به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 49
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و عذرخواهی بابت وقفه.در زندگی مشترک باید همه چیز با نظر و مشارکت و رضایت همسر باشه.چند وقت پیش همسرم از مادرش46 گرم طلا قرض کرد واسه خرید خونه.قرار شد به گرم برگردونیم.بماند که طلا گرون شد و 2 تومن ضرر ما.حالا میخاد طلای نو و اجرت دار بخره واسه مادرش.گفتم طلای مادرت دست دوم بود .گفت به تو ربطی نداره دوست دارم وایه مامانم طلای نو بخرم.بماند که من همه طلاهامو فروختم.واسه منکه زنشم طلا نمیخره حالا واسه مادرش حاتم بخشی میکنه.گفتم خب این حق منم هست.گفت به ربطی نداره مسایل مالی.تو هیچ حقی نداری.نهایت حقت مهریه است که از سرتم زیاده.بذار اجرا قسط بندیش کنن.تازه اگه زن بگه مهر میخام باید زد در....انداختش بیرون.همینکه جای خواب و غذا داری خدارو باید شکر کنی.تو روانی هستی و باید بری تیمارستان غل و زنجیر بشی.مثل زالو تو زندگی منی و پشیمونم .گفتم یعنی زحمتی که زن میکشه حساب نیست.گفت این حرفارو بریز توالت سیفونو بکش.بیا حساب کتابتو بکن برو از زندگیم.سوال من اینه واقعا من حق ندارم از مسایل مالی خبر داشته باشم.حتی حقوقشو نمیدونم بعد از 6 سال تازه من زن بسیار با ملاحظه ای هستم.ایا این حق واسه مرده که چون نان اوره هر جور خواست خرج کنه و به زن ربط نداره.احساس حقارت و خرد شدگی میکنم از حرفاش که حق منو جای خواب و ... میدونه انگار خونه پدریم بدبخت بودم گرسنه.میگه باید خدارو شکر کنی گرفتمت دخترا همه مجردن.چرا من باید کارهام حتی یه غذای مسخره پیک نیک با نظر شوهر باشه اما شوهرم مسایل به این مهمی رو به من نگه.دوم اینکه ایا اصلا جایز هست با مردی که اینجور یک زن رو و شانشو تحقیر میکنه و جای خواب و ... رو تنها حق من میدونه ادامه بدم.این همه بی حرمتی جای بخشش داره واقعا.من که حرف مهر نزدم اما اگه بزنم باید ازین زندگی برم?این چه قانونیه?منت واسه اینا خونه پدری ادم منت ادمو میکشن حقارت و بی حرمتی رو تا کی باید تحمل کنم.من چیزی کم ندارم و 90 درصد وسابل زندگی مال منه گرچه تا به حال نگفتم.چرا باید تحقیر بشم واسه یه سوال.روز بعدشم سالگرد ازدواجمون بود که من خیلی حالم بد بود و هرچی نقشه داشتم خراب شد.به من میگه تو ناشکری زنهای دیگه 60 وعده غذا درست میکنن و ظرف میشورن و تو خیلی در رفاهی و امودی سر خونه اماده.دلم میخاست بهش بگم تو امدی سر خونه اماده با همه ی وسایل که بادر من بعد 35 سال زندگی نداره.حتی یه سوزنم نخریدیم.اون اولا مهریه رو که تعیین کردیم قبول کرد.فرداش گفت من پشیمونم زیاده و این واسه من دینه میخاست به هم بزنه و مامانم نمیدونم در جواب چه حرفی گفته بود که مردم شمارو دیدن.و من که به نظرم کیس خوبی بود گفتم اگه مشکلت مقدار مهریه است من کمش میکنم.حالا میگه من نمیخاستمت و مدیون مامانت شدم.بهش گفتم اگه خدا هم میامد اجباری نداشتی منکه بازیچت نبودم.امروز امده میگه تو از لحاظ جنسی و عاطفی چشم و دل منو سیر نمیکنی.از لحاظ روحی نه از نظر فیزیکی.شاید من بیمارم.اما ریشه مشکلاتم با تو اینه.ما با هم خوشبخت نیستیم و الکی داریم کش میدیم.من این زندگی که یه دقیقه عاشقیم و یه دقیقه متنفر نمیخام.همسرم خیلی تخیلاتش زیاده گرچه در عمل نه.فانتزی هایی داشت که من شاخ در میاوردم.شما منو راهنمایی کنید با این حرمت شکنی و قلب شکسته چه کنم.با این مشکل جدید چه کنم.با اینکه میگه تو حقت جای خوابه و اگه بگی مهریه باید بری و.....احساس حقارت شدید و کوچک شدن میکنم.چطور ادامه بدم با چه امیدی.ایا واسش شرطی بذارم

  2. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1395-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    762
    سطح
    14
    Points: 762, Level: 14
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    24

    تشکرشده 75 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با توجه به این که ایشون علاقه ای به درمان نداره شما وظیفه ای برای موندن تو این رابطه سمی نداری.بهتره خودفریبی رو هم بذاری کنار.ایشون نه تنها به مرور بهتر نمیشه که مشکلاتش توسعه پیدا می کنه و به شکل تصاعدی خشونتش رو افزایش میده.گوش به حرفها و راهکارهای مبتذل هم نده،مشکلات ایشون بغرنج تر از این حرفاست.این تصمیم بیش از هر چیز به میزان آزادگی و عزت نفس و خرد شما برمی گرده.اگر انسان آزاده ای هستی و یه زندگی سالم رو حق خودت می دونی ترکش کن و الا که بمون و ادامه بده.

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 02 [ 02:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    6,162
    سطح
    51
    Points: 6,162, Level: 51
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 92 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام واحترام
    نمیدونم به توصیه هایی که براتون نوشتم تا چه حد عمل کردید اما فکر میکنم هر دوی شما اگر بخواهید این رابطه ادامه پیدا کنه نیاز به درمان رفتارها و خصوصیات خلقیتون دارید. راستش من هیچگاه توصیه به طلاق نمیکنم اما توصیه به جدایی چرا چون بسیار مفید فایده بوده. به نظرم با همسرتون صحبت کنید و به مدت 2 ماه از هم به صورت توافقی جدا زندگی کنید. اگر نمیدونید میخواهید با زندگیتون چکار کنید فقط همین راه براتون هست تا تصمیم درست بگیرید. در این مدت هیچ تماس تلفنی و ..... نباید داشته باشید. تاکید میکنم هیچ تماسی نباید باشه. دقیقا عین زوجی که از هم طلاق گرفتند. زندگیتون رو توی این دو ماه ارزیابی کنید و ببینید بدون حضور ایشون چه احساسی دارید. همچنین عدم حضور شما در زندگی ایشون هم براش سازنده است و به ایشون هم امکان اصلاح یا امکان تصمیم گیری صحیح میده. هر چقدر همسرتون مخالفت کرد اما شما اصرار کنید. ممکنه بهتون بگه نیاز نیست و برو مستقیم طلاق بگیر یا حرف ها و صحبت هایی از این قبیل. گوش ندید. 2 ماه توافقی جدا زندگی کنید. بسیار بسیار براتون سازنده است و مطمئن باشید در این وضعیتی که شما توش قرار دارید احتمال تصمیم گیری درست با این کار به مراتب بیشتر از هر روش دیگه ای هست.
    از این پس به جای نام psychologist با نام زندگی بهتر به فعالیت ادامه میدم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید زندگی بهتر تشکرکرده است .

    abs (یکشنبه 24 مرداد 95)

  5. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    همسر شما به شخصیت مرزی و دو قطبی شباهت داره از لحاظ بی ثباتی خلق و خو ... البته طی تجربه گفتم حتما روانشناس باید بررسی کنه ..
    ناله زاری فایده نداره یا باید درمان شه یا هر چی بگذره زندگیتون بدتر میشه.
    لطفا خودتونو سرزنش نکنین و احساس حقارت نکنین شما با یک بیمار سرو کار دارین
    من فکر میکنم اگر مدتی جدا هم زندگی کنین اگر راه و روش درست و درمان رو یاد نگیرین بازم همین داستانه
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام ممنون از بذل توجه شما.همسرم هم این پیشنهادو دادن.واسم امکانش نیت.چون ما با خانواده ها در ارتباطیم و نمیخام که باعث علنی سدن مشکلات و تسویش اونها مخصوصا خانواده خودم که بسیار حساس هستند بشم.و از طرفی ایم مدت کجا و چطور از هم دور باشیم.من خونه پدرم و اون خونه خودمون.?از طرفی شاید جدایی باعث سردی و فاصله لشتر و عادت به نبودن براش بشه و از طرفی اگر تغییر رویه ای و خودسازی ای انجام ندیم مخصوصا همسرم این دوری شاید فقط نتیجش سردی بیشتر بشه.در مورد بقیه فرمایشاتتون باید بگم.موضوع مشکلش با خواهرم رو بیشتر مدیریت کردم.با همدلی و تشویقش به آرامش و دامن نزدن به شکایت هاش.مثلا ازینکه خواهرم تو گروه تلگرامیمون قربون صدقه دایی و حتی نوزاد خالم بکنه شروع کرد به اینکه منافقه و متظاهر و ازش متنفرم و....
    و فکر میکنم تونستم با همدلی یا عدم پافشاری روی حقانیت خواهرم ارومش کنم.میگه یکی از دلایلی که میخام ازت جدا شم میخام خواهرت تو زندگیم نباسه و میخام واسه همیشه حذفش کنم.من واکنش خاصی نشون ندادم.نتیجش شاید این بود که به صورت خودکار و نه تحت فشار من به خواهرم تبربک گفت.اما در مورد کنترل عصبانیت من خبلی اروم شروع میکنم و خواسته هامو میگم اما نمیدونم چرا تا اسم خانوادش میاد یهو انگار بهش شوک وصل کنن شروع میکنه دفاع و...این خیلی ناراحتم میکنه که خانواده سردی که نه از لحاظ مالی و نه معنوی هیچ محبتی به ادم نمیکنن چرا باید اینقدر دفاع بشن.بعد در فرصت مناسب ازش خواستم بگه ایا واقعا اعتقاد قلبیشه که حق من جای خواب و مهریه زیاد از سرمه یا در حال عصبانیت اینو گفته که متاسفانه گفت الانم نظرمون همونه. تو ادم ناشکری هستی فکر کردی کی هستی.حتما کاخ میخاستی که اصلا من هیچ نظری نداده بودم.و اینکه اگر خانوادتو ندیده بودی حتما ادعای پادشاهی داشتی که ازینم ناراحت شدم و بعد گفت منظورم بی اصالت بودن یا ناچیز شمردن خانواده نبوده.تقریبا در 80 درصد مواقع خودشو بسیار برحق میدونه و میگه من همبسه قاطعم و حقیقتای تلخم میگم.با لحن قلدرانه و تهدیدی.
    میخام سعی کنم به ارتباطش با خانوادش کاری نداشته باشم و یه مدت ارتباطم باهاشون گرمتر بشه.گرچه واقعا ازشون خوشم نمیاد زیاد.
    به حرفاش اهمیت ندم.
    بیشتر به حساسیتهاش اهمیت بدم.و بیشتر به نیازهاش توجه کنم.واقعا این شل و سفت کردن ها و یه روز عاشق و یه روز دشمن خسته و فرسودم کرده.و حرفهاش مدام تو ذهنم میچرخه و باعث سرخوردگی و ناامیدیم شده.
    بازم اگه راهکاری داشتین ممنون میشم.خیلی خیلی یپاسگزارم و دعاتون میکنم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط anisa نمایش پست ها
    همسر شما به شخصیت مرزی و دو قطبی شباهت داره از لحاظ بی ثباتی خلق و خو ... البته طی تجربه گفتم حتما روانشناس باید بررسی کنه ..
    ناله زاری فایده نداره یا باید درمان شه یا هر چی بگذره زندگیتون بدتر میشه.
    لطفا خودتونو سرزنش نکنین و احساس حقارت نکنین شما با یک بیمار سرو کار دارین
    من فکر میکنم اگر مدتی جدا هم زندگی کنین اگر راه و روش درست و درمان رو یاد نگیرین بازم همین داستانه
    ممنونم سعی میکنم حتما مجابش کنم واسه درمان.البته نمیدونم واقعا اختلال خاصی داره یا نه.

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر کوچیک میکنی خودتو ! شوهر منم عصبیه ولی تا حالا یک هزارم حرفایی که این اقا به تو زده رو به من نگفته . ربطی به عصبی بودنو مشکل روحی نداره واست احترام و ارزش قائل نیست که البته نمیدونم خودت باعث شدی یا کلا از اول واسش بی ارزش بودی . به هر حال به نظرم هیچ ادمی ارزش انقد تحقیر شدن رو نداره .

  8. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میشه راهکارتون رو ارائه بدین.نه همسرم از ابتدا اینجور نبوده.مسلما خودم در نوع برخوردش تاثیرگذار بودم.این توجیه رفتارهای اشتباهش نیست.اما میدونم که من هم خوب مدیریت نکردم. و اکثر اوقات دامن زدم به موضوعات.به نظر من همه ی ادمها از یک درجه اگاهی و خودکنترلی و ...برخوردار نیستن.یکی صبورتر و یکی تندتره.همسر من هم از ابتدا اینجوری نبودن.
    نظر و راهکار شما چیه.جدایی?

  9. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    هیچ کس به شما جدایی رو پیسنهاد نمیده..به نظر من راهکار زندگی بهتر خیلی عالی و توجیهاتی که شما برای قبول نکردن این پیشنهاد دادید به نظر من خیلی محکم نیست..خیلی خوبه که فرزندی ندارید و میتونین این پیشنهاد رو انجام بدید با دغدغه کمتر....

  10. کاربر روبرو از پست مفید abs تشکرکرده است .

    آوای بهشت (چهارشنبه 27 مرداد 95)

  11. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط abs نمایش پست ها
    هیچ کس به شما جدایی رو پیسنهاد نمیده..به نظر من راهکار زندگی بهتر خیلی عالی و توجیهاتی که شما برای قبول نکردن این پیشنهاد دادید به نظر من خیلی محکم نیست..خیلی خوبه که فرزندی ندارید و میتونین این پیشنهاد رو انجام بدید با دغدغه کمتر....
    با سلام .بعضی از دوستان سریع نسخه رابطه رو با جدایی میپیچن.اما من میخام همه ی راه هارو برم .تا جایی که میشه امتحان کنم و یه نتیجه درست بگیرم.مسلما جدایی به ذهن افرادی مثل من بارها و بارها رسیده.از لحاظ خانوادگی امکانش برای من وجود نداره.چون نمیخام مشکلاتمون علنی بشه.حتی اگر من خانواده هامونو مجاب کنم.دیگر اقوام که ارتباط نزدیکی داریم هستن.و مسلما متوجه این موضوع میشن.الان بیشتر تمرکزم روی رفتارهامه و فکر کردن قبل از رفتار و گفتار.مطالعه و اجرایی کردن یادگیری هام.توی چند مورد هم موفق بودم.همسرم فعلا ارومه و شاید توی این جو بهتر بتونیم تمرکز کنیم.اگر امکانش بود حتما راهکار زندگی بهتر رو انجام میدادم.چوندپیشنهاد همسرم هم بود.
    ممنون از توجه شما دوست عزیز
    ویرایش توسط مایکا : چهارشنبه 27 مرداد 95 در ساعت 10:59

  12. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 فروردین 97 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    4,283
    سطح
    41
    Points: 4,283, Level: 41
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید یه موضوع که در کنار رفتار شوهرم با خودم منو ناراحت میکنه.ارتباط بد شوهرم با خواهرمه.که دلش نمیخاد ببینش و جایی که اون باشه نمیاد.جایی بخایم با جوونای فامیل بریم به همه میگه جز اونا.میگه خواهرت بی ادبه.در حالیکه خواهرم کاری بهش نداره.قبلا با هم خوب بودن.دو ساله که بد شده با خواهرم.علت مشخصی هم نداره.خواهرم شام دعوتمون کرد.یه هفته باهاش سر و کله زدم که راضی شد اومد.نمیدونم چکار کنم.خیلی اذیت میشم.من همین یه خواهرو دارم.اخه چطور میتونم باهاش قطع رابطه کنم.میگه من بهش کاری ندارم .نمیخام ببینمش.حالم بد میشه از حضورش.
    واقعا من باید زیر بار برم یا نه.خیلی این موضوع بهم استرس وارد میکنه.خیلی مسخرست که ادم با تنها خواهر زنش که ماهی دو بار ممکنه ببینش نتونه ارتباط بگیره و دایم در حال بهانه تراشی و ایرادگیری باشه.میدونم من مسئول ارتباط همسرم و خواهرم نیستم.اما نمیتونم از خواهرم هم جدا باشم به خاطر بهانه های واهی و بچگانه و کینه های شوهرم.مجبور میشم به دیگران بگم فلانی با خواهرم مشکل داره.واسه وجه خودش بد میشه.چون همه خواهرمو میشناسن و اخلاقشو میدونن.
    من چکار کنم.با دختر خاله من که کلی بهش تیکه میندازه و شوخی شوخی حرفاشو میزنه میگه آبجی جون .اما به خواهر من میگه دختره یا دختر مامانت و...اگه دختر خاله من با اسم کوچیک صداش کنه اشکال نداره اما خواهرم یه بار از دستش در بره نگه داداش با آقا ....خواهرم بی ادبه
    من واقعا به نظرتون میتونم کاری کنم یا نه
    ممنون


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهرم میگه منو با این زندگیو نمیخواد
    توسط پروانه 71 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 12 اردیبهشت 94, 10:34
  2. نمی دونم دارم با یک فرشته زندگی می کنم یا یه دیو
    توسط poopak111 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 21 تیر 93, 16:00
  3. وقتی عصبیو نا آرومم نمیتونم خودم رو کنترل کنم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 27 اردیبهشت 93, 11:01
  4. بیو گرافی
    توسط sara_star در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 16 آذر 87, 19:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.