفید meghdad تشکرکرده است .

    سها** (چهارشنبه 25 فروردین 95)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 مهر 95 [ 17:44]
    تاریخ عضویت
    1395-1-20
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    603
    سطح
    12
    Points: 603, Level: 12
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    33

    تشکرشده 14 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا مقداد اینکه به فکر خودسازی هستی خیلی خوبه ولی بهتره که از الان به فکر زندگی جدید نباشی...هنوز هم امید هست...شاید از کارشون پشیمون شدن و روشون نمیشه بیان!!!
    به نظرم یک بار دیگه هم پا پیش بذار به همراه خانواده و نظرت رو بهشون بگو که دوست داری زندگیت رو حفظ کنی و نمیخوای کسی توو زندگیت دخالت کنه(البته نه با حالت تهاجمی و به نرمی ) یا اینکه یک ریش سفید رو واسطه کن که حرفاتو بزنه و نظر نهایی اونها رو بپرسه
    طلاق آخرین راهه و اگر هیچ راهی نموند اون وقت به طلاق فکر کن
    حدیث داریم(نقل کننده حدیث رو حضور ذهن ندارم ) که طلاق منفورترین حلال نزد خداست و طلاق عرش الهی رو به لرزه می اندازد.

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام
    انسان باید خودش همیشه به فکر حل مشکلش باشد
    توی سایت بارها مشکلاتم را مطرح کردم اما دقت کافی بر روی مشکلات صورت نگرفت
    بارها عنوان کردم همسرم بهم گفته سه ماه بعد از عقد دیدم دوست ندارم!!!!!!!!!!!!!!
    هیچکس بر روی این جمله بررسی نکرد
    امروز رفته بودم تاپیک های ازدواج مجدد را میخوندم چون تصمیم جدی به ازدواج مجدد داشتم
    متوجه مسئله ای عجیب شدم که برای مردها کمتر قابل درک است و بخاطر همین هم درک نکرده بودم
    تعداد از خانم های مطعلقه نوشته بودند که عاشق شوهرمون بودیم اما روز یا سه ماه یه هفته یا مدتی بعد از عقد متوجه شدیم دوسش ندارم!!!
    اینقد هم این احساس را پیگیری کردند تا بدبخت شدند و همشون حسرت شوهر قبلیشون را میخوردند و به زن جدیدش حسودی میکردند!!!
    کسی هم راهنماییشون نکرده بود که چرا بدون اتفاق خاص با دلایل محکم این طرز فکر پدید اومده بود و مثل جریان خودم همه به مسائل حاشیه ای توجه میکردند.
    درسته بین من و خانواده همسرم مشاجرات و دلخوریهایی پیش امده اما هرجور نگاه میکنم عامل اصلیش همسرم بوده و والدینش هم خیلی نصیحتش میکنند اما چون کم سواد هستند و فقر فرهنگی دارند به این تغییر ناگهانی احساسات توجه نکردند و بجای ریشه یابی به دخترشون میگفتند باید زندگی کنی و زشته ،ابرومون میره ، بعدم دیدن حریف دخترشون نمیشن بجون من افتادن که من دارم اذیت میکنم که خدا میدونه اگر سرصدایی کردم یا مشاجره صورت گرفت بخاطر تمام شدن طاقتم بود وعامل اصلیش همسرم بوده است
    امیدوارم منظورم را متوجه شده باشید
    از همه اعضای محترم خواهشمند است اینجانب را راهنمایی کنند که چرا بعضی خانم ها بعد از عقد بجای اینکه بیشتر عاشق بشوند ، نفرت یا سردی پیدا میکنند ، همسرم از شش سالگی منرا میخواست و پنجم دبستان همه میدونستن و دیوانه وار التماس میکرد حتی پیش مشاور هم برده بودنش و مشاور گفت بود این دختر هیچی حالیش نیست اگر نزارید زن مقداد بشه خودشو میکشه
    یکی از انگیزه های خودم برای ازدواج با او جلوگیری از خودکشی او بود و البته بعد از عقد هزار بار دوسش داشتم و دارم و همیشه ابراز کردم و الان فامیل هم متعجبن چرا اون عشق به نفرا تبدیل شده است
    میخوام بگم شاید دست خودش نیست و بهانه های بی مورد میگیره و خودش هم نمیدونه بهونه است ، خانم ها ببخشیدا خیلی وقتا کارهای ناعاقلانه میکنند و نمیتونن بین احساس و منطق تعادل برقرار کنند که اگر میتونستن این خانم اون چیزها را نمینوشتن ، جالبه اکثرشون هیچ نقطه منفی از شوهر قبلیشون عنوان نمیکردند و بعد از طلاق عاشقانه دوسش داشتند و میترسیدن از ازدواج مجدد و هیچکدوم عنوان نکرده بودند چرا بعد از عقد نظرشون تغییر کرده بود و اینقد از احساس نفرتشون پیروی کردند تا هم خودشون و هم اون پسر بیچاره را بدبخت کردند!!!
    شاید منم دارم اشتباه میکنم و بخاطر تاثیر حرفهای همسرم همش تاکید میکنم اون منرا گول زده اخه حرفهایی که همسرم بهم میگفت را در این سایت دیدم زنها مطعلقه بارها گفته بودند یعنی تغییر ناگهانی و ناخواسته احساسات!!!
    تمام تمرکز را میخوام به سه ماه اول عقد معطوف کنیم
    یبار دیگه خصوصیات خودم را میگم تا شما روشنتر نظر بدید ، به گفته فامیل بهترین عقد را گرفتم که تاحالا کسی نگرفته بود ، برش کلی طلا ، لباس های گرون قیمت ، تعارف های زیاد داشتم و بطور کلی عالی بود طوریکه خودش و خانوادش هم بارها ازم بخاطر عقد خوب تشکر کردند و در حد تصور اونها نبود بعد از عقد هم به شهرستان رفتم و از طریق اینترنت ارتباط داشتیم روز عقد رسمی هم یک وب کم براشون اوردم و برنامه اسکایپ را نصب کردم و با هم ارتباط صوتی و تصویری داشتیم ، طوری باهم صحبت میکردیم که میخواستیم همدیگرا بخوریم و میپرستیدیم اما اون تغییر کرد!!!!!!!!!!!
    این نکته را هم بگم خودش بارها و بارها گفته بود نمیدونم چرا نظرم تغییر کرد!!!!!!
    چرا چرا چرا


    چه دلایل یا دلایلی میتونه وجود داشته باشد که اون نظرش در موردم تغییر کرده باشه
    بازهم میخوام تلاش کنم شاید زندگی بهتر بشود و انشااله به روشی کدورت های پیش امده برطرف بشه
    برای روشن شدن این مسئله چکار کنم

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    دیگه نمیخواستم خونه راهشون بدم و دیشب قفل ها را عوض کردم
    البته الان میرم خونه و درستش میکنم
    راهنمایی کنید که چه دلایلی برای تغییر اخلاق و طرز فکر ناگهانی همسرم میتونه وجود داشته باشد
    هم تغییر اخلاق ناگهانی بوده و هم تا اینجام مستمر بوده ، شاید بعد از طلاق عوض بشه اما الان درست بشه مفیده
    بیشتر شما خانم هستید و با اطلاعات بالا هستید
    طفا هرکس میخونه نظر بدهد
    اصلنم لازم نیست همه تاپیک ها را خونده باشید چون چیزی توش پیدا نمیکنید
    فقط بفرمایید چه دلایلی میتونه وجود داشته باشد که بعضی خانم ها اینقد تغییر احساس میدهند و بعد پشیمون می شوند ، پشیمونی نشان از محکم نبود دلایلشون و داشتن اشتباه دارد

    لطفا راهنمایی بفرمایید

  7. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام اقا مقداد ...
    ببنید حفظ هر چیزی از بدست اوردنش خیلی سخت تره ... میشه تاپیک هایی که گفتید خوندید رو بگید با چه عناوینی جست و جو کردید تا بنده هم بخونم شاید بتونم نظر بهتری بهتون بدم ....

    اما ببنید علی الرغم این که شما خیلی پسر خوبی هستید و در این هم هیچ شکی نیست و چون قراره شما ضعف هاتونو اصلاح کنید بنده دیگه سراغ خوبی های بی شمار شما نمی رم و جسارتا چیزایی رو بهتون میگم که شاید بهتون کمک کنه و اگه همسرتون دوباره ان شاالله اومدند و... تا زندگی بهتری داشته باشید ....

    1- ببنید اول از همه جواب این سوال شما رو هیچ فردی بهتر از خانم خودتون نمی تونست بده ... گذشته از این ها روزی که شما دیدید دختری اون قدر شما رو دوست داره که حاظره برای شما خودکشی کنه و... اون موقع باید خیلی محتاطانه عمل می کردید و از سلامت ایشون و... مطمئن می شدید ... اما به هر حال ببنید خانم ها از مرد های قدرتمند خوششون میاد ...

    وقتی خانم شما پولو بهانه می اورن اون یکی از دلایلش هست ...چون پول هم براشون قدرت میاره ... وقتی ایشون گلایه کردند بعد هم بستری و... شما خسته می شید و می خوابید اگه یکم مطالعه در این رابطه داشته باشید متوجه می شید که خانم ها بعد این که رابطه تموم میشه و... مرد می خوابه (که اکثر اقایون این طوری هستن) چقدر بهشون حس بدی دست میده ... اکثرا توصیه شده بعد اتمام رابطه باید همسر نوازش بشه و... که می تونید راجبش مطالعه کنید ... یا مثلا مساله زود انزالی که اکثر زوجین رنج می برند از اون ... به نظرم بیش از این دلیل که میگن چون خانم ها دیر ارضا می شوند و... ولی دلیل اصلی تر و روانیش این هستش که وقتی زن می بینه همسرش این قدر زود و... اون حس قدرت رو نمی تونه در مردش ببینه و... لطفا راجب این مسایل حتما تحقیق و مطالعه کنید و برای درمانش اقدام کنید ...

    این یعنی چی
    الان خونه اینقد ارامش دارم ، راحت ، تمیز ، بدون فحش و درگیری و طعنه زدن ، با خانوادم صحبت میکنم ، نمازمو میخونم ، به اینده امیدوارم ، بعد از دیدن فیلم و انجام کارهام میخوابم ، تمیز کردن خونه حدود پنج دقیقه وقت نیاز داره ، هر غذایی میخوام یا درست میکنم یا میرم رستوران یا تماس میگیرم برام میارن ، سینما ، تفریح ، استخر ، گردش ، هواخوری ، دیدبازدید و هرکاری انجام میشه بدون اینکه خانواده زنم باشن و دخالت کنند

    یعنی واقعا الان خیلی خوشحال هستید که خانمتون نیستن ؟! اگه این قدر خوشحال هستید چرا تاپیک زدید دنبال حل مشکتون هستید !؟ اقا مقداد لطفا با خودتون رو راست باشید ... زن مایه ارامش خونه هستش ... و خدا هیچ خونه ای رو بدون زن نکنه ... حالا هر چی زوجین بهتر باشه رابطشون اون ارامش بیش تر میشه ....

    شما یک دختر 18 ساله که خودتون می گید کلی خانواده دوست و... رو بردید شهر غریب تنها گذاشتید از صبح تا شب هم سر کار ... وقتی ایشون گلایه کرد چه کردید؟! گفتید من نهایت دوست داشتن رو دارم و... دوست من اقا مقداد اینو من و شما می دونیم که مردیم ... ولی یک خانم نیاز به ابراز احساسات و محبت داره و... لطفا یکم بیش تر راجب تفاوت های زن و مرد مطالعه کنید ... کافی بود کمی به درد و دل هاش توجه کنید و... این قدر روابطتتون سرد نمی شد

    خانمتون وقتی به خانوادتون فحش می دادند چی می گفتید ؟! حتما بیش تر تحریکش می کردید با این حرف که به خانوادم حرف بد نزن و... کافی بود بهشون بگید اگه با گفتن این حرف ها دلت خنک میشه هر چی دوست داری بگو و... بعدش خونه رو ترک می کردید نهایتش ... بعدش که بر می گشتید انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و... روابطتتون رو گرم می کردید.. و وقتی رابطتتون خوب می شد مثلا دو روز بعد بهشون می گفتید عزیزم وقتی بعضی حرفا رو می زنی اصلا بهت نمیاد و... بعدش هم سریع بحث رو تموم می کردید
    ولی وقتی شما نقطه ضعف نشون می دید ایشون از روی بچگی و.. هی بیش تر ادامه می دادن

    یا مثلا همین کتابی صحبت کردنتون که در نوشتارتون هم پیداست ... واقعا چه ایرای داره عوضش کنید ؟! نه که بد باشه .... البته فعلا به این موضوع اصلا فکر نکنید ...

    دوست عزیز نباید برای همسرت قانون بذاری و محدودش کنی و... چون با این کارا بد تر ایشون سر کش می شن ... بهترین راه این هستش که ایشون رو اسیر می کردید !!!!! اسیر محبت خودتون .... کافی هستش به قلب ایشون راهشو پیدا کنید و به قلبش نفوذ پیدا کنید اون موقع ببنید بدون اجازه ی شما کاری می کنند یا نه ... ولی در جواب این که ایشون میگن خونه پادگان نباشه می گید پادگان الگوست !!!! باید بگید عزیزم ببخشید اگه من با رفتارهام باعث شدم برات این ذهنیت ایجاد بشه ... ما ازدواج کردیم مگه همو زندانی کنیم و....

    اقا مقداد خانم ها خیلی دوست دارن از طرف همسرشون کلمات محبت امیز بشنون ... البته با صداقت قلبی و... چجوری بگم یکم امروزی تر باشید و فکر کنید راجبش و تحقیق ... حتی مدل پوششتون ... البته نه به نوعی که تابلو باشه یکدفعه و باعث مسخره شدن شما جلوی بقیه باشه ... کم کم ... یکم این یخی که بینتون هست رو اب کنید ...

    وقتی ایشون از شما کاری رو می خوان که اشتباست اگه بتونید از راهش ایشون رو متوجه اشتباهشون بکنید ... و ایشون رو منع کنید ... بعدش حتی اگه به روی شما نیارن از درایت شما بوجود میان و... وقتی می بینن شما از خودتون فکری نکردید و صرفا به خاطر علاقه به ایشون کاری که درست نبوده رو انجام دادید ایشون بیش تر از شما زده می شند ...

    ببنید وقتی شما به قلب همسرتون راه پیدا کردید دیگه هیچ نیازی نیست ... به زور بگید که بغلم کن و... خود ایشون طبق فطرتی که دارن خیلی اشتیاق و میل پیدا می کنند که با شما عشق ورزی داشته باشن و... شما با این کارای معاشقانه اجباری واقعا وجه خودتون رو به عنوان یک مرد پیش ایشون خراب کردید ...

    یک نکته ی دیگه این هست شما همش فکر می کنید که در رابطه ی شما این شما هستید خیلی گذشت داشتید و بهتر هستید و اگه خدایی ناکرده جدا بشید و... ایشون ضرر می کنند و... البته بنده منکر خوبی های شما نمیشم ... ولی همون اول عرایضم هم گفتم من می خوام مشکلات رو بگم تا زندگیتون بهتر بشه ... اقا مقداد دوست عزیز ... لطفا این ذهنیت رو دور کنید چرا که در ناخود اگاه شما تاثیر بدی داره ... شما باید بدونید اگه تقصیرای شما بیش تر از ایشون نباشه کمتر هم نخواهد بود ... خیلی هم زود به ازدواج مجدد فکر نکنید ... مطمئن باشید با ازدواج مجدد همین مسایل رو باز خواهید داشت تا حلش نکنید اینو دوستانه میگم...لطفا بهش فکر کنید....

    یا همون مشکلات دیگه ای که گفتید و... و اشتباه بزرگتر به مادرتون گفتید... ببنید به نظرم همسر شما واقعا شما رو هنوز به عنوان همسر نپذیرفتن که حتی نخواستن باهاتون هم بستر بشن و.. ولی شما اصلا بهش توجه نکردید و برای راه حلش دنبال یک سری چیزای دیگه دارویی رفتید در صورتی که درمان شما در ذهن ایشون بود و هست ....

    حرفای بد که در موردت گفته شده بزار به حساب نادونی من ، حرفای بد که در مورد من گفته شده میزارم بحساب نادونی تو ، پس بیا عاقل باشیم
    اقا مقداد دوست عزیز چرا همسرتو نادون خطاب می کنی ... باید به ایشون می گفتی نمی خوام اشتباهات گذشته رو مرور کنیم ... اشتباهاتی که شاید مقصر اصلی من بودم ... شما باید همسرتون رو این قدر از نظر ذهنی متوجه کنید از نظر شما توانمند هستن و... که ایشون اگه بخوان هم بد باشن نتونن !!



    اقا مقداد حرف زیاده ... فقط خواهش می کنم راجب یکسری مسایل مطالعتون رو بیش تر کنید ... کاش واقعا یک فرد دلسوز و اگاه بود که شما و زندگیتون رو هدایت می کرد تا کم کم خودتون بهتر یاد بگیرید ...

    التماس دعا.

  8. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 26 فروردین 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 26 فروردین 95)

  9. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    سلامجناب مقداد شايد به قول شما بايد به اون بازه زماني كه بي علاقگي همسرتون شروع شد، يه نگاه جدي تر بندازيم. راستش من خودم تا حدودي اين تجربه رو داشتم! و شايد بيان تجربه براتون كمك كننده باشه.

    خب بايد اعتراف كنم بعد از مدتي دوستي بين من و همسرم، اين من بودم كه بيشتر راغب به ازدواج بودم. خيلي خصوصيات مثبت و خاص داشت كه شايد مدت ها به دنبالشون بودم. از دغدغه هاي تا عقد كه بگذريم، بعد از خونده شدن خطبه عقد و كمي نزديك تر شدن، يه سوال مثل وسواس تو وجودم وارد شد كه واقعا من كار درستي كردم؟! من تا قبل از ازدواج ويژگي هاي مثبت همسرم رو مي ديدم ولي حالا فرصت داشتم اخلاق هاي خاص ديگه رو ببينم و يا بعضي رفتارا و اتفاقات كه شايد خارج از محدوده اختيارات همسرم بود و مثلا مربوط به خونواده يا شغلش يا مسائل اين چنيني ميشد. شايد بشه به نوعي خودم رو توي اين زمينه خودخواه بدونم! بين من و همسرم يه مشكل از نظر خودم بزرگ وجود داشت كه تازه مي تونستم ببينمش و بنابراين هر اتفاق كوچيك ديگه منو بيشتر سوق مي داد كه ترديد كنم. مثلا همسرم ابراز محبت كلاميش ضعيف بود و من با اينكه توي دوستي اينو مي دونستم ولي الان ده برابر ميشكستم! نمي دونم شايد خود همسرم هم مقصر بود كه دقيقا تو رفتار اونم اينو مي خوندم كه هي از خودش مي پرسه آيا درست انتخاب كرده؟!
    به هر حال من خيلي سعي مي كردم اين مسئله رو به روي خودم نيارم و پيش خودم تاكيد مي كردم كه هنوز براي تصميم گيري وقت هست بذار زمان بگذره و اصلا چيزي نگو كه نشه جبرانش كرد. ( همسر شما نمي تونه اين مديريت رفتاري رو داشته باشه چون اقتضاي سنشه)
    بعد از مدتي روند اتفاقاتي كه توي زندگيمون پيش اومد باعث شد تصميم بگيرم به همسرم نزديك تر بشم و محبتم رو به همسرم بيشتر و بي دريغ كردم. بدون توجه به اينكه واقعا اون پاسخ مناسب رو مي گيرم يا نه. و اين شد كه من از اون احساسات منفي اول ازدواجم فاصله گرفتم و الان خيلي بيشتر از قبل به انتخابم ايمان دارم.


    ببينيد من توي اين جريان خيلي سعي كردم رفتارم رو مديريت كنم. ولي بعيد مي دونم بشه همچين انتظاري از همسرتون داشت. مطمئنم اگه يه دختر ٢١ يا ٢٢ ساله بودم اين توانايي رو نداشتم! به هر حال من نمي دونم دونستن روند اتفاقات احساسي توي يه خانوم چقدر مي تونه به شما كمك كنه چون اون چيزي كه من از تاپيك هاي شما خوندم، شما خودتون هم روي رفتارهاتون كنترل ندارين و با فكر و منطق قوي پيش نميرين، چه برسه كه بتونين تاثيري روي همسرتون داشته باشين.

    در مورد همسر شما يه مسئله اي كه براي من خيلي به چشم ميومد اين بود كه ايشون ميل به تفريح و خوشگذراني مطابق با سنشون دارن و بسيار آدم هيجاني هستن. در زمان هاي قبل از ازدواجتون، ابراز علاقه هاي خاص به يك پسر اون هم توي اون سنين بلوغ هيجانات روحي خاص خودش رو داره. موقعيت مناسب مالي هم هميشه به عنوان يه منبعي براي خوش گذراندن به حساب ميومده و همسر شما دنياي رويايي خودش رو داره. اما حالا خودش رو اسير يك زندگي زناشويي كاملا روتين مي بينه و نميخواد به اين وضعيت ادامه بده. شايد به دنبال همپايي براي رسيدن به روياهاش بوده. انتخاب اون همكارشون مي تونسته براش يه نقطه شروع هم باشه. نمي دونم شما چه هيجاناتي مي تونين براش رقم بزنين!
    ویرایش توسط setare_000 : پنجشنبه 26 فروردین 95 در ساعت 02:28

  10. 2 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (پنجشنبه 26 فروردین 95), شادی ظهوریان (پنجشنبه 26 فروردین 95)

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    سلام اقا مقداد ...
    ببنید حفظ هر چیزی از بدست اوردنش خیلی سخت تره ... میشه تاپیک هایی که گفتید خوندید رو بگید با چه عناوینی جست و جو کردید تا بنده هم بخونم شاید بتونم نظر بهتری بهتون بدم ....

    اما ببنید علی الرغم این که شما خیلی پسر خوبی هستید و در این هم هیچ شکی نیست و چون قراره شما ضعف هاتونو اصلاح کنید بنده دیگه سراغ خوبی های بی شمار شما نمی رم و جسارتا چیزایی رو بهتون میگم که شاید بهتون کمک کنه و اگه همسرتون دوباره ان شاالله اومدند و... تا زندگی بهتری داشته باشید ....

    1- ببنید اول از همه جواب این سوال شما رو هیچ فردی بهتر از خانم خودتون نمی تونست بده ... گذشته از این ها روزی که شما دیدید دختری اون قدر شما رو دوست داره که حاظره برای شما خودکشی کنه و... اون موقع باید خیلی محتاطانه عمل می کردید و از سلامت ایشون و... مطمئن می شدید ... اما به هر حال ببنید خانم ها از مرد های قدرتمند خوششون میاد ...

    وقتی خانم شما پولو بهانه می اورن اون یکی از دلایلش هست ...چون پول هم براشون قدرت میاره ... وقتی ایشون گلایه کردند بعد هم بستری و... شما خسته می شید و می خوابید اگه یکم مطالعه در این رابطه داشته باشید متوجه می شید که خانم ها بعد این که رابطه تموم میشه و... مرد می خوابه (که اکثر اقایون این طوری هستن) چقدر بهشون حس بدی دست میده ... اکثرا توصیه شده بعد اتمام رابطه باید همسر نوازش بشه و... که می تونید راجبش مطالعه کنید ... یا مثلا مساله زود انزالی که اکثر زوجین رنج می برند از اون ... به نظرم بیش از این دلیل که میگن چون خانم ها دیر ارضا می شوند و... ولی دلیل اصلی تر و روانیش این هستش که وقتی زن می بینه همسرش این قدر زود و... اون حس قدرت رو نمی تونه در مردش ببینه و... لطفا راجب این مسایل حتما تحقیق و مطالعه کنید و برای درمانش اقدام کنید ...

    این یعنی چی
    الان خونه اینقد ارامش دارم ، راحت ، تمیز ، بدون فحش و درگیری و طعنه زدن ، با خانوادم صحبت میکنم ، نمازمو میخونم ، به اینده امیدوارم ، بعد از دیدن فیلم و انجام کارهام میخوابم ، تمیز کردن خونه حدود پنج دقیقه وقت نیاز داره ، هر غذایی میخوام یا درست میکنم یا میرم رستوران یا تماس میگیرم برام میارن ، سینما ، تفریح ، استخر ، گردش ، هواخوری ، دیدبازدید و هرکاری انجام میشه بدون اینکه خانواده زنم باشن و دخالت کنند

    یعنی واقعا الان خیلی خوشحال هستید که خانمتون نیستن ؟! اگه این قدر خوشحال هستید چرا تاپیک زدید دنبال حل مشکتون هستید !؟ اقا مقداد لطفا با خودتون رو راست باشید ... زن مایه ارامش خونه هستش ... و خدا هیچ خونه ای رو بدون زن نکنه ... حالا هر چی زوجین بهتر باشه رابطشون اون ارامش بیش تر میشه ....

    شما یک دختر 18 ساله که خودتون می گید کلی خانواده دوست و... رو بردید شهر غریب تنها گذاشتید از صبح تا شب هم سر کار ... وقتی ایشون گلایه کرد چه کردید؟! گفتید من نهایت دوست داشتن رو دارم و... دوست من اقا مقداد اینو من و شما می دونیم که مردیم ... ولی یک خانم نیاز به ابراز احساسات و محبت داره و... لطفا یکم بیش تر راجب تفاوت های زن و مرد مطالعه کنید ... کافی بود کمی به درد و دل هاش توجه کنید و... این قدر روابطتتون سرد نمی شد

    خانمتون وقتی به خانوادتون فحش می دادند چی می گفتید ؟! حتما بیش تر تحریکش می کردید با این حرف که به خانوادم حرف بد نزن و... کافی بود بهشون بگید اگه با گفتن این حرف ها دلت خنک میشه هر چی دوست داری بگو و... بعدش خونه رو ترک می کردید نهایتش ... بعدش که بر می گشتید انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و... روابطتتون رو گرم می کردید.. و وقتی رابطتتون خوب می شد مثلا دو روز بعد بهشون می گفتید عزیزم وقتی بعضی حرفا رو می زنی اصلا بهت نمیاد و... بعدش هم سریع بحث رو تموم می کردید
    ولی وقتی شما نقطه ضعف نشون می دید ایشون از روی بچگی و.. هی بیش تر ادامه می دادن

    یا مثلا همین کتابی صحبت کردنتون که در نوشتارتون هم پیداست ... واقعا چه ایرای داره عوضش کنید ؟! نه که بد باشه .... البته فعلا به این موضوع اصلا فکر نکنید ...

    دوست عزیز نباید برای همسرت قانون بذاری و محدودش کنی و... چون با این کارا بد تر ایشون سر کش می شن ... بهترین راه این هستش که ایشون رو اسیر می کردید !!!!! اسیر محبت خودتون .... کافی هستش به قلب ایشون راهشو پیدا کنید و به قلبش نفوذ پیدا کنید اون موقع ببنید بدون اجازه ی شما کاری می کنند یا نه ... ولی در جواب این که ایشون میگن خونه پادگان نباشه می گید پادگان الگوست !!!! باید بگید عزیزم ببخشید اگه من با رفتارهام باعث شدم برات این ذهنیت ایجاد بشه ... ما ازدواج کردیم مگه همو زندانی کنیم و....

    اقا مقداد خانم ها خیلی دوست دارن از طرف همسرشون کلمات محبت امیز بشنون ... البته با صداقت قلبی و... چجوری بگم یکم امروزی تر باشید و فکر کنید راجبش و تحقیق ... حتی مدل پوششتون ... البته نه به نوعی که تابلو باشه یکدفعه و باعث مسخره شدن شما جلوی بقیه باشه ... کم کم ... یکم این یخی که بینتون هست رو اب کنید ...

    وقتی ایشون از شما کاری رو می خوان که اشتباست اگه بتونید از راهش ایشون رو متوجه اشتباهشون بکنید ... و ایشون رو منع کنید ... بعدش حتی اگه به روی شما نیارن از درایت شما بوجود میان و... وقتی می بینن شما از خودتون فکری نکردید و صرفا به خاطر علاقه به ایشون کاری که درست نبوده رو انجام دادید ایشون بیش تر از شما زده می شند ...

    ببنید وقتی شما به قلب همسرتون راه پیدا کردید دیگه هیچ نیازی نیست ... به زور بگید که بغلم کن و... خود ایشون طبق فطرتی که دارن خیلی اشتیاق و میل پیدا می کنند که با شما عشق ورزی داشته باشن و... شما با این کارای معاشقانه اجباری واقعا وجه خودتون رو به عنوان یک مرد پیش ایشون خراب کردید ...

    یک نکته ی دیگه این هست شما همش فکر می کنید که در رابطه ی شما این شما هستید خیلی گذشت داشتید و بهتر هستید و اگه خدایی ناکرده جدا بشید و... ایشون ضرر می کنند و... البته بنده منکر خوبی های شما نمیشم ... ولی همون اول عرایضم هم گفتم من می خوام مشکلات رو بگم تا زندگیتون بهتر بشه ... اقا مقداد دوست عزیز ... لطفا این ذهنیت رو دور کنید چرا که در ناخود اگاه شما تاثیر بدی داره ... شما باید بدونید اگه تقصیرای شما بیش تر از ایشون نباشه کمتر هم نخواهد بود ... خیلی هم زود به ازدواج مجدد فکر نکنید ... مطمئن باشید با ازدواج مجدد همین مسایل رو باز خواهید داشت تا حلش نکنید اینو دوستانه میگم...لطفا بهش فکر کنید....

    یا همون مشکلات دیگه ای که گفتید و... و اشتباه بزرگتر به مادرتون گفتید... ببنید به نظرم همسر شما واقعا شما رو هنوز به عنوان همسر نپذیرفتن که حتی نخواستن باهاتون هم بستر بشن و.. ولی شما اصلا بهش توجه نکردید و برای راه حلش دنبال یک سری چیزای دیگه دارویی رفتید در صورتی که درمان شما در ذهن ایشون بود و هست ....

    حرفای بد که در موردت گفته شده بزار به حساب نادونی من ، حرفای بد که در مورد من گفته شده میزارم بحساب نادونی تو ، پس بیا عاقل باشیم
    اقا مقداد دوست عزیز چرا همسرتو نادون خطاب می کنی ... باید به ایشون می گفتی نمی خوام اشتباهات گذشته رو مرور کنیم ... اشتباهاتی که شاید مقصر اصلی من بودم ... شما باید همسرتون رو این قدر از نظر ذهنی متوجه کنید از نظر شما توانمند هستن و... که ایشون اگه بخوان هم بد باشن نتونن !!



    اقا مقداد حرف زیاده ... فقط خواهش می کنم راجب یکسری مسایل مطالعتون رو بیش تر کنید ... کاش واقعا یک فرد دلسوز و اگاه بود که شما و زندگیتون رو هدایت می کرد تا کم کم خودتون بهتر یاد بگیرید ...

    التماس دعا.
    سلام
    از توجه شما سپاسگزارم
    شما نوشته ها را خوندید و اینجوری تصور کردید ، تمام کارهای درستی که شما اشاره کردید را خیلی بیشتر از چیزهایی که در سایت به اون اشاره شده انجام دادم
    بخاطر این به سایت اومدم که دیدم هرکاری انجام میدم جواب نمیگیریم
    تمام موارد را که شما و دیگران معرفی کردید را امتحان کردم ، شما عکس العمل همسرم را پیش بینی کردید و منطقا هم درست هست اما در عمل چیزهای دیگری جواب گرفتم
    نمیدونم

    مسئله این چیزها نیست و اگر روزی متوجه شدم اطلاع رسانی میکنم
    چیزهایی که شما و اعضای محترم سایت اشاره کردند همه محور باز و بازخورد است :
    ضعف های من از نظر همسرم :
    هم خوابی و کم توان شدن ، مشاجره بر سرخانواده ، ساعات کاری ، توجه به خانواده و کتابی حرف زدن ، توان مالی ، نماز شب خواندن ، عبادت ، راه رفتن ، طرز لباس پوشیدن ، طرز نگاه کردن ، ریش داشتن ، ماشین داشتن ، موتور داشتن ، غذا خوردن ، فیلم دیدن و کلا هرچیزی که شما فکرش را بکنید .....

    مسائل بالا و خیلی چیزهایی که اشاره شد اصلا قبل از عروسی خیلیهاش وجود نداشت!!!
    همیشه بازاری بودم و ساعت کارم افتخارش بود
    عبادت و دینداریم را همش افتخار میکرد
    طرز پوششم را بسیار دوست داشت ، نگاهم را میپرستید

    از همون سه ماه بعد از عقد و هرچی به عروسی نزدیک شدیم تنش بیشتر شد
    ریشه مسئله ما اون سه ماه است
    کارم تا روز عروسی تغییر نکرده بود ، هم بستری بسیار خوبی داشتیم
    خانواده با انس و محبت رفت و امد داشتند
    هر هفته حدود پونصد کیلیومتر برای دیدنش میرفتم و خودش هم باهر کسی مشید میومد
    دائم پول بهش میدادم و گوشیش شارژ بود

    ببخشیدا نمیخوام خصمانه نگاه کنم لطفا برام جبهه هم نگیرید ، اما شاید اون به شخص دیگه ای دل بسته چون بمن که دل نبسته
    از اون بزرگتراش فریب خوردن ، شاید شاید شاید

  12. کاربر روبرو از پست مفید meghdad تشکرکرده است .

    فدایی یار (جمعه 27 فروردین 95)

  13. #19
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    من پستها و تاپیکهای شما را تا حدودی می خونم
    خیلی همه چیز سریع و درهم برهم پیش می ره ... اگه واقعا زندگیتون این شکلی هست یه کم سرعت تغییرات را کم کنید !!

    یه مدت به هر دوتون استراحت بدید
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 27 فروردین 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 26 فروردین 95)

  15. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام اقا مقداد.من تمام تاپیک های شما رو هرروز دنبال میکنم.اما پاسخی ندادم چون کارشناس نیستم ترسیدم درست نباشه.
    از ابتدا شباهت های زیادی در زندگی مون دیرم که خیلی جالب بود.مثل اختلاف سن و استخاره و...
    همسر شما دیروز منه.بایک تفاوت اصلی.
    من پدرو مادر باتدبیری دارم.خیلی عاقل و با تدبیر و بااینکه تک دخترشون هستم و همه ی زندگیشون عاقلانه در مورد زندگیم عمل کردن.
    هرکس جای اونا بود شک ندارم الان طلاق گرفته بودم.
    در مقابل بی حرمتی های همسرم فقط سکوت کردن و با راهنمایی هاشون منو هدایت کردن.
    یعنی هیچ وقت احساسی رفتار نکردن و با تحلیل اشتباهاتم کمکم کردن.
    اما همسر شما این پدرومادر با تدبیر و نداره و سنش کمه.
    اقا مقداد همسر شما دیروز منه و با همه ی وجودم میفهمم وقتی یه دختر غرورشو میزاره زیر پاش و علاقه اش و میگه یعنی چی.
    توروخدا سعی کن برگرده به همون روزا.
    منم روزی صدبار خودمو لعنت میکردم برای انتخابم و پشیمون بودم.ابن حس طبیعیه.
    دخترا رویا پردازن و با ذهنبت های عاشقانه ازدواج میکنن و بعد ازدواج و در مواجهه با مشکلات یه کم میخوره تو ذوقشون.یه کم زمان میبره تا کنار بیان.
    عاجزانه و خواهرانه میخوام راهشو پیدا کن و کمکش کن خودشو و دنیاشو پیدا کنه.
    بهش حق بده.شاید ده سال دیگه حرفاتو بفهمه.
    سن کمش رو بفهم....طلاق اخربن راهه نه بهترین راه.
    به تاپیکم سر بزن.
    توشب ارزوها بهترین ها رو براتون ارزومندم....
    ازتون میخوام اخرین تاپیکم رو بخونین.

  16. 3 کاربر از پست مفید raha_ashegh تشکرکرده اند .

    new life (جمعه 27 فروردین 95), فدایی یار (جمعه 27 فروردین 95), سمیراه (یکشنبه 29 فروردین 95)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کیک تولدی که خورده نشد و شمعی که فوت نشد
    توسط maadar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 خرداد 94, 11:14
  2. تفاوت کارتون با فیلم های خشونت بار چیست؟
    توسط بابا. در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 خرداد 94, 01:17
  3. معیارهای خانم ها برای ازدواج در سنین متفاوت
    توسط abi.bikaran در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 اسفند 92, 21:48
  4. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 10 تیر 91, 18:08
  5. آیا معیار ازدواج من متفاوت و عجیبه
    توسط روراست در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 46
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 مهر 89, 04:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.