به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام مونا جان


    من تاپیک شمارو تا حدودی یادم هست و الآن هم تبریک میگم که شما و همسرت دارین برای بهبود کیفیت زندگیتون تلاش میکنید.

    من مجردم و نمیدونم پیشنهادهام تا چه حد میتونه واست مفید باشه.

    به نظرم برای بهبود حس اعتماد به نفس و اقتدار همسرتون:

    1-خودت رو درگیر کارهای مردونه نکن و اجازه بده همسرت خودش مسئولیت این کارهارو به عهده بگیره:مثلا مدیریت مالی خونه حتما با ایشون باشه و شما ازشون حساب کتاب نکنید.اگه وسایل خونه خراب شده اگه خودش بلده درست کنه وگرنه خودش تماس بگیره تعمیرکار بیاد خونه و مدام هم بهش یادآوری نکنید که زنگ بزن تعمیرکار بیاد و...

    2-اگه تو زمینه خاصی مهارت داره ازش تعریف صادقانه تو جمع بکنید مثلا اگه در مورد کامیپوتر بحثی پیش اومده بگید مثلا محمد(اسم همسرتون) تو زمینه کامیپوتر برای خودش استادیه یا مثلا اگه رانندگیش خوبه بگید محمد برای خودش شوماخریه و ...

    3-اگه تو زمینه مثلا عاطفی و ابراز احساسات کاری کرده که حالتون خوب شده بهش حتما بگید که نمیدونی بابت فلان کارت چقد خوشحالم، دوس دارم هر از گاهی همین کارو واسم انجام بدی.
    4-تو زمینه رابطه جنسی هم حتما بهش فیدبک مثبت بدید و بگید که ممنون که برای بهتر شدن رابطمون داری تلاش میکنی و چقد لحظه شماری میکنم برای اینکه دوباره با هم باشیم(البته من خیلی پاستوریزه نوشتم شما یکم عشقولانه ترش رو بگید)

    5-اگه احیانا هر از گاهی دچار ضعف تو زمینه مسایل جنسی شد برخورد بدی نداشته باشید و بگید اشکالی نداره ممکنه هر مردی تو دوره هایی از زندگیش دچار این مساله بشه ولی میشه با یه سری راهکارها و مشورت با پزشک برطرفش کرد چون خودتون بهتر میدونید که مردها تا حدی اعتماد به نفسشون به این جور مسایل برمیگرده.

    6-اگه لباسی پوشیده که بهش میاد ازش تعریف کنید مثلا بگید به به آقامون چه خوش تیپ شده

    نکته کنکوری: حواستون باشه که تعریف هاتون از همسرتون حتما واقعی باشه و خدای نکرده به چاپلوسی تبدیل نشه(با عرض معذرت) چون آقایون سنسورهاشون تو این زمینه خیلی حساسه.



    موفق باشی و خوشبخت مونا جان.

  2. کاربر روبرو از پست مفید آی تک تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    ممنون از پیشنهادات آی تک عزیز
    بله با همه چیزهایی که گفتی موافقم و تا حدودی هم در حال انجا بعضی از این چیزهایی که گفتی هستم.
    ولی مشکل من بیشتر تو جمع است.همسرم من طوری هستند که چه درخانواده خودشون و چه در خانواده من و چه در جمع دوستان همیشه منفعلانه عمل می کنه.و من این رو دوس ندارم و باعث شده همه حتی خونواده خودم هم از ایشون سواستفاده کنن.براتون مثال میزنم:

    مثلا وقتی به همراه جمع بریم بیرون ایشون هیچ نظری نمیده که کجا بریم و همیشه تابع دیگرانه.یا اینکه بیشتر کارهارو ایشون انجام میده. گاهی هم که به اصرار من نظر میده تو جمع به نظرش اهمیت کم تری داده میشه و من فکر می کنم این به خاطر منفعل بودنه ایشونه.

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام

    این یک اشتباه بارزه که بگیم من دوست دارم همسرم فلان کار را انجام بدهد وبهمان کار را انجام ندهد.

    این دوست داشتن ها و خواسته ها کم کم کار رو خراب می کنه و اگر همسرمون هم نشانه های عدم اعتماد به نفس رو داشته باشه همون یه ذره اعتماد به نفسش رو هم از دست می ده.

    مهم اینه که همسرمون رو همون جور که هست بپذیریم ودر جهت رفع نقایص همدیگر به هم کمک کنیم . اون هم از راه رو روشش نه تخریب دیگری و یا به رو آوردن عیب وایرادش.

    دوست عزیز چه اشکال داره ، همسر شما آدم درون گرایی هست ، توی جمع نظر نمی ده . میدونی چه اشتباهی کردی به زور مجبورش کردی به نظر دادن ونتیجه چی شد ؟!!با پذیرفته نشدن نظرش در جمع ،تخریب هر چه بیشتر اعتماد به نفس ایشون.

    به ایشون اعتبار ببخشید.

    عیب های ایشون چشم پوشی کنید .

    در عوض نقاط مثبتشون رو پر رنگ کنید .

    در برابر کارهای مثبت شون بزرگ نمایی کنید و تشویق کنید.

    در مورد مشکل جنسی شون هم مطالعه کنید ، سعی کنید همراهی شون کنید وبهشون اعتماد به نفس بدید.

    در برابر ترس هایی که دارند شما منبع صبر و آرامش شوید و موجب دلگرمی ایشون. بهشون امید بدید و اینکه ایمان دارید بهشون.

    صبر رو جدی بگیرید.

    در مقابل ناکامی هایی که ایشون از خودشون دارند شما باری اضافه نباشید بلکه مشوق و امید دهنده باشید.
    ویرایش توسط بی نهایت : یکشنبه 19 اردیبهشت 95 در ساعت 02:55

  5. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    سلام

    این یک اشتباه بارزه که بگیم من دوست دارم همسرم فلان کار را انجام بدهد وبهمان کار را انجام ندهد.

    این دوست داشتن ها و خواسته ها کم کم کار رو خراب می کنه و اگر همسرمون هم نشانه های عدم اعتماد به نفس رو داشته باشه همون یه ذره اعتماد به نفسش رو هم از دست می ده.

    مهم اینه که همسرمون رو همون جور که هست بپذیریم ودر جهت رفع نقایص همدیگر به هم کمک کنیم . اون هم از راه رو روشش نه تخریب دیگری و یا به رو آوردن عیب وایرادش.

    دوست عزیز چه اشکال داره ، همسر شما آدم درون گرایی هست ، توی جمع نظر نمی ده . میدونی چه اشتباهی کردی به زور مجبورش کردی به نظر دادن ونتیجه چی شد ؟!!با پذیرفته نشدن نظرش در جمع ،تخریب هر چه بیشتر اعتماد به نفس ایشون.

    به ایشون اعتبار ببخشید.

    عیب های ایشون چشم پوشی کنید .

    در عوض نقاط مثبتشون رو پر رنگ کنید .

    در برابر کارهای مثبت شون بزرگ نمایی کنید و تشویق کنید.

    در مورد مشکل جنسی شون هم مطالعه کنید ، سعی کنید همراهی شون کنید وبهشون اعتماد به نفس بدید.

    در برابر ترس هایی که دارند شما منبع صبر و آرامش شوید و موجب دلگرمی ایشون. بهشون امید بدید و اینکه ایمان دارید بهشون.

    صبر رو جدی بگیرید.

    در مقابل ناکامی هایی که ایشون از خودشون دارند شما باری اضافه نباشید بلکه مشوق و امید دهنده باشید.
    ممنونم بی نهایت عزیز که نظر دادین

    شما فرمودین که من نباید مجبورش کنم در جمع نظر بده چون به نظرش اهمیت داده نمیشه و نتیجش جوب نیست.من یه سوال دارم از شما اینکه اگه ایشون همیشه تابع جمع باشه و هیچ نظر و حقی برای خودش قائل نباشه نتیجش بهتره؟

    اینجوری که ما همیشه نباید تو جمع نظرمون رو بگیم و همیشه باید بقیه برامون تصمیم بگیرن این درسته؟

    من در این مورد با مشاور حرف زدم و نظر مشاور این بود:وقتی که با جمع بیرون میرین و این رفتار هایه منفعلانه رو همسرتون انجام دادن به خونه که برگشتین بگین من دیگه با جمع بیرون نمیام چون رفتار هایه شما منو اذیت می کنه.


    من چند بار این رو به همسرم گفتم و ایشون گفتن خوب نریم با اینکه من میدونم چقدر دوس داره با جمع بیرون بریم.دوستان به نظر شما اگه من به این کار ادامه بدم بعدها نمی گه تو نمیای نیا من خودم میرم؟(تاحالا همیشه با هم میریم جایی و بدون من مهمونی و تفریح نمیره)


    دیشب دوستشون زنگ زدن گفتن هوا خوب شده بریم بیرون گفت باشه بریم.تلفن رو که قطع کرد من گفتم من نمیام گفت چرا و منم گفتم چون تو این رفتارارو داری و من اذیت میشم گفت من بهش گفتم میریم منم گفتم اگه قول میدی رفتارت رو اصلاح کنی میام گفت باشه قبول.

    حالا اگه رفتیم بیرون و ایشون همون رفتارایه منفعلانه رو انجام داد من چه عکس العملی در جمع و بعدش که میایم

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    به نظر می یاد مشاورتون رو باید عوض کنید.

    شما باید با اثر گذاری غیر مستقیم اونم با برنامه ریزی طولانی مدت موجب اعتماد به نفس همسرتون بشید. نه با تهدید و عدم همراهی ایشون.

    روشی که در پیش گرفته اید اشتباهه.

    در ضمن زمین به آسمون نمی رسه اگه با همسرتون بیرون برید و همسرتون تابع جمع باشه و منفعلانه رفتار کند.

    اما سخت گیری های شما همسرتون رو به مرور از شما دور خواهد کرد.

    در این شکی نیست که داشتن یک همسر فعال و گرم ومدیر و راهبر خیلی دلچسب تره ، اما باید ببینید ایفای چنین نقشی در بقای زندگی تون چقدر نقش داره.

    یک مثال می زنم :

    خانمی پیش مشاور رفته بود و از اینکه همسرش اجازه نمی داد به سفر تفریحی خارج از کشور تنهایی برود شاکی بود در نهایت به دلیل اهمیتی که این موضوع برایش داشت با تمام محاسنی که همسرش داشت طلاق رو انتخاب کرد.

    در مقابل خانمی به خاطر خیانت و اخلاق بد همسرش شاکی بود اما از اونجایی که یکسری ارزش های معنوی مثلا ذخیره سازی برای آخرت برایش مهم بود ادامه زندگی را انتخاب کرد.

    حالا شما با تمام حسن هایی که همسرتون داره چه راهی رو انتخاب می کنید ؟

    1- با بی تدبیری و تعجیل همینی که هست رو از دست بدهید؟

    2- با تدبیر و روش درست وبا سعه صدر به مرور روی همسرتون تاثیر گذار باشی؟

    - - - Updated - - -

    به نظرم بگید عزیزم بهترین لحظات زندگی ام در کنار تو بودن هست ، هر جوری که می خوای باشی من بهت افتخار می کنم.

    باهاش بیرون برید و همین اعتبار رو بهش تزریق کنید. م

    مطمئن باشید رفتار جدیدی خواهد کرد که بخواهد نحسین شما رو برانگیزه ، حتی اگر ناموفق هم بود باز هم باید شما جوری رفتار کنید که ایشون قهرمان زندگی شما هستند.

    قرار نیست کار خاصی بکنید مثلا وقتی پیشنهادی می ده ومورد موافقت قررا نمی گیره فقط دستش رو در اون لحظه محکم بگیرید ویک نگاه تایید گونه بهش داشته باشید. لبخند از روی رضایت.

    این نمونه رفتارها به مرور باعث بازسازی اعتماد به نفس می شه.

    نه اینکه ایشون رو تحت فشار بذارید ویک اضطراب وترس مضاعف به ایشون وارد کنید که اگر منفعل باشی من بیرون نمی آیم.
    ویرایش توسط بی نهایت : یکشنبه 19 اردیبهشت 95 در ساعت 11:13

  8. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 26 اردیبهشت 95)

  9. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    به نظر می یاد مشاورتون رو باید عوض کنید.

    شما باید با اثر گذاری غیر مستقیم اونم با برنامه ریزی طولانی مدت موجب اعتماد به نفس همسرتون بشید. نه با تهدید و عدم همراهی ایشون.

    روشی که در پیش گرفته اید اشتباهه.

    در ضمن زمین به آسمون نمی رسه اگه با همسرتون بیرون برید و همسرتون تابع جمع باشه و منفعلانه رفتار کند.

    اما سخت گیری های شما همسرتون رو به مرور از شما دور خواهد کرد.

    در این شکی نیست که داشتن یک همسر فعال و گرم ومدیر و راهبر خیلی دلچسب تره ، اما باید ببینید ایفای چنین نقشی در بقای زندگی تون چقدر نقش داره.

    یک مثال می زنم :

    خانمی پیش مشاور رفته بود و از اینکه همسرش اجازه نمی داد به سفر تفریحی خارج از کشور تنهایی برود شاکی بود در نهایت به دلیل اهمیتی که این موضوع برایش داشت با تمام محاسنی که همسرش داشت طلاق رو انتخاب کرد.

    در مقابل خانمی به خاطر خیانت و اخلاق بد همسرش شاکی بود اما از اونجایی که یکسری ارزش های معنوی مثلا ذخیره سازی برای آخرت برایش مهم بود ادامه زندگی را انتخاب کرد.

    حالا شما با تمام حسن هایی که همسرتون داره چه راهی رو انتخاب می کنید ؟

    1- با بی تدبیری و تعجیل همینی که هست رو از دست بدهید؟

    2- با تدبیر و روش درست وبا سعه صدر به مرور روی همسرتون تاثیر گذار باشی؟

    - - - Updated - - -

    به نظرم بگید عزیزم بهترین لحظات زندگی ام در کنار تو بودن هست ، هر جوری که می خوای باشی من بهت افتخار می کنم.

    باهاش بیرون برید و همین اعتبار رو بهش تزریق کنید. م

    مطمئن باشید رفتار جدیدی خواهد کرد که بخواهد نحسین شما رو برانگیزه ، حتی اگر ناموفق هم بود باز هم باید شما جوری رفتار کنید که ایشون قهرمان زندگی شما هستند.

    قرار نیست کار خاصی بکنید مثلا وقتی پیشنهادی می ده ومورد موافقت قررا نمی گیره فقط دستش رو در اون لحظه محکم بگیرید ویک نگاه تایید گونه بهش داشته باشید. لبخند از روی رضایت.

    این نمونه رفتارها به مرور باعث بازسازی اعتماد به نفس می شه.

    نه اینکه ایشون رو تحت فشار بذارید ویک اضطراب وترس مضاعف به ایشون وارد کنید که اگر منفعل باشی من بیرون نمی آیم.
    ممنون بی نهایت عزیز که پیگیر تایپیک من هستین و نظرات زیبایی میدین

    من با بیشتر حرفاتون موافقم جز یه قسمت
    در ضمن زمین به آسمون نمی رسه اگه با همسرتون بیرون برید و همسرتون تابع جمع باشه و منفعلانه رفتار کند.


    من مخالف این قسمت از حرفاتون هسنم.چون اگه منفعل بودن ایشون ادامه داشته باشه من خیلی اذیت میشم .من فرزند بزرگ خانواده بودم و همیشه در خانواده ما همیشه به نظر همدیگر احترام میذاریم.اگه حمل بر خود ستایی نباشه همیشه خانواده از نظر من استقبال می کنند .نه اینکه من آدمی باشم که نظرم رو به جمع تحمیل کنم نه هرگز اینطور نیست.همونطور که برام مهمه به نظرم احترام بذارن همیشه برای نظر دیگران هم احترام قائلم.و معتقدم مثلا وقتی یه جمع ده نفره با هم می خواهند مکانی برودند حالا برای تفریح یا هر چیز دیگر.برای انتخاب محل مورد نظر باید از همه نظر خواهی شود و رای با اکثریت باشد.

    ولی این حرفتون که با تدریج باید پیش برم نه با تعجیل بسیار درسته و خواهشمندم در چند نمونه که در پایین شرح میدم بفرمایید که من باید چه عکس العملی انجام بدم از همه دوستان خواهش می کنم جواب بدن

    1-با خانواده من به پیک نیک رفته ایم همسر خواهر من همیشه می نشینن و همسرم اکثر کارها رو انجام میدن و در همین حال همسرخواهرم وسیله ای از ماشین خودشون نیاز دارن و خودش نمیره بیاره همسر من رو صدا میزنه بیا سویچ رو بگیر و برو فلان چیز رو بیار. و همسر من هم میره و میاره براش.(همسر من یک سال از همسر خواهرم بزرگتره و این چیزی که ذکر کردم هفتاد درصد مواقع پیش میاد و همیشه هم همسرم اون کارو انجام میدن و میرن و میارن)


    2-خانه مادرشوهرم هستیم و خواهرزاده همسرم می خواد بیاد خونه پدرشوهرم.به همسر خودش نمی گه منو ببر خونه پدربزرگم و به همسر من می گه بیا دنبالم و همسر من هم میره.(این مورد هم اکثر مواقع پیش میاد و اگه تویه جکعی که هستیم ده تا مرد دیگه هم باشن همه توقع دارن همسر من بره و میره)

    این ها نمونه هایی بود که گفتم

    ممنونم از دوستان عزیزم

  10. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    با سلام به همه دوستان خوبم

    دیروز خونه مامانم بودیم مامانم گفتن کولرمون خرابه و باید درست بشه همسرم هم گفتن من فردا میام و درستش می کنم.آمدیم خونه و من به همسرم گفتم ممنون از اینکه برا درست کردن کولر مادرم می خوای بری اما این نمیشه که هر وقت مادرم کار داشتن تو انجام بدی بذار یکم شوهر خواهرمم احساس مسئولیت کنه و اون هم برای انجام کارهایه مامانم خودش رو مسئول بدونه(پدرم فوت شدن و برادر هم ندارم)

    همیشه اکثر کارهایه مامانم رو همسرم انجام میدن و من حس می کنم که حتی مامانم هم از اخلاق همسرم سواستفاده می کنن و توقع دارن همه کارهایه مامانم رو همسر من انجام بدن.
    به همسرم گفتم به مامانم زنگ بزن بگو به باجناقم هم خبر بدین تا بیاد و فردا کولرو با هم درست کنیم.گفت باشه ولی زنگ نزد.
    شب که رفتیم خونه مامانم همسرم گفتن فردا باجناقم هم میان ؟مامانم گفتن نمیدونم باید بهش زنگ بزنم.اونجا من فهمیدم که امروز بهش گفتم به مامان زنگ بزن و بگو زنگ نزده.
    اومدیم خونه من به همسرم گفتم باید روز به مامان می گفتی تا باهاش هماهنگ کنه نه اینکه الان ساعت 11 شب و یکم با هم بحثمون شد و من بهش گفتم اصلا من رو نیگا به فکر تو ام هر کار دلت می خواد بکن.
    امروز مامانم زنگ زده به همسرم گفته باجناقت ظهر جایی دعوته گفته ساعت 3 بریم درست کنیم.
    شوهرمم گفته من 12 میام بهش بگین هروقت اومد اومده.
    و رفته درست کرده من ساعت یک و نیم زنگ زدم خونه مامانم ببینم هنوز اونجاست یا نه خواهرم تنها خونه بوده و مامانم هم نبوده به خواهرم می گم ناهار دادی بهش می گه نه مگه خودت درست نکردی ؟میگم درست کردم ولی چون هنوز اونجاست میگم گشنشه گفت باشه درست می کنم گفتم نمی خواد خودم پختم بیاد خونه بعد بخوره.
    تا ساعت پنج و نیم عصر اونجا بوده و کولرو درست می کرده الان زنگ زده خونه میگه دارم میرم سرکار شب میام غذا می خورم.
    تا الان اونجا بهش ناهار ندادن مامانم اومده خونه دیده ناهار نداریم گفته برم از بیرون برات ناهار بگیرم گفته نمی خواد و اومده.
    خیلی ناراحتم که چرا باید انقدر خودشو بی ارزش کنه که بقیه براش ارزش قائل نشن.
    هم رحمم میاد بهش هم انقدر گفتم و باز کار خودشو کرده میگم ولش کن اصلا.
    الان گریم گرفته که چرا باید اجازه بده به دیگران که براش احترام قائل نشن.


  11. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 05 آذر 95 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-12
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    1,231
    سطح
    19
    Points: 1,231, Level: 19
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 58 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نظر شخصي منه
    شايد اشتباه كنم
    همسر شما از خانواده شما يا از شرايط فعليش دل زدست و خستست
    و به احتمال زياد شمارو شخصي غر غرو ميدونه كه حوصله بحث باهاتون رو نداره و فقط ميكه انجام بدم اين شرو نكنه غرغر من حوصله سركله زدن باهاش ندارم
    جرا ؟ جون شما صحبت كردن به صورت يه همراه رو بلد نيستي نقشه يه معلم رو براش داري و صرفا يه زن نه بيشتر

    بخودتون يه سر بزنيد مشكل ايشون نيستن مشكل به نظرم شما هستيم
    ذهنيتي كه از خودتون براش ايجاد كردين يه زندان بانه و اون زنداني و كرفتار شما
    اكه همسرت رو دوست داري جرا ميخواي مدام شخصيتي كه داره رو تغقير بدي
    خوب عاقلانه رفتار كن در همين جهت ازش تعريف كن
    اونو بيجاره كردي من يه لحظه جاي اون خودم كذاشتم اعصابم خورد شد
    ببخشينا شما لياقت اون رو ندارين

  12. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohanad28 نمایش پست ها
    نظر شخصي منه
    شايد اشتباه كنم
    همسر شما از خانواده شما يا از شرايط فعليش دل زدست و خستست
    و به احتمال زياد شمارو شخصي غر غرو ميدونه كه حوصله بحث باهاتون رو نداره و فقط ميكه انجام بدم اين شرو نكنه غرغر من حوصله سركله زدن باهاش ندارم
    جرا ؟ جون شما صحبت كردن به صورت يه همراه رو بلد نيستي نقشه يه معلم رو براش داري و صرفا يه زن نه بيشتر

    بخودتون يه سر بزنيد مشكل ايشون نيستن مشكل به نظرم شما هستيم
    ذهنيتي كه از خودتون براش ايجاد كردين يه زندان بانه و اون زنداني و كرفتار شما
    اكه همسرت رو دوست داري جرا ميخواي مدام شخصيتي كه داره رو تغقير بدي
    خوب عاقلانه رفتار كن در همين جهت ازش تعريف كن
    اونو بيجاره كردي من يه لحظه جاي اون خودم كذاشتم اعصابم خورد شد
    ببخشينا شما لياقت اون رو ندارين
    سلام آقا محند ممنونم که برای تایپیکم وقت گذاشتین

    نظر شما محترمه ولی من نگران همسرم هستم و دلم نمی خواد انقدر دیگران ازش سواستفاده کنن و قصدم هم این نیست که زندانیش کنم. اما شاید من عکس العمل درستی در مقابلش نداشته باشم.
    برای همین هم اینجا هستم تا از تجربه دوستان استفاده کنم و یاد بگیرم.
    ایشون خیلی منفعله و همه سواستفاده می کنن ازش.اگه هم می خوام این رفتارش تغییر کنه به خاطر خودشم هست.به خاطر خودمم هست.


    دوستان من برای قضاوت شدن نیومدم اینجا......
    آمدم کمکم کنید.



  13. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام و سپاس از دوستان عزیز و همراه
    امروز رفتیم خونه مامانم و هنوز همسرم نیومده بود من با مامانم حرف زدم که اون روز کارتون اشتباه بوده که تا ساعت 5 اینجا بوده و شما بهش غذا ندادین و چون همسرم هم گله ای نکرده من خیلی خجالت کشیدم.
    مامانم ناراحت شدن و داد زدن و گفتن من اصلا اشتباه کردم که از همسرت کار خواستم.دیگه ازش هیچ کاری نمی خوام. اون خودش خوبه چیزی نمی گه تو داری می گی.منم گفتم کسی که خوب بود که نباید باهاش اینجوری رفتار کرد.و مامانم خیلی ناراحت شدن و حرف من رو قبول نکردن


    بعدش که همسرم اومدن ناهار خونه مامانم من و مامانم جلوش نشون ندادیم الان با هم حرفمون شده و طبیعی رفتار کردیم.
    وقت اومدن مامانم یه ظرف آش دادن بیارم خونه همسرم به مامانم گفتن شما چرا آش میدین بهش بذارین خودش درست کنه و من رو خراب کرد جلو مامانم.



    من از یه طرف میرم ازش جلو همه حمایت می کنم و اون میاد اینجوری خودشیرینی می کنه ومن رو خراب می کنه.
    دیگه نمی دونم باید چیکار کنم.فک کنم نسبت به کاراش بی خیال بشم بهتره چون خیلی دارم اذیت می شم.
    بی خیال بشم اگه کسی بهش بی محلی می کنه بی احنرامی می کنه.سواستفاده می کنه.
    نسبت به روابط خودمونم بی اعتنا باشم.مهم نباشه برام که مشکل جنسیمون برطرف بشه یا نه و بقیه چیزا......



    زورم به بقیه نمیرسه به خودم که میرسه.


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.