موضوع: در حاشیه (صندلی داغ سری 12)

نوشته اصلی توسط گیسو کمند

آقای خاله قزی من فکر کردم توی جمله خودتون موندید ، "

بهترنی جشنی که تیو زندگی

" !!!!
جشن الفبا ، جشنیه که وقتی دانش آموزان اول دبستان تمام حروف الفبا رو یاد میگیرن ، یعنی پایان سال تحصیلی اول ابتدایی، واسشون جشن الفبا میگیرن و کلاه و شنل معروف فارق التحصیلی رو تنشون میکنن ، اون موقع اون لباسا رو تن منم کردن و این شد آغاز نابودی من ، چون فکر کردم دیگه همه چی بلدم و بقیه سالهای تحصیلی اشانتیونه سال اوله زیاد مهم نیست

آقا یعنی الان ایشون منظورش من بودم؟!

نوشته اصلی توسط شمیم الزهرا

سلام خدمت همه درستان عزيزم و مدير محترم صندلي داغ
من تاريخ صندلي داغ خودمو ديدم متاسفانه نميتونم اون تاريخ
اگه ميشه من تا قبل ده بهمن باشم و اگه نميشه تاريخ من تو شنبه يكشنبه باشه اگه اينم نشد منو حذف كنين
ببخشيد كه برنامتونو به هم ميريزم آخه من دانشگاه شروع شه تنها روزايي كه ميتونم سر بزنم اينجا شنبه يكشنبست اونم نه زياد
بازم ممنونم از توجهتون

سلام خانوم شمیم الزهرا

تشکر ویژه که برای صندلی داغ و دوستان همدردی ارزش قایل شدین و تلاش دارید در بین برنامه های روزمره تون، جایی برای این مهم فراهم نمایید.

قطعا به این ساده گی ها از حضور پر مهر شما ، خودمون رو محروم نمیکنیم.


-----
دوستان نجار، محمدرضا 164،سرشار و zzzzz کسی تمایل به جابه جایی نوبتش با خانوم شمیم الزهرا دارد؟!

----
نوبت خانوم شمیم الزهرا بیست تا بیست و سوم بهمن هست.

همدردي با افتخار تقديم ميكند

برنامه امروز تاپيك هاي همدردي
صندلي داغ


آقای نجار :
10/29...11/1
..........




محمد رضا 164 :
11/2....11/4
..........




شمیم الزهرا :
11/5.....11/7
..........




zzzz :
11/8....11/10
..........





نارجیس :
11/11....11/13
..........




عشق آفرین

11/14.....11/16
..........




7
11/17.......11/19




سرشار
11/20....11/23




بالهای صداقت

11/24....11/26



شیدا
11/27....11/29


یاس پاییزی
11/30....... 12/02



---------------

از تعامل دوست عزيز سرشار كمال تشكر را داريم

ممنون از خانوم گیسوکمند .
من که کلی ثواب بردم، شما هارو نمیدونم.
-------------

اقای نجار سلام

بسم الله، نوبت شماست تا پنج شنبه شب.
خانوم ها صندلی داغ رو قبضه کرده بودن، ببینم چی کار میکنیا!

خانوم ای تک، ممنون که تو صندلی داغ بودید.
ولی ما تو همدردی هستیم و خیلی بهتره که اصول اینجا رعایت شه. اگر جسارتی کردم و گفتم بیادتو درحاشیه بنویسید، رسما عذر خواهی میکنم. فقط نیتم این بود که صندلی داغ اقای نجار به حاشیه نرود
----------

اقای نجار بسیار سپاسگذاریم از حضور شما.

مطالب خوبی هم از شما اموختیم، بعضی از دوستان هم که از جسارت شما لذت بردن.

--------


بالاخره روز موعود فرا رسید.

صندلی داغ با شرکت:

در دن دن

محمدرضا 164

تشویق کنید.
-----
تا یکشنبه در خدمت شما بزرگواران هستم.

شمیم الزهرا :
11/5.....11/7
..........




zzzz :
11/8....11/10
..........





نارجیس :
11/11....11/13
..........




عشق آفرین

11/14.....11/16
..........




7
11/17.......11/19




سرشار
11/20....11/23




بالهای صداقت

11/24....11/26



شیدا
11/27....11/29


یاس پاییزی
11/30....... 12/02

سلام
از همه دوستانی که لطف کردن و با سولای خوبشون به من کمک کردن ممنونم
از اقا محمدرضای گل هم که با سعه صدر این قضیه رو مدیریت کرد خیلی ویژه متشکرم
معذرت میخوام اگر حرفام باعث رنجش کسی شد
در اخر باید بگم تجربه خیلی خوبی بود، به همه پیشنهاد میکنم امتحانش کنن

mohamad.reza164

اقای نجار ممنون

مخلصیم

صندلی داغ شما یکی از صندلی های داغ خوب بود.

به لطف شما ودیگر دوستان البته

ما باید یاد بگیریم هر شخصی با هر عقیده ای قابل احترام، چون قبل از اینکه بدونیم ایده لوژی اش چیه، انسان هست.

خیلی دوست داشتم ازت بپرسم انسانیت رو تو چی میبینی و مرز بدی و خوبی رو از کجا تشخیص میدی، که فرصت نشد.
شجاعت و صداقت رو خوب معنی کردی دوست من.

ممنون که منو شجاع وصادق خطاب کردید.
انسانیتو در زندگی براساس وجدان و مهربانی میبینم
به نظرم مرز بین خوبی وبدی مشخص نیست. شخصا براساس اخلاق و و وجدان عمل میکنم. اما بعضی وقتها به دلیل علم یا تجربه کم شما بر اساس وجدان عمل میکنید ولی بعدا میفهمید که کار اشتباهی کردید.ولی چاره ای نیست باید شجاع بودو تصمیم گرفت.

ممنون

-------

اثر راشومون

سلام جناب نجار

سلام به شما دوست عزیز

از خوندن بعضی از پاسخهاتون خیلی لذت بردم. اصلا انگار جوابهاتون رو از زبون من نوشتین
با خوندن پستهاتون راغب شدم خودم هم چند سوالی ازتون بپرسم. هر کدوم رو که دوست داشتین جواب بدین. چون فکر میکنم برای اینکه واقعا صندلی داغ باشه باید سوالا رو روی مرز چالشمند بودن برد که ممکنه باعث بشه برای بعضی افراد ناراحت کننده به نظر برسه.
1.این علاقه ای که در پستهاتون نسبت به مادر گرامیتون نشون میدین فکر میکنین "بیشتر" چه جنسی داره؟ به خاطر عذاب وجدان از اینکه کمتر از حد توانتون بهشون محبت و رسیدگی کردین هست یا به خاطر داشتن حسی شبیه به کودکی که وسیله محبوبی رو ازش برای همیشه گرفتن هست یا به خاطر حسرت اینکه ایشون برای همیشه دستشون از عالم وجود کوتاه شده و دیگه نمیتونن به هیچکدوم از لذتهای دنیا دسترسی داشته باشن یا ... (هر چیز دیگه ای که فکر میکنین درست تره به جای نقطه چین بذارین)

علاقه من به خاطر عشق زیادی بود که ایشون به بچه هاشون داشتند و همینطور فداکاری هایی که برای فرزندانش کرد.مادرم براستی از جان برای ما مایه گذاشت. اما پاداش فداکریشو نگرفت وای به خاطر کوتاهی و قدر ناشناسی ما بود.
عذاب وجدان من از قدر ناشناسیم میاد اما علاقه ام به ایشون از بزرگواریشونه

2.اصولا

مرگ

فرد دیگه ای هم در این اواخر متاثرتون کرده؟

خیر،من هرگز قبل از این هیچکدام از عزیزانمو از دست نداده بودم.

3.این خدا ناباوریتون آیا دلیلش مطالعه و تحقیق بوده یا یه نوع قهر کودکانه از خداست؟ مثلا بابت اینکه دعاهاتون رو در یه زمینه ای مستجاب نکرده.

ناشی از مطالعه است. دوران سربازی کتاب دنیای صوفیو خوندم که جرقه این افکارو برام زد و بعد از اون زمینه فکریم تغییر کرد.

4.چرا آواتارتون به بیننده حسی میده که صاحبش رو یه فرد مذهبی تلقی میکنه؟

طبیعیه چون کودکیو نشون میده که بیرون مسجد نشسته داره فکر میکنه.
من این تصویرو خیلی دوست دارم و اغلب استفاده میکنم ازش. در لایه اول این کودک منو به شدت به یاد کودکی خودم میندازه وفکر میکنم تصویر خودمه.
در لایه دوم حال کنونی منه ،یعنی فرد نوپایی که از در مذهب خارج شده و داره فکر میکنه....

5.آیا "در واقع امر" حاضر نیستید برای این یک هدف بسیار ارزشمندی که اینجا اعلام کردین در زندگیتون دارین(شاید اهداف مهم دیگه ای هم داشته باشین که اینجا نگفتین)، یعنی پولدار شدن، بعضی از اصول اخلاقی مشهور و محبوب در جامعه رو زیر پا بذارید؟ مثلا دروغهایی رو بگید یا زیرآب کسی رو بزنید یا ...؟ (به شخصه این هدف ثروتمند شدن رو برای یک مرد هدف بسیار باارزشی میدونم)

خیر، باعث افتخارمه که برای پول وجدان و شرفمو زیر پا نگذاشتم. شغل من به گونه ای که خیلی پیش میاد با پیشنهاد رشوه مواجه بشم. اما تا حالا خودمو به پول نفروختم. در محل هایی که کار کردم هم هرگز زیر ابزنی و تملق نداشتم.

6.همسر سنتی و خانه دار و از جهات مادی پایینتر از خودتون رو بیشتر ترجیح میدین یا همسری مدرن و از نظر مالی در سطح خودتون؟ وضعیت مالی همسرتون و خانوادش براتون اهمیتی داره که در چه سطحی باشه؟

راستش همسری مدرن و در عین حال سنتیو رو میپسندم!!
من در فرهنگ سنتی و مذهبی رشد کردم و بعضی ارزش ها در ناخوداگاه من ریشه داره. به عنوان مثال نمیخوام همسرم مانتو جلو باز و یا شلوار ساپورت بپوشه.
اینو میدونم که خواسته هام تناقض داره، اما هنوز ناامید نیستن از یافتن چنین همسری

7.زندگی رو تا کی مفید میدونین؟ یعنی از کی دیگه زنده بودن رو بی ارزش و بیفایده میدونین؟ آیا حاضرین در اون نقطه به زندگیتون خاتمه بدین؟ (جواب خودم به این سوال مثبته جواب شما چی؟)

ناوقتی که بتونم برای افراد مهم زندگیم همینطور بقیه مردم جامعه مفید باشم و دیگرانو دچار مشکل نکنم.
بله در حال حاضر فکر میکنم بتونم به زندگیم خاتمه بدم. اما مدتیه که فکر میکنم در مقام پدر چنین حقی ندارم، چرا که خانواده ام در اثر این کارم دچار فشارهای روحی و اجتماعیه زیادی میشن. من وظیفه دارم با صبر خودم جلوی اسیب به اونهارو بگیرم.

8.چی در جامعه اطرافتون براتون آزار دهنده تره؟

دورویی- دورویی- دورویی

9.اگر تواناییش رو داشته باشید و مطمئن باشید که دستگیر نمیشید و کسی مجازاتتون نمیکنه حاضرید فرد یا افراد خاصی رو از بین ببرید؟ چه کسانی رو؟ اسم اونهاییشون رو که قابل بیانه بفرمایید

یه دوست عزیز دارم که منو متهم به بد قضاوت کردن میکنه. اما الان نمیخوام قضاوت کنم و ترجیح میدم کسیو مجازات نکنم قبل از اینکه تمام زوایای رفتارشو درک نکردم. برای مثال در بین سران نظام نمیشه بگیم فلان فرد مستحق مرگه یا فلانی خائنه، بعضی رفتار افراد بعد از یالها باید قضاوت بشه.و این از عهده من خارجه.

10.یه سوال رو که دوست داشتین بپرسم و نپرسیدم خودتون بنویسید و جواب بدید

نوشته های چه کسانی بیشتر میپسندید؟

خانم شیدا ، خانم مهرااد(که البته کم پیدا شدن) خانم فرشته مهربان ( من همیشه اسم ایشونو به شوخی فرشته نگهبان میخونم چون همیشه در حال قفل کردن تاپیکها هستند. اما جدای از شوخی نظراتشونو خیلی میپسندم)
خانم مصباح الهدی و یه اقای محمد نامی که هردو رو به خاطر روحیه طنازشون بسیار دوست دارم.
خیلی ممنون که از من سوالاتتونو پرسیدید دوست عزیزم