نارجیس عزیز مطمئنا میخوام که مشکلات حل بشه چون شوهرمو دوست دارم حرفام امید دهنده نیست چون یه مقدار تحت فشارم و از لحاظ روحی خیلی بهم ریخته ام هر کسی برا خودش یه خط قرمزایی داره که خیییلی براش مهمن حالا مادرشوهرم ایندفعه دست گذاشت رو خط قرمز خیلی داغونم کرد الان هم تا حرفش میشه ناخداگاه بهم میریزم چون شبی که برگشتم بهش گفتم که چرا این حرفو زدی شوهرم یک کلمه به دروغ گفت پیش من گفته و این دل منو خیلی شکست که بعدش فهمیدم که اصلا اونجا نبوده راهایی که گفتین رو چندین بارخوندم خیلی دوست دارم عمل کنم و تمام سعیمو میکنم
آقای خاله قزی میدونم منم خیلی اشتباه دارم ولی خیلی تحت فشارم گذاشتن شوهر من تو همه چی دخالت میکنه منظورم هر چی که مربوط به من و مادرشوهرم باشه همه چی رو بهم دیکته میکنه که کی برو بالا چیکار کن چی بگو و چی نگو در واقع توی همه حرفاش من باید خیلی درک کنم و به اونا عمل کنم حتی اگر من عقیدم کلا فرق داشته باشه باید اونی رو انجام بدم که اون میگه
علاقه مندی ها (Bookmarks)