تشکرشده 183 در 100 پست
Mr DaNi (چهارشنبه 12 اسفند 94)
تشکرشده 19 در 10 پست
آقای پیمان خاموتون قدشون 162 هست و این اصلا کوتاه قدی نیست.... ایشون قدشون نرماله... مگر اینکه از لحاظ وزنی مشکلی داشته باشن..اونم با رژیم و ورزش حل میشه... حدس میزنم قد شما بلنده ک اختلاف قد شمارو اذیت میکنه...پس به دید یه مشکل نگاه نکنید... و قد هم چیزی نبوده ک ایشون بخوان از شما قایم کنند....
ازتون خواهش میکنم اگر از ته دل و به هیچ عنوان بهش علاقه ندارین و نمیخاینش و بخاطر مسایل ظاهری بعدا تو هرزمینه ای ازش سرد میشین همین الان جلوی ادامه رو بگیرین تا اون وابسته نشه... فقط من میفهمم اون چ حسی پیدا خواهد کرد اگر بفهمه ظاهرش به دل شوهرش نیست... بخدا قسم دیگه شبا نمیتونم بخابم و جلو آینه راه میرم و از خودم متنفرم..چرا؟؟ فقط چون ظاهرم به دل شوهرم نیست..
ولی اگه این دختر رو به عنوان شریک خوب زندگیت قبولش داری( که حتما معیارهایب داشته که قبولش کردی) بهش گمک کن..ب زندگی خودت کمک کن...به شیرین شدن لحظه هاتون...
فرض کن به خانوم قدبلند و بسیاز زیبا داشتی که عاااااااشق ظاهرش بودی ولی خدایی نکرده در اثر یه تصادف زیبایی هاشو از دست داده... اونوقت چی؟ میری طلاقش میدی؟ ینی ارزش یه زن فقط به همینه؟ پس متانت؟ نجابت؟ اصالت؟ زن خونه بودن چی؟
من این روزا حااالم اونقدر خرابه ک حد نداره... همه فکر میونن خوشبختم... اما فقط خودم میدونم چی میکشم... خیلی سخته تازه عروش حس نخواسته شدن رو بچشه... اونم واسه ظاهر.... چیزی که خدا داده... و چیزی که شما تو خواستگاری دیدین... فکر کن خانمت زایمان کرده..مسلما هیکل بهم میریزه... اگه بنا باشه با هر تغییر تو ظاهر مردها دلسرد بشن پس طی یه زندگی باید چند خانم عوض کنن....
این فکرای منفی رو بیرون کن..انقد ب خودت تلقین نکن که وای چرا انقد قدش کوتاس...وقتی میبینیش نرو تو بهر قدش... مثبت فکر کن...بگو فدای خانوم کوچولوم بشم ک تو بغلیمه....
بذار باهم لحظه های شیرین بستزین..تا وقتی دلت چرکین باشه و هی تو دلت وسواس داشته باشی هیچ وقت بهش خوش نمیگذره ....
بخدا قسم دارم با گریه مینویسم....
چون من الان شرابط خانوم شمارو دارم و نمیدونم چیکار کنم....
خواهرانه ازت میخام که بهش نگی ظاهرتو دوست ندارم....
fatemi (چهارشنبه 12 اسفند 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 13 اسفند 94), skyzare (جمعه 21 اسفند 94), َAmir-Reza (چهارشنبه 12 اسفند 94), هلیاجون (پنجشنبه 13 اسفند 94), باغبان (پنجشنبه 13 اسفند 94), سها** (چهارشنبه 12 اسفند 94)
تشکرشده 11 در 4 پست
اقای سلیمی من فکر میکردم قد همسر شما بسیار کوتاه تر از اینها باشه. 162 سانت قد در بین خانم ها عادی و متوسط هست. من خودم به عنوان یک خانم قدم 160 سانته و در بین دوستان و همکلاسی هام بسیار عادی هست.
پس این اختلاف به خاطر قد بلند بودن شماست نه کوتاه قد بودن همسرتون. بنابراین نباید ایشون رو سرزنش کنید. یعنی باید این نکته رو در نظر بگیرید که ایشون نسبت به بقیه کوتاه قد به حساب نمیاند.
تشکرشده 64 در 32 پست
من هم دقیقا 162 هستم. این واسه زن ایرانی معمولیه. تازه خانوم ها همیشه با کفش قدشون 7/8 سانت بیشتره. پس میشه 170. خوب مرد هم اگه از زنش بلند تر باشه خیلی بهتره.
بقول یکی از دوستان تو زندگی اینقدر مشکلات بدتر از این هست که این مشکلات در مقابلش خیلی کمه.
اون اقایی هم که میگه سلولیت ووووو کلا اینجور مسایل اکثرا مربوط به هورمون ها هست و کاریش هم نمیشه کردو حتی با ورزش
fatemi (چهارشنبه 12 اسفند 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 12 اسفند 94), سها** (چهارشنبه 12 اسفند 94)
تشکرشده 32 در 17 پست
سلولیت اصلا بیماری نیست. بیشتر از 80 درصد از زن ها سلولیت دارند.
به نظر من مشکل خیلی از آقایون ایرانی اینه که به خاطر جدایی بین زن/مرد تصویر غلطی از بدن طبیعی یک زن تو ذهنشون دارند و تصور می کنند که تصاویر زن هایی که تو رسانه های تصویری نشون داده می شه، واقعی و طبیعیه. باور کنید بخش قابل توجهی از این تصاویر حاصل فتوشاپ و جراحی های زیباییه.
مسئله دیگه اینکه بدن زن ها تحت تاثیر هورمون های زنانه و گذشت زمان و فرزندآوری دائما تغییر می کنه. اگر می خواین وارد زندگی مشترک بشین باید این مسئله رو بپذیرید.
سها** (چهارشنبه 12 اسفند 94)
تشکرشده 18 در 10 پست
سلام و ممنون از همراهی و دلگرمی همه عزیزان
واقعا از همه مطالب شما دارم استفاده مفید میکنم
و به خانم دختر خوش سانس, که همانند خواهر نظراتشون رو به من گفتند قول خواهم داد که ابدا در هیچ مرحله ای به همسرم بحث ظاهر و دلزدگی از ایشون رو پیش نخواهم کشید چون بالاخره هر چی باشه صفات مردانه هنوز در وجودم هست
تشکرشده 2,595 در 691 پست
سلام پیمان جان
خوبی دوست من؟
من از ابتدا پیگیر تاپیک شما بودم، ببخشید که دیر دارم تو تاپیک شما شرکت میکنم.
ابتدا از شما و خانوم دختر بدشانس تشکر میکنم که چنین موضوع مهمی رو برای ما مطرح کردین.
تقارن موضوع تاپیک شما و دختر بدشانس، خیلی جالب بود. من که تلنگر محکمی بهم خورد.
امیدوارم تو زندگی هاتون خوشبخت بشید.
--------------------------
دوست من، اگر من رو بشناسی، روز اول که اومدم همدردی سی و خورده ای معیار برای انتخاب همسرم داشتم. نم نم این معیار ها به 43 تا افزایش پیدا کرد.
جالب اینه که من به تک تک این معیار ها امتیاز میدادم. الان که یادش می افتم خندم میگیره.
از این کارم شرم دارم، هنوز دلیل شرم خودم رو متوجه نشدم! ولی به لطف دوستان همدردی مخصوصا دو نفر( که اسم هاشون رو نمیتونم ببرم) در این مورد خیلی پیشرفت کردم.
یه جایی به این نکته رسیدم که ظاهر همسرم زیاد برام مهم نباشه و در حد تناسب کفایت میکنه! وقتی تاپیک شما رو دیدم، تمام وجودم لرزید! نکنه این معیار رو من سرسری لحاظ کنم و بعدها دچار شک بشم؟! چه بلای سر همسرم خواهد آمد.
همین که تاپیک شما ادامه داشت، خانوم مصباح اومدن این متن رو نوشتن:
به طور موازی چندتا زندگی رو تصور کردم که میشناسم. همشون موفق هستن در زندگی ولی از اختلاف های ظاهری زیادشون اثری ندیدم/
نمی دونی چقدر سبک شدم!
تازه دارم می فهمم هدف از ازدواج چیه؟ ظاهر چقدر موثره؟ اصلا برای رسیدن به ازدواج موفق چقدر ظاهر نقش داره؟!
فکر نمی کنم نتیجه گیری من رو دوست داشته باشی بدونی. ولی دلم نیومد تو رو از روندی که با شروع تاپیکت برای من ایجاد شد و به کجا ختم شد، آگاه ات نکنم.
------------------------
یه لحظه چشم هات رو ببند، به یه زندگی آروم و خوش فکر کن، به ارکان و ستون های مورد نیاز یه زندگی ایده آل فکر کن. بعد ببین نقش اختلاف قد خانوم شما کجای قضیه است!؟!
جواب این سوال رو به من بده!
منتظر می مونم تا یه سری چیز دیگه هم بگم
-----------------------
تشکرشده 18 در 10 پست
سلام به دوست عزیزم آقا محمد رضا
خدمت شما دوست عزیز عرض کنم که ظاهر برای من خیلی مهم بود ولی بعد از مدتی مخصوصا بخاطر حرفهای دیگران و بنوعی مشاوره اطرافیان به این نتیجه رسیدم که ظاهر زیاد برام مهم نباشه و در حد تناسب کفایت میکنه , تا اینکه بعد از این قضیه قسمت شد و با همسرم آشنا شدم و تازه بعد از عقد فهیمدم که معیارهایی که از قبل در درون و ذهن آدمی نهادینه شده اصلا شوخی بردار نیست و نمیشه سرسری بیخیال اونا شد.
بله چشمهامو بستم و لحظه ای به یک زندگی همراه با آرامش فکر کردم و دقیقا تو ذهنم اولین چیزی که خطور میکنه بودن در کنار همسری که ظاهرش برام خیلی خوشاینده و بنوعی تصویر بعضی از افرادی رو که من در طول زندگیم بنوعی باهاشون برخورد داشتم و ظاهرشون به دلم چسبیده , در ذهنم میاد.
ممنونم از همراهیت دوست عزیز و بزرگوار
تشکرشده 2,595 در 691 پست
سلام پيمان جان
اومدم يه چيز هايي بنويسم، ديدم بيشتر به شعار شباهت داره. چون خودم هم وضعيت شما رو داشتم يا شايدم دارم.
ولي همزمان با شما منم چشم هام رو بستم.
چيز هايي كه تصور كردم : يه زندگي آروم و بدور از ناتواني هايي كه مشكلات باعث بشه بناي زندگي بلرزند.
زندگي كه هر دو طرف نياز هاي همديگر رو بشناسند.
زندگي كه هر دو طرف بتونن نياز هاي يكديگر رو برآورده كنن.
زندگي كه احترام متقابل به وضوح ديده بشه.
زندگي كه تحمل نظرات مختلف براي هر دو طرف وجود داشته باشه.
زندگي كه مهر و محبت توش موج بزنه
زندگي كه براي يكي شدن باشه.
زندگي كه توش هدف شخصي نباشه و هر دو طرف درش سهيم باشند.
زندگي كه در لحظه هاي غم و شادي، پيروزي و شكست، دو طرف كنار هم باشن.
زندگي كه با همديگر بتونيم حس كمال رو تجربه كنن
زندگي كه از بودن كنار همديگر لذت برده بشه.
.
.
.
.
.
شايد چون من مجردم، بگيد يكم ايده آل تجسم كردم. ولي حداقل خصوصيات اين زندگي رو ميتونم در خودم ايجاد كنم. معيار ها و ملاك هام رو بر مبناي رسيدن به اين زندگي بنا كنم.
شايد شما هم چنين تصوراتي داري، ولي بند آخري كه نوشتم " لذت از بودن كنار يكديگر" براي شما خيلي بولد شده. و به قول عنوان تاپيك شما، يه وسواس فكري مانع از رسيدن شما به باقي تصورات شده است. و لذت در كنار هم بودن رو داري تو زيبايي هاي ظاهري ميبيني كه به مرور زمان كمرنگ ميشه و اگر زيبايي هاي دروني جايگزين نداشته باشه، مصيبت بار خواهد بود.
راه برون رفت از اين وسواس رو بايد نسبت به خصوصيات خودت پيدا كني.
مثلا توجه به شباهت ها، توجه به خصوصيات مثبت خانوم شما كه باعث رسيدن به باقي تصوراتي كه نوشتم ميشه، توجه به ..............................................
دوست من به نكات مثبت بيشتر توجه كن. سعي كن عاشق بشي. اين جمله رو هم يادگاري داشته باش از من. لطفا برداشت ات رو از متن زير هم برام بگوشباهت های موجود بين شما، مي تونه مانند ریسمانی بشه که هر چه پیش روید در هم تنیده تر شود و ارتباط محکم تری را برایتان به ارمغان آورند.
عشق آن زمان متبلور نمی شود که دو نفر به چشم های هم نگاه کنند، بلکه عشق زمانی می روید که هر دو نفر به یک نقطه خیره شوند.
ویرایش توسط mohamad.reza164 : شنبه 15 اسفند 94 در ساعت 09:12
anisa (شنبه 15 اسفند 94)
تشکرشده 1,090 در 430 پست
مرسی اقای محمد رضا
خیلی زیبا نوشتین
با توجه به اینکه من خودم قبلا تجربشو داشتم زمانی که ظاهر بیش از اندازه جلوه پیدا کنه به مرور زمان کمرنگ میشه و مسائل دیگه خیلیییی به چشم میاد .
اقای پیمان گفتم که این فقط دلیلش وسواس و مقایسست
وقتی به اطرافم نگاه میکنم ادماییو میبینم شاید از لحاظ ظاهری تناسب زیادی ندارن ولی اونقد شادن با هم و مشخصه همدیگرو دوست دارن با خودم میگم پس اینا چطور تحمل میکنن...
اگر سعی کنید نگاهتون رو مثبت تر کنین و برای بهتر شدن تلاش کنین و نذارین سردی رخنه کنه حتما وضعیت بهتر خواهد شد ...
اگر ازدواج به قول معروف اساس و منطقش درست باشه شاید هیچ وقت رمانتیک نشه ولی خیلییی بهتر میشه ... در هیچ شرایطی احترام رو فراموش نکنین ..
باور کنین از زمانی که ازدواج کردم بارها افراد مختلف بهم گفتن چقدر بهم میاین!! حتی عکاس نامزدیمون کلی ازمون تعریف کرد گفت چقد خوش لباسین ... به شوهرم گفت تا روز عروسیت تکون نخور همینطوری باش چاق نشو ... چیزایی که من بر عکسشو فکر میکردم
الان مطمئنم اشکال در تفکر منه
نهایتا اینکه شما هم حتما نکات مثبتی هست که به چشم دیگران میاد و شما نمیبینید و اون نکات منفی اصلا به چشم نمیاد و در زندگی اهمیت چندانی نداره ..
نخواستم شعار بدم به عنوان کسی گفتم که خودم احساس شمارو دارم ولی میدونم که ایراد از منه و حقیقت اینه
- - - Updated - - -
راستی من شوهرمو مجبور کردم بره باشگاه بدنسازی جالب اینجاست هم تو روحیه من تاثیر داره هم خودش الان بهم میگه دستت درد نکنه منو نجات دادی نیاز داشتم به ورزش
ولی من به خاطر خودم در درجه اول اینکارو کردم
من اگر این زندگی رو هم نداشته باشم باز ناراضی ام ! و میخوام براش تلاش کنم حالمم بهتره
همیشه لبخند بزن......
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)