به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    خوب اینجا یه سری حرفهایی شد که زیبا بود.امیدوارم پست بسته نشه.البته شایدم بشه.
    یه سوالی بپرسم.تا حالا شده به این موضوع دقت کنید که چرا درصد بالایی از آدما که ازدواج میکنن دقیقا از نظر ظاهر مخالف هم هستن؟
    مثال یه آقایی رو میبینید بسیار خوش قیافه در کنار یه خانم معمولی.یا بالعکس
    این دقیقا جواب تفاوت شخصیتها و انتخاب هاس.
    برا همین اختلاف دیدگاه هست بین من و شما.
    همیشه اینطوری نیس ولی خیلی موارد اینجوریه که طرفی که ظرفش سنگینتره بیشتر ناز میکنه . اونطرف تلاش بیشتر.حالا ببین بعد ازدواج چی میشه این معجون.
    من خودم به شخصه اگه بخوام خواستگاری کنم فقط یکبار.اگه طرف بخواد مطمین باش میشه.اصلن عقیده ای هم به این جسارتا ندارم.
    به هر حال اونهم نظر شخص شماست و البته محترم و خدای نکرده من نمیخوام نظرمو تحمیل کنم ولی در این مورد خاص باز کننده تاپیک نظرموفتم.
    خیلی وقتها آدم خودش میفهمه که چرااا.واقعا نیازی به پرسش نیست.
    یه دختر به خواستگاری من نه بگه مطمینم کاملا فکر کرده روش و نکته ای دیده که ما به درد هم نمیخوریم.ببین این موضوع فرق میکنه که بگه نه چون....یعنی خودش دلیلشو بگه.
    یا مثلن بگه اگه این مشکل نبود همه چیز درست میشد.این خیلی فرق داره که رک بگه نه

  2. 2 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (پنجشنبه 22 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست من


    اوضاع خوبه؟


    بعد از خوندن نتیجه خواستگاری شما، یاد یه موضوعی افتادم.

    یه همکار خانومی دارم که الان دوساله ازدواج کرده. تو شرکت ما قبل از ازدواجش یکی ازش خواستگاری می کنه و همکار من قاطعانه و محترمانه بهش جواب منفی میده و خیلی محترمانه بهش میگه ای کاش قبل از اینکه بری در مورد من پرس و جو کنی اول از خودم نظر میگرفتی!!!!!!
    چون همکار مرد من رفته بود یه سری تحقیقات اولیه کرده بود.

    خلاصه همکار من به خاطر اینکه روابط همکاری به هم نخوره، رفتار کاملا معمولی با آقا داشت، انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده. چون خانوم معتقد بود " آقا کار غلطی انجام نداده و فقط یه خواستگاری کرده! نباید به یه چشم دیگه بهش نگاه کنم. سعی میکنم در ادامه با اون آقا ارتباط همیشگی رو داشته باشم تا اعتماد به نفسش تخریب نشه"

    این رفتار خانوم باعث شد تا آقا به این فکر بیافته که شاید باید دوباره خواستگاری کنه، اینبار با شدت بیشتری، با یه دسته گل میره خارج از محل شرکت از خانوم مجددا خواستگاری میکنه، که خانوم بازهم قاطعانه جواب رد میده و پسر میپرسه من از رفتارت احساس کردم که شاید نظرتون برگشته و دختر پاسخ میده که من از فردا همان رفتار سابق رو با شما خواهم داشت و فقط لطفا ادامه ندید.



    ---------------------------

    دوست من کار خیلی بزرگی میکنی که قصد فراموشی گرفتی. خوشبختانه شما ارتباط عاطفی با هم برقرار نکرده بودین که فراموشی اش برات سخت باشه.

    یه نسخه میگم شاید به دردت بخوره:

    شما در ادامه احساس دلتنگی خواهی کرد. هر وقت دلت تنگ شد، به جای تفکر به این خانوم یا چیزهای دیگه، یه نامه بردار برای همسر آینده ات بنویس. هر چی دلت می خواد توش بنویس. این نامه هارو میتونی بعد از عقد به همسرت حتی کادو بدی، تا حس وفاداری و علاقه ات رو بهش نشون داده باشی.
    یادمه یه بنده خدایی تو این نامه هاش برای همسرش فحش و نفرین هم مینوشت که چرا اینقدر لفتش میده، زودتر به هم برسیم دیگه

    ---------------

    مثل یک پازل، مشخصات و ملاک های همسرت رو تجسم کن، هر وقت شخصی رو دیدی که به پازل شما شباهت داشت، اقدام کن.

    ---------------

    نکته کنکوری:

    خانوم ها نخونید لطفا، قضیه مردونه است.

    هیچ وقت تو دوران شناخت و ایجاد رابطه، محبت، جواب مثبت، دوست داشتن، عشق و ... را از یه خانوم گدایی نکن. درآینده به ضرر ات خواهد شد.

    سعی کن تمام مراحل در نهایت احترام متقابل و شرایط برابر پیش بره.

    ----------------------------
    راستی یه عده دارن بهت حسودی میکنن که که چنین ارتباطی با خانواده ات داری. در همین حد هم خیلی خوبه، خیلی ها تو این زمینه ها اصلا هیچ صحبتی نمیتونن با خانواده اشون بکنن. شما خیلی خوبی تو این قضیه.

    ----------------------------
    خوشبخت بشی دوست من.


  4. کاربر روبرو از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده است .

    Alone boy.. (پنجشنبه 22 بهمن 94)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 مرداد 96 [ 01:04]
    تاریخ عضویت
    1394-10-22
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,070
    سطح
    27
    Points: 2,070, Level: 27
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    89

    تشکرشده 66 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تشکر از شما آقای محمدرضا.
    اگه از اول بخوایم حساب کنیم و همون روز اول که من اولین بار خواستگاری کردم و ایشونم جواب منفی دادن و همون روز بعد از شرکت دوباره بهشون اصرار کردم و دلیلشم پرسیدم اگه اصرار اون روز بعد از شرکت هم بخوایم یه خواستگاری مجزا حساب کنیم جمعا من سه بار از این خانوم خواستگاری کردم و اتفاقا بعد از هر بار هم جفتمون توی روابط کاریمون نزاشتیم این قضیه تاثیرگذار باشه و طوری رفتار کردیم که انگار نه انگار که اصلا اتفاقی افتاده. بله؛ بنده خودمم به این قضیه معتقدم که نباید این جور مسائل توی روابط کاری اثر بزاره، چرا که هیچ کدوم از طرفین کار بدی انجام ندادن. یکی درخواست ازدواج کرده و اون یکی هم نظرشو گفته، حالا چه مثبت چه منفی.
    اما برخورد ایشون با من واقعا یه برخورد عادی و کاری معمولی نبود. یه جورایی با بنده به طرز دیگه ای برخورد می کردن که البته من گذاشتم به حساب اینکه به قول خودشون من از دید ایشون انسان محترم و خوبی هستم (البته تعریف از خود نباشه).
    حتی این مورد هم که میگن ایشون بخاطر خواستگاری کردن من و اینکه کلا یه دختر دوس داره ازش خواستگاری بشه با من برخورد خوبی داشتن هم به نظرم منتفیه. چون حتی قبل اینکه من از ایشون خواستگاری هم بکنم همین برخورد خوب رو داشتن و چه بسا خیلی خیلی بهتر و بیشتر از این چیزی که الان هست با من رفتارشون خوب بود و این رفتار خوب رو فقط و فقط هم با من داشتن. نمی خوام دوباره توهم بزنم که ایشون به من علاقه دارن یا داشتن؛ اما چیزی که در واقعیت ازشون دیدم رو دارم بازگو می کنم.
    درمورد فراموشی هم باید بگم که من از خودم می ترسم. احساس می کنم اون ته و تو های دلم یه چیزی هنوز مونده که می ترسم دوباره کار دستم بده.
    بعنوان مثال یه موردی که ازش ترسیدم این بود که این خانوم یه سری برگه و کاغذبازی های اداری همیشه همراشون دارن که اونا رو توی اتاق ما جا گذاشته بودن و همکارای دیگه هم با بی توجهی اونا رو به هم ریخته بودن. من یه لحظه به خودم اومدم دیدم که دارم همون برگه های اون خانوم رو مرتب می کنم!! باور کنید کاملا ناخواسته و غیر عمدی بود. یه جورایی انگار با تمام وجود و با منظور داشتم این کارو می کردم. البته خداروشکر هیچکس ندید. چون دوس ندارم دیگه اون خانوم از من رفتاری رو ببینه که نشانه محبت و علاقه باشه.
    با این وجود من تصمیممو گرفتم و نمیخوام دیگه این قضیه ادامه پیدا کنه. به همین دلیل همه تلاشمو می کنم که کاملا ایشون رو از ذهن خودم بیرون کنم.
    در آخر هم بازم ممنونم از توجهتون و اینکه وقت میزارید برای پیگیری تاپیک بنده.

  6. 2 کاربر از پست مفید Alone boy.. تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 22 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام به همه دوستان خوب همدردی

    امروز داشتم کتاب ایا تو همان نیمه گمشده ام هستی رو میخوندم
    یاد شما افتادم ک تو پست قبلیتون گفتین میترسم فیلم یاد هندستون بکنه
    اگه این کتابو بخونید مطمئنم دیگه خیالتون راحت میشه از این بابت
    راستی من هر دو تاپیک تون از اول میخوندم ولی هیچ وقت نظری نمیدادم چون اصلا رفتار این خانم رو درک نمیکردم

    موافقم ک باید رفتار عادی ادامه پیدا کنه حالا شما ک همکارید بینید تو فامیل چشم تو چشم شدن چقدر سخته
    وسط های تاپیکتون بعد از نظر چند تا از دوستان فک کردم شاید من اشتباه میکنم باید صمیمیتو حفظ کنی
    ولی من فقط محترمانه برخورد میکردم این دو تا خیلی باهم فرق داره
    الان دیگه مطمئن شدم ک کارم درست بوده و پسر مردم رو بیخود معطل خودم نمیکنم
    ویرایش توسط هلیاجون : پنجشنبه 22 بهمن 94 در ساعت 01:38

  8. 3 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    Alone boy.. (جمعه 23 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 22 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 مرداد 96 [ 01:04]
    تاریخ عضویت
    1394-10-22
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,070
    سطح
    27
    Points: 2,070, Level: 27
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    89

    تشکرشده 66 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام؛ تشکر از توجه شما.
    کتابی که گفتید رو از نت دانلود کردم، فقط خدا کنه حوصله و وقت خوندنشو داشته باشم.
    خوشحالم که تاپیکم مورد توجه قرار گرفته و تا الان ادامه پیدا کرده و افراد زیادی هم توش شرکت کردن.
    الان در حال حاضر خداروشکر دیگه مشکل خاصی ندارم فقط امیدوارم این حس بی تفاوتی نسبت به اون دختر خانم همیشه در من ادامه داشته باشه و مقطعی نباشه.
    راستی قبلا خیلی هم احساس تنهایی می کردم اما الان به طرز عجیبی دیگه اون احساس رو ندارم.
    شاید خنده دار باشه اما انگار اکس خوردم، یه روحیه خوبی پیدا کردم. نمی دونم علتش چیه و اینکه آیا این حال خوب موندنیه یا نه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید Alone boy.. تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (جمعه 23 بهمن 94)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 14:56
  2. از مادر بودن خسته شدم ("مادر بودن" برای نزدیکان و عزیزانم)
    توسط Royya در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 آذر 91, 04:18
  3. نگران از دست دادن عزیزانم هستم.
    توسط sisili در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: جمعه 17 شهریور 91, 01:37
  4. به راهنمایی شما عزیزان احتیاج دارم
    توسط ترلان 63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 26 شهریور 90, 11:03
  5. +امروز نیازمند مشورت با شما عزیزان هستم کمکم کنید
    توسط khalilian در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 خرداد 89, 16:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.