به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    ببین عزیزم من یه شهر غریب و دور از خانواده هستم
    پدر ومادرهمسرم رو هفته ای دو بار میبینم
    جاریهامو رو 6 تا 3 ماه ندیدم
    هرچند در ظاهر و روزهای اول نشون می دادن که اهل سرزدن هستن اما تو مرخصی 6ماهه زایمان حتی یک نفر ( به خداوندی خدا قسم) از فامیل شوهرم زنگ نزد بگه مردی یا زنده ای و یا بلدی بچه ات رو ببری حمام
    من تو محل کارم تکنفره تو شیفتم
    فقط هفته ای 2 ساعت یکی از دوستانم میاد پیشم و وقتی میاد عین آتشفشان منفجر میشم از حرفهایی که تو دلم مونده
    بقیه هم رد و گذری میان و کلا مردم خشکین و صمیمی نمیشن
    تو هفته هم سه روز میرم باشگاه و اونجا هم یک ساعتی میحرفیم (البته اینم یه ماه میرم)

    اما خیلی آروم شدم اصلا حرف زدن یادم رفته

    در حالی که تو هفته سه بار مادر و خواهرام بهم زنگ می زنن ( سه ماهه یک بار هم یه هفته میرم پیش مامانم)
    تنهایی رو اون موقع هاس که با گوشت و خونت حس می کنی

    افسرده و تنها میشی باور کن
    به نظرم اشتباه نکن
    همسر من خیلی عالیه ولی گاهی همین تنهایی رو روابطمون تاثیر بد میزاره.
    بیشتر فک کن.

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام دوست عزیز

    اشتباه محضه بخای باکسی ازدواج کنی در شهر ه دیگه فرهنگ اداب رسوم متفاوت

    داغون میشی اگه از نوع حساسش باشی میدونی چرااااا

    تنهایی از یک طرف غریبی از یک طرف حرفای خانوادش از طرف دیگه

    کم کم میبینی هییییچ وجه مشترکی باهم ندارین

    اقا خوبه اره برا هم محلی خودش خوبه همه تعریفش می کنن تحویلش میگیرن

    خیلی زرنگ باشی بتونی خودتو وفق بدی باهاش اون وقته اقا میگه من دوست ندارم بیام خونه مادرت و....

    شما در دونقطه متفاوت بزرگ شدین با دیدگاه متفاوت با فر هنگ و اصول منطقه شهری متفاوت

    لطفا به حرف بزرگترت گوش کن

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-11-08
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    935
    سطح
    16
    Points: 935, Level: 16
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    19

    تشکرشده 65 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=حیاط خلوت;406803]ببین عزیزم من یه شهر غریب و دور از خانواده هستم
    پدر ومادرهمسرم رو هفته ای دو بار میبینم
    جاریهامو رو 6 تا 3 ماه ندیدم
    هرچند در ظاهر و روزهای اول نشون می دادن که اهل سرزدن هستن اما تو مرخصی 6ماهه زایمان حتی یک نفر ( به خداوندی خدا قسم) از فامیل شوهرم زنگ نزد بگه مردی یا زنده ای و یا بلدی بچه ات رو ببری حمام
    من تو محل کارم تکنفره تو شیفتم
    فقط هفته ای 2 ساعت یکی از دوستانم میاد پیشم و وقتی میاد عین آتشفشان منفجر میشم از حرفهایی که تو دلم مونده
    بقیه هم رد و گذری میان و کلا مردم خشکین و صمیمی نمیشن
    تو هفته هم سه روز میرم باشگاه و اونجا هم یک ساعتی میحرفیم (البته اینم یه ماه میرم)

    اما خیلی آروم شدم اصلا حرف زدن یادم رفته

    در حالی که تو هفته سه بار مادر و خواهرام بهم زنگ می زنن ( سه ماهه یک بار هم یه هفته میرم پیش مامانم)
    تنهایی رو اون موقع هاس که با گوشت و خونت حس می کنی

    افسرده و تنها میشی باور کن
    به نظرم اشتباه نکن
    همسر من خیلی عالیه ولی گاهی همین تنهایی رو روابطمون تاثیر بد میزاره.
    بیشتر فک کن.[/quote

    سلام …راستش جوابایی که داده شده خیلی برای من جالبه…آخه دلیل اومدن من به همدردی موضوع مشابه همین بود که خواستگارم محل کارش شهر بافاصله زیاد از شهرخودمون بود ولی خودش همشهریمون بود و من از رد کردنش پشیمون شده بودم…حتی الان هم نمیدونم کار درستی کردم یا نه…
    خوندن این تاپیک و پاسخ ها خیلی برام جذابه…
    امیدوارم دوست عزیزمون بهترین تصمیم رو بگیره

  4. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نفس جان
    خیلی کار خوبی کردی
    تا وقتی بچه نداری مشکلاتت خیلی کمه
    هروقت خواستی میای هروقت خواستی میری و..
    اما فک کن بچه داری 7 ماهه تبدار ، همسرت شیفت شب باشه و از سر شب تا صبح از ترس خوابت نبره
    میخوای اسباب کشی کنی هیچ کس نیست ....
    فک کن جلسه اداری داری بچه ات رو ببری تو جلسه (با حضور شهردارو.....)
    10 روز تو بیمارستان بستری بشی کسی نباشه یه آب دستت بده و یه بار هم میان عیادتتت با تمسخر بهت بگن تنهاییییییییییییییییییییی
    فک کن آنفولانزا بگیری نتونی تکون بخوری شوهرو بچه ات سه روز پشت سر هم نون و پنیر بخورن و تو حال نداری بهشون بگی برو بیرون یه پرس غذا بگیر بیار....
    نکنید به خاطر خدا این کار رو نکنید پشیمون میشییییییییییییییییید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    n@f@s (سه شنبه 18 اسفند 94)

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام و وقت بخیر
    همه دوستان از تجربیات خودشون میگن ولی خب خودتون تصمیم اخرو میگیرین.. اگر همسرتون خوب باشه مسلما احساس دلتنگیتون کم میشه.. من 10 ساله دور ار پدر مادرم زندگی میکنم البته مجردم اما احساسم نه عوض شده نه اینکه بی عاطفه ام. هر روزم باهاشون در ارتباطم و اصلا هم جای نگرانی نداره.. هر ازدواجی حتی اگه از فامیلم باشه اختلاف سلیقه توش هست و ممکنه ناراحتی پیش بیاد.. اما به هر حال شما زندگی مستقلی دارین انتخاب میکنید و دارین خانواده خودتونو تشکیل میدین از نظر من چه اشکالی داره تو یه شهر دیگه باشه.. خب حتما یه سری دلتنگیهایی هست اما خب اگه ذاتا ادم مستقلی باشید و همسرتونم خوب باشه اصلا نگران نباشد..

  7. کاربر روبرو از پست مفید ida bahrami تشکرکرده است .

    Hadi99g (شنبه 22 اسفند 94)

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-11-08
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    935
    سطح
    16
    Points: 935, Level: 16
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    19

    تشکرشده 65 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام … چیزی که به فکر من میرسه اینه که اگه طرف یه مپرد تاپ باشه که نود درصد مطمین باشی همچین موردی ممکنه به پستت نخوره می ارزه آدم بره یه شهر دور… ولی اگه درحد معمولیه و خوبه و تو شهر خودتونم خواستکارایی درحد خوب دارین خب ازدواج تو شهر خودتون بیشتر صلاحه… میگم مگرررر اینکه طرف واقعا بالاتر از حد خواستگاراتون توشهر خودتون باشه

  9. کاربر روبرو از پست مفید n@f@s تشکرکرده است .

    Hadi99g (شنبه 22 اسفند 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.