به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام مجدد و تشکر از دوستانی که لطف کردن وقت گذاشتن تاپیکم رو خوندن و نظر دادن.
    مرسی سارا جان.ممنون که درکم کردی .


    در جواب سوالت که پرسیدی آیا من دقیقا همین جوابهارو دادم یا نه؟بله دقیقا.حتی بعد از بلاک کردن این آقا رفتم چند بار جوابهای خودم رو تو تلگرام خوندم ببینم مبادا حرفی زده باشم که غرورم پیش این آقا آسیب دیده باشه.
    باید اعتراف کنم که به قول شما من بعد از کات کردن رابطه(به خاطر مساله حجاب و آرایش) چند بار پیش خودم فکر میکردم نکنه من زیادی سرسختی نشون دادم و کاش در مورد حجاب و آرایش کوتاه می اومدم و یجورایی ته دلم میخواستم دوباره بیاد سمتم ولی با این کار بچگانه اش واقعا از چشمم افتاد و فقط ازش متنفر شدم.
    به قول شما من رابطه رو کات کردم و حس حقارت جلوی این آقا ندارم ولی درون خودم و پیش خودم دارم این حس تحقیر شدن رو حس میکنم.





    ممنون آقای.mgbs1990ممنونم که دیدگاهتون رو بعنوان یه آقا گفتین.بله مشاوری هم که باهاشون صحبت کردم دقیقا حرف شمارو زدن و گفتن این آقا نیاز به بازیابی غرورش داشته و به این خاطر این حرفارو زده.

    بعضی از دوستانی که من رو میشناسن میدونن مثلا یکی از معیارای من برای ازدواج این بود که آقا از خودم حداقل چهار پنج سالی بزرگتر باشن و تجربه ام نشون داده بود زیاد با آقایون همسن یا یکی دو سال بزرگتر دیدگاه مشترک ندارم ولی این آقا با اینکه دو سال از من بزرگتر بودن ولی تو اون سه ماه انقد پخته و سنجیده رفتار میکردن که من پیش خودم میگفتم انگار یه ده سالی از من بزرگتره ولی با رفتار اخیرش واقعا به ناپختگیش پی بردم و حتی دیشب بهش گفتم که من تو اون دوره شمارو آدم منطقی و پخته ای شناخته بودم ولی با این رفتارتون باعث شدین ذهنیتم عوض بشه که ایشون گفتن آره من خودم هم فکر میکردم به پختگی رسیدم ولی کار بچگانه و نسنجیده ای انجام دادم.
    بازم ممنونم نظرتون قطعا به بهتر شدن حالم کمک خواهد کرد.


    ممنون نفس عزیز.من خیلی دختر احساساتی ای هستم.وارد هر رابطه آشنایی که میشم وقتی ببینم با طرف مقابلم تو خیلی از ابعاد تناسب داریم مسلما یه حس های مثبتی به اون آقا پیدا میکنم و فکر میکنم طبیعی باشه ولی با وجود احساساتی بودنم تو همه روابط کاملا احساساتم رو کنترل کردم و اغلب آقایونی که باهاشون آشنا شدم از این اعتماد به نفس و رفتارم خوششون اومده. تو این رابطه هم کاملا احساساتم رو کنترل کردم ولی بعد از رفتار اخیر این آقا حس های منفی زیادی رو تجربه کردم.




    ممنونم از نظر خوبت افسونگر عزیز.ممنون که احساسم رو درک کردی.

    بله منم طبق آشنایی هایی که داشتم متوجه شدم که جواب رد شنیدن برای آقایون چقد سخته و همیشه سعی کردم طوری جواب رد بدم که کمترین آسیب به غرور اون آقا وارد بشه.
    این جملتون خیلی قشنگ بود که تو هر رابطه آشنایی جایی برای این جور اتفاقا بذارم.من تو همه روابطم سعیم برای این بوده که از اون شخص برای خودم بت نسازم و رویابافی در موردش نکنم و سعی کردم منطقی باشم.تو این رابطه هم دقیقا همین جوری رفتارم کردم و بعد از کات کردن رابطه،قضیه رو تا حد زیادی فراموش کرده بودم ولی رفتار این آقا به قول شما واقعا منو به هم ریخت(هر چند نذاشتم این آقا این به هم ریختگیم رو متوجه بشن و از این بابت خوشحالم).




    ممنون ترانه جان.خودم هم مدام به خودم میگم خواسته فقط یه انتقامی از من بگیره و حالم رو بد کنه ولی بعدش دوباره میگم آی تک به خودت دلداری الکی نده اون تو رو بازیچه قرار داده بوده.اتفاقا وقتی در مورد عشق واقعی یا کذاییش گفت من در جوابش گفتم وقتی رابطه ما تموم شده اصلا گذشته شما برای من اهمیتی نداره همین طور آیندتون و میتونید با هر کی دلتون خواست آشنا بشید و اصلا نمی فهمم چرا بعد از کات شدن رابطمون اومدین از من حلالیت میخواید و باقی حرفا که تو پست اولم اشاره کردم.





    ممنون از همدردی شما wishbone عزیز.

    درسته من همیشه سعی کردم منطقی تو روابط آشنایی رفتار کنم و ابراز احساسات و رفتارایی از این دست نداشته باشم ولی خب من یه دخترم با همه احساسات و عواطف لطیف دخترونه که البته در مورد من دوزش شاید بیشترم باشه ولی هیچ وقت نذاشتم تو روابط آشناییم این احساسات تاثیر منفی بذارن.حتی بعد از کات کردن با این آقا علی رغم حس غمگینی ای که بابت جواب رد خودم داشتم(چون با خودم میگفتم تناسب زیادی با ایشون داشتم و کاش کوتاه می اومدم و....) ولی تونستم قضیه رو تا حد زیادی فراموش کنم.



    بله حق با شماست منم وقتی آیتم های مثبت خودم و این آقارو کنار هم میذارم و مقایسه میکنم می بینم مثلا تو زمینه شغلی و موقعیت اجتماعی و درآمد از ایشون بالاترم حتی خودشون خیلی تعجب کرده بودن از اینکه من با این سن اون پست مهم رو دارم و ازم در موردش توضیح خواستن منم گفتم که رشته من از رشته های جدیده و تو این سازمان بهش نیاز داشتن و تو دانشگاه تیپ یک درس خوندم و کلی مقاله دارم و این بحثا و کلی به به و چه چه کردن بابت این موضوع.من هم ناراحت نیستم که مثلا موردی مثل ایشون رو از دست دادم، ناراحتیم به خاطر اینه که اگه واقعا اون داستانی که گفته واقعی باشه من بازیچه بودم و این بازیچه بودنه اذیتم میکنه.



    در مورد اینکه ممکنه من کیس های دیگه داشته باشم بله حق با شماست ولی مشکل اینه که من تو شهر کوچیکی زندگی میکنم و با اینکه خواستگار و آشنایی زیاد داشتم ولی تعداد معدودی بودن که با هم تناسبات اولیه رو داشته باشیم به همین خاطر نگران بالا رفتن سنم تو یه شهر کوچیک هستم و بدتر اینکه ببینی همه دوستا و دخترای همسن و سال اطرافت ازدواج کردن و همه با دیدن من یکی از سوالاشون اینه که چرا دختری با این شرایط و امتیازای تو مجرد مونده و بعد شروع میکنن به دلسوزی و ترحم و....
    بله موافقم که نباید بذارم این قضیه باعث خشن و زمخت شدنم بشه.ممنون بابت این تذکر به جا.البته من روحیه لطیفی دارم و خوش اخلاقم و کمتر موضوعی میتونه منو عصبی کنه ولی این قضیه واقعا آرامشم رو گرفت و اعصابم رو به هم ریخت.
    بازم ممنونم بابت نظر خوبتون.




    ممنون مستر دنی.شاید باورتون نشه وقتی میخواستم تاپیکمو بنویسم همش میگفتم الآن دوستانی که منو میشناسن تعجب میکنن که این حرفا انقد منو داغون کرده و آدم ضعیفی شدم.ولی دل رو به دریا زدم و نوشتم چون انقد حالم اون لحظه بد بود که فقط میخواستم راهنمایی بگیرم تا بلکه یکم آروم شم.بله همون طور که تو جواب دوستای دیگه هم عرض کردم بله مسلما من احساسم در گیر شده بود(مخصوصا اینکه ببینی با طرف مقابلت تناسابت زیادی داری) چون بهر حال ما آدمیم، ماشین که نیستیم، احساس داریم عاطفه داریم ولی سعی کردم تو این رابطه و روابط قبلی این احساسات رو کنترل کنم.بازم ممنون که به تاپیکم سر زدین و نظر دادین.



    ممنون آقایamf66.حرفاتون از دید یه آقا واسم قابل تامل بود و باعث شد از حس عصبانیتم کم بشه.بله باید سعی کنم بشم همون آی تک قبلی.البته تو جملات قبلیم هم گفتم من طوری جواب ایشون رو دادم که ایشون حتی ذره ای هم متوجه نشدن که حرفاشون منو به هم ریخت.گریه و این احساسات منفی رو فقط با مادرم و دوستان همدردی در میون گذاشتم.بازم ممنون بابت نظرتون.


    ممنون شیدای عزیز.خیلی دوس داشتم شما هم به تاپیکم سر بزنید.همیشه نظرات صریح و منطقی شمارو میخونم.ممنون که از یه زاویه دیگه به قضیه نگاه کردین.به قول شما سعی میکنم این چک کردن آنلاین بودنش از سرم بیفته.

    بله به گفته شما شاید نتونسته اون حس به دل نشستن رو در مورد من پیدا بکنه ولی یاد حرفای احساسیش که میفتم میگم اگه به دلش ننشستم چرا از اول شروع به این کار کرد و این باعث میشه حس تنفر شدیدی نسبت بهش پیدا کنم.
    تاپیک نسیم رو هم قبلا خوندم و الان باز خوندم و دقیقا متوجه شباهت هامون شدم و واسم جالب بود.
    سعی میکنم با خودم کنار بیام.ممنون از نظر خوبتون.
    ویرایش توسط آی تک : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 00:51

  2. 3 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    mgbs1990 (دوشنبه 16 فروردین 95), Wishbone (دوشنبه 16 فروردین 95), شیدا. (دوشنبه 16 فروردین 95)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 خرداد 96 [ 23:33]
    تاریخ عضویت
    1393-12-09
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,684
    سطح
    23
    Points: 1,684, Level: 23
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    6

    تشکرشده 91 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسف هستم برای این اتفاق، خب نمیشه به همه اعتماد کرد، اما خیلی برام جالب بود شخصیت شما که در طول رابطه ثابت ماند خصوصا در زمینه حجاب، و یا شغل که کوتاه نیامدید، بسبار دیدم افرادی که به خاطر ازدواج. حاضر شدند خود را عوض کنند و تن به حجاب اجباری متحجرانه اون اقا بدن، یکی از این موارد رو توی اداره خودمون دیده بودم ، واقعا این افراد متحجر که مدرک تحصیلی ، شاغل بودن را عیب و حجاب اجباری را بر زن تحمیل میکنند، لیاقت ندارند و خودشان هر کار خواستند میکنند وقتی به زن می‌رسند مذهبی میشوند، یکی نیست بهش بگه تو که همچین زن سنتی میخوای چرا از این روش اقدام میکنی، ضمنا، در برخی موارد دیده شده یکی از روش های کات کردن، گیر دادن به پوشش هست و مثلا شاغل نبودن و اینها، جوری که خود خانم متوجه بشه زندگی براش سخت میشه و خودش بگه دیگه نمیخوام باهات باشم، این هم یک روش کثیف از طرف برخی افراد هست برای سواستفاده از خانم ها، به هر صورت به نظر من خوب جوابش رو دادی و از موضع ضعف عمل نکردی
    ویرایش توسط mehdi_7 : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 01:38

  4. 3 کاربر از پست مفید mehdi_7 تشکرکرده اند .

    setare_000 (دوشنبه 16 فروردین 95), آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95), آنیتا123 (دوشنبه 16 فروردین 95)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 فروردین 96 [ 20:47]
    تاریخ عضویت
    1394-6-07
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    957
    سطح
    16
    Points: 957, Level: 16
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 28 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ای تک عزیز
    به منظر من هم این کار فقط برای حفظ غرورش بوده ،ببخشید واقعا ولی حس میکنم یه کم زیادی پیش خودتون گنده اش کردین ،به نظر میاد خیلی خیلی بابت رد شدن از طرف شما ناراحت بوده ،گفتین از لحاظ موقعیت اجتماعی ازشون بالاترین شاید ایشونم پیش خودشون فکر کردن لازم هست برای زندگی مشترک شما یه حرف شنویهای از ایشون داشته باشین
    البته من خودم موردی رو داشته ام که از من حجاب کاملتری خواسته ان ولی به نحویی متوجه شدم که بیشتر تحت تاثیر پدرش اینو از من میخواد و لابه لای حرفاش متوجه شدم اصلا از چادر چندان خوشش نمیاد ولی برای اینکه من قبول کنم گفتن خواسته خودش هست
    ای تک جان حس میکنم یه که توی بعضی مسال کوتاه بیا منم خودم مجردم و راستش خیلی بدم میاد برای اینکه خواستگارم خواسته چادر بپوشم ولی خیلی از اطرافیانم رو دیدم که با خواسته اون تقریبا موافقت کردن و تاحدودیم طرف رو قانع کردن که بعضی جاها نیاز به پوشیدنش نیست در واقع توی بعضی مراسم ها میپوشن و خیلی جاها تیپ قبلی خودشون رو دارن این تجربه رو خودم دارم که از من اینو خواسته برای رضایت خانوادش در حالی که اوایل اصلا اینو نمیگفت که خواسته خانوادش هست
    همونطور که نگران سن ازدواج هم هستین
    اینجوری بی شوهر میمونیما

  6. کاربر روبرو از پست مفید آوا... تشکرکرده است .

    آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    شما نه تنها بازیچه ایشون نشدین بلکه با مقاومتی که نشون دادین بهشون نشون دادین که چقدر برا شخصیت و خواسته های خودتون ارزش قایل هستید و حاضر نیستید فقط برای اینکه با ایشون ازدواج کنید پا بذارید رو همه چیز

    و همین اعتماد به نفس و منطقی بودن شما باعث شده احساس ضعف بکنه و با توجه به اونهمه ابراز احساساتی که کرده و در نهایت جواب رد شما باعث شده احساس کنه خیلی غرورش جریحه دار شده و اون داستان رو درست کرده که یه ذره دل خودشو خنک کنه و به شما بگه که هیچ وقت نتونسته دوستون داشته باشه

    دم شما حسابی گرم که با جواب سنجیدتون بازم سوزوندینش که دیگه فکر اذیت کردن دختر مردمو نکنه


    داستان شما منو یاد یه خاستگار جالبی که داشتم انداخت بذارید داستانشو بگم هم بخندین هم بدونید فقط شما نیستید که ادمهای اینجوری سراغتون میان و خوشحال باشید که ندونسته دستشو خوندین و روشو کم کردین و هم تجربه ای بشه برا دخترهای دیگه

    اقای خواستگار یه خواستگاری بودن که به شدت ایرادگیر بودو پررو وبا اعتماد به نفس بالا و به شدت پولکی که از طریق یه اشنایی معرفی شده بود
    فوق لیسانس بودو معاون یکی از بانکهای خصوصی
    از بس بعضی دخترا این پسرهارو دچار اعتماد به نفس کاذب میکنن که این از اول اومد تریپ خفنی برداشت و من خیلی خواهان دارم و همه ی دخترهای فامیل خودشونو برا من میکشن و همکارام تا حالا چندنفرشون ازم خواستگاری کردن و فلان و بهمان حالا جالبه که متولد 58 بودو من 67و تا اون زمان ازدواجم نکرده بود با اونهمه خواهان

    ایشون تا منو دید فورا پرسید پوتینت خیلی خشکله اینجا خریدی یا تهران؟؟؟ منم گفتم تهران برگشت گفت همه خریداتو تهران میکنی؟؟گفتم هروقت برم تهران خرید میکنم
    بعد گفت ولی من اونقدرا پولدار نیستم هاااا

    بعد برگشت گفت شما کار بکنی پولتو نگه میداری برا خودت ؟؟؟ یعنی فکر کنید از اشناییمون بیست دقیقه نگذشته بود این حرفارو زد

    بعد از ماشین که پیاده شدم یه جای شلوغی بود بهم گفت میشه روسریتونو بکشید جلو؟؟؟ منم گفتم چرا؟؟؟ گفت چون دوس ندارم کسی موهاتونو ببینه منم هیچی نگفتم

    رفتیم یه جای خلوتی نشستیم و منم عمدا شالمو باز کردم و دیدم نزدیکه با چشاش منو بخوره بهش گفتم دیگه اشکال نداره موهام بیرون باشه برگشت گفت نه دیگه الان کسی نمیبینه گفتم پس شما چی؟؟؟ چقدر زود خودتو پسرخاله دیدی مگر منو شما چه نسبتی باهم داریم که دیدن موی من برای شما اشکال نداره اما برای بقیه داره

    بهش گفتم متنفرم از مردایی که همه چیز برا خودشون حلاله اما برا مردم و زنشون حرام و اونجا اولین تو دهنی رو به این ادم پررو زدم
    ازین حرفم یکه خورد و تمام اون اعتماد به نفس کاذب به یکباره فرو ریخت و فورا لحن و بیانش عوض شد

    شما فلانی بهمانی من تا حالا دختر مثل شما ندیدم من مطمینم الان ازینجا برید دیگه من شمارو نمیبینم خدا فقط خواست به من بفهمونه هستن کسایی که به تو جواب رد بدن خلاصه حسابی زد تو جاده خاکی
    منم برگشتم بهش فقط یه چیز گفتم و اونم این بود که خدا اون دخترا رو خیلی دوس داشته که شما باهاشون ازدواج نکردین البته با خنده و شوخی گفتم اما ظاهرا اون خیلی بهش زور داشت حرف من

    برگشت گفت فردا برای جواب زنگ میزنم خدمتتون منم برگشتم گفتم جواب من مشخصه و نیازی به فکر کردن نداره من صدسال با ادمی که طرز فکرش نسبت به زندگی مشترک مثل شما باشه ازدواج نمیکنم

    این حرفای من برای این کوه اعتماد به نفس اینقدر سخت اومده بود که رفته بود گفته بود به اون واسطه که این دختره خیلی بد حجاب بوده من نخواستمش بعد که واسطه حرفای منو شنید شاخ دراورد و گفت فلانی گفته من نخواستمش


    این حرفش خیلی به من زور داشت و اگه اون لحظه جلو دستم بود خفش میکردم
    شانس من زدو یه هفته بعدش زنگ زد منم فورا گوشیو برداشتم و صداشو ضبط کردم بعدا دادم اون واسطه گوش داد و همه چیز براش روشن شد البته کار من خیلی بچه گانه بود اما اون پررو اینقدر رفته بود رو اعصابم و احساس میکردم منو با اون حرفش زیر سوال برده واسه اروم شدن خودم اینکارو کردم


    اون اقا تو تماسش برگشت گفت شما با من کاری کردین که من ازون روز خواب ندارم و حالا فهمیدم اونموقع که جواب رد به خیلی دخترا میدادم چه حالی پیدا میکردن من متاسفم بابت رفتارم اگه امکانش هست یه فرصت دیگه به من بدین باور کنید شما نسبت به من دچار سوتفاهم شدین باور کنید مونده بود التماس کنه

    منم کامل میدونستم که با کاری که من باهاش کردم این تماس دوبارش فقط و فقط یک دلیل داره و اونم بازیابی غرورشه نه اینکه منو بخواد یا ازم خوشش اومده باشه خندیدم و گفتم حتی فکرشم نکن یه بار دیگه من با شما همکلام بشم من هیچ وقت با فوق لیسانس و کارمند ازدواج نمیکنم اگرچه به هیچ وجه همچین تفکری نداشتم و گرنه از اول نمیرفتم ببینمش اما ازبس پررو و اعتماد به سقف داشت فقط دلم میخواست همچین بزنم تو برجکش بفهمه اگه دو تا دختر بینوا نگاه مثبتی بهش داشتن دلیل این نیست خیلی شاخه

    اگرچه این حرفارو به هرکس زدم هم از کارام خندش میگرفت هم نصیحتم میکردن برا خودت دشمن نتراش اما الانم که یادم میفته خوشم میاد که حالشو گرفتم

    درسته این اقا با خاستگار شما هیچ تشابهی نداشت اما فقط خواستم بدونید که اکثر پسرها وقتی جواب رد میشنون خیلی بهشون زور داره مخصوصا اگه احساس کنن طرف لایق هم بوده و معمولا واکنش نشون میدن هرکس به شکلی

    خاستگار شماهم زورش گرفته اونکارو کرده که بگه منم شمارو نمیخواستم پس بازم میگم دستت درد نکنه که با جواب سنجیدتون بازم داغونش کردین
    ای کاش همه ی دخترها مثل شما قدر خودشونو میدونستن
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 11:07

  8. 4 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    mehdi_7 (دوشنبه 16 فروردین 95), n@f@s (دوشنبه 16 فروردین 95), آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95), بارن (دوشنبه 16 فروردین 95)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    سلام آي تك جان
    به نظر من توي همون مدت زمان رابطه نكات خاصي وجود داشتن كه به اندازه كافي مهم بودن تا حتي بحث به نوع پوشش شما نرسه! ولي اون ها رو ناديده گرفتي و البته يه پرده اي بوده كه وقتي كنار رفته نتيجه ش شده اين تماس ...
    اوليش اينكه؛
    من وقتي داشتم اون قسمتي رو مي خوندم كه داشتي از تعريف هاي اون آقا نسبت به خودت مي گفتي، با خودم گفتم چه پررو و منفعت طلب!! كاملا واضحه كه ابراز احساسات ايشون صرفا خطاب به موقعيت شما بوده و راستش از نظر من چنان وقيحانه ست كه مثلا يه پسري تو اولين جلسه آشنايي به يه دختر پولدار بگه وااااااي چقدر عالي كه تو پول داري واي ديگه نونمون تو روغنه و از اين قبيل صحبت ها!
    آي تك جان خودت خوب مي دوني كه امكان نداره احساسات واقعي و عميق بعد از دو سه بار نشست و برخواست ايجاد بشه و ايشون هم واقعا اون همه احساسات در وجودشون نبوده بلكه شروع كردن به تعريف و تمجيد كه راه مناسبي براي به دست آوردن شما مي ديده.
    درسته كه اين موقعيت الان بخشي از وجود توعه ولي واقعا چيزي نيست كه تو زندگي مشترك كاربرد خاصي داشته باشه! (اينو خودم تازه الان بعد از ازدواج بهش رسيدم!!) به هر حال حواست باشه كه اين ها صرفا فاكتور اوليه براي جذبه و براي رسيدن به يك ازدواج پايدار بايد خيلي مسائل اخلاقي ديگه سنجيده بشن و اين واقعا احمقانه ست كه آدم تا يه همچين شرايطي ديد بگه آها اين خودشه.

    دوم اينكه؛
    ايشون با اينكه موقعيت شغلي شما رو يه امتياز براي شما مي ديدن و تاكيد كردن كه نسبت به همسن و سال هاتون خيلي جلو هستين، ولي دقيقا سعي مي كنه همين امتياز رو از شما بگيره و ميگه مي خوام شاغل نباشي!!
    اين نشون ميده كه شرايط شما واقعا اون چيزي نبوده كه از زندگي ميخواسته. بلكه صرفا چون شما از نظر همه عالي هستين و دست نيافتني، باعث ايجاد ميل و حرص توي ايشون شده!

    سوم؛
    ترتيب دادن ديدار با خونواده ش اون هم بدون ذره اي توجه به خواست شما! از صحبت هايي كه از طرف خونواده شون هم به شما منتقل كرده كاملا مشخصه هدف اين قضيه چي بوده. اينكه خودش رو به خونواده ش اثبات كنه! فقط و فقط همين! من برداشتم اينه كه ايشون به خاطر رفتارهاي گذشته و يا شايد هم انتخاب همون دختر خانوم، از جانب خونواده ش مورد شماتت بوده و حالا مي خواسته با معرفي دختري كه مي دونه همه تاييدش مي كنن، خودش رو ثابت كنه و بگه ببينين من هم عرضه ش رو دارم!! بعد هم از تعريف و تمجيدهاي خونواده ش چنان رو ابرا بوده كه اين رو سريعا بهت انتقال ميده! در صورتي كه معمولا آقايون زماني كه ميخوان تصميم جدي براي ازدواجشون بگيرن خيلي بعيده كه بخوان نظرات خوانواده رو اون هم با اين جزييات تعريف كنن!



    من فكر مي كنم اتفاقي كه اينجا افتاده اينه كه تو انقدر تو اين ارتباط پر و بال گرفتي و رو ابرا رفتي كه حتي فرصت نكردي به خودت اجازه بدي رابطه رو تجزيه تحليل كني! اين رابطه فقط تو رو از نظر روحي اغنا كرده بود و براي تويي كه هميشه سوال بوده چرا با وجود موقعيت خوبت، شرايط ازدواج مناسبي رو تجربه نميكني، اين رابطه فرصت عالي بوده كه تمام امتيازاتت بهت يادآوري بشه.
    حالا بعد چه اتفاقي افتاد؟ اين آقا نشسته با خودش فكر كرده كه اي بابا اين همه انرژي گذاشتم و احساسات به خرج دادم آخرش هم نه!! پس بذار بهش بگم كه هيچ كدوم از احساساتم واقعي نبوده تا لااقل انقدر پيشش كوچيك نشده باشم!
    بعد كه به تو پيغام ميده و تو به يك باره مي بيني كه تمام اون ابراز احساسا و اعتماد به نفس هايي كه بهت داده شده، كاذب بوده، تازه تو خودت مي شكني كه من اونطوري كه فكر مي كردم جذاب نيستم!!!

    اشتباه دقيقا همين جاست. تو اگه از اول به شخصيت ايشون توجه بيشتري ميكردي متوجه ميشدي كه نبايد وارد بازيش بشي و واقعا آدم ارزشمندي نيست!
    اين دغل دوستان كه مي بيني
    مگسانند دور شيريني!
    تو بايد بيشتر از اين ها براي خودت ارزش قائل بشي و اجازه ندي اين چنين افراد سودجو و منفعت طلب بهت نزديك بشن. فكر كنم بتوني آينده ازدواج با چنين افرادي رو تصور كني. خيلي خيلي تشخيص اين جور افراد سخته كه متاسفانه تو جامعه رو به افزايش هم هستن. اما اگه انقدر تو اين قضيه سختگيري ميكردي، مي تونستي همه اين نكته ها رو از طرف مقابلت در بياري.
    خوشحالم كه اين ارتباط به جايي نرسيد و البته فكر مي كنم تجربه ش ارزشش رو داشت!

  10. 3 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95), بارن (دوشنبه 16 فروردین 95)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 04 تیر 95 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1395-1-01
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    447
    سطح
    8
    Points: 447, Level: 8
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 20 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در بدترین حالت آن فرد برای تمکین نیاز های روحی خود شما را به بازی گرفته و در مقابل رفتار صادقانه شما رفتاری منافقانه داشته
    در حالتی دیگر نیز خواسته با رابطه با شخص دیگری به نوعی از شما انتقام بگیرد
    در دو حالت ظلمی به شما شده تا اینجای کار از طرف او بوده ولی از طرف شما
    شما می توانید جزع افتاده و به رفتارهای خود ویرانگر و یا دگر ازاری و احیانا انتقام بیاندیشید و یا
    در حالت دوم که بنده خود تجربه اش را دارم شما می توانید ظلمی را که دیگر در حقتان کرده را ببخشید.
    من این تجربه را به شخصه دارم و همچنین در متون دینی نیز توصیه هایی مبتنی بر یان وجود دارد. بخشش ظلمی شخصی دیگران از صمیم قلب باعث احساس فطوت و گشایش در ظرف وجودی ضمیر ادمی می شود که بهترین التیام در برابر ظلم شخصیست.
    البته این بخشش باید از صمیم قلب باشد طوری که اگر فرض کنید که همین الان دادگاه قیامت بپا شد و این فرد را نزد شما آوردند شما نه تنها برای او مجازاتی نخواهید بلکه برایش طلب بخشایش نیز بنمایید

  12. کاربر روبرو از پست مفید ghasem.h تشکرکرده است .

    آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام.وقت بخیر و تشکر از دوستان بابت خوندن تاپیکم.



    ممنون آقای mehdi-7 از نظرتون.اتفاقا منم بهشون گفتم که وقتی منو طبق بعضی معیاراتون ندیدین چرا پیشنهاد آشنایی دادین که گفتن به خاطر اینکه هیچ کس کامل نیست و تو خوبیای زیادی داری و حیفه که دختری که اینقد با کمالات هست خودش رو تو زمینه حجاب و آرایش نمیخواد تغییر بده.



    یه ماه قبل که برای آخر نظرم رو پرسیدن و من گفتم نمی تونم در این حد خودمو تغییر بدم که چادری بشم و اصلا آرایش نکنم ،برگشت بهم گفت لابد آرایش کردن واست مهم تر از این نوع ازدواج کردنه.منم گفتم لابد شخصیت و درک و فهم یه دختر برای شما اهمیتش خیلی کمتر از آرایش و حجابه و صرفا آرایش و حجاب از معیارای ازدواجتون هست در حالیکه من از اول هم گفتم که اگه منو طبق معیاراتون نمی بینید الکی رابطه رو کش ندیم و شما برید دنبال دختری که تو این زمینه طبق معیاراتون باشه که بهم گفتن یعنی چی چرا همش میگی من همینی هستم که می بینی میخوای بخوا نمیخوای نخوا و همش میگی برو سراغ یکی دیگه.





    ممنون آوا جان.مرسی که به تاپیکم سر زدی و نظر دادی.درسته شاید به قول شما با این کارا بی شوهر بمونم ولی خب اون تغییری که ایشون میخواستن از توان من خارج بود.ولی مثلا در مورد اشتغال من کوتاه اومده بودم با اینکه شغل خیلی خوب و درآمد خوبی دارم و کمتر آدمی حاضره از همچین شغلی دست بکشه(البته شرط ساپورت مالی از طرف همسر و شرکت تو کلاسای هنری و ورزشی رو واسشون گذاشته بودم که قبول کرده بودن).حتی زنداداشای خودشون با اینکه فوق دیپلم بودن شاغل بودن و علی رغم مخالفت همسراشون بازم به کارشون ادامه میدادن.من اصلا تیپ جلف و زننده ای ندارم ولی تو عمرم چادری نبودم و اصلا بلد نیستم ازش استفاده کنم و واقعا کار سختی واسم هستش.


    ممنون سحر جان که بهم دلگرمی دادین و تجربتون رو در اختیارم گذاشتین.با اینکه چند ساله همدردی رو میخونم ولی باز دیشب فکر میکردم آیا دخترای دیگه هم واسشون از این مسایل پیش میاد یا من انقد بدشانسم که هر چی آدم ناجور هست به پستم میخوره؟





    ممنون ستاره جان.از اینکه ابعاد دیگه ای از قضیه رو واسم روشن کردین ممنونم.مخصوصا اینکه گفتین شاید اون آقا میخواسته با معرفی کردن من به خونوادش نشون بده عرضه داره تو این مسایل.در مورد انتقال دادن نظر خونوادش در مورد من هم فقط گفت که خونوادم گفتن دختر خوش اخلاق و مودبیه و انتخابت خیلی خوبه.بعدش خودش گفت البته نظر خونوادم در همین حد کافیه و مهم من و تو هستیم.



    در مورد تعریفای این آقا از من هم صادقانه بخوام بگم خب بدم نمی اومد ازم تعریف کنه.هیچ آدمی از تعریف شدن های واقعی بدش نمیاد ولی این طور نبوده که با تعریفاش برم رو ابرها چون قبلا تو یکی از تاپیک هامم گفتم که واسم خیلی پیش اومده که این جور تعاریف رو از آقایونی که باهاشون آشنا شدم بشنوم(حتی تو آشنایی های سنتی) ولی خیلی جدی نمیگیرم و روشون حساب باز نمیکنم(حتی ناخودآگاه یجورایی تعریفای زیادی رو به حساب چاپلوسی میذارم و باعث ایجاد دافعه نسبت به اون شخص میشه) و سعی میکنم منطقم به احساسم غلبه کنه.



    اتفاقا مادرم هم مثل شما میگفت این آشنایی رو یه تجربه در نظر بگیر.ولی میگم من چقد باید از این تجربه ها کسب کنم.نمیدونم شاید آشنایی های بقیه دخترا همش گل و بلبله ولی واسه من چندین بار پیش اومده که برخوردای نامناسبی از طرف آقایون دیدم مثلا یکیشون بعد از جواب رد من که خیلی مودبانه بود برگشت گفت فکر کردی خیلی تحفه ای وایسا نشون میدم بازی با احساسات من تاوان داره(در حالیکه من کوچکترین ابراز احساساتی نداشتم و دیدم ایشون به دلم ننشستن جواب رد دادم و علت جواب رد رو هم یه چیز دیگه عنوان کردم که اصلا به غرورشون برنخوره) یا مثلا موردی بود که خود آقا پسر منو پسندیده بودن تو محل کارم و خواهراش به بهانه اینکه خونه ما بالاشهر نیس و منطقه متوسطی از شهر هست پیگیری نکردن در حالیکه خونه خود آقا پسر هم منطقه متوسط بود.انقد از این تجربیات دارم که میترسم اصلا در آینده ازدواجی هم نصیبم نشه (یا ازدواج خوبی نصیبم نشه) و فقط غرور و احساسم با این تجربیات آسیب ببینه.



    ممنون آقای ghasem.h که نظرتون رو گفتین.بله شاید ایشون دنبال ارضای نیازهای روحی خودش بود که این آشنایی رو شروع کرد طوریکه پریشب که من بهش گفتم این رفتارتون که پیام دادین و ازم طلب حلالیت میکنید بچگانه بوده چون اون رابطه از نظر من تموم شده بود ،مدام میگفت آره من آدم احمقی هستم که باعث رنجش تو شدم منو ببخش من لیاقت تو رو ندارم منو بابت خودخواهیام ببخش، بهشون گفتم یه توصیه دوستانه میکنم بعد از این خواستین رفتار مشابهی رو با هر شخص دیگه ای انجام بدین(منظورم طلب حلالیت بیجاشون هست) قبلش یکم تامل بکنید که ایشون در جوابم گفت امیدوارم هیچ وقت مثل من دچار این حالت نشید که یه آدم بی انصاف(منظورش اون دختره) ولتون کنه و بره و به خاطرش قدرت تفکر و تامل ازتون گرفته بشه .بعدش بهم گفتن میتونم ازت یه کمکی بخوام منم گفتم از دست من هیچ کمکی برنمیاد و اصلا هم نپرسیدم چه کمکی میخواست.



    در مورد بخشش هم درسته من تو پست اولم نوشتم دوس دارم با دستام خفه اش کنم ولی من آدم خیلی دل رحمی هستم.حتی آزارم به یه مورچه نمیرسه..مثلا مادرم برای نوه مون دو تا جوجه رنگی خریده بود که تو انباری تو یه جعبه گذاشته بودیم.پریشب مادرم جعبه شون رو گذاشته بود تو حیاط و یادش رفته بود بیاره انباری. صبح دیدیم هر دوشون از سرما مردن.من بعد از چند ساعت رفتم ببینم،دیدم یکیشون مرده و اون یکی یه وری افتاده و چشماش بسته است و فقط هر از گاهی نفسای خیلی ضعیفی میزنه و حالتی شبیه یخ زدگی داشت.من آوردمش خونه کنار بخاری گرمش کردم واسش آب قند درست کردم دهنشو باز میکردم با قاشق دهنش آب قند میریختم ، بعد از یه ساعت اون جوجه کاملا سرحال شد و جیک جیک کرد.از اینکه ناجی اون جوجه بودم حس سوپرمن بودن بهم دست داد.منی که انقد دلم گنجشکیه فکر نکنم بتونم کسی رو با دستام خفه کنم.
    ویرایش توسط آی تک : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 14:02

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام ای تک عزیزم
    منم شما رو درک میکنم حال الانتون رو میفهمم چیه
    خیلی سخته که یه دختر محبت کسی رو باور کنه و برای خودش کاخی رو تصور کنه که اجرهاش همه از پر کاه هست و نمیدونه چیه پشت تمام این همه حساسا قشنگ و عاشقانه دلی قرار داره که توش پر از بی معرفتی و بی وجدانی هزاران دوز و کلک دیگه
    اما من از صحبت های شما اینو متوجه شدم که ایشون میخواستند اما اون اون احساسات و تپش قلبی که میخواستند رو به خاطر تصوری که از رابطه قبلیشون داشتند و وجود اون عشق قبلیشون مانع شده که درون قلبش ایجاد بشه
    چون اون طرف رو نتونسته کامل فراموش کنه

    و خوبی های تو و امتیازاتت مانع این شده که ایشون از شما همون اول راه بگذرند و این خودش نشون دهنده اینه که ایشون بین دو راهیی مونده بودند
    خب به نظرم خوی بود شما بهشون بگید اگه من حفظ حجاب کنم و مطابق خواسته شما رفتار کنم و از حق و

    حقوقم بگذرم شما چه امتیازی بهم میدید و شما به خاطر من از کدوم خواسته و حقتون میگذرید بدون اینکه کدورتی پیش بیاد و ایشون از شما توقعشون بالا بره

    تاذاون موقع مشخص میشد چند مرده حلاجه واقعا تهششما این حس بازیچه شدن بهتون دست نمیداد و دلتون اروم میگرفت

  15. کاربر روبرو از پست مفید عروس خوشبخت تشکرکرده است .

    آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95)

  16. #19
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نظرات دوستان را می خوندم

    تنوع و تفاوت هاش من را یاد "فیل در تاریکی مثنوی" انداخت

    هر کس یه چیزی می گه
    و جالب این که اکثرا اون آقا را قضاوت کردند
    ندیده و نشناخته چنان کشوندیمش به خاک که آی تک باید یه سجده شکر هم به جا بیاره که اشتباهی گرفتار همچین آدم خبیث پلیدی با اون افکار شیطانی نشده
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    dariush233 (دوشنبه 16 فروردین 95), maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), مهرآیین (دوشنبه 16 فروردین 95), آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95), اقای نجار (سه شنبه 17 فروردین 95)

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 بهمن 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1394-11-17
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 72 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود
    من نوشته شما و نظرات دوستان رو خوندم..واقعا نمی فهمم چرا بعضی از دوستان تصورشون از یک رابطه منطقی در راستایی آشنای برای ازدواج جوری است که ادم فکر می کند دو نفر که در این رابطه بودند با هم پدر کشتگی و دشمنی داشتند و هدف تحقیر کردن طرف مقابل بوده و اگر یکی از دو طرف بنا به دلایلی رابطه رو پایان داده طرف مقابلش را تحقیر کرده و غرور طرف مقابلش رو لگد مال کرده .این برداشت از یک رابطه یک برداشت مشکل دار است

    اما در مورد اون حرفی که در تلگرام زده شده و نیت فرد مقابل شما نخست اینکه چه اهمیتی دارد که نیت ایشان از حرف های که یک ماه بعد از اینکه شما بنا به دلایل منطقی که داشتین رابطه رو قطع کردین زده هر دلیل که داشته باشد شما تنها کافی است کمی به خودتون اعتقاد داشته باشید به شخصیت تون به تصمیم که گرفتین اصلا اهمیتی ندارد که نیت ایشون چه چیزی بوده مهم این است حرفی که می زنید از سر اعتقاد و فکر منطقی تان باشد

    واب موضوع اصلی این است که ایا شما منطقی جواب رد دادین؟ ایا بنا به فکر و اعتقاد تون این کار کردین اگر پاسخ مثبت است یک نگاه به نوشته خود بیندازید این همه تناقض برای چه؟؟ اگر حرف تان کاملا از سر فکر و اعتقاد و منطقتان است شما پاسخ این فرد را در همان گفتگوی که در تلگرام داشته اید داده اید پس نیاز به گریه و ناراحتی نیست.

    بنظر من بهتر ست کمی روی خودتان کار کنید کمی خودتان را برسی کنید و به معیار هایتان سر و سامان دهید . اگر معیار مشخصی دارید و معیار تان منطقی و درست است و بر اساس معیار تان نظر و حرف می زنید باید پای همه چیزش به ایستید و از فکر و حرفتان عقب نکشید و هرگز هم احساس بدی از فکر منطقی و درست که دارید نداشته باشید.
    هر چند که من متوجه جنبه های ظریف روحیه یک زن هستم و می دانم چقدر ممکن است شکننده باشد ولی اینکه زن قوی مثل شما که منطقی یک رابطه را پیش برده و به قول خودتان تا زمان جدی نشدن یک رابطه احساساتش را درگیر نمی کند شب تا صبح به حدی گریه کند که صبح نتواند سر کار برود بیش از حد واکنش زیادی است.

    کل این موضوع یک چیز ساده هست یک مرد از شما خوشش امده با شما ارتباط برقرار کرده و شما هم با شخصیت قوی و درک درستی داشتین رابطه را در حد درستش حفظ کردین بعد از یک مدت هم تصمیم گرفتین و نتیجه این بوده که بدرد هم نمی خورید بعد از این هم چه اهمیتی دارد که نیت طرف مقابل شما چه چیزی بوده مهم این است که شما رابطه را هدایت کردین و به نتیجه که در فکرتان بوده رسانده اید..
    حتی اگر بد ترین نیت ها را هم داشته باشد مهم این است که این جریان را شما مدیریت کرده اید و جریان تمام شده است ...

  19. 4 کاربر از پست مفید dariush233 تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), مهرآیین (دوشنبه 16 فروردین 95), آی تک (دوشنبه 16 فروردین 95), شیدا. (دوشنبه 16 فروردین 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. راهنمایی جهت انتخاب یک دختر خانم از میان گزینه های معرفی شده
    توسط سینای تنها در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 27 بهمن 96, 13:48
  2. عاشق بازیگر ایرانی فیلم سینمایی شدم
    توسط sajjadfox در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 خرداد 95, 02:05
  3. آیا جدایی گزینه مناسبی است؟
    توسط sheydaee در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مرداد 92, 20:57
  4. رهایی از گزینش؟؟؟؟
    توسط setareh در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 03 دی 90, 22:48
  5. چه خانمهایی را نباید به عنوان همسر خود برگزینیم؟
    توسط حنان در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 شهریور 89, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.