شما ظاهرا تصمیمتونو گرفتید!
تشکرشده 8 در 7 پست
شما ظاهرا تصمیمتونو گرفتید!
تشکرشده 1,129 در 328 پست
سلام گلی جان
اینکه گفتی کاش یه نفر از اون فرهنگ کمکت میکرد خواستم بگم من خودم ترک زبان هستم ولی اصلا با این جمله موافق نیستم که مثلا ترکها این خصلت خاص رو دارن،تهرانیا فلان ویژگی خاص رو دارن،کردها این طوری هستن و...چون هر انسانی منحصر بفرده نمیشه صرفا به خاطر اینکه از قومیت و نژاد خاصی هست یه سری ویژگی ها رو بهش نسبت بدیم.
ولی شاید یه عده با تجربه های مشترکی که مثلا از برخورد با ترک ها داشتن بگن مثلا ترکها مرد سالارن یا کردها فلان هستن و..
شما هم به شکل اختصاصی روی شناخت از این آقا وقت بذار(بدون توجه به ذهنتیهای قبلیت نسبت به ترک بودنش).
اما اینکه شما میگی ما در مورد وظایف زن و شوهری به تفاهم رسیدیم و...به این نکته توجه کن که از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله هستش.
همون طور که آقای مهرزاد گفتن به تفاوت سطح تحصیلات و تفاوت شهر و فرهنگ حتما حتما توجه کن.اینا اصلا مساله کوچیکی نیستش.
تفاوت شهر با خودش تفاوت زبان و فرهنگ میاره که این تفاوت خودش رو تو مسایل ریز و درشت نشون میده.مثلا فرض کن تو جمع فامیلای شوهرت هستی اونا دارن ترکی صحبت میکنن(تبریزی ها رو زبونش تعصب خاصی دارن حتی تو مدارس و با بچه دو سالشون هم ترکی صحبت میکنن) بعد اون وقت شما چیزی متوجه نمیشی این فقط یه نمونه کوچیک بود.حالا تفاوت تو آداب رو رسوم عروسی و غیره رو هم بهش اضافه کن.
و اینکه کلا رفت و امد بین دو شهر به مرور آدم رو خسته میکنه،حالا ایشون از سر احساسات الآن قول دادن که شمارو مرتب به دیدن خونوادتون ببرن ولی نمیشه آینده رو پیش بینی کرد. در ضمن بعضی مواقع آدم نیاز به کمک خونواده خودش داره (مثلا تو مواقع بیماری،زایمان و...) این دوری راه میتونه واست مشکل ساز بشه.
یه نکته دیگه به نظر من ده ها ساعت حرف زدن تلفنی و چتی نمی تونه به هیچ وجه جایگزین نیم ساعت حرف زدن حضوری بشه. تو دیدار حضوری شما با توجه به بادی لنگواچ یا زبان بدن فرد متوجه خیلی از رفتاراش میشین. یا مثلا با تماس های حضوری مکرر اصلا میتونی متوجه بشی این آقا خسیسه؟چشم چرونه؟غذاشو هورت میکشه؟دهنش بو میده؟ و...این مسایل به ظاهر خنده داره ولی تو کم و زیاد شدن علاقه زن و شوهرها به هم نقش زیادی داره.
من نمیگم به ایشون جواب منفی بدید.ولی از اونجاییکه به نظر من این ازدواج یه جورایی ریسکش بالاست (بدلیل عدم تناسب تحصیلی که میتونه عدم تفاهم فکری و اجتماعی رو به دنبال خودش بیاره،عدم مشابهت شهر و فرهنگ و...) حتما حتما دقت و فرصت زیادی رو برای شناخت ( مخصوصا با دیدارهای حضوری مکرر) از ایشون بذار و حتما دو نفری به یه مشاور خبره مراجعه کنید.
امیدوارم تصمیم درستی بگیری.
ویرایش توسط آی تک : دوشنبه 26 بهمن 94 در ساعت 01:17
تشکرشده 14 در 8 پست
ای تک عزیز ممنون بابت راهنماییاتون , میدونین من یه جورایی منتظرم یکی بهم بگه اره داری کار خوبی میکنی !خیلی ازین چیزا رو هم میدونم اما فکر میکنم اگه از دستش بدم بعدا خیلی خیلی پشیمون میشم , داداشم میگه زندگی تو تبریز خیلی برات سخته نمیتونی دوام بیاری , چون اونا اصلا جواب فارسی بهت نمیدن ,
در مورد خانوادش که تو جمع فارسی حرف نزنن اره خب من میدونم سخته شاید تنها گره ای که الان دارم همین راه دور و زندگی تو تبریزه , وگرنه اختلاف تحصیل خیلی برام بزرگ نیس چون خیلی بحث کردیم از نظرم طرز فکرش پایین نیس , منم ادمی نیستم که فخر تحصیلاتمو بفرشم خودش میگه تو همیشه فارسی حرف بزن کسی نمیخاد حتما ترکی حرف بزنی .ترکی زود یاد میگیری هرکی بفهم فارسی خرف بزن !
الان بهش گفتم بیا یه بار دیگه از اول شروع کنیم صحبت کردن در مورد زندگی مشترک عقایدمونو این چیزا یه دور مرور ,به نظرتون میتونه کارساز باشه ?
- - - Updated - - -
راستی ما حضوری هم با عم حرف زدیم وقتی اومدن خواستگاری اینجوری نیس که فقط مجازی و از راه دور باشه و فکر میکنم ادامه هم پیدا کنه ,
ویرایش توسط گلی جون : دوشنبه 26 بهمن 94 در ساعت 10:03
تشکرشده 58 در 30 پست
یکی از فامیل های این کارو کرد و رفت بین ترک ها ولی اورومیه رفت.خیلی از نظر زبان و خانواده شوهر اذیت شد ولی حدودا 10سال پیش با ازدواج دخترش برگشت شهرش
باید خودت ببینی میتونی تحمل کنی یا نه
مثلا این خانمه میگفت هر وقت میخواستن بدیشو بگن میرفتن توی اتاق درو میبستن و حرف میزن
یکی هم مدرکو واقعا در نر بگیر شاید یک روز خواستی ادامه تحصیل بدی
یکی از دوستای منم همسرش دیپلم هست و مشکلی نداره ولی میگه نمیتونم ادامه تحصیل بدم مگر اینکه اون بره دانشگاه
تشکرشده 120 در 63 پست
سلام دوست عزیز
طبق گفته های شما استنباط من اینه که فعلا عشق جلوی تفکر واقع بینانه رو از شما و این آقا گرفته. بعد مسافت از تبریز تا کرمان در حدی نیست که هر موقع خواستید تو خونه تون باشید. خودش مسئله مهمیه. در ثانی تحصیلات شما دو مقطع تحصیلی از ایشون بالاتره. معمولا فرض بر اینه که تحصیلات دختر و پسر نزدیک هم باشه بهتره. همه این موارد قطعی نیستن و حتما مثال نقض هم داره که امیدوارم این آقا همون مثال نقضی باشه.
و اما در مورد اظهار نظر کلی در مورد یه فرهنگ یا شهر یا منطقه باید بگم که دوستان عزیز مشت همیشه نمونه خروار نیست! هر چند شاید در مورد بسیاری از دوستان حتی مشت که سهله ، دانه هم نیست! این برای فرهنگ و کشور ما خیلی مخربه که با ورود به یک شهر و تنها صحبت یا برخورد با یک قشر یا چند شخص خاص یک نسخه برای کل اون فرهنگ بپیچیم!
اینکه جواب برادر شما رو کسی به فارسی نداده خوب چیز عجیبی نیست، خیلی از افراد مسن و پا به سن گذاشته طبیعتا به فارسی مسلط نیستند و نمی خوان مهمانشون رو بدون جواب یا راهنمایی رها کنند! کما اینکه همون فرد غیر فارس زبان هم در یک شهر فارس زبان انتظار نداره جوابش رو به ترکی بدن!
همین مسئله در مورد ایرانی های مقیم خارج از کشور هم صحت داره. شما تصمیم به زندگی در کشور خارجی بگیری چطوری سر می کنی؟
بیایید از شهرهای عزیز و فرهنگ های اصیلمان برای یکدیگر غول نسازیم
هر شخص انعطاف پذیری میتونه در هر شهری زندگی کنی به شرطی که آگاهانه تصمیم بگیره
موفق باشید
تشکرشده 14 در 8 پست
مرسی دوس عزیز , من قصد ادامه تحصیل ندارم در موردش کامل فکر کردم , در مورد کار کرد هم ایشون قبول کردن و مساله ای نیس ,
من الان با این طرز فکر پیش نمیرم که به به چه زندگیه گل ها چه گلی خواهم داشت میدونم سختی دارم اما فکر میکنم باید به خاطر دوست داشتن کسی سختیشم تحمل کنی دیگه .خیلیا هستن زتدگیشون هیییییییچ گره ای نداره اما بازم راضی نیستن یا اونایی هم هستن مشکل دارن اما باز به زندگیشون دلخوشن. دوست دارم جز گروه دوم باشم تا اول البته میدونم نوع سومی هست اما شاید واسه من پیش نیاد ,
اینکه میگم سختی واسه اختلاف تحصیل و فرهنگ نیس چون هم تا شناختی که پیدا کردم میدونم خیلی فاصله فرهنگی نداریم. (الیته به جز زبان ) و این قراره بیشتر شه ایشالا و در مورد تحصیلاتم که گفتم قبلا ,
میدونم الان میگین تو که اینقد جواب نظراتو میدی برو زنش شو دیگه چه همدردی ای میخای تصمیمتو گرفتی ! ولی خب با وجود اینکه خیلی دلم میخاد باهاش باشم و ازدواج کنیم این ترسه درونیم نمیره یهو دلم میریزه پایین ! نمیخام اینحوری زندگیمو شروع کنم البته واقعا خانوادم از هیچ کمکی برای دلسرد شدنم مضایقه نکردن ,
مثلا باهام گرم صحبت نمیکنن کم محلی میکنن بهم ! یا مثلا خواهرم اصلا باهام حرف نمیزنه
با خودم میگم اگه اون بنده خدا رو رد کنم بعدش اینا میشن خانواده گرم و صمیمیه سابق اونوقت این منم که نمیخام هیچ کدونشونو ببینم ! دلم نمیخاد بدهکار دل خودم بشم بعدا
تشکرشده 52 در 17 پست
سلام
همانطور که دوستان اشاره کردند از حرف تا عمل فرسنگ ها فاصله هست. آدم ها را باید از زیستن شان بشناسیم نه از صحبت هاشون. در حرف همه آراسته اند. برای شناخت کافی به نظرم حداقل 6 ماه زمان لازم است تازه با کمک مشاور خوب. منظور از مشاور خوب کسی است که سه ویژگی داشته باشد: تجربه، تشخیص قوی، تاثیر گذار.
باید فرد را در صحنه های واقعی و شرایط مختلف، موقع عصبانیت، موقع خستگی، موقع بی خوابی، موقع گرسنگی و .... شناخت. نه در فضای دل انگیز و ویترینی! چون در مسیر زندگی که همیشه این جوری نیستیم. دیدن فرد در صحنه های واقعی اطلاعاتی به ما می دهد که با 10 سال چت کردن و صحبت تلفنی نمی توان به دست آورد. معمولا در ارتباطات اینترنتی و تلفنی تصویر سازی و دروغ گفتن راحت تره چون در ارتباطات رو در رو دروغ گفتن و نمایش بازی کردن سخت هست چون موقع دروغ گفتن رو در رو باید رفتارهای پوششی انجام دهیم. حواسمان باشد ارتباطاتی که در دل تصورات و خیالات رشد می کنند و توش شناخت واقعیت ها نیست این ها محکوم به نابودی اند.
در خصوص موارد زیر که در پست اول اشاره کردین:
"خودش میگه من همیشه مهیا میکنم رفت و امدتو"
یا "با کار دولتی و مناسب هم مشکلی نداره , البته داشت اول اما الان میگه تو بخای من خرفی ندارم"
و یا "خانوادم حرف از گرفتن حق طلاق به عنوان تضمین زدن که خیلی ناراحت شد اما گغت باشه به خاطر تو قبول میکنم "
به نظر من وعده های بزرگ نشان دهنده شخصیت کوچک است. آدم های پر وعده معمولا دروغگو هستند. پر وعده ها چون ضعیف هستند وعده می دهند و امتیاز می گیرند. وعده هایی که پایه اش احساس باشد پایدار نیست. از تب احساس که افتاد دیگر بی توجه می شود.
ما باید در روند انتخاب و ازدواج به عشق برسیم. کلا برای این که یک انتخاب مطمئن داشته باشیم باید 3 مرحله زیر را طی کنیم:
مرحل اول سود و امتیاز: یعنی پیش خودمان فکر کنیم ازدواج با فلانی چه فایده ای برای من دارد؟ چه امتیازی دارد؟ چقدر بهره مند می شوم از این ازدواج؟ البته منظور از سود فقط مادیات نیست! این فایده باید در خور نیازهای ما باشد. به هرحال چیزی باید داشته باشد که بتواند نیازهای ما را پاسخ دهد و رفع کند. شاید کسی آدم مفیدی باشد ولی ممکن است به درد ما نخورد. اگر دیدیم زجرش به اجرش نمی ارزد ارزش نداره وقت بگذاریم، عواطف بگذاریم، فکر بگذاریم و عاقلانه نیست ادامه دادنش.
مرحله دوم مقایسه: مقایسه قبل از انتخاب کاری بسیار عاقلانه است. آدم های قدرتمند و عزتمند ترسی از مقایسه ندارند. اون هایی که عزت نفس و اعتماد به نفس پایین دارند و ضعیف هستند این ها نمی گذارند طرف مقابلشون در مقایسه درست عمل کند و دست و پایش را می بندند. چون ترس از دست دادن دارند. انتخاب های زود هنگام باعث دلهره و تردید های بی پایان می شوند. به خاطر همین است که اون هایی که سریع ازدواج می کنند تازه بعد از ازدواج تردیدها شروع می شود! چون مرحله مقایسه رو درست طی نکردند. انتخاب زود هنگام در هر چیز خالق تردید جاودانه است. انتخاب زود رس شوم و بد پایان است. خب حالا که همیشه تر و ترین و آدم های بهتر وجود دارد و انسان هم به جاذبه برتر تمایل دارد و فرد برتری مطرح شد نفر قبلی بی جاذبه می شود، چه جوری معیارهامون رو اولویت بندی کنیم که قاطی نکنیم؟ مقایسه باید بعد از یافتن هویت و شناختن خود صورت بگیرد. بعد از یافتن هویت، معیار و مقیاس را در اون هویت به دست می آوریم. اگر انسانی خودش را بشناسد ارتباطاتش هم بر همان اساس شکل می گیرد و می داند کدام روابط باعث رشد اوست. در مرحله مقایسه 2 تا واژه را حواسمان باشد همسر و همپا. ما نباید برتر از خودمان انتخاب کنیم چون ارتباط نابرابر نافرجام است. البته باید معدل ها به هم بخورد نه این که حتما در همه موارد عین هم باشند! نریم کنار خیلی برتر از خودمون بایستیم که کوچک می شویم. همسر یعنی نه خیلی بالاتر باشد و نه خیلی پایین. یک مقدار بهتر است آقا بالاتر باشد چون معمولا خانم ها اینجوری می خواهند که مردشون قابل اتکا و حامی باشد. همپا یعنی تو راه زندگی پا به پامون بیاد. ما باید کسی را انتخاب کنیم که همسر و همپای ما باشد. در این حالت کسی بر کس دیگر برتری ندارد و هیچ کس احساس حقارت نخواهد کرد.
معیار های علمی و منطقی برای انتخاب به ترتیب زیر است:
1- عقل زندگی و قدرت درک متقابل
2- تناسب در شخصیت و موقعیت
3- قدرت تحمل و رنج (مدیریت عواطف و هیجانات)
4- ویژگی های سلیقه ای (هم صورت هم سیرت)
5- انعطاف پذیری
مرحله سوم سازگاری روانی و انتخاب: حال اگر فرد در مقایسه ها برنده شد و ارتباطمان را با او ادامه دادیم، اگر ارتباط با او ویژگی های زیر را داشت خودشه!!
1- آرامش ( چقدر آرامش می گیریم از طرف و حضور طرف دلنشین است)
2- کمال (رابطه افزایشی باشد نه فرسایشی)
3- عشق و ابراز (ابراز عشق باید به سلیقه معشوق باشد)
4- قدرشناسی
5- ثبات اخلاق (مثلا همیشه مودب است، همیشه دست و دلباز است و ...)
حال بعد از انتخاب اگر 4 تقاهم شناختی، تفاهم عاطفی، تفاهم اقتصادی و تفاهم غریزی را داشته باشیم به سازگاری روانی کامل رسیدیم و این سازگاری روانی عشق را تولید خواهد کرد. عشق مثل گل می ماند ولی این گل یک گلدان می خواهد که آن عقل و انتخاب آگاهانه است که این عشق را بتوان نگه داشت. ما حتی اگر زیباترین گل را بخریم ولی گلدان نداشته باشیم پژمرده می شود.
تشکرشده 14 در 8 پست
ممنون حرفاتون خیلی جامع و کامل هستن اما خوب رو ورق کاغذ ادم بخونه میگه اره همین درسته اما موقع عمل که میشه میخای بیای خودت و طرفتو بزاری تو این راه حل ها گیج کننده میشه , نمیشه ??
خب ادما مطلق خوب یا بد نیستن یا بهتر بگم مطلقا نمی تونیم بگیم به خاطر این رفتار این نوع شناخت اشتباه بوده یا کامل درست بوده , شایدم توانایی من تو این مورد پایینه
به مساله خودم کاری ندارما کلا میگم. برا هر پست علمی و روانشناسی که گذاشته میشه میگم خوب همه اینا درست حالا ازین قرمولا چجوری استفاده کنیم ?! اگه اینحوری بود همه مشاورا و روانشناسا بی چون و چرا جز خوشبخت ترین ادما میشدن دیگه !
Hadi99g (سه شنبه 27 بهمن 94)
تشکرشده 526 در 206 پست
سلام
وعده هایی که داده رو تا زمانی که بهشون عمل نکرده باور نکن
بخصوص اینکه از هم فاصله دارید و مسافت ها زیاده
خواهرم وقتی میخواست ازدواج کنه داماد میگفت همه چیز حله هیچ مشکلی نیست،خواهرم میگفت من عادت دارم سالی چند دست لباس بخرم داماد میگفت هیچ مشکلی نیست من حتی اگه شده برای خودمم لباس نمیخرم که برای تو بخرم، خواهر میگفت من اهل تفریح هستم داماد میگفت من عادت دارم همیشه خانوادمو ببرم تفریح، خواهرم میگفت دوست دارم همسرم نماز خون باشه داماد میگفت من پدرم حاجیه و کل خانواده ما نماز خون هستن و منم نماز میخونم و توی گرما روزه میگیرم و خیلی وعده های دیگه که داماد داد و به هیچ کدوم عمل نکرد....
بهترین کار اینکه یه مدت به صورت رسمی نامزد باشید و رابطه رو به دنیای واقعی بکشونید تا بیشتر همدیگه رو بشناسید برای اینکه خود واقعیش رو نشون بده سعی کن در مقابلش منفعل عمل کنی مثلا توی دروان نامزدی بگو دوستم یه کاری برام پیدا کرده شرایطش خیلی خوبه و... منم بهش گفتم با نامزدم صحبت میکنم ببینم نظر اون چیه، نظر نامزدم نظر منه
اگه دیدی در جواب بهانه آورد که نه فعلا صبر کن تا عقد کنیم یا بزار بعد از ازدواج در مورد کار فکر میکنیم و این حرف ها، بدون اینکه گفته اجازه میدم بری سرکار فقط وعده ی الکیه
ولی اگه اسقبال کرد و گفت بیا با هم بریم ببینیم شرایط کار چطوریه و در موردش تصمیم بگیریم میشه متوجه شد که روی حرفش در مورد رفتن شما سرکار میشه حساب باز کرد و البته خیلی چیزهای دیگه هم به روش های مختلف دیگه میشه فهمید
ان شاءالله بهترین ها براتون رقم بخوره
موفق باشید
یاعلی...
- - - Updated - - -
سلام
وعده هایی که داده رو تا زمانی که بهشون عمل نکرده باور نکن
بخصوص اینکه از هم فاصله دارید و مسافت ها زیاده
خواهرم وقتی میخواست ازدواج کنه داماد میگفت همه چیز حله هیچ مشکلی نیست،خواهرم میگفت من عادت دارم سالی چند دست لباس بخرم داماد میگفت هیچ مشکلی نیست من حتی اگه شده برای خودمم لباس نمیخرم که برای تو بخرم، خواهر میگفت من اهل تفریح هستم داماد میگفت من عادت دارم همیشه خانوادمو ببرم تفریح، خواهرم میگفت دوست دارم همسرم نماز خون باشه داماد میگفت من پدرم حاجیه و کل خانواده ما نماز خون هستن و منم نماز میخونم و توی گرما روزه میگیرم و خیلی وعده های دیگه که داماد داد و به هیچ کدوم عمل نکرد....
بهترین کار اینکه یه مدت به صورت رسمی نامزد باشید و رابطه رو به دنیای واقعی بکشونید تا بیشتر همدیگه رو بشناسید برای اینکه خود واقعیش رو نشون بده سعی کن در مقابلش منفعل عمل کنی مثلا توی دروان نامزدی بگو دوستم یه کاری برام پیدا کرده شرایطش خیلی خوبه و... منم بهش گفتم با نامزدم صحبت میکنم ببینم نظر اون چیه، نظر نامزدم نظر منه
اگه دیدی در جواب بهانه آورد که نه فعلا صبر کن تا عقد کنیم یا بزار بعد از ازدواج در مورد کار فکر میکنیم و این حرف ها، بدون اینکه گفته اجازه میدم بری سرکار فقط وعده ی الکیه
ولی اگه اسقبال کرد و گفت بیا با هم بریم ببینیم شرایط کار چطوریه و در موردش تصمیم بگیریم میشه متوجه شد که روی حرفش در مورد رفتن شما سرکار میشه حساب باز کرد و البته خیلی چیزهای دیگه هم به روش های مختلف دیگه میشه فهمید
ان شاءالله بهترین ها براتون رقم بخوره
موفق باشید
یاعلی...
تشکرشده 6,367 در 1,792 پست
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
ویرایش توسط ammin : دوشنبه 26 بهمن 94 در ساعت 19:11
alireza198 (دوشنبه 26 بهمن 94), Ehsaan (دوشنبه 26 بهمن 94), Hadi99g (سه شنبه 27 بهمن 94)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)