سلام من دختری 25 ساله هستم وشوهرم 28 ساله.2 ساله عقدیم. بعد از خدا امیدم به شماست .همسر من مردی عصبی. دهن بین .فقط مادرشو قبول داره. گرچه تحصیلات بالایی داره ولی اصلا صحبت کردنشو بلد نیست.حرفی برخلاف میلش بزنم جلوی جمع به بدترین حالت جوابمو میده .این یک سال اخیر اینطور شده.بد دهن هم هست.بعد که کارش بهم میفته وقت رابطه خوش اخلاق میشه. هرچی بگم گوش میکنه ولی چه فایده.هر حرفی بهش میزنم گوش نمیده. فقط دوست داره تو جمع های خونوادگی خودش باشه.هیچ حرفی بی جواب نمیزاره.فقط هم به من میگه رفتارای تو درست نیست.خیلی هم عصبانی شده.فقط میگه خوشگلی و سرزبون دار. هیچ خصوصیت مثبت دیگه ای نداری.هرکاری براش کنم اخرشم سر دعوا میگه اشتباه کردم با تو ازدواج کردم. تو دعوا کنترل نداره.همیشه دعواهامونو به خونشون کشونده.باعث شده چقدر گریه کنم. احساس میکنم غرورم شکسته شده.خونوادشم طرف اونو میگرن.شوهرم حاضر من ناراحت شم ولی خونوادش نه.تورو خدا کمکم کنید امیدم به شماست. خیلی بدبین به همه.فقط هم پدر مادرشو قبئل داره.سر مادرش چند بار با من دعوا کرده. که چرا محل نمیکنی.اینم بگم 3 سال با هم دوست بودیم تو اون مدت هم دعوا زیاد میکردیم. اما اصلا عصبانی نمیشد کوتاه میومد.خودش خیلی مایل به ازدواج با من بود. اما بعد عقد عصبی شد.منم قبول دارم بعضی جاها من مقصرم.ولی خودشو همیشه بر حق میدونه.هر دعوایی هم میشه به خونوادش انتقال میده.کارای که من دوست ندارم انجام میده میگه میخوام حرص تورو در بیارم.خیلی تنهام. تورو خدا کمک کنید.