به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام...

    به نظر من اشتباهت این بوده که گریه کردی و به اون نشون دادی که چقدررر بهش نیاز داری... اون الان یه جورایی حس میکنه هروقت بیاد سمتتون شما باهاش خواهی بود... و چون خودت رو یه جورایی (ببخشیدا) آویزون نشون دادی این باعث شده اون بیشتر از شما دور بشه....

    دختر خوب اخه شما که قبلا تجریه داشتی دیگه چرا؟ کارت اصلااااااااااااااا اشتباه نبوده که بهش گفتی پدرم قوت کرده و این رو به خاطر اینکه حس ترحم بهت نداشته باشه و برای اینکه روند شناخت به درستی طی بشه بهش گفتی.... پس اصلاااا نیازی نبوده که خودت رو مفصر پیشش جلوه بده...

    حالا نظر من اینه:

    هر زمانی که مناسب دیدی بهش بگی: این مدت من خیلی فکر کردم... مهم ترین اصل یک رابطه داشتن صداقته... ولی تفاوت زیادی هست بین نگفتن موضوعی بنا به دلایلی و نداشتن صداقت..... شاید حق با شما باشه و بهتر بود من بدور از هر تفکری در مورد عواقب این مساله همه چیزو بهتون میگفتمم ... ولی الان موضوع برای من کاملا متفاوته...... راستش به نظرم این مساله هر چقدر هم اهمیت داشت میتونست خیلی بهتر حل بشه.....به خاطر همین دیگه این مساله برام اهمیتی نداره و شما هرطور دوست دارید میتونید بهش فکر کنید ...براتون ارزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی میکنم... موفق باشید....

    اون باید متوجه بشه که شما هم برای خودتون ارزشها و ملاک هایی دارید و اگر قراره بعد از این ادامه بدین بیش از این حواسش جمع باشه.. و خوبی دیگه ای که داره اینه که با گفتن این جرفهابیشتر میل داره بیاد سمتتون.....

  2. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    Najvaa (دوشنبه 18 آبان 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم شیدا
    بی نهایت سپاسگزارم ازاینکه به تایپیکم سرزدید و وقت گذاشتید برام ...من معمولا پست های شمارو میخونم چون واقعا پاسخ هاتون بسیاااااااااااااار منطقی و به واقعیت نزدیکه آرزو میکنم لحظاتتون همیشه سرشار از خوشی وسلامتی باشه

    درخصوص سوالتون باید بگم چندتا مسئله وجود داشت:

    یکی اینکه اون آقا یک پسر کاملا شر وشیطون به نظر میومد وبا توجه به رفتارها و برخوردهاش اینطوربه نظرمیرسید که براش مهمه دختر مورد علاقه اش کجا زندگی میکنه ووضع مالیش چطور باشه... ماهم که منطقه زندگیمون خیلی پایین تر ازاونهاست وفکر کردم اصلا نمیشه
    دوم اینکه ازطریق دوستان مشترک شنیده بودم که اون اصلا به ازدواج فکرنمیکنه یعنی شرایط ازدواج رو نداره و من استنباطم این بود که خب علاقه اش به من میتونه صرفا فقط برای دوستی باشه

    اما وقتی بعد ازاین دوسال دیدمش فهمیدم خیلی ازتصوراتم راجبش اشتباه بود از جمله اینکه با اینکه منطقه بالاشهر زندگی میکنن اما وضع مالی عالی ندارن حتی ازفامیلاشون منطقه پایین زندگی میکنن ودید کاملا منطقی نسبت به این موضوع داشت
    واینکه ازبچه گی تقریبا خودش کارکرده وسختی کشیده وحمایتی ازجانب پدر نداشته تواین دوسال هم به شدت کارکرده (یعنی نسبت به زندگی جدی ترشده) واین خیال من رو بابت مسئولیت پذیریش تا حدی راحت کرد

    اما راجب خانواده اش باید بگم ایشون اوایل ازمن راجب ارتباطم با نامزدم سوال کرد ومن چون ارتباطی با نامزدم نداشتم اسمش ازشناسنام ام پاک شد راجب مادرش میگفت به شدت میخواد که اون ازدواج کنه ومیگفت هردختری انتخاب کنه مادرش مخالفتی نداره ومیگفت اگه تو رو ببینه کارت تمومه(یعنی مقدمات عروسی رو فراهم میکنه) اما میگفت باید اول خودمون به نتیجه برسیم بعد

    شاید به قول شما علاقه آنچنان بهم نداره که اینطوری شد...

    ویه مسئله دیگه اینکه تو این مدتی که تصادف کرده میگفت خیلی فکرکردم به اینکه چرا من انقد به خودم سختی دادم چرا انقد عذاب کشیدم دلم میخواد راحت زندگی کنم
    به شدت ازسختی های ازدواج میترسه ازاینکه دختری رو اشتباه انتخاب کنه و کارش به دادگاه بکشه

    اما من دوسش دارم نمیدونم باید چیکار میکردم که انقد نترسه!!!

    راجب توصیه مطالعه تون چشم حتما البته چند وقتی هست که شروع کردم اما واقعا فکرمیکنم تو ارتباط با جنس مخالف به شدت ضعیفم!!!

  4. کاربر روبرو از پست مفید Najvaa تشکرکرده است .

    شیدا. (سه شنبه 19 آبان 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    ببخشید من دخالت میکنم و این حرفارو اینجا میگم.ولی شاید مقبول افتاد.
    ببینید من خودم رو میگم و حتمن این در مورد دوست شما شاید صدق نکنه.
    من دختری رو میبینم و ظاهرش برام مقبوله.میگم یه مدت زمان بدم تا اخلاقش و رفتارشو بهتر بشناسم.
    بعد از یه مدت که یه ذره راحت تر میشیم و اون سردی و خشکی روزای اول از بین میره و ارتباط بیشتر میشه تازه طرف خود واقعیش میشه.البته در این مدت اگه خانوم نپسنده که میپیچونتت و این لقب منطق و عملکرد منطقی میگیره.
    ولی اگه بمونه خودشو تو لباس عروسی تصور کرده.حالا کافیه شما ببینی ایشون رفتارایی دارن که باهاشون سازگار نیستی و نمیتونی به مدت طولانی در رابطه ای مثل ازدواج تحمل کنی.اینجاس که بدبخت میشی.کارت میشه نامردی و بازی با احساسا ت دختر مردم.حالا شما باشی چیکار میکنی؟میشینی منطقی به طرف میگی؟من اینکارو کردمو خیلی بده.یعنی جواب نمیده.الان کسی هست که من بهشون منطقی گفتم ما به درد هم نمیخوریم.ولی هنوز بعد یکسال رها نکردن.
    نمیشه آدم مستقیم چیزای رو که ناخوشاینده به طرف مقابل بگه.
    الان وضعیت جامعه ما فرق کرده و متاسفانه نمیشه فهمید تو کسی رو که انتخاب میکنه واقعا برا خودت میخوادت؟برا موقعیتته؟برا شرایطته؟برا اینه که فک میکنه سنش داره میره بالا؟برا چیه و این واقعا خیلی بده.البته اینا دغدغه های مردونس و من راجع به دغدغه های زنونه خیلی اطلاعات ندارم.
    خلاصه اینکه اگه طرف دلش با شما باشه خودش تماس میگیره...اونجاس که کار شما اینه که بفهمی چقدر جدیه در رابطه با ادامه دادن.
    ویرایش توسط Mr DaNi : سه شنبه 19 آبان 94 در ساعت 09:41

  6. 2 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    Najvaa (سه شنبه 19 آبان 94), کلانتر جو (جمعه 11 اسفند 96)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم نارجیس عزیز سلام

    ممنون بابت راهنماییتون واقعا نمیدونستم چی بهشون بگم که غرورم حفظ شه چون واقعا خیلی بهم برخورده مرسی ازحرفاتون حق باشماست نباید گریه میکردم اما خب دست خودم نیست نیاز به تمرین بیشتری دارم برای تسلط رو خودم



    آقای Mr Dani گرامی

    مرسی بابت توجهتون
    حرفاتون رو کاملا قبول دارم
    اما ببینید من واین آقا سه ماه باهم حرف زدیم اولش قراربراین بود که کاملا منطقی صحبت شه حتی اصرار خود من بود که تنها علاقه کافی نیست دوماه اول من هیچ دلبستگی نداشتم و هرآن آماده کات کردن حالا ازجانب هرکدوم

    اما یه ماه آخر اون آقا بودن که بیشتر تمایل به ازدواج نشون میدادن
    خب میتونست همون روال قبل ادامه پیدا کنه وحرفی از ازدواج تا به قطعیت نرسیدیم نباشه
    اما یهو ایشون بعد ازتصادفی که کردن رفتارشون سرد شد وبا گفتن حرف من که پدرم فوت شده کلا رفتار خیلی بدی نشون دادن
    طوری با من رفتار کردن که انگار من یه دختر بیچاره ام که قصد فریب ایشون رو داشتم تا باهام ازدواج کنن بهم گفت تجربه ای نداشته تو این زمینه وبراش تجربه شد که دیگه همه زندگیشو به هرکسی نگه میگفت کار درست و تو کردی من اشتباه کردم که همه چیمو به شما گفتم دفه بعدی حواسم رو بیشتر جمع میکنم

    واقعا به من حق نمیدید ناراحت شم
    من مشکلی با روال شناخت و اینکه یک جایی یکی به این نتیجه برسه که به درد هم نمیخورن مشکلی ندارم میتونست همون روال دوماه ادامه پیدا کنه شاید اصلا یک جایی من به این نتیجه میرسیدم که به درد هم نمیخوریم اما اینطور برخورد و متهم کردن من اصلا درست نیست

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    خانم نجوا
    صحبت های همه دوستان درست بوده اما شنیدید که میگن آدمها مثل سایه میونن؟. میری سمتشون فرار میکنن، فرار میکنی میان دنبالت!

    صحبتهای شیدا درست و منطقی بود اما بنظرم مشکل شما این هست که الان به اون آقا به شدت علاقه مند شدید و آدمی هستید که وقتی به کسی علاقه پیدا کنید همین میشه نقطه ضعفتون. ترسم از این بود که گفتن حرفهای منطقی شما را بیشتر در موضع ضعف قرار بده.
    الان بفهمید که ایشون تمایلی به ادامه ارتباط نداره، قطعا وابسته تر میشید و ایشون میشه بت براتون. دیگه بدیهاش رو هم نمیبینی!

    بذارید ببینیم چه اتفاقی افتاده!
    شما از اون آقا تا حدی خوشتون میومده، اما به دلایلی انتخابش نکردید و .... شاید همین باعث شده اون حتی علاقه ش بیشتر بشه
    بعد از دوسال همدیگرو دیدید و در ابتدای رابطه علاقه زیادی نبوده و میتونستید بیخیالش بشید. ( بنابراین ایشون همچنان علاقه مند بوده که رابطه جدی بشه)
    مشکل از جایی شروع شد که رابطه برای شما رنگ و بوی جدی گرفت و با خصوصیاتی که شما دارید شدیدا وابسته این رابطه جدی شدید!

    طرف حس کرده که شما علاقه مند شدید و هرچی شما رفتید جلو ایشون رفتن عقب. ( داستان همون سایه)

    همه این اتفاقات نشون میده این رابطه یک رابطه منطقی نیست و طرفتون هم مثل خودتون با قوره سردیش میکنه با یه مویز گرمی. عقب بکشی جلو میاد و جلو بری عقب میکشه

    من بهتون قول میدم که اگر باهاش کاری نداشته باشی و فراموشش کنی میاد دنبالت. هیچی هم لازم نیست براش بفرستی یا چیزی بگی. کلا ناپدید شو.

    اما هدف شما چیه؟ صرف اینکه بخواهید این رابطه را ادامه بدید، راه اینه که گفتم. ولی هر روز همین اوضاع را خواهید داشت. یروز عاشق زار یروز قهر. آخرش هم به ازدواج نمیرسه که اگر برسه هم واویلا.

    اما شما باید دنبال یه رابطه عاقبت دار باشید، رابطه ای که سالم، منطقی و بدور از رفتارهای احساسی نابالغ باشه.
    بشینید فکر کنید که اصلا این آدم با این رابطه بدردتون میخوره یا نه؟

    بیاید اینبار شما تصمیم بگیرید و بجای ترس از طرد شدن، از ترک کردن نترسید.!
    ویرایش توسط Kaveh_r : سه شنبه 19 آبان 94 در ساعت 13:11

  9. 5 کاربر از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (پنجشنبه 21 آبان 94), Najvaa (سه شنبه 19 آبان 94), نارجیس (سه شنبه 19 آبان 94), شیدا. (سه شنبه 19 آبان 94), صبا_2009 (سه شنبه 19 آبان 94)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای کاوه

    من وقتی پست های شمارو میخونم حالم خیلی بهتر میشه

    چون خیلی عالی ودقیق و با درک کامل همه چیز رو توصیف میکنید

    میدونید انگار احساس میکنم نیاز دارم یک نفر موضوع خودم رو برای خودم تشریح کنه

    وقتی انقد خوب همه چیز رو با جزئیات توصیف میکنید باعث میشه خود من به درک بهتری از موقعیت خودم برسم

    واما حالا

    میخوام که این آقارو بزارم کنار با اینکه هنوز دوسش دارم

    مشکل من الان اینه که خیلی بهم برخورده احساس میکنم تحقیر شدم به شخصیتم توهین شده

    منی که به خاطرعلاقه ام به ایشون از چندتا از معیارهام گذشتم و حالا متهم شدم به دختری که به قول گفتنی قصد تور کردن ایشون رو داشتم

    من واقعا خودم به شخصه چیزی کم نداشتم که بخوام دنبال ایشون باشم فقط یه موقعیت خانوادگی عالی نداشتم

    احساس میکنم با توجه به رفتار به قول شما احساسی نابالغی که روز آخر نشون دادم ایشون با من تماس میگیرن حالا یا ازسر ترحم یا نگرانی یا هرچیز دیگه ای

    میخوام راهنماییم کنید چطور صحبت کنم که من این رابطه رو ترک کرده باشم چون واقعا ایشون رفتار ناشایستی با من داشتن
    ویرایش توسط Najvaa : سه شنبه 19 آبان 94 در ساعت 14:38

  11. کاربر روبرو از پست مفید Najvaa تشکرکرده است .

    نارجیس (سه شنبه 19 آبان 94)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امروز اصلا حال و روز خوبی ندارم

    احساس خشم و نفرت میکنم

    تازه یادم افتاده که اون روز اون آقا چه برخورد بدی باهام داشت چه حرفایی زد.... ازش متنفر شدم

    ازطرفی حالم از خودم بهم میخوره که چقد ضعیف عمل کردم

    چرا محکم وقاطع باهاش حرف نزدم

    یادم افتاد نامزدم با هرمسئله ای چه تقصیر من بود چه تقصیر خودش قهر میکرد و میرفت وهیچ خبری ازش نمیشد انقد زنگ نمیزد تا من زنگ بزنم اصلا احساس مسئولیت نداشت


    امروز فکرمیکنم ریشه مشکلم رو پیدا کردم

    تا قبل ازتصادف همه چی خوب بود ومن هم رفتار نرمالی داشتم اما بعد ازاینکه تصادف کرد من وظیفه خودم دونستم

    که بیشتر توجه کنم حالا فرقی نمیکرد چه ایشون باشه چه هرکس دیگه ای شاید چون خودم فکرمیکنم تو شرایط

    سختم دوستان نزدیکم باید بیشتر هوام وداشته باشن... واین شاید باعث شده ایشون دلزده شن وفکرکنن رابطه از

    جانب من خیلی جدی شده شاید اگه صبرمیکرد وبه وضعیت عادی بازمیگشت میدید که رفتار منم متعادل شده

    من واقعا گیجم یعنی آیا من اشتباه کردم یا اشتباه ازایشونه که ظرفیت نداره
    ویرایش توسط Najvaa : چهارشنبه 20 آبان 94 در ساعت 12:01

  13. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Najvaa نمایش پست ها

    ... واین شاید باعث شده ایشون دلزده شن وفکرکنن رابطه از جانب من خیلی جدی شده شاید اگه صبرمیکرد وبه وضعیت عادی بازمیگشت میدید که رفتار منم متعادل شده

    من واقعا گیجم یعنی آیا من اشتباه کردم یا اشتباه ازایشونه که ظرفیت نداره
    جواب این سوالت توی پست قبلی آقای کاوه هست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Kaveh_r نمایش پست ها

    همه این اتفاقات نشون میده این رابطه یک رابطه منطقی نیست و طرفتون هم مثل خودتون با قوره سردیش میکنه با یه مویز گرمی. عقب بکشی جلو میاد و جلو بری عقب میکشه ... صرف اینکه بخواهید این رابطه را ادامه بدید، راه اینه که گفتم. ولی هر روز همین اوضاع را خواهید داشت. یروز عاشق زار یروز قهر. آخرش هم به ازدواج نمیرسه که اگر برسه هم واویلا.

    اما شما باید دنبال یه رابطه عاقبت دار باشید، رابطه ای که سالم، منطقی و بدور از رفتارهای احساسی نابالغ باشه.
    بشینید فکر کنید که اصلا این آدم با این رابطه بدردتون میخوره یا نه؟

    بیاید اینبار شما تصمیم بگیرید و بجای ترس از طرد شدن، از ترک کردن نترسید.!

    رفتارهای این آقا متعادل، نرمال، بالغانه و قابل اعتماد نیست. عزیزم زندگی رمان و فیلم عاشقانه نیست که شما بری ازدواج کنی و ایشون منتظرت بمونه و برگردی به وصال محبوب برسی و ... اینا همه اش قصه است. اگر شما ازدواج کردی (ایشون جلو نیامد) و جدا شدی و ایشون همچنان منتظره به نظر من اسمش عشق نیست، ضعفه!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (پنجشنبه 21 آبان 94), Najvaa (پنجشنبه 21 آبان 94)

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    ساس میکنم با توجه به رفتار به قول شما احساسی نابالغی که روز آخر نشون دادم ایشون با من تماس میگیرن حالا یا ازسر ترحم یا نگرانی یا هرچیز دیگه ای

    میخوام راهنماییم کنید چطور صحبت کنم که من این رابطه رو ترک کرده باشم چون واقعا ایشون رفتار ناشایستی با من داشتن

    یاد اون قسمت از سریال پژمان افتادم که نامزدش ترکش کرده بود و پژمان خیلی ناراحت بود. زنگ زد به نامزدش و کلی عاجزانه التماسش رو کرد که رابطه شون را ادامه بده. بعد که دختره قبول کرد، پژمان گفت حالا من نمیخوامت و .... خیلی خشنود قطع کرد.

    غیر از خودتون و ان آقا هیچکس نمیدونه بین شما چی گذشته و ایشون چه رفتاری با شما داشته! پس میخواهید چی رو به کی ثابت کنید؟ مهم خودتونید. وقتی در ذهنتون فراموشش کردید یعنی ترکش کردید.
    ( خود من به زن سابقم پشت تلفن میگفتم دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم بعد ادامه میدادم برای اینکه .... و 4 ساعت حرف میزدم )

    سوالتون را دوباره بخونید لطفا!!! میخواهید راهنماییتون کنیم چجوری صحبت کنید که شما رابطه را ترک کرده باشید؟! شما به من بگید من چجوری داد بزنم که ساکت بوده باشم؟!
    همینکه شما دارید به زنگ زدن اون فکر میکنید یعنی رابطه را ترک نکردید! خودتون را گول نزنید.
    فراموش کردن را یاد بگیرید

  16. 3 کاربر از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (پنجشنبه 21 آبان 94), cheshmakk (چهارشنبه 20 آبان 94), Najvaa (پنجشنبه 21 آبان 94)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 خرداد 96 [ 07:49]
    تاریخ عضویت
    1394-6-30
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    2,025
    سطح
    27
    Points: 2,025, Level: 27
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 125
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 51 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم شیدا و آقا کاوه ممنون که همراهیم میکنید واقعا تو این چندروز راهنمایی های شما باعث شده

    حالم بدترنشه

    ( آقا کاوه پست آخرتون خیلی آموزنده بود در عین حال بعد ازچندروز داغونی یه لبخند اومد رو

    چهره ام مرسی واقعا )

    من میخوام این آقارو فراموش کنم اما مغزم قبول نمیکنه چون یک سری استدلال ها برای خودش میاره و

    نمیذاره قبول کنم

    میخوام با کمک شما دوستان عزیز جواب این استدلال هارو بدم تا بتونم فراموش کنم نمیتونم اینطوری

    قبول کنم که تموم شه!

    اول اینکه من تو این دوسه ماهی که با ایشون صحبت کردم هیچ رفتار غیر نرمالی از ایشون ندیدم و هیچ مشکلی نداشتیم آیا باید با تمام ویژگی های مثبتی که ایشون دارن فراموشش کنم در حالی که مطمئن نیستم علت رفتار ایشون دقیقا چی بوده؟ ایشون به من گفتن اون چند روزی که تصادف کردن تو خونه اعلام کردن که بهشون اصرار نشه که ازدواج کنن شاید تو این چند روز علاوه بر مشکل جسمی و روحی مشکلات دیگه ای داشتن

    دوم اینکه من هم باید مثل ایشون از روز اول همه چیز رو میگفتم چون ایشون هرچیزی رو راجب خانواده شون میگفتن و بالتبع ازمن هم همچین انتظاری داشتن

    سوم اینکه شاید انتظارشون از نحوه پاسخ من به سوالشون روز آخر چیز دیگه ای بوده و نوع پاسخ من باعث شد همچین واکنشی نشون بدن هم اعتمادشون ازمن سلب بشه وهم راجب نوع شناختشون به شخصیت من دچار شک بشن

    دو موضوع هم هست که واقعا برام آزار دهنده اس:

    یکی اینکه این فکر که ایشون من رو به عنوان ازدواج در حد خودشون ندیدن این آزارم میده نمیتونم بپذیرم ونمیزاره به این راحتی بیخیال شم

    بعدی اینکه یه فکر آزار دهنده میاد سراغم که شاید اصلا هیچ علاقه ای نبوده و رفتارشون تو این مدت حیله ای بیش نبوده
    خب ما یه جمع دوستانه داشتیم وهمه تقریبا از علاقه ما با خبر بودن بیشتر از علاقه ایشون چون من تودار بودم بعدش که من رفتم ازدواج کردم تو حرفاشون این رو احساس کردم که چقد از این موضوع ناراحت بودن و حتی از جمع دوستان فاصله گرفته بودن وحالا شاید الان با این حرکت میخواستن به بقیه بگن که نجوا برگشت و حتی التماسمم کرد.... با این مسئله چطوری کنار بیام؟

    آیا باید جواب همه اینهارو با این جمله که "منو نمیخواد و باید فراموشش کنم" بدم؟؟؟؟؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کودک 2ساله ام فقط با وسایل خطرناک بازی میکند
    توسط شیدا1392 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 15 اسفند 94, 13:23
  2. لجبازی دختر دوساله من طبیعی؟
    توسط شیدا1392 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 آبان 94, 10:12
  3. دیگه نمیخوام داروسازی بخونم فقط میخوام آرامش ورضایتمو اززندگیم بالا ببرم
    توسط مامان فربد در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 03 مرداد 93, 15:25
  4. +هوسبازی درمان دارد یا نه ؟
    توسط خاطره 5 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 17 اسفند 87, 11:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.