به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم محترم.
    خیلی خسته بودم ولی دلم نیومد تاپیکتونو بی جواب بذارم و برم... من نه می خوام شعار بدم و نه می خوام شما رو خوشحال کنم... نه امیدواری بدم...نه نا امید کنم...فقط می خوام حقایق و حالاتی که به ذهنم میاد رو بهتون بگم و در نهایت خودتون با توجه به شرایط خودتون بهترین تصمیم رو بگرید...

    ببنید من میگم اگه هزاران مرد هم بیان توی تاپیک شما نظر بدند و مثلا شما رو منصرف کنند و چه شما رو مشتاق کنند بازم شما بخواید بر این اساس تصمیم بگیرید کاری اشتباه هستش...چون هیچ کدوم ما اون اقا نیستیم و نه شما رو دیدیم و... از خیلی چیزا بی خبر هستیم... من میگم که توجه کنید

    بهترین کار این هستش از یک راهی پی ببرید محل سکونت اون اقا کجاست... چون واقعا از محل سکونت و ظاهر خونشون از نظر مسایل مالی می تونید تا حد زیاید پی ببرید در چه سطحی هستند... اما چه ایشون وضع مالیشون از شما بهتر باشه چه بدتر باشه به نظرم هیچ کدوم به طور کلی بازم نظر اون اقا و خانوادشون رو مشخص نمی کنه (ولی عقل حکم می کنه که در بهترین حالت هم کفو هم باشید یا نهایتا تفاوت کمی داشته باشید)

    راجب پدر و مادرتون و... بذارید نظر خودمو بگم... مثلا من اگه از خانمی خوشم بیاد که بعدش متوجه بشم مثلا شرایط مشابه شما رو دارند..اول از همه اون خانم حتما جذابیت هایی داشته که من مشتاق شدم..و مهم تر از اون من وقتی ببینم اون خانم مد نظرم در چنین خانواده ای ولی اعتماد به نفس فوق العاده بالایی داره و ادم توانمندی هستش و... خب خیلی نظرم جلب میشه تا مثلا ببینم طرف مقابلم اعتماد به نفس هم نداره....پس سعی کنید اعتماد به نفستون رو از دست ندید...

    راستش من چند تا توصیه دارم که حقیقتا بیش از این نمی تونم بنویسم...

    فقط فعلا میگم بی گدار به اب نزنید... اگه جواب خواستند بگید باید چند روزی فکر کنید...

    توی این چند روز راهی ببنید پیدا می کنید ادرس خونشونو پیدا کنید... مثلا بعضی پیک موتوری ها نیروی تعقیب دارند واسه پیدا کردن ادرس !!!

    یا نهایتا از ایشون بخواید که قبل این که فرایند خواستگاری شروع بشه باید راجب مسایلی باهاشون صحبت کنید... اگه ایشون فرد عاقلی باشند قبول می کنند...اگه نه بخوان زود راجب شما قضاوت کنند اونم از نوع بدش که سریع از شما صرف نظر کنند پس بهتر همین الان قبل این که بهشون ادرس و .. بدید این اتفاق بیفته...

    بقیشو بعدا براتون میگم اگه این کارو کردید...

  2. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    voroujak (سه شنبه 10 آذر 94), سرشار (دوشنبه 09 آذر 94)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 بهمن 95 [ 21:03]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,733
    سطح
    31
    Points: 2,733, Level: 31
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    47

    تشکرشده 104 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من اگه خیلی میترسی یا از اینکه یه وقت از محله زندگیت خوشش نیاد و کنف بشی نرو مستقیم ادرس بده اگه دوباره حرفی از ادرس شد خیابون محل زندگیتون رو بهش بگو. اگه نخواد بدون خواستکاری و تحقیق و منصرف شدن و ناراحت شدن شما بیخیال میشه و دیگه سراغی نمیگیره.شماهم بدون اینکه رسما اتفاقی افتاده باشه یه کوچولو ناراحت میشی و زود فراموش میکنی

    (توی پرانتز بگم من خودم یک مورد خواستکار خیلی خوب داشتم دوتا شغل با حقوق عالی داشت و خودش هم از طریق تعقیب ادرسمو پیدا کرده بود! تحقیقات هم کرده بود. و خیلیم مشتاق بود ولی دلیلش این بود که اختلاف سنیش خیلی بالا بود و حواسش نبود اگه ده سال بیشتر داشت جای پدرم بود.البته اون بنده خدا از رفتار من سوتفاهم کرده بود که عاشقشم.)

    بهرحال جوون ترا یکم بیشتر دنبال ایده ال هستند و یه حداقل هایی هست.ولی شما هم به هر طریقی میتونی یکمی از زیر زبونش بکش. دیگه الان ادمها که از هم فرار نمیکنن.چهارتا جمله باهاش صحبت کن.
    ویرایش توسط omidvaar : دوشنبه 09 آذر 94 در ساعت 23:12

  4. کاربر روبرو از پست مفید omidvaar تشکرکرده است .

    voroujak (سه شنبه 10 آذر 94)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام خانم وروجک...حالتون خوبه؟

    با این کلکی که سوار کردین سیلی از نظرات به تاپیکتون سرازیر شد...واقعا که خوشم اومد...حالا نمیخواین حداقل محض رضای خدا هم که شده با یک جواب خشک و خالی ما رو از خودتون بیشتر با خبر کنین...


    به نظرتون اگه شما در یک کفه ترازو و ایشون در کفه دیگر قرار بگیرند با چه وزنه ای در سمت شما تراز میشوید؟...جوابش پاسخ شما به اون آقاست...

    شما بیشتر از سطح مالی خانوادتون گلایه دارید یا سطح فرهنگی؟ یا هر دو؟...

    اصلا شما خودتون رو شخصا در حد اون آقا میدونید(از لحاظ شغلی تحصیلی و...)؟...یک درجه پایین تر چطور؟...یعنی مشکل فقط از خانوادتونه؟...


    اگه به من نوعی (نه فدایی یار نه محمد رضا نه اون آقاو...)باشه صد البته که برام مهمه...خیلی هم مهمه ...باید در شرایط فوق قرار گرفت تا بتوان درست ترین تصمیم را لحاظ کرد...از کجا معلوم که خانواده شما مورد تایید آن ها هم باشد(خودش و خانواده اش)...که این هم چیز بعیدی نیست...خود من به تعدد چنین اتفاقی رو دیده ام...


    به هر حال به نظر من بهتره یک قرار خواستگاری گذاشته شود...از دست دادن این فرصت به هر دلیلی شاید یک اشتباه غیر قابل جبران باشد...شما هم بهتر است این فرصت رو از خودتون و اون آقا صلب نکنید...


    در ضمن شما رو از انجام عملیات تعقیب و گریزی که دوست عزیزم فدایی یار توصیه کرد باز میدارم...


    راستی موضوع تاپیک شما هیچ ربطی به پست دوم شما پیدا نمیکند(مگر درصدی ناچیز که میتوان از آن صرف نظر کرد)...تا آن جایی که من خبر دارم هیچ دختری امکان ندارد از یک خواستگار همه چیز تمام بگذرد مگر اینکه خلافش ثابت شود...آیا این چنین نیست؟

    براتون آرزوی موفقیت دارم...

  6. کاربر روبرو از پست مفید سرشار تشکرکرده است .

    voroujak (سه شنبه 10 آذر 94)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فعلا درگیر مراسمی هستم
    بعدا میام جواب میدم
    هیچ کلکی نبوده بخدا

  8. کاربر روبرو از پست مفید voroujak تشکرکرده است .

    سرشار (سه شنبه 10 آذر 94)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من شرایطو کامل برای یک از خواهرام توضیح دادم و خواهرم کمک گرفت
    و گفت ما مناسب هم نیستیم و قطعا این شخص پس از دیدن شرایط ما عقب نشین یمیکنه

    خودم هم میدونم فقط در شرایطی میتونم به همچین ادمایی فکر کنم که یکی اعتماد به نفس داغونم رو به حد اعلا برسونم . به یکی دوهارت لااقل در راشتای کار رو رشته خودم ماهر بشم و اون فرد واقعا عاشق خودم و شخصیت خودم شده باشه

    حقیقتش فکر میکنه به خاطر بعضی کارایی که کردم کمی به شعورم هم شک کرد.
    ولی باز هم از این موردها پیش میاد و من باید یاد بگیرم

    ممنون از تمام پسرای خوب تالار و حرفاشون و خانمای خوب و همدل.
    ممنون از اقای فدایی یار خسته. درضمن من باز هم منتظر پیشنهاداتون هستم. چون توی این زمینه روابط و کسائل با اقایون خیلی بی اطلاعم
    ممنون از تالار خوب همدردی که تاحالا خیلی جاها کمکم کرده.تامام تاپیکایی که زدم لاقل پنجاه درصد پیشرفت داشتم

  10. کاربر روبرو از پست مفید voroujak تشکرکرده است .

    فدایی یار (پنجشنبه 12 آذر 94)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی اقای فدایی یار وقتی توی متن شما میخوندم که نوشتید خیلی احتیاط کنم فکر نمیکردم حرفتون اینقدر درست باشه. چون بعدش بدجور به حرفتون رسیدم
    خواهرم نه با تعقیب با پرس وجو از وضعیت و خلنوادش پرسیده بود .بهش گفته بودن هم خودش و هم خونوادش بیشتر دنبال یک دختر زیبا با خانواده قابل توجه هستن و فقط اینجور موارد رو یس ازدواج قرار میدن

  12. کاربر روبرو از پست مفید voroujak تشکرکرده است .

    فدایی یار (پنجشنبه 12 آذر 94)

  13. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط voroujak نمایش پست ها
    خواهرم نه با تعقیب با پرس وجو از وضعیت و خلنوادش پرسیده بود .بهش گفته بودن هم خودش و هم خونوادش بیشتر دنبال یک دختر زیبا با خانواده قابل توجه هستن و فقط اینجور موارد رو یس ازدواج قرار میدن
    سلام
    خانم وروجک یه چیزای تو تایپک شما برای من مبهمه! ببینید اگه واقعا این پسر وخانوادش همچین دید داشته باشن چطور یه پسر بدون هیچ شناختی از شما وخانواده وسطح زندگیتون همینجوری رو هوا میاد خواستگاری میکنه؟
    امکان نداره پسری که دختری رو برای ازدواج در نظر میگره بدون اینکه حداقل اطلاعتی از خانوادش داشته باشه بیاد پیشنهاد بده!
    پس من مطمئن هستم اون پسر با اگاهی اومده جلو یعنی تا حدودی از شرایط شما وخانوادتون مطلع هستن خودتون هم که در ظاهر دیدن اگه از نظر ظاهر هم مناسب نیودید که این مورد هم منتفی بود! پس ببین این وسط یه چیزایی جور در نمیاد
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  14. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    فدایی یار (پنجشنبه 12 آذر 94), voroujak (پنجشنبه 12 آذر 94)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام دوست عزیز
    می خواستم بهت بگم این خواستگارت را رد نکن. بذار بیاد فوقش قسمت نمیشه. اتفاق بدی قرار نیست بیفته. فقط یه جلسه آشنایی میاد و اگر هم نشد نه خانی رفته و نه خانی آمده.حداقل تو ذهنت نمی گی ای کاش میامد.شاید و...
    ضمن اینکه برایت تجربه ای میشه که بعدا بتونی ازش استفاده کن و حتی به خود شناسی بیشتری برسی....

    دوست من احساست را درک می کنم که نگران این هستی که خواستگارت به جای اینکه تو را بررسی کنه به اشتباه از روی خانواده ات قضاوت بشی...

    اما چند تا نکته می خواستم بهت بگم که اگر رعایتشون کنی به نظرم مشکلی نخواهی داشت و اونی که واقعا بهت می خوره از روی تو به اشتباه رد نمیشه. ببخشید که پراکنده گویی می کنم.چون ذهنم انسجام نداره:

    1)اول اینکه عزیزم شاید به طور کلی (و نه عمومی) این احتمال درست باشه که فرزندان خیلی به پدر و مادرشون شبیه باشند. به هر حال این موضوع یه سری احتمالات را زیاد و کم می کنه ولی این احتمال چرا هست؟ چون اکثر ماها صاحب اندیشه نیستیم و بیشتر دنباله روییم! از این رو مردم همچین قضاوتی ممکنه داشته باشند.
    اما می خوام بگم اگر کسی خودش اهل تفکر بود و صاحب اندیشه بود دیگه از اینجا به بعد مسئولیت افکار و شخصیتش دست خودش هست و به نظر من واقعا این خیلی ارزشمنده که شخصی خودش به مسائل رسیده باشه تا اینکه صرفا از روی دنباله روی و یا حتی به دنیا اومدن تو خانواده ای اون شکلی باشه.
    پس اگر صاحب اندیشه بودی و خودت شخصا روی خودت کار کردی می تونی اون وقت از طرف مقابلت انتظار داشته باشی تو را از روی خودت قضاوت کنه نه خانواده ات.

    2) نکته خیلی مهم که می خواستم بهت بگم اینه که جلسه اول از برخی لحاظ خیلی مهمه.از این جهت که استارت آشنایی زده میشه و یه دید کلی به طرف می دی.
    ببین ما یه درسی داشتیم که براش باید تو طی سال تحقیق می کردیم. بعد کل تلاش یک سالمون را باید تو ده دقیقه پرزنت می کردیم. هرچی به استاد می گفتیم بابا ما این همه کار کردیم نمی تونیم که همه این یه سال را تو ده دقیقه بگیم! استادمون می گفتند نه و شما باید با اسلاید و نحوه گفتن و پاورپوینت بتونید مطالب را طوری بچینید و ارائه بدین که شنونده هم متوجه بشه و هم نتیجه گیری کنه و وقتی بلند میشه یه چیزی به ذهنش اضافه شده باشه!
    ما هم باورمون نمی شد که بشه.ولی چون این خط قرمز استادمون بود مجبور بودیم. خیلی تمرین کردیم. سعی می کردیم اسلایدها را یه جور مرتب کنیم که خیلی مثلا نیاز نباشه که خودمون توضیح بدیم و با اشاره خیلی مطالب منتقل بشه وووو

    حالا غرضم از این مثال این بود که جلسه خواستگاری هم مثل پرزنت کردن همون سمیناره.(البته در مثل مناقشه نیست!)
    شما باید بتونید توی جلسه اول یه سری کلید واژه های مهم را برای طرف مقابلت جا بندازی. بهت اینو بگم که من کمتر پسری را دیدم که سوالات مناسبی تو خواستگاری داشته باشه.این یه ضعفه ولی می تونه قوت هم باشه!چون او سوال نمی پرسه تو باید سوال بپرسی و خودت اون نقاط مهم را که مد نظرته را جواب بدی. شما می تونی یه سری سوالاتی طرح کنی که او پاسخ بده و جوابش را بفهمی و بعد خودت هم به همون سوال پاسخ بدی و نظر شخصیت را بگی.(چون معمولا او نمی پرسه...)
    شما برای این کار بشین اون نقاطی که می خوای برای خواستگارت شفاف کنی و نقاط قوتت هست بنویس. بعد مطابقش سوال طرح کن. (این که می گم به جز سوالاتیه که خودت کنجگاوی ازش بدونی) و اون نگرانیت را مرتفع کن.
    اگر خواستی بنویس.من بهت تو نظم دادنش کمک می کنم. مثلا همین مساله اقتصادی نگرانی؟ خب این را می تونی در کنار برخی موارد از خودت پرزنت کنی و بعد رهاش کنی و ببینی که او واقعا چه طور آدمیه و اگر واقعا آدمیه که به این جور مسائل در این حد اهمیت می ده همون بهتر که منصرف بشه ولی خب شاید به آدما باید حق بدیم که شرایط را مثبت منفی کنند و نمی تونیم بگیم شما که داری الان همین ابتدا نکته منفی را می بینی بدون مثبت هم دارم.غالبا این اتفاق نمیفته چون طرف مقابلت احتمالا ذهنش گسترده نیست که سوالات مختلف ازت بپرسه.پس اینجا شما موظفی که بهش کمک کنی همون اول قضاوت نشی.

    3. نکته مهم دیگر اینکه ببین اگر خودت نگاهت به پدر و مادرت مثبت نباشه هیچ وقت از یه غریبه هم نمی تونی انتظار داشته باشی اون را یه نکته منفی نبینه.
    ببین اتفاقی که تو نسل ما افتاده اینه که یه شکاف بین فرزندان و پدر و مادرها هست(به خاطر پیشرفت تکنولوژی و تفاوت تحصیلی و...).حالا برای یکی این شکاف بیشتره برای یکی دیگه نه. اما غالبا هممون کم و زیاد با این موضوع آشناییم...
    این که مادرت گاهی درکت نمی کنه و یا پدرت این را طبیعی بدون... و واقعا سعی کن نکات مثبت پدر و مادرت را ببینی. وقتی این نکات را دیدی و وقتی فهمیدی اون وقت تو صحبتهات به طور ناخوداگاه این مطلب به طرف مقابلت منتقل میشه.
    مثلا درسته خانوادشون سطح اقتصادیشون پایین هست ولی پدر و مادر ساده و مهربون و بی شیله پیله ای داره.
    یا برعکس می تونه این منتقل بشه: خانوادشون که از نظر مالی هیچی ندارند.پدر و مادرش هم که اون طور اصلا درکی ندارند و...

    ببین این دو نوع برداشت می تونه باشه. و این برداشتها ابتدا از برداشتهای خودت ایجاد میشه که چه انرژی را ساتع می کنی و چه اجازه ای به طرف مقابلت می دی.

    پس سعی کن پدر و مادرت را واقعا دوست داشته باشی و این جور نباشه که آنها تو را درک نمی کنند تو هم پس درکشون نکنی.چرا اتفاقا تو بیشتر درکشون کن. و بدون وقتی این اتفاق بیفته تنها در این صورت هست که می تونی مشکلاتی که از سمت خانوادت داری را در زمینه ازدواجت حل کنی.
    و اگر واقعا از خدا همسر آینده ات را می خوای اینو بدون قبلش باید حرف خدا را گوش بدی و یکی از مهمترین توصیه های دینی که بارها در قرآن تاکید شده همین پدر و مادر هست که حتما خودت بهتر از من می دونی...

    و این نکته مهم را هم اضافه کنم که هیچ وقت از ما از جبریات سوال نمیشه. هر چی از ما تو اون دنیا سوال میشه و خدا از ما انتظار داره در محدوده اختیاراتمون هست.
    اینکه ما تو چه خانواده ای به دنیا آمدیم و پدر و مادرمون کی هستند این جزء جبریات هست و خواست خدا بوده. پس لازم نیست برای چیزی که دست خودت نبوده خودت را محدود کنی. این خواست خدا بوده و پس این را باید بسپاری دست خود خدا و خودت را رها کنی. و خدا مطمئنا این قسمت را خودش حل می کنه ولی این منوط به این هست که اون قسمتی که در اختیار تو قرار داده را حتما وظیفه ات را انجام بدی. وقتی وظیفه ات را در قبال والدینت انجام بدی خب خدا هم این قسمت را حتما برایت حل می کنه.ولی در غیر این صورت شاید نشه چنین توقعی از خدا داشت.

    4. دوستان گفتند اعتماد به نفست را زیاد کن و نکته خیلی درستیه اما می خواستم بهت بگم اگر می خوای تاثیر بهتری در کل زندگیت بگیری عزت نفست را زیاد کن. و برای خودت احترام و حرمت قائل شو. برای شخصیتت. برای همون خانواده ات ووو از نظر اخلاقیات خودت را در چه سطح می بینی؟ واقعا ارزش داره که مثلا از زبان تو راجع به مادرت بعضی سخنان با هر لحنی گفته بشه؟(مثلا)

    اینها نکاتی بود که به ذهن من رسید بازم اگر چیزی به ذهنم رسید بهت می گم. اگر راجع به نحوه سوال پرسیدن ازم سوال داشتی بپرس.اگر بلد باشم کمکت می کنم.
    و باز هم می گم این خواستگارت را رد نکن بذار بیان حداقل یه دور بعضی مطالب برات جا میفته و اینم بگم به خود شناسی بیشتری می رسی.

    موفق باشی دوست من
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 12 آذر 94 در ساعت 23:35

  16. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 12 آذر 94), فدایی یار (جمعه 13 آذر 94), voroujak (پنجشنبه 12 آذر 94), صبا_2009 (جمعه 13 آذر 94)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی از بچه های اینجا ممنونم
    خانم مصباح بسیار حرفاتون خوب بود.زحمت کشیدید. منظورتون رو فهمیدم چون از قبل هم در ضمن خودم مثلا این بود که وقتی خودم از قبل بد چیزی رو بگم یک پیش زمینه بد ایجاد میکنه


    حالا هم جواب شما هم جواب خانم یا اقای ابی بیکران اول اینکه من ظاهرم به ادم با خانواده متوسط به بالا میخوره وضعیت مالیمون هم متوسطه اما مادر پدرم با ظاهر زیر متوسط میگردن و وانمود میکنن وضعیتشون مناسب نیست تا منافع بیشتری بدست بیارند.فارغ از اینکه این خودخواهیه شونه.مثلا مادر منی که اینقدر دلش میخواد من شوهر بکنم ولی فقط به فکر اینده خودشه.دلش هم داماد سطح بالا نمیخواد،یعنی ما رو در اون سطح میبینه یا حتی دلش نمیخواد ما شوهر سطح خوب داشته باشیم. الان مشکل اینه.خب شاید واقعا مامیلیونر نباشیم اما خیلی از خانواده ها هستن که که با دوتا حقوق کارمندی و داشتن دانشجوی شهریه دار ظاهرشون رو حفظ میکنن اصلا دین هم همینو گفته.
    خب ابی بیکران من ظاهرم و قیافم اونقدر کمالات داره که یک مرد رو جذب بکنه یا جوگیربکنه اما نه برای کسیکه سطح خانوده براش مهمه.

    من خودم هرچی خانواده دیدم واقعا سطح فرهنگیشون با ما فرق نداره توی هرلباس و ظاهری دید و بینش و فرهنگشون خیلی به ما نزدیکه. اما نه اینکه بیاند و مثلا عقیده اشتباهشونو داد بزنن توی جمع . توی حمع چند نفری خانواده خودشون نگه میدارن یا برای اتخاب های خودشون.مادر من هرچی توی فکر و دلشه توی یک جمع غیر اشنا فریاد میزنه. پس منشظورم اینه که ما هم بی فرهنگ نیستیم در مقایسه با خیلیای دیگه یا مثلا به نون شبمون محتاج نیستیم اما یکسری خودخواهی ها و منفعت طلبی ها و اشتباهات رفتاری مارو یعنی خانواده منو متمایز میکنه

    مصباح من حرفاتون رو چندبار دیگه هم میخونم و در مواقع لزوم استفاده میکنم

    در واقع من از همون اول هم گفتم که قضیه فقط این یک نفر نیست و شاید بعضی ههم فهمیدن من خیلی توی این مورد جدی نیستم.چون حسی داشتم
    خواهرم با پرس و جویی که کرده بود فهمیده بود این ادم دقیقا همینجور از یکی از کارمندای دیگه قبلا خواستگاری کرده و درواقع از سادگی طرفش استفاده کرده و فقط میخواسته ادرس ومحل زندگیشو بفهمه.اون خانم به خوهرم گفت من خام ابراز علاقش نشدم و یک مدت ادامه دادم و فهمیدم چه جور ادمیه و خودش بیخیال شد! یعنی دیگه جلو نیومد.

    تازه خواهرم جمله به جمله ازم پرسید و گفت نه ابراز علاقش صحیح بوده که امکان داشته دختر رو جو زده بکنه هم ادرس خواستنش. خواهرم 17سال از من بزرگتره و خیلی چیزا حالیشه

    بهرحال این تاپیک برای من لازم بود. و من هم از این تاپیک هم از این ادم درس زندگی گرفتم ولی واقعا اطلاعات از مردا خیلی کمه.

    ویرایش توسط voroujak : جمعه 13 آذر 94 در ساعت 11:29

  18. 3 کاربر از پست مفید voroujak تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 13 آذر 94), مصباح الهدی (جمعه 13 آذر 94), صبا_2009 (جمعه 13 آذر 94)

  19. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام وروجک جان
    ببین متوجه منظورت شدم...
    وروجک جان اینکه می گی مادرت این طور هست به نظر من مادرتون از روی سادگیشون این طورند و حتما نیت بدی ندارند. به نظر من زاویه نگاهت را عوض کن. اون اشتباه فکر می کنه و این مشخصه ولی مطمئنم نیت بدی نداره و از روی نا آگاهی و جهالت چنین رفتارهایی دارند.

    شما باید تا اونجایی که می شه یه سری چیزها را به مادرت یاد بدی و متوجهش کنی و بقیه اش را هم که نمیشه حتما یه سری تدبیر به کار ببری.
    ببین اول برای خودت مشخص کن که چه مطالبی را می خوای برای مادرت جا بندازی. بعد سعی کن خیلی مهربانانه و بدون اینکه بخواهی گارد دفاعی مادرت را فعال کنی اون مطالب را باهاش درمیون بذاری.توجه داشته باش وقتی او احساساتی خواست جوابت را بده شما باید خونسرد بمونید و بحث را درست پیش ببری. ابتدا از قدردانی ازش شروع کن تا یکم مهربانانه تر گفتگوتون شروع بشه و ذهن مادرت باز بشه و بعد گفتگوت را شروع کن.(مثلا سر یه ناهار خوشمزه ای که پخته ازش تشکر کن و تشکرت را بسط بده به زحمات دیگرش و بعد گفتگوت را شروع کن)
    اگر این لینک هم بشنوی تا حدی متوجه می شی که باید در مقابل شخصیت والد چه طوری صحبت کنی تا نتیجه بگیری...
    http://radio.shabanali.com/neg19.mp3

    ببین این صحبتهایت را که کردی تصور نکن همه چی درست میشه.ولی همین هم خیلی خوبه که مادرت متوجه اشتباهاتش بشه. و براش توضیح بده که مامانم الان جامعه ما اینجوریه...
    بگو:من یه دوستی دارم که می گه وقتی خواستگار میومد به این مسائل توجه می کنه... واقعا باورت میشه حتی یه خواستگار کاملا معمولی سر یه چیز ساده نظرش برگشت؟
    مامان الان اصلا نمی دونم چرا این جوری شده که! ولی حتی اونهایی که اصلا سطحشون بالا نیست و سطحشون هم خیلی پایینه باز هم عقلشون به چشمشونه!!! (این را حتما اشاره کن)
    بعد مثلا درد و دل کن بگو واقعا اگر ما بعضی مسائل را رعایت نکنیم خدای نکرده دستی دستی همون مورد سطح پایین هم ما را تحویل نمی گیره...
    آره مامان جون اگر بشه یکمی حفظ ظاهر کنیم. بابا الان اون آدم سطح پایین هم دنبال یه سطح بالاست منم که نمی گم خودمون را بالا نشون بدیم و خدای نکرده دروغ بگیم. می گم همونی که هستیم را نشون بدیم.
    بعد کلا اگر دیدی مادرت گارد گرفته یکمی مظلوم نمایی و بغض و اینا کن که یکم دلش به رحم بیاد... بعد دیگه ول کن.شاید هیچی نگه بهت.ولی بعدا میشینه پیش وجدانش فکر می کنه و مطمئن باش تاثیراتی داره.حالا ممکنه از روی غرور بهت بروز نده. ولی حتما این کار را بکن.

    حالا یه نکته بهت بگم:
    ببین مشخصه خواهر منطقی داری. حتما تو مجالس خواستگاریت دعوتش کن. بعضی مطالب را باهاش هماهنگ کن. بگو مثلا از تو تو برخی جاها تعریف کنه. مثلا بگو بگه وروجک خانم فلان دانشگاه درس خونده
    مثلا از بعضی جنبه های مثبت خانواده بگه.
    مثلا هر وقت مادرتون صحبت کرد خیلی هوشمندانه بحث را عوض کنه. یا اگر احیانا چیزی گفتند که بد برداشت می شد همون جا برداشت درست را بگه.مثلا بگن مادرم منظورشون اینه.
    ببین این میشه همون پرزنت کردن نکات مثبت و منفی کنار هم.اینجا خواستگار برعهده خودشه که مسائل را مثبت و منفی کنه.
    یا حتما از برادرت دعوت کن تو مجلست...
    همیشه اینو بدون که اگر صحبتهات صادقانه باشه (حتی قسمتهای منفی) تاثیر صحبتهات بیشتره.یکی از مهمترین عواملی که به نظر من تو انتخاب همسر مهمه کسب اعتماده. یعنی این که وقتی بفهمی طرفت مورد اعتماده و بدونی قرار نیست فریب بخوری و چیز بدی در انتظارت باشه و همین ها که دارم از طرفم می بینم درسته... این باعث میشه آدم دلش گرم بشه.
    وقتی اعتماد طرف مقابلت جلب شد اون وقت وقتی می گی مادرم این طوری می گن ولی در اصل تو دلشون هیچی نیست و از روی سادگیشونه؛ باور می کنه که تو داری راست می گی... اون وقت به او هم بعضی مسائل مادرت برنمی خوره.

    بعد هم فکر نکن الان مادر و پدر همه آقا پسرها همشون همچین افراد فرهیخته ای هستند.نه .باور کن. من خودم دیدم که بعضی هاشون واقعا خیلی مادران ساده ای دارند و دیدم که مثلا با خواهرشون و یا با یه خانم دیگه مثل خواهر زاده و اینا میان خواستگاری و مادرشون خیلی کم در حد همون سلام و احوال پرسی حرف می زنه و بقیه صحبتهای مهم را همون خواهر یا همون خانوم می گه. کلا دیدم آنها هم یه سری تدبیر می کنند و خلاصه این اصلا عیب بزرگی نیست که حالا مادر شما یکمی فنون اجتماع را بلد نیستند.مهم اینه شما بلدی.و اینم می تونه مشکل پیش نیاره.اگر یه تدابیری باشه و فقط مهم اینه نکات مثبت و منفی را درست پرزنت کنی و طرفت فقط فکر نکنه همین نکات منفی را داری. حالا اگر همچنان دیدگاهش نسبت به شما در جمع بندی خودش منفی بود؛ دیگه این موضوع مهم نیست و قسمت نبوده...

    و البته هم سطحی فرهنگی خانواده ها را هم یکم در نظر بگیر... مثلا مادر خواستگارت استاد دانشگاه نباشه. یا حتما دقت کن آدمهای خود شیفته ای نباشند و یا حتما ببین کمی تواضع داشته باشند.که بعدا همش سر تلاقی خانواده ها حرص نخوری. اونم مثلا خانم معمولی خانه دار باشه.حالا یکم بالاتر و پایین تر مهم نیست. اون اختلاف را می تونی با یه سری سیاستها حل کنی... اینم بگم خانواده های معمولی اتفاقا تو جامعه خیلی بیشتر هست و اصلا نگران نباش...

    در مورد هدفت از ازدواج و معیارهات و انتظاراتت از همسر آیندت فکر کردی؟ به خود شناسی رسیدی؟
    اینا خیلی مهمه ها! اگر اینا برات حل نشده باشند نمی تونی جلسات را بگذرونی و اصلا نمی تونی سوال طرح کنی.

    موفق باشی
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : جمعه 13 آذر 94 در ساعت 16:58

  20. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 13 آذر 94), voroujak (سه شنبه 24 آذر 94)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.