به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم تاپیکا و خوندم و دیدم شرایطت چقدر شبیه به منه،شوهر منم بهم میگه برو خونه مامانت چند روزی بمون،من اوایل اصلا ولش نمیکردم برم،گاهی میشد نزدیک به دوسال این روال و ادامه دادم و بهش میگفتم یا باهم میریم یا منم نمیرم،بعدش که دیدم نه این روشم جواب نداد میرم یکی دوروز میمونم اما اصلا از این وضع راضی نیستم،چون وقتی من میرم متوجه میشم باباش میاد خونمون و با شوهرم میشینن مشروب میخورن ،خواهراشم حمایت میکنن،مثلا وقتی میگم نمیرم بمونم میگه از خواهرای من یاد بگیر میان یکی دوهفته خونه مامانم میمونن،در صورتی که تو خونه ما اصلا پدیرفته شده نیست که یه زن شوهردار بی دلیل شوهر ش و تنها بذاره و بره خونه مامانش بمونه،من مقصر اصلی رو خانواده ش میدونم بچه هاشون و خیلی وابسته بار آوردن و بهش یاد ندادن وقتی آدم ازدواج میکنه دیگه فقط مال خانوادش نیست،تازه مادر شوهرم گاهی اگه شوهرم طرف من و بگیره بگه زنم تنهاست،میگه زن گیرت میاد چیزی که گیر نمیاد پدر مادر و خواهر برادرتن.خودم وقتی صحبت میکردن صداشو نو شنیدم منظورش اینه که اگه زنت طلاق گرفت رفت زن واست فراوونه.آخه برادر شوهرمم زنش طلاق گرفت رفت،هنوز طلاقش نداده بود که مادره رفت یکی دیگه براش نشون کرد.

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    یه سوال برا اطلاعات خودم میپرسم.
    شما قبل از عقد این چیزارو ندیدید؟

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mr DaNi نمایش پست ها
    یه سوال برا اطلاعات خودم میپرسم.
    شما قبل از عقد این چیزارو ندیدید؟
    ما دوره نامزدی خیلی کوتاهی داشتیم ،کلا3ماه نامزد بودیم که اونم خانواده م اجازه نمیدادن باهم بیرون بریم اکثرا ارتباطمون تلفنی بود،ضمنا این خانواده اینقد ظاهرنمایی شون خوبه،که من تا قبل از عروسیمون هیچ موردی ازشون ندیدم.یعنی در ظاهر خیلی خوب و دلسوزن..از وابستگی شدیدش به خانواده ش هم هیچی نمیدونستم،وقتی رفتیم زیر یه سقف متوجه شدم،یه چیز جالب دیگه اینکه در ورودی مادر شوهرم اینا شیشه ایه،امروز متوجه شدم مادر شوهرم پرده پشت در و عوض کرده و یه پرده نازک بجاش نصب کرده،شوهرم پرسید چرا پرده نازک زدی اینجا مادره برگشته میگه میخوام ببینم کی میره بالا کی میاد،یعنی با زبون خودش اعتراف کرد که رفت آمد ای مارو کنترل میکنه

  4. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    متاسفم شما خودت کمی منفعل برخوردکردی

    اجازه نمیده بری خرید بیرون محدودت کرده شمام بدت نمیاد بخای این جوری ادامه بدی از دنیا عقب میمونی بهش بگو بابا منم ادمم

    کلاسی برو سعی کن یه جورایی مستقل بشی اون وقته که براش مهمتر میشی و تلاش میکنه خاسته هاتو جامه عمل بپوشونه

    شخصی که منفعل نیست یا حرفی به زبون نمیاره یا اگه زد تا اخر پای حرفش میمونه

    قدم های محکم بردار برا زندگیت تا بتونی سر سامان بدی

    در امد شوهرتون خوب هست ؟

    ایا امکان داری بری خونه اجاره کنی و از خونه مادرش دور بشین ؟

    زن همیشه باید پا به پای شوهرش باشه حتی در رفتن به خونه مادر خودتون

    پس هیییییچ وقت تنها نزار همسرتو حتی برا دیدن مادرت

    عزیز باید کمی صبوری کنی تا مشکلاتت حل بشه

    ببین مادره چه جور حس تامین کنندگی بهش میده که حاضر نیست ترکش کنه دو قدم اون ورتر باشه

    وقتی مردی تایید بشه تشویق بشه خاستنی باشه از طرف مقابلش حاضر همه کاری براش انجام بده

    ایا شما تا حالا اقتدار مردتون را در خونه حفظ کردین ؟

    لطفا کلید مرد دکتر حبشی دانلود کن گوش کن متوجه اشتباهت میشی

    اون قدر باید با لطافت و ظرافت باشی که اقا خودش حاضر بشه هر کاری را برا خوشبخت کردن شما و فرزندش انجام بده

    حتی عوض کردن خونه و دور شدن از مادرش

    ببین احترام پدر مادر واجبه من اینو نمیگم که بی حرمتی بشه

    شما مسیر را براش هموار میکنی تا بتونه راحت تر مشروب استفاده کنه

    این جور که مشخصه اقا اهله نمازم نیست

    اگه بخای در زمینه ای حرفت را گوش کنه خودت اون عمل را اون قدر خوب انجام بده تا از شما الگو بگیره

    نه اینکه کل کل کنی شما وقتی به مسائل شرعیت اهمیت بدی نمازت سر وقت باشه یا خونه مادرشی قبل از شام یا ناهار اول بری

    نماز بخونی اون وقت اونا میبینن برا شما مهم هست شوهرت ازت الگو میگیره

    کسی که مشروب میخوره اگه ترک کنه میدونستی تا 40 روز نماز نداره اگه هم بخونه خدا قبول نمیکنه چون 40روز باید بگذره تا اثر اون

    مشروب از بدنش دفع بشه

    برات دعا میکنم تا خدای بزرگ این توانایی را بهت بده همسرت را اگاه کنی و دست از این کارش برداره

    موفق باشین

    - - - -
    ویرایش توسط سها** : یکشنبه 02 اسفند 94 در ساعت 08:44

  5. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هلنا جون ممنونم از اینکه راهنمایی کردی،ولی من خیلی کارا کردم واسه اینکه شوهرم جذب خونه شه،حتی شده از خواسته هام گذشتم تا به خواسته های اون برسم،فضای خونه رو شاد میکنم لباس قشنگ می‌پوشم غذاهای جدید درست میکنم و حتی خیلی وقتا بدون مناسبت سولپرایزش میکنم،کل کل که اصلانمیکنم ،کلا شخصیت خیلی آرومی دارم،اما بازم به بهانه های مختلف میره پایین مثلا میگه من به بابام سر میزنم که وقتی از دنیا رفت پشیمون نشم که چرا بهش محبت نکردم و پیشش نبودم،منم میرم خونه مادر شوهرم ولی خیلی وقتا اون دوست نداره من اونجا باشم.نمازم میخونم حتی روزانه قرآن دعا میخونم حتی مادرشم اهل نماز هست،راجع به خونه هم باید بگم پدر شوهرم وضع مالیش خیلی خوبه ولی از اون دسته آدما هستن که به هیچکس نمیگن چی دارن چی ندارن..چند بار از دهن مامانش پریده که دوتا خونه به اسم شوهر من هست ،بعدش که از شوهرم میپرسم که حقیقت داره یا نه جواب درستی نمیده .من به یکی از اشناهامون که تو سازمان مسکن کار میکنه سپردم ته و توش و در آوردم گفت بله حقیقت داره،خونه به اسم همسرمن ثبت سیستم هست اماخانواده همسرم واسه اینکه ما رو تحت کنترل داشته باشن جلوی من از گفتن حقیقت تفره میرن،اتفاقا چند مدت پیش بهش گفتم بیا از این خونه بریم که مستقل باشیم ،اما اون میگه اینجا خونه خودمه کجا بریم خودمون و اجاره نشین کنیم،میگه مگه مستقل نیستیم.من حق هیچ اعتراضی ندارم

  6. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام

    ،حتی شده از خواسته هام گذشتم تا به خواسته های اون برسم،

    از چه خاستهات گذشتی ؟

    شما میگی وضع مالیش خوبه اون وقت از خاستهات میگذری اشتباهه محضه

    ببین وقتی مادره میگه هیچ کس جای پدر مادره نمیگیره بگو اره حق با شماست هیچ کسم جای منو برا دخترم نمیگیره

    شما باید قدرت به دست بگیری تا پیروز بشی

    الان اقا با کم محلی کردن و وقت نگزاشتن برا شما و فرزندش داره نوعی خیانت میکنه به خانوادش

    اقایون محترم یا زن نگیرین یا اگه گرفتین برا خوده تنهاتون نیستین وبرای بر اورده کردن نیاز های پدر مادرتون

    وظیفه اصلی یک اقا وقتی که ازدواج میکنه شروع میشه اره عزیز همسرتون وظیفه داره شمارو تامین کنه

    برا شادی شما تلاش کنه از همه مهمتر وقت بزاره با فرزندش بازی کنه دخترتون حق داره بر پشت باباش سوار بشه

    و اون ادای قطارو براش در بیاره

    منتها شمام وظیفه داری با لطافت تمام اون حس تامین کنندگیرو درش بیدار کنی بهش ارامش بدی

    ممکنه شوهرت خیلی عاطفی باشه این حسو درش تقویت کن تا اونم در مقابل بهت این حسو بده

    .اون قدرررر در محبت کردن زرنگ باشی که از مادرش پیشی بگیری

    اون که نمیتونه خانوادشو ترک کنه وقتی میخاد بره شما خودتو مشتاق تر نشون بده

    نزار تنها بره در مقابل مادرش اون قدرررر خودتو شاد نشون بده اون قدررر شوهرتو تحویل بگیر احترامش کن تا نتونه اتویی بگیره و

    اذیتت کنه

    در خونه اونا زیاد خودتو تو دست پا ننداز برا خودت ارزش قائل شو کمکی میکنی در حد نیاز نه بیشتر

    اقا خودش داره خلاف میکنه مشروب میخوره میره با دوستاش بیرون بعد به شما رو محدود میکنه

    میدونی چرااااا چون خودش اهل خلافه فکر میکنه شما بری بیرون ممکنه کسی پیدا بشه مشروب خورده باشه

    بخاد نگاه چپ به شما بکنه اون وقت اعتراض میکنی بهت میگه تومنو زندانی کردی؟

    اشتباه نکن عزیز شما زندانی شدی متاسفانه اگه بخای این جوری ادامه بدی میری تو سلوله انفرادی

    باید دستت بیاد اشکال کارت کجاست دقت کن میفهمی صوت دکتر کلید مرد را هم حتماااا گوش کن این لینک را بخون تا بتونی بهتر

    باهاش گفتگو کنی

    http://www.hamdardi.net/thread-21813.html
    http://www.hamdardi.net/thread-30336.html
    http://www.hamdardi.net/thread-25465.html
    http://www.hamdardi.net/thread-19883.html
    http://www.hamdardi.net/thread-39745.html

    موفق باشین

    - - -
    ویرایش توسط سها** : یکشنبه 02 اسفند 94 در ساعت 12:19

  7. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیدونم چی بگم. چرا ما زن ها همیشه باید نگران باشیم.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//لطفا میشه بگید چجوری یه تاپیک باز کنم بر خودم؟ثبت نام کردم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط E_Aysan نمایش پست ها
    یعنی توی این تالار که اسمش همدردیه هیچکی به درد آدم نمیخوره،سه روزه پست گذاشتم اما هیچکس نیومد راهنماییم کنه نا امید شدم از همه چی

  8. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امشب دیگه جونم به لبم رسیده،دیگه تحمل ندارم،آقا ظهر از سر کار اومد ناهار خورد و رفت پیش دوستاش.انگار نه انگار که من و دخترم تو خونه تنهاییم،از ظهر کارم شده بود گریه طفلی دخترم میگفت مامان کجات درد میکنه گریه میکنی،آخه حق دختر من نیست که تو همچین محیطی بزرگ بشه.ساعت نه شب برگشت خونه و دوباره به بهونه تمیز کردن ماشین رفت خونه مامانش.آخه چرا من باید این زندگی لعنتی که هیچ دلخوشی توش ندارم و تحمل کنم.من خیلی تلاش کردم که زندگیم و بسازم ولی دیگه به ته خط رسیدم،لیاقت من این زندگی نیست،فقط شب تو خواب آرامش دارم که همش آرزو میکنم بیدار نشم،کاش خوابم ابدی بود،همش وقتی شوهرم تنهام میذاره میره به طلاق فکر میکنم ولی وقتی میاد خونه ناز و نوازشم میکنه و با زبونش منو رام میکنه،نمیتونم اصلا تصمیم بگیرم،شما اگه جای من بودین چیکار میکردین

  9. 2 کاربر از پست مفید E_Aysan تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 03 اسفند 94), سها** (دوشنبه 03 اسفند 94)

  10. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    عريزم به خدا دركت ميكنم، خيلى خوب ميفهمم چى ميگى، باورت ميشه من الان ٧ ماهه اومدم خونه م يه جمعه م با شوهرم سپرى نكردم؟! صب ميره خونه مامانش، مياد ناهار ميخوره، عصر ميره، وقتى بهش فك ميكنى مشكلت هى بزرگتر جلوه ميكنه، تا اينكه به پيشنهاد شيدا. جان خودمو درگير پايان نامه م كردم كه بهش فك نكنم، الانم همون شرايطه، شوهرم به خاطر مريضيه باباش كه البته به نظرم اصلا موجه نيست و قبلشم همه ش با دوستاش بود جمعه هارو، هميشه اونجاس،
    منم گريه كردم، زارى كردم، غصه خوردم، اما ببين، با اينكارا درس نميشه، فقط ببين چطور وتسه خودش و وقتش ارزش قائل هست، توام باش، از وقتت با دخترت استفاده كن، اين همه فيلم هست، بگير ببين، خياطى كن، نقاشى كن، گلسازى و هزار تا چيز ديگه كه درامدم داره...
    نميذاره برى بيرون هرازگاهى يه دوستتو دعوت كن باهم چايى بخورين، و كم كم بدون غصه خوردن و بدون اينكه دخترت صدمه ببينه روش زندگيتو عوض كن، تغييرو از درون خودت شروع كن.
    باور كن من يه زمان بزرگترين غصه م اين بود چرا شوهرم بيشتر به فكر زندگى مامانش، فقط به فكر سلامتى اونه، هيج كمكى تو خونه بهم نميكنه، يا اينكه خواهر وقتى ميره خونه شبا ماشينش، مام بايد پشت سر ش بريم تا در خونشون،شوهرم وسايلشو ببره بالا(هرشششب كه باهامون بياد)، بدون اينكه ازش بخواد، هميشه چقققققد ناراحت ميشدم گريه ميكردم حتى اندازه خواهرشم به فكرم نيس...
    باورت ميشه الان خييلى روزا وقت ندارم فك كنم ناهار چى خورديم؟! اصن خيلى روزا من ديگه وقت ندارم كه واسش بذارم.
    روش تو عوض كن،به اين فك كن كه دخترت اگه ببمارى روحى بگيره به خاطر كارات، چقد وضعت ازينى كه هست بدتر و بدتر ميشه.
    فك كن مادرشوهرت فقط فقط همسايه ته، واسه ارامش خودت ميگم، من دوستى دارم با مادرشوهرش زندگى ميكنه، هروق ميرم اونحا ميگم سختت نيس؟! ميگه نه، واسه شوهرم مادرشه اما واسه من يه همسايه ست، حالا ميخواد كنترلم كنه يا هرچى خودش اذيت ميشه

    به خاطر دخترت...

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  11. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    بارن (دوشنبه 03 اسفند 94), سها** (دوشنبه 03 اسفند 94)

  12. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من اگه خودمم سرگرم کنم باز ته دلم رضایت نیست،من میخوام قلبا از زندگیم راضی باشم،ولی اصلا روحیم با این چیزا سازگار نیست،امروز ازش پرسیدم اگه یه تفنگ بهت بدن بگن یا زن و بچت و باید بکشی،یا خواهر و خواهرزاده و پدر مادرت و کدوم و انتخاب میکنی،گفت همه تون و باهم میکشم..یعنی بدون اونا به هیچ عنوان نمیتونه زندگی کنه،خیلی سعی کردم به قول شما با تلویزیون دیدن و کارای دیگه سرگرم بشم ولی مامانه عادت بدی داره هرروز که شوهرم بیرونه میاد خونه ما ببینه من چیکار میکنم و خونه تمیز هست و به قول خودش غذا چی پختم،وقتی میاد کلاحضورش بهم انرژی منفی میده که از خونه موندن بیزار میشم و همش دوس دارم از اون خونه فاصله بگیرم ،باورت میشه وقتی میره مسافرت اینقد تو خونه احساس آرامش میکنم.تازه جالب اینجاست که خونه برادر شوهرم واحد روبروی ماست از وقتی زن قبلیش طلاق گرفت و دوباره ازدواج کرد بخاطر اینکه زن دومش مث اولی نشه حتی کارشو ول کرد و با پولش سرمایه گذاری کرد و ماهیانه درامدداره،بخاطر اینکه مامانش هرروز نره پیش زنش و اذیتش نکنه اینکار و کرد،مادر شوهرم هرروز میاد خونه من ولی خونه برادر شوهرم شاید دوهفته ای یبار میره نیم ساعت میشینه و برمیگرده.ولی من تو خونه اصلا آرامش ندارم

  13. 2 کاربر از پست مفید E_Aysan تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 03 اسفند 94), سها** (دوشنبه 03 اسفند 94)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطوری توی این اوضاع جامعه به ازدواج فکر کنم؟
    توسط merlin در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 94, 00:58
  2. ازدواج توی سن 23 سالگی
    توسط sajad98 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 شهریور 94, 05:08
  3. نمی تونم توی هیچ انجمنی پست بزارم حتی توی تاپیکی که خودم زدم .چه کنم؟
    توسط heaven65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 آذر 92, 08:51
  4. شوهرم توی چت با دختر ها چت میکنه کمک!!!
    توسط zohreh12345 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 28 بهمن 90, 22:14
  5. بزرگترین اشتباهی که توی زندگیم مرتکب شدم ...
    توسط شیلا در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 تیر 87, 07:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.