به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام پاپیون جان..
    اگه مطمئنی تخت هیچ شرایطی حاضر نیستی با مادرشوهرت زندگی کنه باید یک بار به طور جدی با شوهرت صحبت کنی... نیاری به غیر مستقیم گقتن نیست.. (هرچند قبل از عقد بهش گقتی ولی برای اینکه خیالت راحت بشه حدی باهاش صحبت کن)

    بهش بگو من مادرتو خیلی دوست دارم و حرفهایی که میزنم اصلا ربطی به اون نداره ولی من چون دوست دارم زندگی مستقلی داشته باشم به هیچ وچه نمیتونم شرایطی رو تصور کنم که با مادرت توی یه خونه زندگی گنیم برای همین دلم میخواد به این سوالم جواب بدی...
    ایا میتونی این اطمینان رو بهم بدی؟
    و سوال دیگه ای که باید حتما ازش بپرسی اینه که بپرسی اگه روزی مادرت مریض بشه ونیاز به مراقبت داشته باشه میخواد چیکار کنه؟

    همین الان که توی عقد هستی به طور جدی این مساله رو حل کن...
    (اگر واقعاااا حس میکنی غیر ممکنه بخوای با مادرش زندگی کنی)

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    نیاز نیست با همسرتون صحبت کنید که دوباره یادآوری کنید حاضر نیستید با مادرش زندگی کنید ، مگه همسرتون گفته برید و باهم زندگی کنید؟
    وقتی ایشون هیچی نگفته شما چرا برای سوال فرضی دنبال جواب برای همسرت باشی!

    شما همین احترام و بذار و دور بایست و به رابطه خودت با همسرت فکر کن همین.
    اگر هم همسرت گفت باید مادرمو کمک کنم ، خوب حرفه بدی نزده که میگه باید کمکش کنه ، کمک فقط این نیست که برید باهم زندگی کنید. چه بسا خیلیها توی یک اتاق باهمن ولی به هم خیری نمیرسونن.

    مثلا فکر کن خونه مادرشوهرت دوبلکسه و شما توی اتاق بالایی و مادرش اتاق پایین ، همش که بهم نچسبیدید،
    بلکه درصورت نیاز بهشون سر میزنید گاهی باهم چایی میخورید، کارهای ضروری مادرشوهرتون رو همسرتون مثل قبل انجام میده و ...
    حالا اگه شما 2تا در اون طرف تر از منزل ایشون زندگی کنید ، مشکلی برای کمک به مادرشون ایجاد نمیشه ، بازم میتونید برید چایی بخورید ، سربزنیدو..

    این نگرانی هم بیجاست و ممکنه حتی تا الان به همسرت منتقلش کرده باشی ، حتی ممکنه معکوس این نگرانی رو منجر بشه .
    وقتی بچه آب نخواد مادر بهش آب نمیده اصلا شاید یادش نیوافته، اما اگه بچه بگه من اصلا آب نمیخورم ، من ابدا لب به آب نمیزنم ، مادر یه لیوان میگیره دستش دنباله بچه ، که بتونه حداقل به اندازه نیاز به بچه آب بده چون فکر میکنه بچه داره یادآوری میکنه که من اصلا آب نمیخورم یعنی تا حالام کمبود اب دارم.

    موفق باشی.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  3. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    setare_000 (سه شنبه 18 اسفند 94)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس نمایش پست ها
    سلام پاپیون جان..
    اگه مطمئنی تخت هیچ شرایطی حاضر نیستی با مادرشوهرت زندگی کنه باید یک بار به طور جدی با شوهرت صحبت کنی... نیاری به غیر مستقیم گقتن نیست.. (هرچند قبل از عقد بهش گقتی ولی برای اینکه خیالت راحت بشه حدی باهاش صحبت کن)

    بهش بگو من مادرتو خیلی دوست دارم و حرفهایی که میزنم اصلا ربطی به اون نداره ولی من چون دوست دارم زندگی مستقلی داشته باشم به هیچ وچه نمیتونم شرایطی رو تصور کنم که با مادرت توی یه خونه زندگی گنیم برای همین دلم میخواد به این سوالم جواب بدی...
    ایا میتونی این اطمینان رو بهم بدی؟
    و سوال دیگه ای که باید حتما ازش بپرسی اینه که بپرسی اگه روزی مادرت مریض بشه ونیاز به مراقبت داشته باشه میخواد چیکار کنه؟

    همین الان که توی عقد هستی به طور جدی این مساله رو حل کن...
    (اگر واقعاااا حس میکنی غیر ممکنه بخوای با مادرش زندگی کنی)
    اخه من قبل عقد باهاشصحبت کردم عزیزم
    چندبار هم صحبت کردم حتی چندبار هم کلی گفتم که انشالله مادرو پدرمون نیاز پیدا نکنن که باما زندگی کنن اما اگر نیاز پیدا کردن من حاضر نیستم کنار ما باشن حاضرم خانه هامون کنار هم باشه
    میدونم اگر دوباره بگم ممکنه عصبانی بشه اخه
    اره واقعا غیر ممکنه برام...

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام

    نیاز نیست با همسرتون صحبت کنید که دوباره یادآوری کنید حاضر نیستید با مادرش زندگی کنید ، مگه همسرتون گفته برید و باهم زندگی کنید؟
    وقتی ایشون هیچی نگفته شما چرا برای سوال فرضی دنبال جواب برای همسرت باشی!

    شما همین احترام و بذار و دور بایست و به رابطه خودت با همسرت فکر کن همین.
    اگر هم همسرت گفت باید مادرمو کمک کنم ، خوب حرفه بدی نزده که میگه باید کمکش کنه ، کمک فقط این نیست که برید باهم زندگی کنید. چه بسا خیلیها توی یک اتاق باهمن ولی به هم خیری نمیرسونن.

    مثلا فکر کن خونه مادرشوهرت دوبلکسه و شما توی اتاق بالایی و مادرش اتاق پایین ، همش که بهم نچسبیدید،
    بلکه درصورت نیاز بهشون سر میزنید گاهی باهم چایی میخورید، کارهای ضروری مادرشوهرتون رو همسرتون مثل قبل انجام میده و ...
    حالا اگه شما 2تا در اون طرف تر از منزل ایشون زندگی کنید ، مشکلی برای کمک به مادرشون ایجاد نمیشه ، بازم میتونید برید چایی بخورید ، سربزنیدو..

    این نگرانی هم بیجاست و ممکنه حتی تا الان به همسرت منتقلش کرده باشی ، حتی ممکنه معکوس این نگرانی رو منجر بشه .
    وقتی بچه آب نخواد مادر بهش آب نمیده اصلا شاید یادش نیوافته، اما اگه بچه بگه من اصلا آب نمیخورم ، من ابدا لب به آب نمیزنم ، مادر یه لیوان میگیره دستش دنباله بچه ، که بتونه حداقل به اندازه نیاز به بچه آب بده چون فکر میکنه بچه داره یادآوری میکنه که من اصلا آب نمیخورم یعنی تا حالام کمبود اب دارم.

    موفق باشی.
    سلام گیسو کمند عزیز
    درسته بنظرم خیلی زشته حالا که چیزی نگفتند من یهو بیام بگم من با مادرت زندگی نمیکنم ! مطمنن میگه کی گفت که زندگی کن ؟
    چون ازون مرداییه که بدش میاد مدام یه چیزو بهش گوشزد کنی !!
    باور کن من خودم همیشه بهش میگم مامان داره میره دکتر برو باهاش یا بمون باهم برید خرید..بی عاطفه نیستم اما نمیتونم باهاش زندگی کنم...
    این پیشنهاد خونه دوبلکس خوبه من موافقم واقعا ...
    اخه میدونی گیسو کند جان یکی از فامیلای اینا که زن و شوهر جوون بودن مادربزرگه دختررو بردن خونشون تا ازش نگه داری کننپ
    چون این زن پیر دوتا حقوق بازنشتگی میگیره...
    شوهر منم چندبار تو شوخی و جدی به من گفت خوشبحال اینا خودشونو بستن و با حقوقای این زن دارن قسطاشونو میدن
    منم خندیم به حرفاشو گفتم ولی من حاضر نیستم با زن دیگه ای زندگی کنم بخاطر حقوقش
    اونم قیافش یه طوری شد!!!
    اخه میدونی مادرشم حقوق بگیره!!!
    بعد اینم ازون مردایی نیست که رو تمام حرفاش بمونه بعضی وقتا یه قولایی میده و میگه بخاطر شرایط نشد دیگه
    مرسی عزیزم از صحبتهات

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 96 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1395-2-17
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    1,084
    سطح
    17
    Points: 1,084, Level: 17
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز، این حق مسلم شما هست که بخوای مستقل باشی، اگر من هم جای شما بودم غیر ازین نمیخواستم، بزار یروز که خیلی با همسرت خوش بودی بحثو پیش بکش نه بطور دستوری، چون مرد ها اصلا دوست ندارن باهاشون با لحن دستوری حرف زد، خیلی با محبت بهش بگو (بقول نارجیس عزیز)، بگو بنظرت خونه رو کجا بگیریم بهتره؟؟ یا بگو کدوم منطقه رو دوست داری که خونه بگیریم؟؟بهش بگو دلم میخواد برنامه هامونو بچینیم، قلقش و اگه داشته باشی خیلی راحت میتونی مدیریت کنی،انشاالله که همه ما خوشبخت باشیم همینطور شما دوست عزیز

  7. کاربر روبرو از پست مفید Banoye sorkh. تشکرکرده است .

    پاپیون (سه شنبه 21 اردیبهشت 95)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.