به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 بهمن 99 [ 08:27]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,981
    سطح
    63
    Points: 8,981, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    474

    تشکرشده 304 در 105 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام
    این وابستگی فقط وقتی تموم میشه که قبول کنید همسرتون نمیخواد ادامه بده.
    به نظرم شما تلاش خودتون رو کردید.هرچند دیر اقدام کردید.
    من خودم تا چند وقت پیش که مصر به جدایی بودم،حالم بهتر بود.چون کنار اومده بودم و زندگیم رو تموم شده میدونستم.اصلا به خوبی های شوهرم فکر نمیکردم.نمیتونستم فکر کنم.
    اما الان که دارم به خاطر بچه به برگشتن فکر میکنم،واقعا توی برزخم.
    اینکه نمیدونم بالاخره چی میشه آزار دهنده اس.
    شماهم سعی کنید امید برگشتن همسرتون رو از بین ببرید.اگر خدا بخواد و شرایطش جور شد برمیگرده.به خودتون بقبولونید که ایشون نمیخواد ادامه بده.و روی روحیه خودتون کار کنید.

    - - - Updated - - -

    کاش شوهر من هم مثل شما به اشتباهاتش فکر میکرد.
    خیلی خوبه که شما انقدر شهامت دارید که رفتارهای خودتون رو تحلیل میکنید و قبول کردید که بعضی مواقع مقصر بودید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید آرامش خیال تشکرکرده است .

    amf66 (جمعه 31 اردیبهشت 95)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام خانم ارامش خیال
    بازم ممنونم که تایپیکهای منو دنبال میکنید
    شما دقیقا دست گذاشتید روی منشا این اشفتگی و علت به هم ریختگیم و این اشاره شما بی شک بخاطر داشتن تجربه مشترک بین ماست...
    و اون چیزی نیست جز زنده نگه داشتن یاد همسر و امیدوار بودن به برگشتش
    قبول دارم که نمیخام بپذیرم رابطه تموم شدست و هنوز همسرم توی فکرم حضور داره
    حتما درک میکنید حالمو
    خیلی شرایط سختیه!!
    تا قبل عید خیلی حالم بهتر بود و بعد از عید و پیشقدم شدنم واسه حل مشکل و اشتی و اون اتفاقات که خودتون میدونید باز روح و روانم به هم ریخت
    انگار که برگشتم به روزای اول قهرمون
    تا قبل عید با جدایی کنار اومده بودم و اصلا بی تابی نمیکردم
    توی برنامه های اجتماعی سرمو گرم میکردم و در کل فکرمو از همسرم خالی کرده بودم
    اما وقتی که برای برگشتش تلاش کردم و به بن بست رسیدم حس تردشدن و احساس گناه(بخاطر دروغی که توی دادگاه گفتم)در من تشدید شد....
    الان به این رسیدم که طلاق قطعیه و امید هرزگاهی من فقط یه توهمه...
    اما نمیدونم چرا اون برای طلاق که بخاطرش حتی دست به دامان وکیلمم شد پا پیش نگذاشت
    حاضر بود همه چیزو ببخشه اما الان با گرفتن ده تومن هم راضی نشد و گفت بیشتر میخام در حالیکه باباش گفت من دوست ندارم طلاق بگیرید و بخاطر مهریه دختر شوهر ندادم و حسرت ندارم طلاقشو بگیرم و به یکی دیگه بدمش!!
    میدونم همسرم روی حرف باباش حرف نمیزنه پس چرا الان حرفشون فرق میکنه باهم؟!!
    این تنقاض گویی ها و تضادها فکر مشغولم کرده
    انقد مبهم و غیرقابل پیش بینی هستن که نمیدونم هدفشون چیه!!
    اگر مهریه میخاد پس چرا توی این مدت دو ماه نرفته حکم رو به اجرا بزاره و حکم جلبمو بگیره و هیچ خبری نیست!!؟
    اونا توی خونوادشون وکیل دارن و میدونن حتی همه مهریه هم بگیرن برای طلاق اگر من حاضر نشم مجبورن همشو بهم برگردونن و راضیم کنن!!
    پس چرا بازی میکنن!!؟
    همسرم که التماس میکرد تمومش کن پس چرا حالا که حاضرم طلاقش بدم اینجوری رها کرده؟!
    این یعنی برزخ....
    خیلی اشفته و پریشونم
    برای من که ادم جوشی و پیگیر هستم هیچی بدتر از بلاتکلیفی نیست و فکر میکنم اون پیشقدم شدنم رو به خسته شدن و جا زدنم تعبیر کرده و میخاد با یکم کش دادن یه پول حسابی بگیره و بره...
    که هم برای مخارجش به باباش متکی نباشه هم انتقام از من گرفته باشه..
    اما زهی خیال باطل بره تا ببینه ته این راه کجاست!!
    بی شک همسر شماهم متوجه اشتباهاتش شده و با دادن فرصتی مجدد به زندگیتون این اصلاحش خودشو نشون میده...

  4. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    آرامش خیال (شنبه 01 خرداد 95)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 96 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    5,847
    سطح
    49
    Points: 5,847, Level: 49
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آرامش خیال نمایش پست ها
    سلام
    این وابستگی فقط وقتی تموم میشه که قبول کنید همسرتون نمیخواد ادامه بده.
    به نظرم شما تلاش خودتون رو کردید.هرچند دیر اقدام کردید.
    من خودم تا چند وقت پیش که مصر به جدایی بودم،حالم بهتر بود.چون کنار اومده بودم و زندگیم رو تموم شده میدونستم.اصلا به خوبی های شوهرم فکر نمیکردم.نمیتونستم فکر کنم.
    اما الان که دارم به خاطر بچه به برگشتن فکر میکنم،واقعا توی برزخم.
    اینکه نمیدونم بالاخره چی میشه آزار دهنده اس.
    شماهم سعی کنید امید برگشتن همسرتون رو از بین ببرید.اگر خدا بخواد و شرایطش جور شد برمیگرده.به خودتون بقبولونید که ایشون نمیخواد ادامه بده.و روی روحیه خودتون کار کنید.

    - - - Updated - - -

    کاش شوهر من هم مثل شما به اشتباهاتش فکر میکرد.
    خیلی خوبه که شما انقدر شهامت دارید که رفتارهای خودتون رو تحلیل میکنید و قبول کردید که بعضی مواقع مقصر بودید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط آخیش نمایش پست ها
    راه حل هایی که من برا فراموش کردن انجام دادم و موفق بودم، 5ماه قبل از طلاق: سعی کردم دیگه رابطه کلامی و دیداری با همسرم نداشته باشم،هر صبح ذکر یا شکور رو 41 بار میخوندم و روی یه لیوان آب خنک فوت میکردم و میخوردم با این نیت که همون روز شاد باشم و با دعا خوندن روحیه خودم قوی کردم با این کار توی زمان حال زندگی میکردم و با فکر گذشته حسرت و با فکرآینده ترسی نداشتم ، یه چندجلسه رفتم موسسه معلولین مربی ورزش شدم بصورت خیریه واقعا محبتشون گرمم میکرد و روحم آروم میشد، کلاس شنا هم میرفتم تا مغزم از غصه ها با آب شسته بشه، بعد برگشتم پیش خانواده ام و سعی کردم درباره همسرم هیچ حرفی نزنم ، چون مطمئن بودم که طلاق تنها راه باقیمانده است با همسرم هیچ رابطه ای رو نگه نداشتم اما توی دادگاه و حواشی اون وقتی که میخواست باهام حرف بزنه اجازه دادم حرفاشو بزنه تا ببینه من مطمئنم و کسی منو پر نکرده که طلاق بگیرم، سعی کردم مهریه ام رو با شرط طلاق توافقی بگیرم تا یه خورده دلم خنک بشه و یه خورده ترس از بی پولی تو روزای بیوه بودنم کم بشه و تا همین الان فکر میکنم کار خوبی کردم منظورم اینه بهش پول زور ندین اگه صلاح نمیدونین، بعد از خونده شدن خطبه طلاق سعی کردم دیگه نبینمش و باهاش ارتباطی نداشته باشم و تا همین امروز تونستم نبینمش،سر کار هم رفتم و شاغل بودن خوب بود برام، بعد از 5 ماه از طلاق هر روز یه عکس رو پاره کردم یا از حافظه لپ تاپ پاک کردم و همینطور یادگاریهای دیگه رو از خودم دور کردم (کم کم)، چون من یه خانم هستم و زیبایی برام مهمه سعی کردم با طلاق شکسته و ناراحت بنظر نیام و خیلی بخودم میرسیدم و هم تو روحیه خودم اثر داشته و هم وجهه اجتماعی خوبی برام داشته،سعی کردم اخلاقام بهتر باشه و شادی رو پخش کنم این احساس مفید بودن باعث شده اعتماد بنفسم بره بالا ، از اینجا به بعد امیدم به الله هست ، چون گفتین احساساتی هستین روش خودم برا فراموش کردن گذشته ها رو نوشتم ، با آرزوی دنیای خوب و آخرت خوب براتون .عیدتون مبارک
    خوش به حال جفتتون
    کلا پذیرش جدایی برای خانمها خیلی راحتتر از آقایون هست
    به خاطر هورمونهایی که تو بدنشون دارن
    خیلی راحتتر از آقایون با شکست عشقی کنار میان
    تو را خدا برای منم دعا کنید....

  6. 2 کاربر از پست مفید یه بنده خدا تشکرکرده اند .

    amf66 (شنبه 01 خرداد 95), آرامش خیال (یکشنبه 02 خرداد 95)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یه بنده خدا نمایش پست ها
    خوش به حال جفتتون
    کلا پذیرش جدایی برای خانمها خیلی راحتتر از آقایون هست
    به خاطر هورمونهایی که تو بدنشون دارن
    خیلی راحتتر از آقایون با شکست عشقی کنار میان
    تو را خدا برای منم دعا کنید....
    در عوض آقایون میرن یه زن دیگه میستونن در حالی که ما خانما با یه شانس پایین تری برا ازدواج روبروییم! من یکی برای روزای پیری و کوری بفکر خانه سالمندانم!
    عیدتون مبارک

  8. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    بقول دوستمون کنار اومدن اقایون با طلاق یکم سخت تره مخصوصا اگر خواهان طلاق خانم باشه
    چون اینجوری مرد احساس میکنه توان و قدرت مدیریت زندگی و جلب رضایت همسرشو نداره و به شدت اعتماد بنفسش اسیب میبینه و از اقتدارش کاسته میشه...
    در ضمن بخاطر حس مسوولیت و تعهدی که در اثر برقراری رابطه جنسی با همسرش پیدا میکنه با طلاق همیشه احساس گناه میکنه و خودشو در قبال همسرش مسوول میدونه شاید علت اینکه مردها کمتر خواهان طلاقن و سازش رو ترجیح میدن همین باشه
    بعید میدونم کسی چه رن چه مرد حسرت داشته باشه همسر اولش رو رها کنه به امید اینکه مجددا ازدواج کنه مگر اینکه مشکلی در شخصیتش داشته باشه...
    به هرحال از اظهار نظر همگی ممنونم

  9. کاربر روبرو از پست مفید amf66 تشکرکرده است .

    یه بنده خدا (یکشنبه 02 خرداد 95)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 96 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    5,847
    سطح
    49
    Points: 5,847, Level: 49
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط amf66 نمایش پست ها
    بقول دوستمون کنار اومدن اقایون با طلاق یکم سخت تره مخصوصا اگر خواهان طلاق خانم باشه
    چون اینجوری مرد احساس میکنه توان و قدرت مدیریت زندگی و جلب رضایت همسرشو نداره و به شدت اعتماد بنفسش اسیب میبینه و از اقتدارش کاسته میشه...
    در ضمن بخاطر حس مسوولیت و تعهدی که در اثر برقراری رابطه جنسی با همسرش پیدا میکنه با طلاق همیشه احساس گناه میکنه و خودشو در قبال همسرش مسوول میدونه شاید علت اینکه مردها کمتر خواهان طلاقن و سازش رو ترجیح میدن همین باشه
    بعید میدونم کسی چه رن چه مرد حسرت داشته باشه همسر اولش رو رها کنه به امید اینکه مجددا ازدواج کنه مگر اینکه مشکلی در شخصیتش داشته باشه...
    به هرحال از اظهار نظر همگی ممنونم
    نقل قول نوشته اصلی توسط آخیش نمایش پست ها
    در عوض آقایون میرن یه زن دیگه میستونن در حالی که ما خانما با یه شانس پایین تری برا ازدواج روبروییم! من یکی برای روزای پیری و کوری بفکر خانه سالمندانم!
    عیدتون مبارک
    کاملا بانظر دوست عزیزم amf66 هیچکسی که آدم نرمالی باشه حسرت همسر دوم نداره مگه اینکه واقعا تنوع طلب چشم چرون و... باشه
    ودر جواب عزیزی که گفتن همسر دوم باید بگم کو تا همسر دوم
    برای این موضوع مرد هم باید بتونه از لحاظ روحی هم از لحاظ مالی دوباره رشد کنه
    و این خودش حداقل چند سال زمان می بره و قطعا خیلی سخته که مرد بتونه چندیی سال مجرد زندگی کنه
    ضمن اینکه موقعیتهای مرد هم برای ازدواج کاهش پیدات میکنه قطعا
    مثلا شاید کمتر پدری حاضر بشه دخترشو به پسری بده که یکبار تو زندگیش طلاق بوده حتی اگه اون پسر بیچاره مقصر هم نبوده باشه شاید اون پسر هم مجبور بشه نهایتا با زنی که مثل خودش طلاق گرفته ازدواج کنه

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    شما خیلی هم حرفت کلیت نداره.
    به نظرم آقایون راحتتر کنار میان.چون دستشون بازتره.
    ولی کلن از حرفها و پستهای این سایت فهمیدم که چه مردهایی به این حال و روز میوفتن و چرا اصلن خانوماشون اصرار به طلاق دارن.

  12. کاربر روبرو از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده است .

    amf66 (چهارشنبه 05 خرداد 95)

  13. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    قصد بستن تمامی تایپیکهایی که توسط بنده باز شده بود رو داشتم و قبلش ترجیح دادم به رسم ادب از تمام دوستانی که از ابتدا منو راهنمایی کردن و ابراز همدردی کردن توی این مدت تشکر کنم
    از سرکار خانم ارامش خیال و یا صاحب الزمان و اخیش و skyzare و مخصوصا از جناب مدیر بخاطر راهنمایی ارزندشون و همه عزیزانی که منو مورد لطف قرار دادن
    مطالب سایت و صحبتهای دوستان تا حد زیادی سطح اطلاعاتم رو افزایش داد و امیدوارم در اینده بتونم ازش بهره ببرم هرچند به نتیجه دلخواهم نرسیدم اما شاید صلاح ام در این باشه و خدا اینده رو برام جور دیگه ای رقم زده...
    همونطور که میگن فرشته ها در دو زمان میخندن یکی زمانی که خدا میخاد اتفاقی بیافته و انسانها نمیخان اون اتفاق بیافته یکی هم زمانی که خدا نمیخاد اتفاقی بیافته اما انسانها به وقوعش اصرار میورزند...
    از همه چیزم زدم و کوتاه اومدم و سعی کردم همسرم برگرده و شانس دوباره به زندگی مشترکمون بده بهش انواع اقسام پیشنهادها رو دادم اما نشد که نشد...
    بقول دوستمون ارامش خیال من اشتباهمو فهمیدم اما شاید یکم دیر.....
    من صرفا نه بخاطر همسرم بلکه به رسم جوانمردی و انسانیت سعی در اصلاح خودم داشتم و خدا خودش از دلم اگاهه ولی این رو فهمیدم که هرچی بیشتر اصرار بورزی بیشتر مترود میشی
    فهمیدن اینکه چه موقع باید فاصله گرفت و چه موقع باید نزدیک شد رمز ماندگاری هر رابطه است....
    بالاخره اینکه شاید صلاح خدا در این جدایی باشه و بعدا به حکمتش پی ببرم..
    امیدوارم مشکل تمامی دوستان حل بشه.....
    برای منم دعا کنید....
    یا حق..‌...

  14. 4 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    یاصاحب زمان ادرکنی (جمعه 07 خرداد 95), آخیش (چهارشنبه 05 خرداد 95), آرامش خیال (چهارشنبه 05 خرداد 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 05 خرداد 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. خواستگارم پس از یک سال و نیم هنوز امروز و فردا میکند
    توسط ahooo1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 شهریور 93, 10:54
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. امروز، همان فردای دیروز توست ، پس آن را دریاب
    توسط Niloo55 در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 آذر 88, 20:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.