به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط miss-golegandom نمایش پست ها
    آیا خانواده همسرتون اینقدر موافق بهم خوردن زندگی شما و تباه شدن زندگی دخترشون هستن؟برداشتم اینه که خانم شما دارن تو توصیف مسائل برای خانواده شون بزرگ نمایی میکنن.من فکر میکنم ایشون خیلی تو خونه مورد توجه و محبت خانواده بودن حالا اونهمه محبتو از شما دریافت نمیکنن.میرن و مسائل رو با خانواده شون مطرح میکنن که مورد توجه و محبت قرار بگیرن و گاها بزرگ نمایی هم میکنن
    بارها همین حرفها را گفته که به اندازه ای که در خانه پدری محبت بهش میشه در کنار من نمیشه ، میگفتم بهم بگو چجوری محبت کنم که به دلت بشینه اخه من همیجوری که الان دارم محبت می کنم بلدم و اینجوری که معلومه مثل دو خط موازی در حرکتیم و با راه در پیش گرفته بهم نمیرسیم ، میگفت خودت باید راهشا پیدا کنی و دوست ندارم بهت بگم ....
    دیروز که رفته بودم دلبری کنم تا اوضاع اروم بشه قرار شد بهم بگه از جمله خواسته هاش : محبت باکارام بیشتر از محبت کلامیم باشه ، اگه به انجام کار اشتباهی اصرار داره به حرفش گوش کنم و مخالفت نکنم اما کار خودم را انجام بدم و مخصوصا جلوی دیگران به حرفاش بیشتر احترام بزارم و انجام بدم ، باشگاه برم ، موهامو مدلی که میخواد درست کنم ، جلوی دیگران بهش خانم مهربونم نگم و فقط بگم خانمم و سنگین باشم ، پیش فامیل خودمو برای مادرم لوس نکنم مثلا سرمو روی پای مادرم نزارم اما وقتی فامیل نیستن هرقدر میخوام به مادرم ابراز احساسات بکنم ، قدر محبت خانوادش را بدونم ، هر وقت هر قدر خواست بهش پول بدم ، دوست نداره حقوقم دست اون باشه و موارد مالی خونه را تنظیم کنه و وظیفم هرچی میخواد براش فراهم کنم ، هر قدر هم خسته هستم تا فامیل دور هم نشستن منم باشم و برای خواب و استراحت نرم ، پول دیه را کاری نداشته باشم و مال خودش بوده و دوست داشته به باباش بده و خسارت ماشین را هم پرداخت کنم ، شبها هم جز بغل کردن کار دیگه ای نکنیم
    داداشم هم باهام صحبت کرد و میگفت تحت تاثیر خانواده و فامیل رفتارهای نامناسب نشون نده ، موقعیتت در زندگی خیلی خوبه و از همه ما اوضاعت بهتره و هوشیار باش که خیلی از راهنمایی های فامیل در پشتش حیله ای نهفتس و با بدست اوردن تجربه متوجه میشی ، تو داماد بزرگ اون خانواده ای و قدر موقعیت خودتو بدون ، تصادف کردی پدر زنت نذاشت کسی بهت بگه بالای چشت ابرو و جلوی همه وایساد پس قدر محبتشا بدان ، خانمت تو را دوست داره تو هم دوسش داری فقط راه بدست اوردن دلشو پیدا کن مثلا رفتید بیرون وقتی روسری دید بگو نظرت در موردش چیه اون میگه نه رنگش قشنگ و این رنگ قشنگه ، توام همون زمان نخر و به خاطر بسپر که چجوری دوست داره و یه زمانی که میخوای هدیه بخری با توجه به سلیقش بخر ، قدر حجاب خانمی متنانت و ازخودگذشتگیشو بدون ، توام پسر خیلی خوبی هستی و به زندگی متعهدی و درسته سنت بیشتره اما بی تجربه ای و کارهات از روی ندونستنه پس سعی کن یاد بگیری ، قدر این دوران اول زندگی را بدون و نهایت لذت را ببر


    دیشب با ابراز احساسات به خانمم اروم بود و خانواده و فامیل هم از اوضاع پرسیدن گفتم همه چی خوبه و عالیه ، شب هم برای شام خونه خالم رفتم باهاشون گرم گرفتم
    خانمم دوباره همه حرفهای شب قبل را که باعث دلخوری شده بود را به مادرش گفته بود اما گفت نگفته و خانوادش هم به روی خودشون نیاوردند من چیزی نگفتم
    البته هنوز مخالف بازگو کردن راز خانه درجای دیگه هستم

    لطفا بازم راهنماییم کنید و از نحوه محبت کردن به خانمم و نقاط قوت و ضعف کارام مطلعم کنید

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    مشکل در حال حاضر اینه که خانم شما واقعا رفتارشون بچه گانه ست و همه خواسته هاشون یک طرفه ست.بنظرم به تمام خواسته هاشون عمل کنین ولی ایشون هم موظفن که توی زندگی مشترک شمارو هم راضی نگه دارن.در حال حاضر ایشون فقط میخوان همه چی طبق میل ایشون باشه خواسته هاشونو به شما گفتن اما خودشون هیچ حرکتی نمیکنن.هنوز حرفای خونه رو به مادرشون میگین من متعجبم از رفتار خانواده خانمتون چطور متوجه نیستن که این خبر بردنا به زندگی دخترشون اسیب میرسونه کاش یکی متوجه اشتباهشون بکنه.همسرتون کلی از شما خواسته دارن و چون خیلی خانم خوش شانسی هستن همسرشون که شما باشین همرو قبول کردین و انجام میدین اما پس وظیفه ایشون نسبت به شما چی میشه؟شبها جز بغل کاری نکنین؟نکنه ایشون هنوز فکر میکنن تو خونه پدرشون هستن و اینجور که ایشون گفتن شمارو به چشم کسی میبینن که فقط ایشونو ارضا کنن ارضا از نظر محبت و مالی درست مثل اینکه شما پدر ایشونی.سوال من از شما اینه شما هم خواسته هاتونو به همسرتون گفتین؟اگر نگفتین حتما اینکارو انجام بدین.موضوع اینه که خانم شما ذهن و رفتارشون هنوز مثل بچه هاست و انگار هیچ تصوری از زندگی مشترک ندارن.کاش قبل ازدواج میرفتین پیش مشاور تا برای هردوتون شرح بدن که زندگی مشترک و وظایف زن و شوهر نسبت به هم چیه روی صحبتم بیشتر همسرتونه که هیچی از همسر داری نمیدونن انگار و این هم بیشتر مربوط به خانواده شون میشه.اول زندگی همینه تا همه چی روی روال خودش قرار بگیره و شما قلبا به هم وابسته وصمیمی بشین زمان میبره.این زمان رو به خودتون بدین ولی در کنارش هردو مخصوصا همسرتو اطلاعات بیشتری درمورد همسر داری کسب کنن.ایشون یه خانم کامل و مدیر یه خونه هستن ولی واقعا خیلی ناشینانه رفتار میکنن اما حق داره چون مادر و پدرش هم اشتباهاتشونو دارن تکرار میکنن و ایشون هم نتیجه تربیت و پرورش همون خانواده ست.منظورم اینه که الگوشون مادر و پدری بودن که هنوز هم مترکب اشتباهاتی میشن که دور از انتظاره.کاش میشد به همراه همسرتون پیش مشاور میرفتین و درمورد همسرداری اطلاعاتی کسب میکردین اما تصورم اینه که اگه شما این پیشنهادو به همسرتون بدین با ذهن بچه گانه ایشون ممکنه حرف شما رو بد برداشت کنن و طبق معمول به خانواده شون بد منتقل کنن و خانواده شون با مادر و مارد بزرگ شما تماس بگیرن و... باز اوضاع بدتر شه.شما باید زبون و راه صحبت با خانتونو پیدا کنین منظورم رگ خوابشونه.انشاالله که موفق باشین

  3. 2 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), بارن (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    خدا حفظتون کنه ، چقدر خوب متوجه شدین ، بارها تمام خواسته هامو گفتم اما خانوادش و خودش قبول نکردن ، مهمترین خواسته ام هم اینه که بزاره بعضی حرفا بین خودمون بمونه و به مادرش یا کس دیگه ای نگه اما میگه من نمیتونم چیزی را به مادرم نگم شایدم حق داشته باشه براش سخته چون بچه های اون خونه اینجوری تربیت شدن و قبل از دواج هم میدونستم که به هیچ وجه تصور نمیکردم به این حد باشه ، به خالم توی جمع گفتم من با دخترت راز زیر پتو هم ندارم و میاد به شما میگه خالم گفت نبایدم داشته باشی و من باید بدونم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!11
    ببخشید اینا میگم : ""خالم رفته به مادرم و مادرم بزرگم گفته مقداد زنشو دوست نداره چون منصوره میگه اون بعد از اینکه ارضا میشه زود میخوابه "" اصلا از درون داغون شدم وقتی دیدم تا حتی برای این مسائل باید جواب پس بدم
    یا گفته بودن چرا مقداد با زنش بیرون رفت براش بستی نخرید
    اینا مثالهایی است که براشون بارها بحث شده و داغونم کردن
    هیچ وقت قبل ازدواج تصور نمیکردم زندگیم بخواد درگیر اینجور مسائل بشه و بسیار خوش بین بودم ،
    اصلا توی کار خانواده خانمم موندم که چرا اینجوری رفتار میکنند ، چندین بار به خانمم پیشنهاد مشاوره را دادم اما هربار گریه کرد و نیومد و خانوادش هم از نیومدنش حمایت میکنن ، وظایفش نسبت به همسر داری را توجیهش نمیکنن ، دختر خوبیه فقط نادرست داره هدایت میشه ، با همه بگو بخنده اما با من بدرفتاره چون انتظاراتش به حدی که میخواد برآورده نشده ، از نظر خانواده خالم من نباید هیچ انتظاری داشته باشم ، حتی تا انتظاراتی مثل اغوش گرم و مهربان ، غذای گرم همراه صمیمیت ، تمکین ، اختیار برای رفتن به فلان مهمانی ، اختیار برای استراحت هرقدرم خسته باشم ، اختیار برای محدود بودن منابع مالیم ، البته نمیخوام بگم ادم های بدی هستن فقط صورت مسئله ازدواج را بد متوجه شدن و با اینکه خودشون سالها از ازدواجشون میگذره کارهایی که از من میخواهند را در زندگیشون انجام ندادند جالبه کارهایی مادر زنم میخواد دخترش انجام بده که خودش هیچوقت اجازه انجامشون نداشته تا حتی یک مهمانی بدون شوهرش اجازه نداشته بره یا یک خرید بدون شوهرش نکرده ....
    مسئله زیاده فقط راه حلشو خوب بلد نیستم ، از جمله کارایی کردم که زندگیمون پیش بره مدارا کردنه در هر شرایطی تا کانون خانواده حفظ بشه البته خانواده خودم مخالف اینقد اذیت شدنم هستن و بقول خودشون چون زیاد کوتاه میام همسرم خرشو دور و دراز بسته !!!
    من زندگیمو دوست دارم و اگر همسرم اینقد که با دیگران مهربانه با منم مهربان باش کافیمه
    زندگیهای زیادی را دیدم که به طلاق رسیده و برای طرفین بسیار ناگوار بوده هر چند ابتدا تصور خوبی داشتن ، من میخوام برای حل مسائل زندگیم با توکل بخدا و راهنمایی راه حل پیدا کنم ، خانمم یا خانوادش میگن طلاق یا اذیت میکنن تا دیگه طاقت نیارم اما نمیخوام به خاطر طلاق اونا اذیت بشن ، البته گاهی به ذهنم میاد که خودمو خلاص کنم اما بازم به خودم امید میدم
    واقعا کم اوردم الان بهم پیام داده که ""مقداد سعی کن در روز خوب برخورد کنی تا منم بتونم کنارت باشم در غیر اینصورت شرمنده ام""
    خوب برخورد کردن از نظر اون چشم گفتن بی چونه و چرا ، اگه بی چونه چرا به همه حرفاش چشم گفته بودم تا حالا طلاق گرفته بودیم چون یکی از خواسته هاش طلاقه ، خواسته دیگش بتونه بدون اجازه و هماهنگی هرجا میخواد بره ، هرچی میخواد بخره ، هرقدر میخواد طلا داشته باشه ، هرچی توی زندگی میخواد فراهم باشه و صبر نکنه تا فراهم بشه ، تمام راز خونمون را به خانوادش بگه ، من هم با خودش تفاهم داشته باشم و هم با مادر و پدرش ، به خانوادم توجهی نکنم و بدونم که خانوادم بدترینن و خواهرم حتما بد زندگیمون را میخواد ، بدون اجازه و به میل خودم حق نزدیکی ندارم ، حق گفتم و درگیر کردنش در مشکلات زندگی را ندارم و مشکلات برای مرده ، دیروز میگفت بابام خوب کاری کرده نوزده میلیون پول دیه را برداشته و بهمون نداده و تو باید هشت میلیون خسارت ماشین را هم بهش بدی چون دیه برای دخترش بوده و ربطی به خسارتی که تو بهش زدی نداره

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 اردیبهشت 95 [ 13:38]
    تاریخ عضویت
    1394-11-28
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    255
    سطح
    5
    Points: 255, Level: 5
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. من تایپیک شما رو مطالعه کردم. امیدوارم مشکلتون حل شه.فکر میکنم هنوز همسرتون به اون بلوغ فکری نرسیدن که مسائل زناشویی پیش خودشون بمونه با توجه به این که سنشون هم به نظر من برای ازدواج خیلی کمه! خانمتون ۱۸ سال و شما سی! به نظرم این اختلاف سنی هم باعث مشکل میشه اینجور که بنده از تایپیکتون برداشت کردم شما دارید بچه داری میکنید 😅

  6. کاربر روبرو از پست مفید dokhtare_hamdard تشکرکرده است .

    hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    از حسن توجه شما متشکرم
    گاها مسائلی پیش میاد که براحتی با درایت و سیاست حل میشه اما خانمم به دعوا و دلخوری میکشونه و بنظرم هم از بی تجربگی و خامی نشات میگیره
    فامیل هم نظر شما را دارند و میگن تحمل کن و در برابر بچه بازی هاش سعی کن بی تفاوت باشی و به زندگیت بچسب و به حرف مادر پدر و کسای دیگه عمل نکن و صرفا اگر مجبور بودی فقط گوش کن ، اما راه حل نهایی را با توجه به اوضاع خودت انتخاب کن
    خودم خانمما دوس دارم و کارها و نظرات اشتباهشا به حساب بچه بودنش میزارم و کنار میام . اما از خانوادش انتظار درایت و بلندبینی بیشتری دارم و پاجای پای بچشون گذاشتن عاقلانه نیست ، بچشونه دوسش دارن اما بعضی حمایت ها از رفتار ، باعث ضربه خوردن به زندگی دخترشون میشه
    سیاستی که فعلا در پیش گرفتم اینکه کمتر به بهونه گیری هاش عکس العمل نشون میدم و فقط متوجهش میکنم که منظور اونا دریافت کردم و بحث نمیکنم و وقت غرغر کردناش ساکت میشم تا خودشو خالی کنه ، اخه خیلی از کاراش بهونه گیری الکیه ، تحمل میکنم تا بخودش بیاد و متوجه بشه دوسش دارم و
    انشااله خدا هممون را به راه راست هدایت کنه و بصیرت عنایت فرماید


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عوارض اختلاف طبقاتی بعد از چند سال
    توسط hanie_66 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 95, 13:29
  2. شوهرم باز باهام دعوای سختی کرد
    توسط نیلوفرغمگین* در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 شهریور 94, 13:10
  3. وقتی پدر و مادرم دعوا می کنند من چطوری کمک شون کنم
    توسط بانوى مهر در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 15 خرداد 94, 18:10
  4. وقتی من و خدا جایمان عوض شد!!!
    توسط bahar.shadi در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 30 دی 91, 11:26
  5. وقتی از دعواشون به حد جنون اذیت میشم.
    توسط دختر مهربون در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 مهر 91, 15:35

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.