موضوع: مشکل وابستگی من به یک دختر روی زندگی تاثیر منفی گذاشته!(نیاز به راهنمایی دارم)

سلام
بعنوان یه دخترکه شرایطی مشابه شماروتجربه کردم ودارم میکنم خدمتتون عرض میکنم:
اینکه دوستان گفتن که حتماواردیه رابطه دیگس یاشخص دیگه ایی براشون ارجحیت داره احتمالش ضعیفه.ممکنه دلش باشمابوده باشه امامقصرنوع رفتارشماباشه.
شماازرفتاروحرفاتون مطمئن هستین که صددرصددرست بوده؟
حتمانتونستین محکم وقاطع رفتارکنین که طرفتون به نتیجه مثبتی درموردتون برسه وهردفعه که برگشتن به این امیدبوده باشه.
میشه بگین خانوم چندساله هستن؟

نوشته اصلی توسط mohamad1001

Aminn عزیز: ممنون از شما دوست عزیز. ولی جسارتاً من فکر نمیکنم خواستگاری همون اول کار درست باشه. به نظرم بهتره طرف رو بشناسی و اوکی رو ازش بگیری بعد با خانواده در میون بزاره ادم. اینجوری بهتر نیست؟

منم نگفتم که برید خواستگاری و فرداش هم عقد کنید تموم شه بره! ولی تا زمانی که خانواده طرفین به طور مستقیم در مساله وارد نشوند هیچ چیز رسمی وجود نداره. بعد از اینکه با خانواده رفتید و با هم آشناشدند می توانید زیر نظر خانوادهخ ها تا مدتی با هم در ارتباط باشید اگه هم مثلا دوباره بخواد یه مدتی شما رو رها کنه مادر یا پدرتون میتونه از خانواده اش علت رو بپرسه و الا تنهایی کارتون خیلی سخته.

سلام و تشکر از لطف همه دوستان که راهنمایی کردن
راستش این چند روز خیلی فکر کردم و نظرات دوستان رو دقیق خوندم و به این نتیجه رسیدم:
مقصر اصلی این ماجرا خود من هستم!! چرا؟
چون در برخورد با این خانوم به طرز عجیبی ضعیف و احساسی میشم و نمیتونم محکم برخورد کنم.
هربار که ایشون برگشته خیلی با روی باز و گشاده باهاشون برخورد کردم و تازه من ناز کشیدم.
تا به حال از طرف سه چهار تا دختر پیشنهاد دوستی و ازدواج داشتم و از این لحاظ ذوق زده نمیشم ولی نمیدونم چرا در مقابل این خانوم ضعیفم و همیشه کوتاه میام.
اونم لابد با خودش میگه این پسره خیلی سادست، بهتره فعلا دنبال موردای دیگه باشم اگه اونا نشد این که همیشه هست!
راستش تصمیم گرفتم دیگه ضعیف برخورد نکنم و خیلی مردانه و محکم اینبار من بگم نه!

نوشته اصلی توسط mohamad1001

سلام و تشکر از لطف همه دوستان که راهنمایی کردن
راستش این چند روز خیلی فکر کردم و نظرات دوستان رو دقیق خوندم و به این نتیجه رسیدم:
مقصر اصلی این ماجرا خود من هستم!! چرا؟
چون در برخورد با این خانوم به طرز عجیبی ضعیف و احساسی میشم و نمیتونم محکم برخورد کنم.
هربار که ایشون برگشته خیلی با روی باز و گشاده باهاشون برخورد کردم و تازه من ناز کشیدم.
تا به حال از طرف سه چهار تا دختر پیشنهاد دوستی و ازدواج داشتم و از این لحاظ ذوق زده نمیشم ولی نمیدونم چرا در مقابل این خانوم ضعیفم و همیشه کوتاه میام.
اونم لابد با خودش میگه این پسره خیلی سادست، بهتره فعلا دنبال موردای دیگه باشم اگه اونا نشد این که همیشه هست!
راستش تصمیم گرفتم دیگه ضعیف برخورد نکنم و خیلی مردانه و محکم اینبار من بگم نه!

نه تندنرین.بهتره آروم تررفتارکنین واینطوروانمودکنین که مثلادارین سردمیشین.
باشناختی که ازشون بدست آوردین طوری رفتارکنین که خودشولوبده وبفهمین توی دلش چه خبره.
اگه نتیجه رومثبت دیدین رسمی اقدام کنین دیگه.
یه سوال آیاشمازمان کافی براشون گذاشتین توی این سه سال که دلشونوبدست بیارین؟فکرمیکنین بایه شناخت بالایی ازشمادارن اینطوررفتارمیکنن؟

سعی کنین کتاب رازهایی درباره زنان رومطالعه بفرمایید.

سلام
منم با خانم شیدا موافقم دیگه جایی برای فرصت دوباره نمونده
فکر نمیکنم سه سال زمان کمی برای تصمیم گیری باشه
اصلا فرض کنید بازم به ایشون فرصت دادید و این دفعه به شما جواب بله رو داد این که از الان اخلاقش اینطوریه و احساسات و غرور شما ذره ای براش ارزش نداره، از کجا معلوم فردا وقتی رفتید توی زندگی بازم این کار رو تکرار نکنه و شما مجبور باشید یک عمر همچین آدمی رو تحمل کنید
حقیقتش همچین آدمی شاید خوبی زیاد داشته باشه ولی به درد زندگی مشترک نمیخوره
ان شاءالله بتونید تصمیم درست رو بگیرید
موفق باشید
یاعلی...

- - - Updated - - -

سلام
منم با خانم شیدا موافقم دیگه جایی برای فرصت دوباره نمونده
فکر نمیکنم سه سال زمان کمی برای تصمیم گیری باشه
اصلا فرض کنید بازم به ایشون فرصت دادید و این دفعه به شما جواب بله رو داد این که از الان اخلاقش اینطوریه و احساسات و غرور شما ذره ای براش ارزش نداره، از کجا معلوم فردا وقتی رفتید توی زندگی بازم این کار رو تکرار نکنه و شما مجبور باشید یک عمر همچین آدمی رو تحمل کنید
حقیقتش همچین آدمی شاید خوبی زیاد داشته باشه ولی به درد زندگی مشترک نمیخوره
ان شاءالله بتونید تصمیم درست رو بگیرید
موفق باشید
یاعلی...