به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    130
    سطح
    2
    Points: 130, Level: 2
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    3
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچ کس جواب نمیده :(

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام روزتون بخیر و شادی

    شما قبل از ازدواج در مورد خانواده شوهرت به صورت کامل تحقیق کردی؟

    ایا همسرت قبلا ازدواج ناموفقی داشته ؟

    ایا همسرت قبلا با دختر خالش حتی به صورت صیغه زندگی کرده ؟

    چی میشه که دختر خالش با یک فرد مسن زندگی میکنه

    ایا دختر خالش احتمال ناباروری داشته ؟

    این سوالاتی هست که ممکنه در ذهن ایجاد بشه مبناشم فکره منفی نیست

    بلکه روشن شدن حقایق زندگی شماست

    دو حالت پیش میاد اینکه ممکنه اون پسر فرزند همسرتون باشه

    و برای این که دیده دختر خالش امکان بارداری نداره و در ازدواج خودش مشکل پیش نیاد

    به صورت موقت مسئولیتشو بهشون واگزار کرده باشه

    دوم تمام فرضیهها اشتباه باشه و شما به ارامشی که میخای میرسی

    البته این عشق عمیق فراتر از این حرفاست مثل عشق پدر پسر میمونه

    حال اگه داییش عموووش بود باز میشه گفت که عشق ریشه ای و خونی داره

    درسته فرزنده دختر خالشم ریشه ای است ولی منتها با یک پشت گشتن هست میشه گفت کمی کمرنگتر نشون میداد خودشو

    عزیز در هرحالتی که باشه شما زندگیت را دوست داری همسرت را دوست داری زندگیت را با عشق شروع کردی

    خدا روزی همه بندهاشو میده چه با شما بشه چه جایی دیگه

    اگه حالت اول باشه خیلی سخته پذیرفتنش صبوری کن همسرت را درک کن ممکنه شرایطش جو محیط و..... مجبور به چنین کاری شده

    معمولا اقایون نیت خیر میبینن لطفا شماهم از این زاویه نگاه کن

    برات ارزوی خوشبختی میکنم

    موفق باشین

  3. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    عزیزم اینکه کسی جواب شما رو نمیده دلیلش بیتوجهی به شمانیست بلکه واقعاجوابی براش نداریم.تنها توصیه ای که دارم باهمسرت وخانوادش خیلی مهربانتر ازقبل باش بدون انتظار پاسخی ازجانب اونا.فقط محبته که میتونه تورو به همسرت نزدیکتر کنه وباعث میشه که ایشون وخونوادشون شما رو به چشم یک غریبه یا دشمن نبینن.معایبشو بپذیر بدون اینکه غرغرکنی اینجور زندگی برای اول کسی که راحتتر میشه خودت هست.

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    130
    سطح
    2
    Points: 130, Level: 2
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    3
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    مشکل ناباروی نداشته ، چون قبلا بچه دار شده و شوهرم با بچه بزرگتره میشه گفت به زور سلام دارن ، فاصله سنی بچه هاش هم زیاده میگن این آخری ناخواسته بوده
    شوهرم قبلا نامزده داشته و جداشدن
    به حدی افکارم پریشونه که فکر میکنم تنها راهم خودکشیه
    با هزار تا آرزو زنش شدم اما حس میکنم هدفش از ازدواج با من این بوده که منو ساده گیر آورده بتونه بچه رو بیاره تو خونه و از این طریق دختر خالش هم مرتب پیشش باشه

  5. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 شهریور 98 [ 03:46]
    تاریخ عضویت
    1395-1-30
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    2,651
    سطح
    31
    Points: 2,651, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط namname-baran نمایش پست ها
    سلام عزیزم،ببخشید معذرت قصد توهین یا جسارت یا ناراحت کردن شما رو ندارم،ولی قبلا شوهر شما با مادر این بچه رابطه ای نداشته؟؟؟ اینجوری که شما میگید آدم شک میکنه بچه خودش باشه، چرا یه بچه باید اینقدر مهم باشه
    چرا دارید این حرف رو میزنید. بیخود اوضاع رو پیچیده نکنید . برای این ادعا باید دلیلی محکم داشت این حس مثل این میمونه ادم از رو یه سردرد ساده فکرش به داشتن سرطان مغز بره.
    من نظر دوستمون رو تائید میکنم .آقایان معمولا شنونده هستند و دوست ندارن صحبت کنن و وقتی میخوان چیزی رو تعریف کنن به چیز های کلی اکتفا میکنن ( البته شاید همسر شما داره زیاده روی میکنه ). البته شما ننوشتی بچه دارید یا نه . اگه نداشته باشید ممکنه این علاقه زیاد به یه بچه دیگه برای نداشتن بچه باشه و بعد از داشتن بچه همه چیز درست میشه . علاقه انسان به بچه خودش انقدر زیاده که حاضر هست همه چیز را فدای اون کنه و دیگه وقت برای بچه دیگران نمیمونه!!!!!

  6. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    130
    سطح
    2
    Points: 130, Level: 2
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    3
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با توجه به اختلافاتی که داریم من به هیچ عنوان به بچه فکر نمیکنم
    اونم بیشتر از من مراقبه که بچه دار نشیم ، منم با خودم میگم اگه عشقش به اون بچه علاقه ای هست که به بچه های کوچیک داره پس چرا نمیخواد خودش بچه دار بشه
    جناب mk000 اتفاقا همین حرفتونه که من مدتهاست بهش فکر میکنم و باعث میشه بیشتر به شکم دامن بزنه : """"علاقه انسان به بچه خودش انقدر زیاده که حاضر هست همه چیز را فدای اون کنه و دیگه وقت برای بچه دیگران نمیمونه!!!!! """"

    الان شوهر من بخاطر یه بچه داره ، زنشو نابود میکنه

  7. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 فروردین 95 [ 02:07]
    تاریخ عضویت
    1394-10-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    233
    سطح
    4
    Points: 233, Level: 4
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    یک کم بدبینانه به قضیه نگاه می کنید. سعی کنید نگاهتون رو عوض کنید. چیزهایی که گفتین واقعا بدبینانه است. شما الان حساس شدید روی این قضیه و همین باعث می شه نا خوداگاه مسائل ریز ر بزرگ کنید و استنتاج نادرستی از رفتار هاشون داشته باشید

    دختر خاله همسرتون چند سالش هست؟ و اگه میشه کمی راجع زندگی دختر خالتون و اینکه چند ساله ازدواج کردن بگید. ایشون فقط یه بار ازدواج کردن؟

  8. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام شما مثل اینکه کلا به حرف کسی گوش نمیدی و فقط اومدی دردل کنی نه راه حل بگیری
    حالا هرچقدرهم دردل کنی چیزی درست نمیشه
    دردل بکن اما به حرفهای بچه ها هم عمل کن!!!
    بنظر من حرفهای پاپیون عزیز رو انجام بده ببین یه همچین چیزی رو پشت سر گذاشته حالا چه بچه خواهر چه بچه همسایه!
    انجام بده و ارامش خودت رو حفظ کن و باهاش همراه شو ببین بازهم ولع داره یا نه
    و وقتی هم که دختر خاله همسرت باهاتونه بجای حسادت و ترک محل
    بیشتر به همسرت محبت کن بیشتر کنارش باش تاییدش کن ازش تعریف کن جلوی جمع نزار شوهرت احساس کمبود کنه
    فراموش نکن اگر این دو بهم علاقه ای داشته باشند با حسادت شما و کناره گیری از شوهرتون
    راغب تر میشن
    پس بجای فقط دردل یکم چشمهاتو باز کن

    لطفا این افکار مسخره و بیهوده رو از سرت بیرون کن که شوهرت پدر اون بچست و گناه بزرگه تهمت رو مرتکب نشو ! اصلا چظور به خودت اجازه میدی همچین تهمت بزرگی رو بزنی به شوهرت!!!لطفا به افکار منفیت ایست بده و زندگیتو بکن نزار شوهرت ازت زده بشه شوهرت ارامش میخواد ازت حتی اگر کار اشتباهی کرده باید با خوبیت و ارامشت و با عمل بهش بفهمونی نه با لجبازی ترک محل دعوا چقلی و رفتارهای بچگانه...
    موفق باشی
    ویرایش توسط سمیراه : سه شنبه 31 فروردین 95 در ساعت 09:16

  9. کاربر روبرو از پست مفید سمیراه تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 01 اردیبهشت 95)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.