1- حالا که اشتراک گرفتین حتما با مدیر همدردی مشورت کنید و راهکارهاشون را به دقت به کار ببرید.
2- همسرتون به شما گفته بیا با هم زندگی کنیم.
شما به خاطر این که ایشون یه روز خوشگل کرده رفته بیرون هزار تا فکر عجیب و غریب می کنید.
چرا اصرار دارید نصف شبی و بعد سیزده سال دلخوری و ناراحتی و ... به شما بگه عاشقتونه؟
خب همین که می گه بیا زندگی کنیم خوبه دیگه.
شما هم بگو باشه. ولی من برای بهتر شدن شرایط روحیم و این که بدونم چطور می شه مسالمت آمیز با هم زندگی کنیم که بچه آسیب نبینه مایلم و از تو هم خواهش می کنم قبول کنی سه ماه پیوسته بریم مشاوره. برای این که بدونیم چطور می شه مسالمت آمیز زندگی کرد که هم ما راحت باشیم و هم بچه آسیب نبینه.
وقتی قبول کرد و سه ماه با شما اومد مشاوره کم کم شرایط بهتر می شه. سه ماه که تموم بشه خودش می خواد که ادامه بده و همه چی را بهتر کنه.
شما نصف شبی چاقو را گذاشتی بیخ گلوش که بیا عاشق هم بشیم
یه راههایی را وقتی رفتی هیچ برگشتی نداره هاااااا
اینقدر راحت حرف طلاق و دادگاه را نزنید.
یه حرمتهایی از بین می ره که دیگه هیچ جوری درست شدنی نیست.
خوبه که اعتیاد شما از نوع شدید نبوده
و شرایط مالی و زندگی شما هم طوری بوده که به قول خودتون کنار جوب نبودین
ولی به هر حال اعتیاد شما روی اعتبار خانواده و همسرتون تاثیر گذاشته.
خیلی جاها بخاطرش احساسات بدی را تجربه کرده
به هر حال خودتون هم قبول دارید که نکته تاریکی در زندگی شما بوده و خدا را شکر که الان سالهاست تمام شده
ولی می خوام بگم
مشکلات خانم شما با شما مال دیروز و امروز نیست
ریشه داره. برید مشاوره و سعی کنید حلش کنید.
فکر ارتباط همسرت با همکارش یا هر کس دیگه را هم تا جایی که می تونی کنترل کن.
نذار ذهنت به اون سمت بره.
فعلا فقط به مشاوره فکر کن. اونجا خیلی چیزها روشن می شه و وقت برای طلاق و فکرها و کارهای مخرب زیاده.
با کمال عزیز موافقم
ضعفی که در نوشته ها و احتمالا رفتار شما هست دافعه داره
خانمها مرد اینقدر منفعل و مطیع و ضعیف را دوست ندارند
به همسرت التماس نکن
جلوش گریه نکن
بیشتر ازت بدش می آد
علاقه مندی ها (Bookmarks)