به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 63
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 00:59]
    تاریخ عضویت
    1394-10-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,937
    سطح
    26
    Points: 1,937, Level: 26
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم. ممنون از محبتتون. نه خواهش میکنم جایی برا ناراحتی نیست. راستش تو دوران دوستی مون سال اول چون من تو شهر خودمون بودیم خیلی رسمیمو عادی بود علی رغم اصرارش به بیرون رفتن من موافق نبودم ولی بعدش چون قضیه ازدواج مطرح شد یکم صمیمی تر شدیم مثلا دست هم می گرفتیم فکر کنم یکبارم بوسم کرد چندبارم اصرار داشت حرفهای بی ادبی بزنه که من مخالفت میکردم اونم ناراحت میشد اتفاقا خودمم وقتی این موضوع فهمیدم به این قضایا فکر کردم کاش بیشتر به این مسایل اهمیت میدادم و حساس تر بودم ولی بهر حال به گذشته افسوس خوردن سودی نداره الان به نظرتون باید چه برخوردی کنم . باید به روش بیارم یا نه . البته به روش بیارم یا انکار میکنه یا دعوا میشه میگم اگه در حال تایپ دیدمش بپرسم داری چیکار میکنی. اگه میشه زودتر جواب بدین خیلی ذهنم درگیره.

  2. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    عزیزم وقتی که بارها و بارها بهت ثابت شده که از چک کردن بدش میاد وعصبانی میشه چرا میخای بازم این کار و کنی؟این عمل به جز آزار و اذیت خدوت و تشویش روانی چیزی به همرا نداره بالفرض ک چیزی هم باشه ندونی بهتره گلم حداقل برای آرامش خودت تو ازدواج کردی که آرامش داشته باشی نه این که زندگیت پر از استرس و نگرانی باشه این حقه تویه عزیزم که خوشبخت ترین باشی و این جز با نیروی درونی خودت میسر نیستی
    با توجه به توضیحی ک راجع به دوران دوستیتون دادی میشه حدس زد ک همسرتون از لحاظ شخصیتی اینطوری هست ینی دوس داره ازین طریق خودشو سرگرم کنه شاید صحبت کردن با جنس مخالف براش مث یه بازی رایانه ای سرگرم کننده باشه اما حواست باشه فقط سر گرم کننده است و جزو فرعیات زندگیشه
    اما اصل زندگی اش تویی عزیزم تو اصل زندگیش هستی یعنی بین تمام دخترهای رنگارنگ که وجود داشتن اون تو رو برای زندگی انتخاب کرده و جایگاه تو به عنوان همسرتوی زندگیش محفوظه
    وقتی که افکار تجسس اور بهت هجوم آوردن ک بری سر از کاراش دربیلری به این فکر کن که حتی اگه داره با صدتا دختر رنگارنگ چت میکنه و حرفای جور واجور میزنه مهم اینه که همسرش و صاحبش منم مهم اینه که من تونستم اونو مال خودم کنم مهم لینه که من خانم خونشم مهم اینه کع شب من باهاش زیر یه سقف میخابم غذاهای خوشمزه رو از دست من میخوره
    پس میبینی تو خیلی از اون دخترا جلوتری
    تنها کاری وه تو این شرایط از دستت برمیاد اینه که تا میتونی نقشت رو به عنوهن یه همسر عالی و نمونه تو زندگیت پر رنگ کن از توصیه هایی که دوستان بهت کردن کمک بگیر
    تو هنوز سال اول ازدواجته جا برای تلاش زیاد داری مطمعنم روزی میرسه که همسرت یه تار موت رو با کل اون دخترای دنیام عوض نمیکنه

  3. 2 کاربر از پست مفید masamasa تشکرکرده اند .

    الهام 5566 (پنجشنبه 17 دی 94), ستاره زیبا (جمعه 18 دی 94)

  4. #43
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 00:59]
    تاریخ عضویت
    1394-10-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,937
    سطح
    26
    Points: 1,937, Level: 26
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوست خوبم. عصر خواهر شوهرام اومدن خونمون برام کیک تولد و کادو گرفته بودن شوهرم دیروز بهشون گفته چون من فردا نیستم براش تولد بگیرین پولم بهش داده بود برام یک پلاک طلا گرفتن خیلی خوشحال شدم شوهرم بیادم بوده اوضاع مالیش الان خوب نیست فکر نمیکردم کادو بیگیره از صبح هم یکم ناراحت شدم که فقط یک تبریک خشک خالی گفت. یکم اعصابم اروم شد. میدونید اخه من کنکاش نمی کنم میفهمم مثلا صبح داره تایپ میکنه مشخصه دیگه میگم اینقدر ما دعوا کردیم میدونه از لحاظ روحی و جسمی چقدر ناراحت میشم و بهش گفتم دیگه تکرار کنی نمی بخشمت ولی بازم ول کن نیست به فکر من نیست فقط به فکر نظر و خوشی خودشه ناخوداگاه میره رو اعصابم و از زندگی روزمره ام میفتم اصلا چی معنی میده یعنی اینقدر کمبود و مشکل شخصیتی داره که نمی تونه ول کنه دلم میخواد این دختره زنگ بزنم فحشش بدم ول کن نیست یکم اروم شم ولی مشکل من شوهرمه حالا میگم اون بره یکی دیگه. البته شوهرم خیلی احتیاط میکنه من تو گوشیش و لپ تاپش نهفمم بازم خوبه که پررو بازی در نمیاره بگه دلم میخواد به؛خاطر فشارهای عصبی زیادی که این مدت روم بوده استانه تحملم خیلی اومده پایین اگه دو ساعت تو اتاق باشم به یک بهانه پا میشم نگاش کنم ببینم داره چیکار میکنه. اینقدر دوست دارم بتونم کامل بی خیال باشم به قول دوستام تمرکزم رو خودم باشم ولی نمیتونم بی خیال بشم من کلا خیلی حساسم همیشه اینقدر با خودم حرف میزنم شبها قبل خواب کلی فکر میکنم تو خیالم با شوهرم همیشه دعوا میکنم یعنی نمیشه به این قضیه فکر نکنم فکر میکنم اخرش طلاق می گیرم اخه دکتر هلاکویی هم گفت کسایی که خیانت می بخشن هشتاد درصد بعد از سه سال دوباره طلاق می گیرن می ترسم چند سال دیگه کلی هم مشکل جسمی و روحی پیدا کنم اخرشم دست ازین کاراش برنداره مجبور بشم جدا شم. نمیدونم به خودم این حرفها رو میزنم ولی باز دلم اروم نمی گیره میگم با این رفتارهاش داره به غرور و شخصیتم توهین میکنه خیلی از پنهانکاری و دروغ بدم میاد. نمیدونم بعضی از زنها چطور تحمل میکنند خیلی سخته ادم داغون میشه. اگه تو یک شهر کوچک و به خاطر دردسرهای بعدش نبود دلم نمی خواست تحمل کنم . این اون زندگی که ارزوشو داشتم و فکر میکردم نیست. این مدت فقط خدا میدونه چقدر بهم تو غربت و تنهایی سخت گذشت ولی خدارو شکر خواهر و پدرشوهرامم عالین. شوهرم خوبه یعنی وقتی هم دعوا میکنه زود پشیمون میشه و هر کاری بتونه برا زندگیمون میکنه ولی نمیدونم افتاده تو این خطها درم نمیاد. میگم بهش نگم خدا روشکر که اون دختره دیگه زنگ نمیزنه و ارامش داریم .

  5. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم تولدت مبارک
    عزیزم طبق اونگه که دوستان گفتن خونسردیت رو حفظ کن و همون راهکارهارو ادامه بده
    خودت میگی شوهرت با اون همه کار تولدت تبریک گفته هدیه خریده
    آیا زنگ زدی کلی با ذذذذذذذذذذذوقققققق بگی عزیززززززززززم تو بهترینی برام تو دنیااااااااا
    میدونی وقتی یه تشکر با ذوق میکنی طرفت رو تشویق میکنی به کاری که تو دوست داری و میخای؟؟؟؟؟
    میدونی چرا برا همه وقت میذاره برا شما در مورد پایان نامت اول مگه انجام میدم بعد نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    عزیزم وقتی بگی وای خدا کاشکی که یه معجزه میشد این پایان نامم ویرایش میشد!!!!!!!!!!!
    اونوقت شوهرت مثل قهرمانا میومد جلو تا خودی نشون بده
    بعد انجامش اگه میگفتی وااااااااااااای باورم نمیشه پایانامم معرکه شدهچقدر خدا ممنونتم این قهرمان به من دادی ........ .
    اونوقت بود که شوهرت هرجا گیر میکردی بجای دادو بیداد تشنه وگوش بزنگ برای خدمت رسانی بود
    به همه اینا میگن شکوه تامین
    شما باید این شکوه بدی
    دختر خوب جا زیاد داری برا بهتر شدن
    پس هنوز به طلاق فکرنکن
    به خودت اصلا بگو داره چت میکنه خوب حالا بگم طبق اون چیزی که بهش قبلا گفتم اگه تکرار بشه یعنی باید این زندگی رو ببوسم بذارم کنار
    ایا واقعا میخای اینکار بکنی؟؟؟؟
    خوب مگه بعد طلاق حلوا خیرات میکنن میدونم واقعا الن خیلی برات سخته ولی ایابعدططلاق راحت تری؟؟؟
    فعلا به زندگیت فرصت بده و تمام تلاشت بکن اگه بعدمدتی واقعا نتیجه‌ای نگرفتی یه فکری میکنیم

  6. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    الهام 5566 (جمعه 18 دی 94)

  7. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 00:59]
    تاریخ عضویت
    1394-10-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,937
    سطح
    26
    Points: 1,937, Level: 26
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ستاره زیبا عزیز. ممنون از تبریکت. دیشب از شوهرم کلی تشکرکردم گفتم این هفته خدا رو شکر خیلی ارامش داشتم ازت معذرت می خوام الکی بهت گیر دادم اونم سریع حق به جانب شد گفت اره تقصیر توست که الکی منو ناراحت میکنی هیچکاری نمی کنم گفتم اره خیالم راحته میگه دیگه چیزی ندارم بخوام چت کنم گفتم خیلی ناراحتی گوشیتو بدم گفت نه نمیخاد دیگه وقتی میگیری باز لازم نیست بدی چه طلبکارم شده موندم چطور عذاب وجدان نمی گیره انگار واسش عادی شده صبح هم ساعت هشت باز با لپ تاپش دو ساعت چت میکرد منم بیدار بودم ولی عین خیالش نیست گفتم داری پایان نامه مینویسی گفت دارم لینک سایت مینویسم دیشبم میگفت چرا منو صبحها نگاه میکنی فکر میکنم داری چک میکنی بدم میاد اینقدر بهم گیر نده تا یکجای تحمل میکنم گفتم همینجوری میام پیشت می شینم تو به حضور من حساسی یکم جرو بحث کردیم. حواسشم خیلی به گوشیشه در معرض دید من نباشه سایلنت میکنه و برعکس میذاره رو زمین. برام سواله که رابطه اشون چقدر جدی که هنوزم دست بردار نیستند یعنی اینجور ادمها بدون مشاوره درست میشه متاسفانه اصلا اصلا هم قبول نداره. وقتی چت میکنه هر چی به خودم میگم بی خیال باش انگار نه انگار بخوابم ولی اصلا خوابم نمیبره نمیدونم به خودم چی بگم که اروم بشم مطالبی که فرستادین چند بار میخونم خدا رو شکر همیشه یادمه ولی دوست دارم کامل بی تفاوت باشم. این مطالب صبح نوشتم ولی متاسفانه ارسال نشد. الان مطالبتون خوندم. میدونی ستاره زیبای عزیز شوهرم ادم با احساس نیست اصلا نمیذاره ازین حرفا بزنم بخوام بگم میگه ازین حرفهای مسخره نزن و لوس بازی ها دیگه نزن حالم بد میشه دیروز خودم کلی وقت گذاشتم انجام دادم الان به شوهرم گفتم کاش یک نگاهی بنداز ببین درست پر کردم گفت باشه یک ساعت دیگه. من میخوام وقتی پامیشم تو اتاق نگاه نکنم ببینم داره چیکار میکنه دست خودم نیست مثلا وقتی با موس کار میکنه خیالم راحت میشه بعضی وقتا صدای تی وی قطع میکنم ببینم صدای موس میاد یا نه اگه نیاد به یک بهونه نگاه میندازم خودم خیلی دوست دارم حساسیتمو کم کنم بخودم میگم ببین اون بهت توجه نمیکنه تو هم مثل اون باش کاری نداشته باش باز از دستم در میره. فعلا چون چت در مقایسه با قبل خیلی کمتر شده یکم ارومتر شدم به طلاق فکر نمیکنم چون بعد اونم مشکلات بیشتر بشه کمتر نمیشه بعدشم من شوهرمو دوست دارم با عشق ازدواج کردم چند سال منتظر بودیم شرایط مساعد شه ازدواج کنیم خیلی سختی کشیدیم که راحت زندگیمو از دست بدم. واقعا نمیدونم چطوری تشکر کنم و چقدر خوشحالم دوستای خوبی که بی دریغ بهم کمک میکنن خیلی رو رفتارم تاثیر داشته والا خودم تنها اگه بودم خیلی شرایط بدتر میشد. بازم از همه دوستان مخصوصا ستاره زیبا و بقیه دوستان خوبم صمیمانه تشکر میکنم.

  8. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اردیبهشت 95 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-19
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,961
    سطح
    33
    Points: 2,961, Level: 33
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.ببین عزیزم
    به عنوان زنی که مدتها به استادم علاقه مند!!! بودم تجربمو رک مینویسم
    ببین تا اون دختر دست از وسوسه کردن همسر شما بر نداره اوضاع درست نمیشه چون هیچکس از اینهمه توجه از جانب یک دختر جوونتر و احتمالا شادتر و جذابتر بدش نمیاد

    استاد منم یه مرد فوق العاده مومن و محافظه کار بود

    من مدتها باهاش چت کردم و ابراز علاقه های انچنانی که خودش باورش نمیشد که انقدر جذابه!!!
    علی رغم چتهای طولانیمون تا صبح ،،،اوایلش حتی ج سلاممو تو دانشگاه نمیداد اما شب که میومد پای چت میگفت اتفاقا تو دفتر اساتید چند نفر تا حالا از زیبایی تو تعریف کردن و ...
    بعد به مرور با هم صمیمی شدیم و اتفاقا فقط حرفهای ب قول خودت بی ادبی میزدیم...فقط...میدونی چرا؟؟؟چون عزیزم هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره.مطمین باش که طرف برای شوهرت جذابیت داره که هنوز هست وگرنه یه دختر تا وقتی طالب نداشته باشه انقدر به یه مرد متاهل پیله نمیکنه تا ب دستش بیاره

    من همه جور عکسی براش میفرستادم متاسفانه و استادم دیوونه من شده بود علی رغم اینکه زنشو خیلی دوست داشت کارمون به قرارهای حضوری کشید

    خیلی مرد با خدایی بود اما من از همه چیم واسه ب دست اوردنش استفاده کرذمو فریبش دادم

    اوایل عذاب وجدان بدی داشت بعد از ملاقاتهامون

    منم ولش میکردم که بره و با خودش کنار بیاد

    میرفت و یه هفته نشده دوباره چت میکردیم و خودش به ترفندی میومد سراغم
    منم همیشه پذیراش بودمو
    دو روز بعدش ملاقات حضوری
    طوری بود که عذاب وجدانش تبدیل شد ب دروغگویی
    یعنی در بدترین حالت ممکن کنار من بود اما زنش که ز میزد میگفت کلاس دارم پروژه دارم مراجع دارم


    با بدبختی از سرم بازش کردم انقدر که وابستم شد

    در حالیکه تو زندگی خودم کلی مشکلات بود و تو زندگی خودم نتونستم اونقدر ایده تا باشم
    میخوام بگم متاسفانه مرد متاهلی که ساعتها پای چت برای دختری وقت داره متاسفانه جذب اون دختر شده و تا وقتی از هم سیر نشن جدا کردنشون سخته

    من الان توبه کرذم
    اما بهت بگم ب نظرم مردها عاشق زنهای مستقل میشن
    زنهایی که نه تنها اویزون مردها نیستن بلکه گاهی انقدر فعالن که اتفاقا اونها واسه شوهراشون وقت ندارن و شوهراشون سراغشونو میگیرن
    زنهایی که ا.ونقدر مستقلن که نه تنها بار اضافه نیستن بلکه خیال مردها رو از خیلی لحاظ راحت میکنند مثلا مرد خیالش راحته که این زن انقدر مدیرو مدبره که حتی اگه 10 تا بچه داشته باشن 10 تا رییس جمهور تربیت میکنه
    و در عین حال
    ظرافتهای یه زن رو از دست نده

  9. 2 کاربر از پست مفید مهساجان تشکرکرده اند .

    الهام 5566 (شنبه 19 دی 94), ستاره زیبا (شنبه 19 دی 94)

  10. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    امروز که پستها رو خوندم خیلی خوشجال شدم... روند کارت میشه گفت خوبه... فقط اینو بهت بگم که اعتمااااااااااااد به نفست رو چیکار کردی؟

    اصلا روش کار کردی؟

    چطوری تلاش میکنی به شوهرت این اعتماد به نفست رو نشون بدی؟

    برای شاد بودن خودت و تمرکز روی خودت چه کارهایی رو انجام دادی؟

    کلاس ورزشت رو میری؟ آهنگ گوش میدی؟.. کارهایی که گفتم رو چقدر انجامشون دادی؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    الهام 5566 (شنبه 19 دی 94)

  12. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزیزم بخاطر مشکلاتت واقعا ناراحتم و از خدا میخوام نجاتت بده و بهت ارامش بده
    متاسفانه باید بگم نظر من اینه که شوهر شما نه پشیمون شده نه از کاراش دست برداشته فقط سعیشو بیشتر کرده که دیگه خطایی ازش سر نزنه که شما متوجه کاراش شین.
    یه جمله ای هست درمورد خیانت که میگه:اگر مچ همسرتونو گرفتین و متوجه خیانتش شدین و همسرتون معذرت خواست,منظورش این نیست که عزیزم منو ببخش که بهت خیانت کردم منظورش اینه که ببخشید که گذاشتم متوجه شی و وقتی دستش براتون رو شه همه سعیشو میکنه که دیگه شما بویی نبرین.
    اینکه میگین مدام تایپ میکنه و گوشیش سایلنته و برعکس میذاره بنظرم همش به این معنیه که داره مخفی کاری میکنه.اگر خیانت نمیکنه چرا گوشیشو سایلنت میذاره؟چرا برعکس میذاره؟چرا ناراحت میشه ازین که بهش شک دارین و نگاهش میکنین؟اگر به خودش اطمینان داره پس براش مهم نباشه که شما چکش میکنید.گوشیشو گذاشته کنار ولی مگه خیانت کردن ربطی به گوشی ساده و تلگرام داره؟
    ببخشید اگر حرفام ناراحتت کرد من فقط واقع بینانه حرف زدم
    بنظرم کسیکه خیانت میکنه خیلی پسته.مشکل ازون دختر نیست که بخواین بهش فحش بدین.به قول خودتون این دختره رفت بقیه چی؟متاسفانه این رفتارا انگار تو ذات همسرتونه.همسر شما تعهد داده برای زندگیش اون دختر که نداده پس نباید به اون دختر خرده گرفت.مشکل شوهر شماست که باید اصلاح شه و اصلاح کردن ادما اصلا کار درستی نیست.
    همسرتون نباید ناراحت شن که بهشون شک دارین.هرکی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه.گناه و جرم به این بزرگی رو مرتکب شدن و اعتماد و شخصیت یه خانمو خورد کردن حالا توقع دارن قربون صدقه شونم برین؟کسیکه پشیمون بشه اینقدر طلبکارانه رفتار نمیکنه یا اینقدر سرد.چرا برای رابطه سمت شما نمیاد؟چون ذاتا مرد سردیه؟نه نیست اگر بود که دخترای دیگه تحریکش نمیکردن و روش تاثیری نداشتن.همه ما میدونیم اگر برای کسی مهم باشیم طرفمون همه سعیشو میکنه که دل مارو بدست بیاره حتی اگر از غرور خودش هیچی نمونه.
    پیشنهاد من اینه که واقع بین باشین و از زندگیتون لذت ببرین مگه ادم چقدر میخواد زندگی کنه که عمرشو پای خودخواهی یکی دیگه از بین ببره؟خانواده هم کنار میان و مطمعنا سلامت و ارامش دخترشون براشون مهم تره.شما فقط به خودت فکر کن و خودتو نجات بده.من بعید میدونم همچین ادمی با این سرعت اصلاح شه.

  13. 2 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    پسرایرونی (یکشنبه 20 دی 94), الهام 5566 (شنبه 19 دی 94)

  14. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1393-12-09
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    4,080
    سطح
    40
    Points: 4,080, Level: 40
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    96

    تشکرشده 225 در 103 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام الهام جان تولدت رو بهت تبريک مي گم
    من اين مطالب رو چند روز پيش برات تايپ کردم ولي امکان ارسالش نبود. توي کامپيوترم ذخيره کردم امروز دوباره برات ارسال مي کنم.
    امروز که خوندم که همسرت گوشيشو برعکس مي زاره بيشتر مطمئن شدم که همسرت شبيه همسر منه

    سلام الهام جان
    نظرات من کارشناسي نيست وصرفا تجربي است.
    من هم از نظرات دوستان در اين سايت استفاده کردم.
    همسر من کاملا ً کاملاً شبيه همسر شما بود يعني وقتي مطالب شما رو خوندم ياد روزهاي تلخ خودم افتادم که خدا رو شکر الان خيلي بهتر شده.
    دوستان خيلي خوب راهنمايي کردند. من هم در تاييد نظرات دوستان عرض ميکنم
    روي اين حس که همسرت فکر ميکنه کنترلش مي کني خيلي کار کن و سعي کن اين حس رو ازش بگيري .
    همسر من هم نصفه شب بلند مي شد و مي رفت سر گوشي يا صبح زود بيدار مي شد من هم بيدار مي شدم مي رفتم کنارش. يک روز يکي از دوستان تو اينجا به من گفت که چرا اينقدر آويزونشي مي ره رو مبل تو هم مي ري کنارش مي ره بخوابه تو هم کنارش . سعي کن يک ذره دست نيافتني باشي. براي خودت احترام قائل باش .
    وقتي داره با موبايل يا لب تاب کار مي کنه تو هم خودت را به کار ديگه مشغول کن . کتاب بخون . آهنگ گوش بده . جلو چشمش باش اما نزديکش نباش و بهش توجه نکن چون مطمئن باش متوجه مي شه .
    يک مغرور مهربون باش .
    اصلا يه مدت فکر کن اون همسرت نيست دوستته . اجازه داره زمانهايي براي خودش باشه و در اون زمان کاري که مي کنه به شما ربطي پيدا نمي کنه. يعني بي خيالش باش. (البته سخته و قبول دارم که کار همسر شما و همسر من اشتباهه ولي فعلا ما ميخوايم زندگيمونو حفظ کنيم و سپس درستش کنيم)
    باورت نمي شه اگر بگم هر هفته يک شنبه ها و سه شنبه ها مشاوره مي رفتم ، جدا از هزينه اينقدر روي مشکلم تمرکز کردم که داشتم ديوانه مي شدم.
    شايد مشاورم خوب نبود شايد من گوشم بده کار نبود . الان يکي دو ماهه اصلا مشاوره نرفتم. نمي گم که مشاوره رفتن خوب نيست اما من اونجا مجبور بودم از بديهاش بيشتر بگم و توي اين بديها غرق شده بودم . و کارم جز گريه چيزي نبود. ولي خودم رو به خدا سپردم.
    البته تا يه مدت سخته اما شدني
    فکر نکن که من خيلي آدم مومني هستم اما دوستان به من توصيه کردن حديث کساء رو بخونم. به نظرم واقعا تاثير گذاره
    به خدا بيشتر نزديک شو و ازش کمک بخواه . و باور کن که اگر خودش بخواد ميتونه همه چيز را درست کنه. و فقط فقط فقط از خودش کمک بخواه و امورت رو به خدا واگذار کن
    با نزديک شدن به خدا و وقتي حس کني کسي هست که به جاي تو اوضاع رو درست کنه تمرکزت از روي همسرت برداشته مي شه.
    هر وقت حس منفي در باره شوهرت به سراغت مياد نفس عميق بکش چشماتو ببند و بگو خدايا به تو واگذار مي کنم. خودم و همسرم رو به راه درست هدايت کن. و واقعا به خودش بسپار و ازش صبر بخواه
    بايد آرامشت رو دوباره به دست بياري.
    ظرافتهاي زنانه رو ياد بگير . و از همه مهمتر صـبور باش.
    کتاب زن کامل را هم بخون خيلي کتاب خوب و مفيديه فکر کنم توي نت سرچ کني پيداش مي کني
    ببخشيد که خيلي پراکنده برات نوشتم . من انشاي خوبي ندارم. اميدوارم تونسته باشم کمکت کنم. برات آرزوي موفقيت مي کنم.

  15. 4 کاربر از پست مفید عاشق خانواده تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 19 دی 94), نارجیس (شنبه 19 دی 94), الهام 5566 (شنبه 19 دی 94), ستاره زیبا (شنبه 19 دی 94)

  16. #50
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 00:59]
    تاریخ عضویت
    1394-10-07
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    1,937
    سطح
    26
    Points: 1,937, Level: 26
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای چقدر خوشحال شدم اینقدر برام وقت گذاشتین از همه ممنونم. راستش خودم نمیدونم اوضاع چطوری چقدر خوبه یا بده از دیروز تا الان شوهرم خونه بود گوشیش سایلنت نکرد دقت کردم فقط صبحها یکی دو ساعت چت میکنه بقیه وقتها نگاه میکنم اصلا تو حالت تایپ ندیدمش یا شبها یک ساعت قبل خواب رفتم ندیدم تایپ کنه نمیدونم هنوزم ارتباط داره یا نه فقط دلم به این خوشه که نسبت به قبل خیلی کمتر شده شاید بیست درصد قبل شده ولی مطمنم تموم نشده بهر حال اگه باز چیزی باشه زود یا دیر دوباره مشخص میشه همیشه که نمیتونه پنهونکاری کرد. از دیروزم بیشتر میومد پیشم ولی متاسفانه از لحاظ عاطفی و جنسی سرده خودم باید بش نزدیک بشم اون به ندرت میاد البته جدید نیست ها شایدبیشتر یکسال باشه یعنی کلا ادم با محبت نیست که هر روز بغلت کنه و بهت محبت کنه .لان از شب تولدم که یکم بحث کردیم دیگه بهش گیر ندادم اوضاع ارومه. اره هر روز میرم باشگاه با یک کلاس یوگا هم صحبت کردم میخوام هفته ای سه جلسه برم سعی میکنم شاد باشم مثلا وقتی دارم کارهای خونه انجام میدم برا خودم اهنگ شاد میذارم لباس جدید تو خونه گرفتم می پوشم یه عالمه گل دارم به گلدونام میرسم برنامه طنز می بینم می خندم وقتی غذا درست میکنم از غذام تعریف میکنم البته شوهرم بعدش تعریف میکنه کلا اهل ایراد گرفتن از نوع غذا یا غذا درست نکردن نیست شبها هر شب چند صفحه قران و بعضی از دعاها رو میخونم حالا از امشب دعا کسا میخونم. همیشه دعا میکنم خدا شوهرمو به راه راست هدایت کنه. از شوهرم میخاد بره بیرون تعریف میکنم چقدر موهات قشنگ شده یا خوشتیپی. میاد تلوزیون ببینه همیشه دستشو میگیرم. فعلا همین کارها رو انجام دادم یکم حساسیتم کمتر شده ارومتر شدم. باید خودم به فکر سلامت جسمی و روحی باشم اخه باز یکم عصبی میشم شدیدا تپش قلب میگیرم برا همین دارم سعی میکنم خودمو کنترل کنم ببینم چی میشه. راستی دوست عزیز عاشق خانواده شوهر شما دیگه رفتارهاشو ترک کرد? بازم از تک تک دوستان صمیمانه تشکر میکنم واقعا ممنون از وقت و محبتتون.

  17. 2 کاربر از پست مفید الهام 5566 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 19 دی 94), ستاره زیبا (شنبه 19 دی 94)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دروغگویی همسر
    توسط sara503 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 شهریور 93, 13:10
  2. 10 روش برای فهمیدن دروغگویی
    توسط ali@@@ در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 تیر 93, 23:43
  3. عذاب وجدان در مورد دروغگویی
    توسط hello در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 24 خرداد 92, 13:18
  4. دروغگویی همسر
    توسط Tinaa در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 شهریور 91, 18:11
  5. لطفا راهنمایی کنید با دروغگویی همسرم چه کنم؟؟؟
    توسط mahtab1 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 74
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 دی 90, 13:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.