به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنونم از راهنماییهاتون......همین:(


    خب میگم دیگ با این سنم برم شاگردی حالا مثلا مکانیکی برم میفرستن دنبال نخود سیاه..اونو بیار اینو بیار فلان کن....خب نمیشه..ینی شاید اینجا غرورم دخیله نمیدونم....

    چند روزی نماز خوندم اما دیدم نمیشه..وقتی میگم نمیشه قبول کنید..

    من وقتی دچار وسواس میشم..البته همیشه و هر لحظه که هستم منظورم وقتایی که ی مشکل جدیدی پیش میاد انقد اعصابم خورده که نمیتونم تمرکز کنم انقد اشفته میشم که دیگ نمیشه نماز هم بخونم.....

    اره عادتهای بد زیادی دارم..اخه چرا موقع حرف با کسی همش فکرمیکنم دستم انگشتم میخوره ب دهنش..چراااااااااااااااااا اااااااااااااا مگه میشه مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نکنه دردبی درمون گرفتم خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااا

    کاش میشد ی روز از زندگیمو اینجا بنویسم.......


    هر وقتم میام که بخونم و جواب بدم اعصابم خورد میشه:((


    سیرم از زندگییییییییییییییییییییی ییی



    راستی چرا مشاوران وروانشناسان که رنگی ان نمیاننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننن؟؟؟؟؟؟ ؟


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط یاس پاییزی نمایش پست ها
    سلام علی آقا...


    ببنید قدرت اندیشه و افکار اون معلول( از هر نوعی) چقدر نقص سلامتیش رو پوشش داده و اون رو ارزشمند کرده....




    ( اینطور که بنظر میرسه چاره اندیشی و پیگیری برای درمان وسواس ضروری تر از لکنت هست)




    شماهم مثل بقیه آدم های دیگه یک سری توانایی ها و استعدادهایی دارین منتها یک سری اندیشه ها و عادت های غلط و اشتباه مانع انجام یا به ثمر رسیدن اونها میشه...

    اگه نظر من رو بخواید میگم اول شما اون افکار و اندیشه ها و باورهای غلط و عادت های اشتباه رو شناسایی و سپس اصلاح و تغییر بدین ....
    بنظرم شما اراده خوبی دارین ولی تریدها و دوراهی های ناشی از ترس و اضطراب تصمیم گیری شما رو به تاخیرهای طولانی مدت میندازه و هر چیزی زمان خودش مهم و موثر هست ....



    * پس قدم اول شناسایی افکار و عادت های غلط و اشتباه روزانه ...

    - یک سری بدهای خوشایند از سر راحت طلبی که دست و پای مارو بسته برای پیمودن راه موفقیت ...
    از اون دست و پاگیرها خلاص شدن با روش مناسب قدم بعدی هست

    اگر تمرکز اراده و زمان کافی بذارید در دو روز میتونین انجام بدین ...تا قدم دوم رو انجام بدین ...



    موفق باشید
    بله درسته

    ترس و استرس و اظطراب شدید دارم

    با لکنت کنار میام با وسواس نمیتووووووووووووووووووووو ووووووونم

    سخته
    قسم ب هرچی قبولش دارید سخته

    ـــــــــــــــــــــــــ ـ
    ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ

    سخته فک کنید انگار یکی نف کرده تو دستت و بعد بخایی زندگی کنی...کار کنی..سختهههههههههههههههههه هههههه

    خیلی خستم تمام بدنم سسته هیچ انرژی ندارم..هیچ شوقی ندارم..خستم......کاش وسواس نداشتم..کاش همه چی تمیز بود..کاش 15 سال پیش مرده بودم..لعنت ب خونوادم ب دنیا...



    ای خدا بشین نگا کن فقططططططططططططططططططططططط ططططططططططططططططططططططط

    میبینی نمیتونم....کمکم هم نکننننننننننننننننننننننن ننننننننننننننننننننننننن نننننننننن ب درککککککککککککککککککککککک ککککککککککککککککککککککککک کککککککککککککک
    ویرایش توسط **ali** : جمعه 11 دی 94 در ساعت 15:31

  2. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    69
    Array
    سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
    توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
    من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
    من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
    فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
    انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
    باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
    5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
    ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
    فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
    از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .

  3. کاربر روبرو از پست مفید zzzz تشکرکرده است .

    سها** (شنبه 12 دی 94)

  4. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 بهمن 94 [ 13:47]
    تاریخ عضویت
    1394-9-14
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    908
    سطح
    16
    Points: 908, Level: 16
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    61

    تشکرشده 50 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zzzz نمایش پست ها
    سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
    توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
    من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
    من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
    فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
    انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
    باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
    5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
    ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
    فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
    از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .


    سلام zzzz عزیز

    ببین من تنمام حرفات برای این اقا رو قبول دارم ولی خودت رو مقداری باهات مشکل دارم!
    به نظر من شما هیچوقت عاشق نبودی و صرفا اون ادم رو هخم مثل خیلی چیزای دیگه ای که توی زندگیت بدست ا.ردی میخواستی بدستش بیاری که نتونستی جدای اینکه بدردت هم نمیخورده

    اخه چطوری یه ادم عاشق و دل مرده و بی حوصله میتونه درس بخونه؟ به نظر من این درست در نمیاد مگه اینکمه اون فقط یک خواسته بوده

    اگه نمیخواید تاپیک این اقا خراب بشه میتونی بیای تاپیک خودمن جواب بدی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zzzz نمایش پست ها
    سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
    توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
    من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
    من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
    فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
    انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
    باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
    5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
    ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
    فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
    از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .


    سلام zzzz عزیز

    ببین من تنمام حرفات برای این اقا رو قبول دارم ولی خودت رو مقداری باهات مشکل دارم!
    به نظر من شما هیچوقت عاشق نبودی و صرفا اون ادم رو هخم مثل خیلی چیزای دیگه ای که توی زندگیت بدست ا.ردی میخواستی بدستش بیاری که نتونستی جدای اینکه بدردت هم نمیخورده

    اخه چطوری یه ادم عاشق و دل مرده و بی حوصله میتونه درس بخونه؟ به نظر من این درست در نمیاد مگه اینکمه اون فقط یک خواسته بوده

    اگه نمیخواید تاپیک این اقا خراب بشه میتونی بیای تاپیک خودمن جواب بدی

  5. کاربر روبرو از پست مفید neginnn تشکرکرده است .

    zzzz (جمعه 11 دی 94)

  6. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zzzz نمایش پست ها
    سلام پستوکه خوندم یاد پستای پراز غصه و ناراحتی خوذم میفتادم خوب درکت میکنم بایدمعجزه رخ بده حالت خوب شه واس منم معجزه شدزندگیم یهو افتاد رو سربالایی تازه فقط اینجوری کمی ازغصه اون شکستی که خورده بودم کم شد
    توفقط بایدبه خودت کمک کنی باور کن هیچکی اکسیرنداره
    من چن ماه پیش که تو اوج استرس بودم مشکوک به ام اس شدم انقدالتماس خدارو میکردم میگفتم غلط کردم که قدر نعمتاتو ندونستم هی ایه یاس خوندم خدا بهم رحم کن اگه ام اس میگرفتم فلج میشدم تو اوج جوونیم تو اوج موفقیت خیلی سخت بود میگفتم کاش الکی بخاطر اون پسره حرص نمیخوردم حالا این ام اس مشکوک بود ب خیرگذش من ازون موقع همش کاری میکنم از زندگیم لذت ببرم چون این دنیا محدوده چرا بخاطر مثلا50سال زندگی بخاطرش حرص بخوریم یبار داشتم یه اهنگ گوش میکردم ب خواهرم گفتم این اهنگرو گوش کن واس خدا خونده اونم بهم گفت وا ساناز اینو بر عشقش خونده گفتم نه برخداس یجوری ثابت کردکه برعشقش خونده .انقد عاشق خدا شدم منیکه هرجوک و اهنگو نوشته ای میخوندم ب سامان نسبت میدادمو گریه میکردم باگوش دادن یه اهنگ عاشقونه اونو ب خدا نسبت دادم باور کن خیلی دوسمون داره صبرکن:((
    من نمیدونم توچه شرایط سختی هستی خودم یه زمانی توتالار همیاری توتایپیک نامه ای بخدا کلی دری وری میگفتم تو اوج افسردگی بودم و داروییم نمیخوردم :(
    فکرمیکنی خدا نمیبینه که تو اوج جوونی و شهوت دنبال فساد نمیری !؟
    انقد فکرت پاکه که بجای باز کردن تایپیک درباره اینچیزا یا خواستگاری رفتن و زن گرفتن و دوس بودن تایپیک واس درمانت زدی میدونم انقد غصه داری که بفکر اینچیزام نمیتونی بیفتی
    باورکن همه کلی مشکل دارن هنوزم من وقتی ازکارم تعطیل میشم میام خونه انگاروارد غمکده میشم یادته؟خخخخ غمکده
    5شنبهاو جمعها واس من روزای غمه واس دیگران روزای شادی هیجانمیرم از افسردگی
    ممکنه بگی توکه هرچی خواستی رسیدی .اره ولی مشکل انسانا طرزفکرشونه بایدعوض کنن من حتی اگم ثروتمندترین و ازنظرعلمی اول جهان بودم بازم حالم بدبود چون عاشق چیزای محدود و دنیوی شدم حضرت علی ع گفته یجوری زندگی کنید که انگار این دنیا نامحدوده و همینطور طوریم رفتارکنیدکه انگار این دنیا نامحدوده و اخرت هست .ینی نباید جوریم باشیم گوشه نشین هم بر زندگیت تلاش کن بیشتربر اخرت .تواین سن بهترین سن واس عبادت خداس .
    فقط اراده کن روزی چشماتوباز میکنی میبینی موفقترین ادم شدی فقط باید بخوای . باور کن اگه من میشستم تو خونه فقط عبادت میکردم خدا بهم هیچی نمیداد باید تلاش کنی . بشین درس بخون انقدکه بری دانشگاه سراسری ادامه تخصیل بده هم شغل بهتری بدس میاری هم وسواست یادت میره
    از بیکاری زده به کلت وسواس گرفتی خخخ برو کتاب بزار جلوت همچین فکرت مشغول میشه وقت سر خاروندن نداری حالا درس نه چیزای دیگه اینهمه کار هس ازیجاشروع کن .
    سلام ساناز خوبی؟چ خبر چیکارا میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    معجزه تو چی بود چیشده مگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اره برام منم فقط معجزه..چشمم از تلاشم اب نمیخوره...

    من الان حاضرم رو ویلچربودم اما وسواس نداشتم..میتونستم راحت کوشیمو بگیرم دستم..میتونستم راحت برم کوچه برگردم. وو بدون اینکه 10 بار دستامو بشورم.....من حاظرم معلول بشم اما لکنت و وسواس نداشته باشم..چه فایده بدن سالم دارم اما هیچ استفاده ای نمیکنم این با معلول چ فرقی داره شما بگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    فساد؟دوس بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    تو الان اینارو ی نکنه مثبت برا من میدونی..؟

    بگم حذف کن چی میگی؟؟

    من انقدعذاب کشیدم نمیونم از عذابه یا استرس یا هرچی خودارضایی دارم شدید..درسته رابطه جنسی نداشتم اما بفکرش هستم چون فقط وقتی سرم گرمه فیلم و خوارضاییه بدبختیامو کم میبینم...(کم نه اصلن ...)

    هیچ خوشی ندارم تو زندگیم..و باعث شده طرف اینام برم..دیگه چی بگم....هزار بدبختی دارم..بپرسید بگم همشو

    حدود 5 ماهه ی دختر خانومی رو دوس دارم اما نمیتونم و نمیخام بهش بگم..چرا؟
    چون لکنت دارم برم چی بگم..یهو زبونم میگیره بیاو جمعش کن..دوما اصن شاید باهاش کنار نیاد سوما من لایق شماها و اون و دوستام نیستم...عاب وجدان دارم همش که با شما ها و دوستام حرف میزنم..من کثیفم..من لایق محبت نیبستم...
    اینم از دوستداشتن دیگ از چی بگم براتون......؟؟؟؟؟؟


    بدن سالم اما هیچکاری نمیتونم بکنم برای چی عبادت کنم..ک چ بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شکر برای چی بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اینکه با بدن سالمم هیچی نمیتونم بکنم و دارم مسوزم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    دارم از حرص میترکم..چرا اینقد بدبخت شدم....برا چیه این زندگی لعتنی شکر کنممممممممممممممممممممممم مممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟




    انگار حرفای قبلی یادت رفته..چی چیو ازبیکاریه..اح بابا چی بگم اخه...:(

    - - - Updated - - -

    کاش اخرین روزای زندگیم باشه..

    من تو عذابم....

    - - - Updated - - -

    تا پایان خدمتم بیاد قرار شد برم کارگاهمون..از فردا میرم..کم کم..

    ی روز پر از درد و شکنجه در انتظارم هس..خدا شکر که انقد عذابم میدی.....

    من هرکاری کنم باز همینم...چارچوب زندگی من اینه هیچجوری درست نمیشه.......تو این دنیا که سوختم...چون با این همه مشکل نماز دعا..قران ثواب هیچی ندارم اخرت هم میسوزم...هنوز عدالت خداوند برام سواله؟؟؟؟؟؟!

  7. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام


    علی آقا من فقط پست اولت رو خوندم به همین خاطر نمیدونم نظری که میدم به دردت میخوره یا نه.

    برای وسواس داروهای خیلی خوبی وجود داره طوری که خیلی خوب میتونن شدت وسواس رو کم بکنن.برای لکنت هم دارو و گفتار درمانی مفیده.

    پسردایی من لکنت داشت و پیش روانپزشک میرفت الان ازدواج کرده و بچه هم داره.الآن هیچ اثری از لکنتش نیست فقط مواقعی که عصبانی میشه و با ریتم تند صحبت میکنه یکم زبونش میگیره.

    میدونم گفتی که از نظر مادی، شرایط مراجعه به روانپزشک رو نداری ولی فکر کنم بتونی هزینه یه جلسه ویزیت روانپزشک رو با قرض جور کنی.تو همون یه جلسه روانپزشک واست داروهای ضد وسواس رو تجویز میکنه.حالا بعدا که پول دستت اومد میتونی بری گفتار درمانی برای درمان لکنت.


    برای کار هم دقیقا نمیدونم تحصیلاتت چیه و مهارت خاصی داری یا نه ولی به نظرم به آژانس های کاریابی مراجعه کن شاید کار مناسبی گیرت اومد(هر چند اوضاع کار برای اکثر جوونا تو مملکت ما نابسامانه) یا به شهرک های صنعتی محل زندگیت یه سری بزن بپرس ببین نیرو میخوان یا نه.زیاد هم انتظار کار تاپ و ایده آلی نداشته باش با یه سری کارهای ساده سرت رو گرم کن تا یکم پول دستت بیاد و همزمان دنبال کار مناسب تری هم باش.


    موفق باشی علی

  8. کاربر روبرو از پست مفید آی تک تشکرکرده است .

    zzzz (شنبه 12 دی 94)

  9. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    چرا هیشکی نمیاد

    ساناز خانوم منتظرم.....

    ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ

    دیرو.ز رفته بودم دکتر داخلی ..خب اخرای خدمته گفتم از بیمه ش استفاده کنم که گفتن دکتر داخلی بدظهرا هست.و..همینجوری یادم افتاد روانشناس و اینارو بپرسم گفتن فقط روانپزشک دارن..نوبت گرفتم رفتم پیشش اما خیلی وقت کم بود و بیمارا زیاد همینجوری تیتر وار گفتم..که مثلاا لکنت دارم وسواس دارم..عصبی..استرس و فلان..2 نوع قرص داد گفت بخور بعد 1 ماه دوباره بیا...

    اما ی مشاری هست که با هاشون تو واتس حرف میزنم میگن اشتبا کردم باید میرفتم پیش روانشناس بالینی نه روانپزشک......

    اسم قرصها هم ایناس...


    ونابید

    سرترازین

  10. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بیا یه کار کن!!یکی یکی برو سراغ مشکلات...اگه یهو بخوای همه رو با هم حل کنی هم نمیشه هم سرخورده میشی...به نظر من از وسواس شروع کن...یه جا خوندم یه مرض و باید با ضدش درمون کنی...یعنی اگه عادت داری رو خط مستقیم بری یه مدت رو خط کج راه برو... شما که وسواس نظافت دارین یه مدت خودتون رو تو محیطای کثیف قرار بدین... از خودتون بپرسین حالا اب دهن یکی رفت تو دهن من مگه چی میشه؟؟؟ نهایت مریض میشین... مریض بشین نهایتا چی میشه؟؟ نهایتا میمیرین یا معلول میشین...که بازم بهتر از شرایط الانتونه(به قول خودتون) برین سراغ اون چیزایی که فکر میکنین کثیفند و هی از خودتون بپرسین مگه نهایتش میخواد چی بشه؟؟ واسه کسی که به نهایت رسیده دیگه نهایت معنی نداره...من اگه بودم یه مدت به خودم با کثیفی ها حال میدادم....اون کثافات هم به خودی خود بد نیستن طفلیا...چند تا ویروس و باکتری و موجود زنده اند که دارن زندگیشون و میکنن!!! یه جا خوندم از هرچی میترسی خودت رو بنداز وسطش....برو یه مدت با اون چیزایی که خودت به عنوان کثیفی تعریف کردی ولی لزوما کثیف نیستن حال کن...بالاخره شما هم که همیشه تمیز نبودین...یه موقع به جبر انسان بودنتون اخ و تف کرین...پس 30 ثانیه لا اقل اخ و تف کردن و برای خودتون جایز دونستین... الان به جای 30 ثانیه 24 ساعت واسه خودتون جایزش کنید....بعدش دوباره تمیزکاری رو شروع کنید...مرحله بعد 30 ساعت جایزش کنید...بعد تمیزکاری کنید...برای اینکه بتونین 24 ساعت دووم بیارین به خودتون وعده بدین بعد از 24 ساعت وضعیت رو خیلی تمیز تر از سابق میکنم...موفق باشین

  11. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی اگه اتاق دارین از اتاقتون شروع کنید...تا جایی که میشه کثیفش کنین... بعدش به خودتون بگین تو ای برهه ی زمانی تنها وظیفه من اینه... و هیچ مسیولیت دیگه ای ندارم...موقع خواب یه جا تو اتاق پیدا کنید و بخوابین نگران کثیفی ها هم نباشید چون شما وظیفه تون کثیف کردن بوده نه چیز دیگه...راحت بخوابین چون کار نکرده ای ندارین...نمیدونم اگه سعی کنی شاید بشه خودت رو نجات بدی موفق باشین

  12. #39
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام....تاپیک چقد خاک خورده.....


    مرسی کتایون..اما..

    چی چی رو اتاقمو کثیف کنم..ببخشیدا شما خودت میتونی تو جای کثیف راحت زندگی کنی..خب منم نمیتونم..من کلا از کثیفی فراری ام..خیلیا بهم گفتن از هرچی میترسی برو سمتش اما..این برا وسواس کلا اشتباهههههههههه

    شاید مثلا برا لکنت خوب باشه و منم قبول دارم و ادم بره تو جمع و فلان استرس و در نتیجه لکنتش کم میشه اما وسواس نه.....


    وسواس هر لحظه داره بیشتر میشه....


    امروز زنگ زدم ب شرکته گفتم جای من یکی برداشتن و من موندم بعد عیئد..تا ببین وضعیت چطوره....

    حالا باز اون کارگاهو سوختن و ساختن من......

    با حقوق اون شرکت برنامه درمانی داشتم.....ورزش میخاسم برم..حیف شد...

    - - - Updated - - -

    من از اینکه خونوادم منو ب این حال دراوردن و مدام هم بهم غر میزنن و شاکی ان دارم دیونه میشم..اتیش میگیرم.. و ازشون متنفرمممممممممممممممممممم مممم:((

    انقد اعصابم خرابه دیگه نتونستم زیاد بنویبسم..اما کلی حرف داشتم...:((

    سرم داره میترکه..


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وصلت با آشنا
    توسط moein321 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 فروردین 92, 08:22
  2. +بی حوصلگی در رابطه
    توسط Mehdii در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 خرداد 89, 15:57
  3. اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين
    توسط sstanha در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اسفند 87, 00:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.