به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 43
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    540
    سطح
    10
    Points: 540, Level: 10
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 20 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها.ببخشید امروز نتونستم بیام اینجا.

    داشتم فکر میکردم به این نتیجه رسیدم من برای کسایی که حداکثر 5 دقیقه توی وقت استراحتشون برام وقت میزاشتن و غیر از اون اصلا نمیدونستن زنده م به اندازه 5سال مفیدمو وقت گذاشتم.همین شد که اونا استفاده کردن و رفتن بالا و من موندم.اینقدر رفتن بالا که به من گفتن خیلی پایینی.دیدار به قیامت
    ابی اسمان چه اسم قشنگی دیشب حرفاتو خوندم لبخند زدم و ارومتر خوابیدم،هرکسی تعریفی از کسی بکنه خوبی از خودشه و برعکسش هم درسته.ممنون آبی خانم

    بیچاره چرا این اسم ما هرچقدر سنمون بالاتر میره اعتقاداتمون بیشتر رومون اثر میگذاره پس کاش اسم بهتری برای خودت میزاشتی. پشت دستمو داغ کردم دیگه به هیچکسی حس نداشته باشم.ولی الان فقط از دست رفتن این نیست.همه اونچیزایی که گفتم هست

    سلام صباخانم ممنون ازمهربونیت ،البته این حرف که نظر بطف شماست ولی خب اره وقتی از ارزش هام دور شدم اون هخمه غم اومد سراغم که این فکر به سرم زد


    میدونید اونبار که این کار بد رو انجام دادم بعدش انکار از نو زنده شده بودم دیگه هیچ حسی به اون نداشتم.نه علاقه نه نفرت.هیچی.دیگه هیچ فکری براش نمیکردم.دیگه مثل قبل نبود که همبیشه چکش بکنم و بعد از اون کاملا فراموش شد
    اره zzzzخانم اون اولی دیگه برای من تموم شد.اصلا هم برام مهم نیست بهش نرسیدم چون اخلاقیاتش اونجوری که من میخواستم نبود اصلا هم ناراحت نشدم. ولی خب اتفاقی که با این نفر جدید پیش اومد ذلمو شکست.باید بتونم که دو.باره بلند بشم و به خودم اعتماد کنم.مرسی zzzz خانم،چه اسمی داری

    عزت نفس چیه؟


    صباخانم میدونی وقتی سوال اولت رو که دیدم یاد چی افتادم،یاد اینکه چندمورد دیگه هم برام پیش اومده که بقیه فکرکنن من خواسته م از زندگی شوهر کردنه.اما خودم اینطور فکر نمیکنم.هنوز نتونستم بفهمم خودم که واقعا خواسته ام اینه یا نه.من به عشق گاهی فکرمیکنم اما به شوهر و خواستگار نه تاحالا نشده.اصلا هم ناراحت نیستم که خواستگار علنی خیلی نداشتم تاحالا.چون خودم هیچ موقع دنبال این موضوع نبودم.اما نمیدونم چرا رفتار بیرونیم نتیجش این میشه
    بعضی وقتام یکنفر منظورم اون طرف جنس مخالفه زرنگی میکنه و من اینجوری نشون داده میشم.مثلا طرف با عشق میاد و بعد قنشه ش یا تصمیمش عوض میشه و رفتارش تغییر میکنه اونوقت کسایی که رفتار من رو دیدن فکر میکنن من دنبال اونطرف یا به قول شما شوهر بودم.واقعا نمیدونم تویاین زمینه خودم رو نشناختم هنوز.ولی خب میدونم دیگه هرکسی بعد از بیست و پنج سال باید فکر شوهر کردن هم باشه



    یه سوال مهم:
    اگر استرست کم بشه، و بتونی از غم از دست دادن این پسر رها بشی باز هم دوست داری خودت رو بکشی؟
    نه.من واسه خودم ارزو و نقشه دارم.این ادم با زندگی من کار خوبی نکرد.ولی دیگه نمیخوام راجب بهش فکر کنم چون حالم بدتر میشه


    نمیدونم از بچگی اخلاق خانوادگیمون طوری بود دخترا زیاد اهل رفت وامد و دوست داشتن نبودن
    چرا هم خواهر هم برادر دارم گفتم بهتون.قبلا تو کارهام ازشون اجازه میگرفتم.ولی وقتی از رفتارای من خوششوننیومد وبهم نفرت داشتن و نفرتشون دنباله دار شد من هم دیگه قید دوست داشتن اونارو زدم

    نه حقیقتش تاحالا دنبال کارنرفتم.خیلی دیدم ادمایی که توانای هاشون خیلی هم نیست دارن کار میکنن.اما گفتم مشکل اعتماد و بخصوص عزت نفس دارم.خودمو باور ندارم. این پسرها عزت نفسمو ازم گرفتن

    ممنونم از همتون و مهربونیاتون

  2. 2 کاربر از پست مفید shayesteh تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), صبا_2009 (چهارشنبه 07 بهمن 94)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلاااااام روزتون بخیر شادی

    خوبین من امروز تایپیکتون را خوندم برام جالب بودش آاافرین چقدرررر با صداقتی

    در احساست ناراحتیت عشقت

    بهش یه جور مثبت نگاه کن این باعث شد جنس مخالف را بهتر بشناسی

    همشون همینن اره تا یکی از مابهترون پیداشد قید همه چی رو میزنن

    به همین راحتی مثل یه اب خوردن براشون میمونه

    باید کاری کنی اعتماد به نفست بیشتر بشه ظرافتت بیشتر کنی

    یه جورایی مستقل مستقل باشی از همین امروز تلاشتو شروع کنی

    مهارتهاتو افزایش بده

    خودتو مشغول کن در اجتماع بیشتر حضود داشته باشی هر رشته که دوست داری

    کلاسای فرهنگی برو خلاصه که از مجردیت لذت ببر

    این فکرای باطل رو بریز بیرون چالشون کن

    وقتی هم ازدواج کردی خودتو فراموش نکن زندگی ارزششو نداره ادم بخاطر هیچی اعصابشو خرد کنه

    مردا از خانمای با جسارت خوششون میاد وقتی از همون اول اشنایی یه جوری برخورد کنی که انگار

    شما منتظرش بودی یا فکر کنی دیگه کشتی نجاتته اخرش این میشه

    یه جوری برخورد کن طرف مقابلت فکر کنه شما کشتی نجاتش هستین اره

    بعضی ها ارزش نگاه کردنم ندارن چه برسه به فکر کردن

    لطفا قبل از ازدواجت برو سراغ مقاله هایی که بتونه کمکت کنه آقایون را بهتر بشناسی

    در این سایت میتونی زیاد مطالعه کنی دستت میاد چه جوری برخورد کنی

    این لینکها رو بخون موفق میشی

    سئوالات ارتباط دختر و پسر

    مهارتهای ارتباطی

  4. 4 کاربر از پست مفید سها** تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 07 بهمن 94), Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), shayesteh (چهارشنبه 07 بهمن 94), ابی اسمان (دوشنبه 05 بهمن 94)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    540
    سطح
    10
    Points: 540, Level: 10
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 20 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درست میگید هلناخانم دقیقا حرفاتون درسته ممنونم من الان دیدمشون بچه ها میشه کمکم کنید این ادم رو فراموش کنم؟چون انگاری تصمیمشو گرفته و جدیه و من باید فراموشش کنم .باید خودشو خاطره هاشو و بدی هایی که در حقم کرد و اونی که باعَشوه گری ازم گرفتش رو همه اینا رو باید فراموش کنم فقط کمک کنید که چطوری میتونم چندماهه گذشته و هنوز نتونستم.حال و روزم اصلا خوب نیست

  6. کاربر روبرو از پست مفید shayesteh تشکرکرده است .

    ammin (چهارشنبه 07 بهمن 94)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام شایسته جان

    وقتی یه تصمیم جدید برای زندگیت گرفتی ودیگه نمیخوای مثل گذشته فکر کنی باید یه سری کارهای عملی هم انجام بدی. یعنی روال زندگیت هم باید تغییر بدی.
    با توجه به حرف هایی که زدی و برنامه روزانت من حس میکنم کمی افسردگی داری، برای رهایی از این حس بیا یه بزرگواری در حق خودت بکن، اول از همه ساعت خوابت رو تغییر بده، سعی کن شب ها زودتر بخوابی و صبح ها هم زود بیدار بشی. حتما حتما صبح ها برو پیاده روی از 15 دقیقه شروع کن.
    اینکه بتونی ساعت و خواب بیداریت رو مدیریت کنی اثر خیلی خوبی روی عزت نفست میگذاره.
    اگر برات مقدوره برو باشگاه ثبت نام کن و یه ورزش گروهی انجام بده، برات مقدوره؟

    رشته تحصیلیت طوری هست که باهاش بتونی دنبال کار بگردی؟

    شایسته جان باید بشینی و واسه تک تک دقایق شبانه روزت برنامه ریزی کنی. اگر 12 ساعت میخوابی فعلا اشکالی نداره ولی واسه اون 12 ساعت بیداری برنامه ریزی کن.
    فیلم ببین. کتاب بخون، پیاده روی کن. ظرف بشور، آشپزی کن، گردگیری کن و...

    می تونی یه برنامه اینجوری واسه خودت دربیاری؟

  8. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 07 بهمن 94), shayesteh (چهارشنبه 07 بهمن 94), یا مجیر (چهارشنبه 07 بهمن 94)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    540
    سطح
    10
    Points: 540, Level: 10
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 20 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام شایسته جان

    وقتی یه تصمیم جدید برای زندگیت گرفتی ودیگه نمیخوای مثل گذشته فکر کنی باید یه سری کارهای عملی هم انجام بدی. یعنی روال زندگیت هم باید تغییر بدی.
    با توجه به حرف هایی که زدی و برنامه روزانت من حس میکنم کمی افسردگی داری، برای رهایی از این حس بیا یه بزرگواری در حق خودت بکن، اول از همه ساعت خوابت رو تغییر بده، سعی کن شب ها زودتر بخوابی و صبح ها هم زود بیدار بشی. حتما حتما صبح ها برو پیاده روی از 15 دقیقه شروع کن.
    اینکه بتونی ساعت و خواب بیداریت رو مدیریت کنی اثر خیلی خوبی روی عزت نفست میگذاره.
    اگر برات مقدوره برو باشگاه ثبت نام کن و یه ورزش گروهی انجام بده، برات مقدوره؟

    رشته تحصیلیت طوری هست که باهاش بتونی دنبال کار بگردی؟

    شایسته جان باید بشینی و واسه تک تک دقایق شبانه روزت برنامه ریزی کنی. اگر 12 ساعت میخوابی فعلا اشکالی نداره ولی واسه اون 12 ساعت بیداری برنامه ریزی کن.
    فیلم ببین. کتاب بخون، پیاده روی کن. ظرف بشور، آشپزی کن، گردگیری کن و...

    می تونی یه برنامه اینجوری واسه خودت دربیاری؟


    سلام صبا خانم.من زود میخوابم اکثرا شب ها مگه اینکه خوابم نبره ولی صبح نمیتونم زود پاشم با این حالم انگیزه ای هم برای زود بیرون شدنم ندارم.
    کلاس زبان میرفتم و کلی کتاب زبان دارم کتاب توی رشته خودم هم دارم اگه این چیزا بزاره که بخونم
    رشتم طوری هست که کار پیدا کنم
    میشه توی برنامه ریزی کمکم کنید چون هرکاری هم بکنم یه هفته ای نمیشه کار پیدا کرد
    اگه بتونم برنامه ریزی خوب داشته باشم شاید یتونه توی کمتر فکر کردن به این ادم هم کمکم کنه

    من دختر خوبی بودم کسی میدونه چرا زندگی من اینجور شد؟ من ادم موفق باید میبودم الان نه مایه دق خودم و خوانوادم نه کسی که یه ذره قدرت ابراز وجود و عزت نفس نداره.چرا اینجوری شدم؟
    ویرایش توسط shayesteh : چهارشنبه 07 بهمن 94 در ساعت 22:41

  10. کاربر روبرو از پست مفید shayesteh تشکرکرده است .

    ammin (چهارشنبه 07 بهمن 94)

  11. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    فراموش کردن دو بخشه

    یکی حل شیوه فکرت هست؛یعنی مجموعه افکاری که باعث میشه یا در جستجوی عشق یا شریک یا همدم و همسخن یا دوست،روشی رو انتخاب کنی که تورو بکشاند به جایی که الان هستی
    برای این کار لازمه به این باور قلبی برسی که راه گذشته یه راه اشتباه بوده ..تعریفت رو از دوست ،انتخاب دوست و دوست داشتن و عشق تغییر بدی

    یه نگاهی به تایپیک دلایل عینی منع روابط پسر و دختربنداز


    بخش دوم برای فراموش کردن ،از بین بردن هر چیزی که خاطره اونو برات تداعی میکنه از هدیه و یادگاری بگیر تا هر امانتی ک دستت داره
    بستن راههای ارتباط قبلی مثل مسدود کردن یا تغییر شماره خودت و حذف شماره و ایمیل وهرچی که ازش داری


    اونو در ذهنت بزرگ نکن هر چی تجسمت از او روکوچکتر کنی احساست هم کاهش پیدا میکنه تا جایی که دیگه تبدیل به یه آدم معمولی مثل بقیه بشه

    بعد مشغول شدن و سرگرم کردن خودت با خانواده و دوستان مورد اعتماد،

    انجام یه کار یا سرگرمی مفید مثل باشگاه رفتن
    پرهیز ازگوش دادن به آهنگهای غمگین تا مدتی که فراموش میکنی

    خاطرات گذشته با او رو تحسین و پررنگ نکن هیچ وقت
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : چهارشنبه 07 بهمن 94 در ساعت 22:49

  12. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), shayesteh (پنجشنبه 08 بهمن 94), یا مجیر (چهارشنبه 07 بهمن 94)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    عزیزم تو الانشم دختر خوبی هستی.

    می دونی آدمی موفق هست که سعی کن از اشتباهات و شکست هاش درس عبرت بگیره و تجربه هاش رو تو موقعیت های بعدی به درستی استفاده کنه و در واقع جبران کنه. همه ی ما خطاها و تصمیم های غلط تو زندگیمون داریم ولی کسی پیروز این میدان هست که وقتی خورد زمین دوباره بلند شه.

    تو الان تو مرحله خوردن زمینه هستی و از اینکه پخش زمین شدی هم ناراحتی ولی انگیزه کافی برای بلند شدن داری و باید آسیب هایی رو که تو این خوردن زمین دیدی ترمیم کنی (مثل زمانی که دست و پامون زخم میشه، تو الان روحت زخم شده) و بعدش هم ان شالله می تونی بدویی.

    انگیزه ات شروع زندگی جدید باشه گلم.
    نجات شایسته مهمترین انگیزه زندگی واست هست.
    بعدشم قرار نیست یه هفته ای کار پیدا کنی. فعلا قراره پاشی خودتو بتکونی و زخمات رو بشناسی و خوبشون کنی و بعدش بدویی (کار پیدا کنی و بری سرکار)
    تو که زبانت خوبه خودت رو موظف کن که حتما 2-3 روزی یه بار یه فیلم زبان اصلی ببینی. فقط تماشا نه ها!! کلیه دیالوگ های فیلم رو بیار رو کاغذ. اینجوری هم کلی اصطلاح یاد میگیری و هم listening خوب میشه.
    و روزی 3-4 ساعت ممکنه همین کار وقتت رو بگیره. و هر فیلم هم چند روز طول میکشه تا به پایان برسه.
    مثلا صبح ها از 8تا 10 و 10 تا 12:30 فیلم ببین یا عصرا.
    قبلش هم که 1.5 ساعت زودتر بیدار شو. اول برو پیاده روی و بعد بیا صبحونه بخور و به خودت و موهات و غیره برس.
    یه وقتی رو واسه ناهار و ... در نظر بگیر دوباره از ساعت 3 مثلا یک ساعت مطالعه کن. یه رمان یا هر موضوعی که خودت دوست داری.
    بعد مثلا یک ساعت بیا همدردی و مقاله های خودشناسی و روانشناسی اینجا رو بخون.
    اگر میتونی صبح یا عصر هر روز یا هفته ای 3 بار برو باشگاه. و یه تایم هم که میره واسه اون کار.
    چند روز یه بار یه تایمی رو بگذار و کیک و ژله درست کن.
    دیگه چی کارا میشه کرد! اهان تو رشته خودت بگرد ببین چیا باید بلد باشی که بتونی بری سرکار روزی یکی - دو ساعت هم واسه اونا زمان بگذار.

    خلاصه مثل برنامه مدرسه واسه خودت زنگ تعریف کن و بنویس، همه رو بنویس و هر کدوم رو که انجام دادی جلوش تیک بزن.
    وقتی یک هفته به همه برنامه ت عمل کردی به خودت جایزه بده.
    مثلا واسه خودت یه چیز خوشمزه بخر.
    اهان حتی ساعت های حمام رفتن، اگر اهل نماز خوندن و دعا و قران و اینا هم هستی تو برنامه ت بنویس.
    چند روز امتحان کن بعد بیا اینجا نتیجه ش رو بگو.
    موافقی؟

  14. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), shayesteh (پنجشنبه 08 بهمن 94), یا مجیر (چهارشنبه 07 بهمن 94)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    540
    سطح
    10
    Points: 540, Level: 10
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 20 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اره موافقم.برنامه خوبی هست.البت منگفتم کلاس میرم حاال ببینم با فیلم چکار میتونم بکنم.البته باید یکمی حالم بهتر باشه.مثلا دیورز تاحالا یک فیلم گذاشتم ببینم هنوز نصفشو حوصله نکردم ببینم
    اون کیک و ژله هم خوب بود،چون تاحالا امتحانش نکردم. باشگاه رو قبل از عید نمیدونم ولی اگه بشه چندتا حرکت میخوام یادبگیرم برای تناسب اعضای مختلف بدن
    صباخانم شما کتاب رو چطور میخونی هم کتاب رمان یا داستان هم کتاب درسی منظورم اینه چطوری برای خوندنش برنلمه ریزی میکنی که برسی بخونی؟


    سلام اقا امین نکات خوبی گفتید باید سعی کنم بهشون عمل کنم دقیقا من کارها و حرکات و خاطرات خوب و بدم روو خیلی بزرگ میکردم و خودم رو شکنجه روحی میدم انگار عادت کردم غصه بخورم


    یکی حل شیوه فکرت هست؛یعنی مجموعه افکاری که باعث میشه یا در جستجوی عشق یا شریک یا همدم و همسخن یا دوست،روشی رو انتخاب کنی که تورو بکشاند به جایی که الان هستی
    برای این کار لازمه به این باور قلبی برسی که راه گذشته یه راه اشتباه بوده ..تعریفت رو از دوست ،انتخاب دوست و دوست داشتن و عشق تغییر بدی

    چقدر اینو خوب گفتید به نظرتون باید چکار کنم که عقیدم عوض بشه؟ نظر شما چیه؟
    ویرایش توسط shayesteh : پنجشنبه 08 بهمن 94 در ساعت 00:17

  16. کاربر روبرو از پست مفید shayesteh تشکرکرده است .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94)

  17. #19
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید یکی از بزرگترین دلایلی که افراد رو به سمت این نوع دوستی ها بکشاند نگرش فرد باشه.

    یعنی با این تفکر که عشق معجزه میکنه

    نباید مث امل ها برم تو جامعه

    اون دوستم که فلان دوست پسر داره خیلی شاده اعتماد به نفسش بالاتر از من به نظر میرسه و....

    اما اون روی سکه رو در این تایپیک نگاه کن

    http://www.hamdardi.net/thread-17296.html


    لازم نیست همه تایپیک تا آخر بخونی چندتا از پستهاش رو هم بخونی کافیه اونقدر که ذهنت برای قبول کردن واقعیت بهانه ای نداشته باشه


    توی انتخاب وازدواج بارها گفته میشه احساس خودتون رو درگیر نکنید تا بهتر بتونید اون شخص رو بشناسید خوبی ها و بدی هاش رو باهم ببینید اخر سر هم بتونید به نتیجه منطقی برسید مناسب شماست یا نه.

    نکته مهم بعدی اینه وقتی پای عشق بین دو جنس میاد وسط باید قبلش تضمینی وجود داشته باشه که اون همه احساس وعاطفه و خلوص در برابر یه انسان رو کجا مصرف میکنی؟با کسی که تو خیابون یا جای دیگه بدون تعهد میاد جلو و فقط با زبان وقول وقرار شفاهی بهت ضمانت میده یا کسی که اول میاد از پدرت اجازه میگیره وتمام زحمات زندگیش رو میاد با توشریک میشه.جلو چشم همه وقانون بهت ضمانت میده؟

    وقتی راه منطقی واستاندارد رو شناختی به هر راهی غیر از اون نه بگو.زمانی کسی میاد خواستگاریت وقتی ملاکهات روبررسی کردی وباهاش همخوانی داشت نگاه میکنی اگه در آینده عقدت کرد میتونی بهش علاقه داشته باشی میتونی دوسش داشته باشی دوست داشتن به اندازه لازم برای یک زندگی .همینقدر کافیه ممکنه این دوس داشتن و این توان بالقوه بعد ازدواج تبدیل به عشق آنچنانی هم بشه ممکنه نشه ولی باید با خودت کنار بیایی آیا در حد همون دوس داشتن ،زندگی برات رضایت بخش میشه یا نه؟ولی اگه این قیف رو برعکس کنی آسان وارد میشی اما مشکل به حالت عادی برمیگردی یعنی دنبال این باشی اول عاشق بشی بعد...

    اینقدر در مورد این برای خودت مطلب قابل باور جمع کن تا به یقین برسی چون اول از ناحیه فکر خودت آسیب میخوری.

    خب حالا لازمه زندگیت روطوری مدیریت کنی که احساس پوچی نکنی.که بعضی نکته هاش روخودت گفتی بعضیش رو هم بقیه گفتن

    سالها دل طلب جام جم از ما میکرد ...وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

    سرچشمه ارزشمندی درون خودته کسی اون روبه تو نمیده.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : پنجشنبه 08 بهمن 94 در ساعت 15:20

  18. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94), shayesteh (پنجشنبه 08 بهمن 94)

  19. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 فروردین 95 [ 15:06]
    تاریخ عضویت
    1394-10-23
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    540
    سطح
    10
    Points: 540, Level: 10
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    26

    تشکرشده 20 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بعضی موقاع طرف اینقدر خوب بلده نقشه ش رو بازی کنه که هرچقدر هم بخوای باعقلت جلوی احساساتی شدنت رو بگیری نمیتونی

    روی قسمت دوم حرفتون هم باید فکرکنم دلایل عینی رو هم خوندم یه چندصفحه ایشو

    بعد میدونید ازدواج سنتی یکی دوتا عیب دیگش از نطر من چیه>مثلا فکرمیکنم طرف یا خیلی بچه ننه ست یا تمام دوستیاشو با دخترای دیگه داشته حالا مامنشو فرستاده جلو. کلا خیلی به عشق اعتقاد(اعتقاد بیخود) دارم

    اما بریم به یک نقطه دیگه من الان به شدت دلم گرفته دست و دلم به هیچکاری نمیره هیچکاری حتی موسیقی رو هم نمیتونم تحمل کنم دوسه روزه یک فیلمو گذاشتم که ببینم ولی نتونستم
    یک هفته ست اطاقم که تقزیبا شبیه دی..نه خونست رو میخوام مرتب کنم اما نتونستن دوسه بار یحتی دست بردم اما زود عقب کشیدم.نمیگم قبلا دلم میگرفت میرفتم با یک پسر بیرون اما همین خیال عشق ودوست داشتن خودش کلی ذوق و شوق بود برام.یاقبل ترش شاید چندتا مسج فرستادن .
    چندماه چیش حتی تصمیم گرفتم کاری بکنم وقتی دلم گرفت از خونه زدم بیرون ولی واقعا هرچقدر فکر کردم ذهنم به جایی نرسید که کجا برم و برگشنم خونمون.درحال حاضر دوستی هم ندارم.یک یدوتا داشتم که ازدواج کردن ودیگه توی یک شهر هم نیستیم
    عشق خودش کلی حال و انگیزه بود برام.
    الان به نظر شما با این دل گرفتگی و بی حوصلگی چکاربکنم؟حتی نمیتونم یک کاغذ بردارم یک برنامه برای خودم بریزم.میدونم هرکسی خودش باید برای خودش برنامه بریزه اما چون نمیشد به خانم صبا برای مثال گفتم بهم کمک کن
    حالا نظرتن چیه؟
    ویرایش توسط shayesteh : پنجشنبه 08 بهمن 94 در ساعت 17:55

  20. کاربر روبرو از پست مفید shayesteh تشکرکرده است .

    Hadi99g (جمعه 16 بهمن 94)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.