به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منکه نا امید شدم ازش.توی هیچ زمینه ای منو ارضا نمیکنه.در حالی که انتظارات من ازش فقط انتظارات پایه ای هستش. از اون موقعی هم که بچه دار شدیم بدتر هم شده و بیشتر تو فازه بچه هستش و البته خودمم میدونستم با اومدن بچه فاصله مون بیشتر میشه. البته تمام این مشکلاتی که دارم تقصیره خودمه چون آدم رک و قاطعی نیستم ، دوست ندارم جلوش وایسم و به هر بهایی که شده تا تامین شدن خواسته هام باهاش بد بشم.در هر صورت همش تقصیره خودمه از اولش که عجله ای و بدون فکر انتخاب کردم و الانم که دارم مسیر اشتباه و میرم .دلم به حال زندگیم میسوزه.

    راستی کارایی که گفتید رو اگه انجام بدم فوری باهام قهر میکنه و شک هم ندارم.اگه بخوام تحت فشارش بذارم ممکنه کارمون به طلاق بکشه. اصلا زیر بار حرف نمیره.هر وقت هم از این صحبت کردم که حرفمو گوش نمیدی و ... فوری قهر میکنه و بازیو به نفع خودش تموم میکنه آخرم پشیمون میشم که چرا این حرفو زدم.خدا بخیر کنه من چجوری تا آخر عمرم میخوام با این شرایط زندگی کنم ، همه ی بار زندگی روی دوشه منه ، خوب مشارکت نمیکنه.خوب منم آدمم حق دارم که تامین بشم
    ویرایش توسط myl : چهارشنبه 13 آبان 94 در ساعت 11:23

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    دوست عزیز متاسفم که در سال اول زندگی که باید پر شور ترین و عشقولانه ترین روزهای زندگیت باشه رو در این حال و روز هستی،
    اما یه اشتباهی که در نحوه برخورد تو هست اینه که ترس از دست دادن داری و یه جورایی انگار باید بسوزی و بسازی تا مبادا خانومت قهر نکنه، مبادا حرفی که میزنی بهش بر نخوره، مبادا ...
    ببین دوست من، رعایت حال طرف مقابل لازمه اما این رعایت حال یه حد و اندازه ای داره، (من این مثال رو زیاد می زنم چون دقیقاً توی کارگاه انجامش دادم و تصویرش جلوی چشممه) یه فنری رو تحت فشار قرار بدی بعد ول کردنش فنر به حالت اولیه بر می گرده اما اگر فشاری که به فنر وارد می کنید بیش از تحمل اون باشه فنر له میشه و دیگه به حالت اول بر نمی گرده، و تا زمانی که زیر این بار له نشدی یه تصمیمی بگیر و سعی نکن تا جایی پیش بری که دیگه نتونی بر گردی،
    من یه شرایطی رو داشتم و یه تاپیک هم بابتش زده بودم و اون این بود که بعد دلخوری هایی که بین من و همسرم پیش میاد همیشه این من هستم که باید پا پیش بزارم و این موضوع منو آزار می داد، نه از باب اینکه چرا من برای آشتی تلاش می کنم، برای این نگران بودم که اگه یه روز من اعصابم اونقدری خورد شد که پا پیش نزاشتم شرایط ما چی می شه، و خب سر این موضوع هم با همسرم صحبت کردم و خب حل و فصلش کردیم،
    و منظورم از بیان این موضوع این بود که برای زندگی باید دو طرف تلاش کنن و تلاش یه طرفه علاوه بر این که لذت زندگی کردن رو از اون طرف می گیره باعث میشه که در صورت کم آوردن اون فرد، زندگی از هم نپاشه و طرف مقابلش بار رو بدوش بکشه.
    الان هم نیاز نیست شما به رویه غلط خودتون ادامه بدید، چون ادامه دادن به این رویه اوضاع رو بد تر می کنه،
    انجام دادن کار خونه واقعاً چیز خاصی نیست که بخواد به بحران این چنینی تبدیل بشه، برای مثال من دیروز یه ساعت زود تر کارم تموم شد و وقتی برگشتم خونه گفتم تا خانومم میاد بزار براش گوشت کباب کنم، باور کنید توی یه ساعت، ظرف های شب قبل رو شستم، چند تا سیخ گوشت و گوجه کباب کردم، برنج هم گذاشتم (اونم دمی نه آب کش)، سفره رو هم پهن کردم، تازه بعدش هم رفتم دنبال خانومم، یعنی همه اینا توی 45 دقیقه انجام شد. می خوام بگم که تا زمانی که مجبور به انجام دادن نباشه همین 45 دقیقه هم براشون سخته اما اگه برید به سمتی که خودشون مسئولیت رو به دوش بکشه همه مشکلات حل میشه، و باز متاسفانه شما در برابر رفتار همسرتون منفعل رفتار می کنید که این به هیچ وجه برای یه مرد درست نیست. درسته که میگن مرد باید مهربون باشه، محبت کنه و ... اما همه این کارا نباید جذبه مرد رو از بین ببره.

    اگه بخوام نتیجه گیری کنم همون حرف چند ماه پیش رو میزنم ، و به نظر من چون اون طور که شما از خانواده همسرتون تعریف کردید (مادری خانه دار و مهربان و ...)و همون طور که رفتارشون با شما بر پایه احترام هست پس میشه کاملاً منطقی با این خانواده کنار امد. یعنی تمام خواسستون رو ازشون بخواید. و به نظر من شرایط شما به سمتی رفته که مثل بچه، که تا گریه نکنه کسی بهش غذا نمی ده و فکر می کنه که همه چیز در آرامشه ، شده. پس باید بخواید.

    و یه توصیه، لطفاً تمام صبر خودتون رو خرج نکنید.
    دل آرام گیرد به یاد خدا
    ویرایش توسط به دنبال خوشبختی : چهارشنبه 13 آبان 94 در ساعت 14:00

  3. 3 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 13 آبان 94), نیکیا (چهارشنبه 13 آبان 94), میشل (پنجشنبه 14 آبان 94)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط به دنبال خوشبختی نمایش پست ها
    دوست عزیز متاسفم که در سال اول زندگی که باید پر شور ترین و عشقولانه ترین روزهای زندگیت باشه رو در این حال و روز هستی،

    واقعا همینه که میگید.الان که ساله اولشه اینجوریه وای به زمانی که پیر بشیم...


    نقل قول نوشته اصلی توسط به دنبال خوشبختی نمایش پست ها
    اما یه اشتباهی که در نحوه برخورد تو هست اینه که ترس از دست دادن داری و یه جورایی انگار باید بسوزی و بسازی تا مبادا خانومت قهر نکنه، مبادا حرفی که میزنی بهش بر نخوره، مبادا ...
    ببین دوست من، رعایت حال طرف مقابل لازمه اما این رعایت حال یه حد و اندازه ای داره، (من این مثال رو زیاد می زنم چون دقیقاً توی کارگاه انجامش دادم و تصویرش جلوی چشممه) یه فنری رو تحت فشار قرار بدی بعد ول کردنش فنر به حالت اولیه بر می گرده اما اگر فشاری که به فنر وارد می کنید بیش از تحمل اون باشه فنر له میشه و دیگه به حالت اول بر نمی گرده، و تا زمانی که زیر این بار له نشدی یه تصمیمی بگیر و سعی نکن تا جایی پیش بری که دیگه نتونی بر گردی،
    من یه شرایطی رو داشتم و یه تاپیک هم بابتش زده بودم و اون این بود که بعد دلخوری هایی که بین من و همسرم پیش میاد همیشه این من هستم که باید پا پیش بزارم و این موضوع منو آزار می داد، نه از باب اینکه چرا من برای آشتی تلاش می کنم، برای این نگران بودم که اگه یه روز من اعصابم اونقدری خورد شد که پا پیش نزاشتم شرایط ما چی می شه، و خب سر این موضوع هم با همسرم صحبت کردم و خب حل و فصلش کردیم،
    و منظورم از بیان این موضوع این بود که برای زندگی باید دو طرف تلاش کنن و تلاش یه طرفه علاوه بر این که لذت زندگی کردن رو از اون طرف می گیره باعث میشه که در صورت کم آوردن اون فرد، زندگی از هم نپاشه و طرف مقابلش بار رو بدوش بکشه.
    الان هم نیاز نیست شما به رویه غلط خودتون ادامه بدید، چون ادامه دادن به این رویه اوضاع رو بد تر می کنه،
    انجام دادن کار خونه واقعاً چیز خاصی نیست که بخواد به بحران این چنینی تبدیل بشه، برای مثال من دیروز یه ساعت زود تر کارم تموم شد و وقتی برگشتم خونه گفتم تا خانومم میاد بزار براش گوشت کباب کنم، باور کنید توی یه ساعت، ظرف های شب قبل رو شستم، چند تا سیخ گوشت و گوجه کباب کردم، برنج هم گذاشتم (اونم دمی نه آب کش)، سفره رو هم پهن کردم، تازه بعدش هم رفتم دنبال خانومم، یعنی همه اینا توی 45 دقیقه انجام شد. می خوام بگم که تا زمانی که مجبور به انجام دادن نباشه همین 45 دقیقه هم براشون سخته اما اگه برید به سمتی که خودشون مسئولیت رو به دوش بکشه همه مشکلات حل میشه، و باز متاسفانه شما در برابر رفتار همسرتون منفعل رفتار می کنید که این به هیچ وجه برای یه مرد درست نیست. درسته که میگن مرد باید مهربون باشه، محبت کنه و ... اما همه این کارا نباید جذبه مرد رو از بین ببره.

    اگه بخوام نتیجه گیری کنم همون حرف چند ماه پیش رو میزنم ، و به نظر من چون اون طور که شما از خانواده همسرتون تعریف کردید (مادری خانه دار و مهربان و ...)و همون طور که رفتارشون با شما بر پایه احترام هست پس میشه کاملاً منطقی با این خانواده کنار امد. یعنی تمام خواسستون رو ازشون بخواید. و به نظر من شرایط شما به سمتی رفته که مثل بچه، که تا گریه نکنه کسی بهش غذا نمی ده و فکر می کنه که همه چیز در آرامشه ، شده. پس باید بخواید.

    و یه توصیه، لطفاً تمام صبر خودتون رو خرج نکنید.
    میخام یه مهلت یکماهه دیگه بهش بدم تا یکماه هم صبر میکنم و هیچی بهش نمیگم. اگه خودشو درست نکنه دیگه قاطع باهاش برخورد میکنم.حالا میخاد به هر بهایی که تموم بشه.
    نهایتش اینه که میگه طلاقمو بده منم چون پول ندارم که مهرشو بدم میوفتم زندان ولی دیگه تحمل این زندگی رو ندارم.
    دیگه هم نمیخام تو کارای خونه هیچ مشارکتی بکنم. حرف شما کاملا درسته ،بدبختی اینه که کار خونه همچین کاره زیاد و خاصی هم نیست که بگم اذیت میشه و سخته. من خودم هم توی یکساعت هم میتونم خونه رو تمیز کنم هم آشپزی کنم هیچکاری هم واسم نداره منتها از بس که این خانوما تو خونه ی باباشون که بودن دست به سیاه و سفید نزدن هیچکاری بلد نیستن حالا بعضی از خانوما که ازدواج میکنن حداقل اینقدر علاقه و مسئولیت پذیری از خودشون نشون میدن که سبک زندگیشون رو درست کنن ولی خانومه من همینکارم بلد نیست.
    همیشه مهربونی و کمک والدین به بچه هاشون کار درستی نیستش. خانومه من یک نمونه ی بارز یک تربیت غلط هست.

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    حس می کنم هر چی ما میگیم همش باد هواست، چون تو فقط کار خودتو می کنی و اینجا امدنت هم واسه اینه که درد و دل کنی و چون در دنیای واقعی کسی رو نداری که بتونی این حرف ها رو با اون در میان بزاری پس مجبوری که بیای اینجا و با ما غریبه ها درد و دل کنی تا شاید یه مقدار آروم بشی،
    این که اسرار زندگیتو برای هر کسی بازگو نمی کنی، اینکه یک سال با تمام حرکات زن ناسازگارت، ساختی و ... همه اینا احسنت داره (ب قول امروزی ها لایک داره) اما باور کن این سایت فقط برای درد و دل کردن نیست و بسیاری بودن که از همین سایت مسیر زندگیشون رو پیدا کردند.
    اما متاسفانه چیزی که در این مدت من از شما دیدم اینه که صرفاً برای درد و دل اینجا میاید و هیچ گونه توجهی به نظرات ندارید و حرفتون رو میزنید.
    شما الان از فرصت یک ماهه گفتید، اما باید چند چیز رو در نظر بگیرید،
    یادمه وقتی تازه ازدواج کرده بودید به چیزایی مثل عادت ماهانه خانوم ها و تعطیلی همه چیز به این بهانه اعتراض داشتید، و خب این نشان از عدم مهارت و آشنایی شما با زندگی مشترک بود و البته به نظر من دلیل اعتراضتون به این موضوع، برآورده نشدن خواسته هاتون در طول ماه بوده، و اگه در طول ماه شما از هر نظری چه جسمی و چه روحی ارضاء می شدید مطمئناً با توجه به خانواده دوست بودنتون در تایم عادت ماهانه همسرتون هیچ گونه نارضایتی از ایشون نداشتید.
    و چیزی که هست باید بر اساس موقعیت های زمانی و مکانی شما انعطاف هایی داشته باشید مثال میزنم
    الان شما از فرصت یه ماهه گفتید اما به نظر من حتی خانم هایی هم که قبل از بدنیا اوردن بچه شون کل کارای خونه رو انجام می دادن الان با امدن بچه و افزوده شدن کار بچه و نیز افسردگی که بعد از زایمان (شاید) پیش بیاد خیلی از اون وظایفشون رو نمی تونن انجام بدن چه برسه به همسر شما که در شرایط عادی هم با انجام این کارا مشکل داشت.
    پس فرصت یه ماه یعنی انتظار معجزه داشتن.
    منظورم اینه که اگه قبلاً می شد در یه ماه انتظار درست شدن اوضاع رو داشت اما الان با توجه به شرایط، (بعد از زایمان و افزوده شدن کارهای بچه و...) این انتظار، انتظار نا بجایی هست.
    معمولاً به مردان توصیه می کنن که در زمان های عادت ماهیانه همسر، سعی کنید بیش از روز های دیگه در کارهای خونه کمک کنید چون از نظر پزشکی ، انرژی زیادی از زن در این تایم گرفته میشه و از نظر عاطفی هم نیاز به تکیه گاه داره، و یا بعد از زایمان نیز بیش از مواقع دیگه به همسر محبت کرد چرا که در این تایم زمانی مستعد افسردگی هست. حالا شما در این شرایط می خواید در عرض یه ماه همه مشکلاتی که در شرایط عادی نتونستید حلش کنید رو حل کنید. به نظر خودتون شدنیه؟
    و موضوع دیگه اینکه نیاز نیست با نا امیدی دنبال انجام کار باشی چون جوابش از ابتدا مشخصه، در کت می کنم که وقتی یه مرد خانواده دوست وارد خونه میشه اما هیچ کدوم از چیزایی که در گوشه و کنار خونه افتاده باب میلش نیست (از لباسای کثیف گوشه اتاق گرفته تا ظرف های شام دیشب و یا رخت های خواب های جمع نکرده) و خود این چیزا کل انرژی رو از آدم میگیره و خستگی کار بیرون رو 2 چندان می کنه، و حتی من یه فایلی رو خوندم که این موارد و امثالهم انرژی منفی در خونه ایجاد میکنه (سعی می کنم مقالشو در قسمت مقالات بزارم ) اما باور کن و باور داشته باش که مشکل، زندگیت قابل حله. تنها به این دلیل این رو میگم که خانواده همسرت رو می تونی همسو کنی با خودت اگر همون اول می گفتی که مادر همسرت هم همین شکلی هست و یا بقیه خواهراش هم این شکلی هستن می گفتم تلاشت ، آب در هاونگ گوبیدن است اما با شرایطی که داری سعی کن از این پتانسیل ها استفاده کنی و زندگی رو برکام خودت هم شیرین کنی.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  6. 5 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    myl (پنجشنبه 14 آبان 94), گندم.م (پنجشنبه 14 آبان 94), نیکیا (پنجشنبه 14 آبان 94), میشل (پنجشنبه 14 آبان 94), صبا_2009 (پنجشنبه 14 آبان 94)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط به دنبال خوشبختی نمایش پست ها
    حس می کنم هر چی ما میگیم همش باد هواست، چون تو فقط کار خودتو می کنی و اینجا امدنت هم واسه اینه که درد و دل کنی و چون در دنیای واقعی کسی رو نداری که بتونی این حرف ها رو با اون در میان بزاری پس مجبوری که بیای اینجا و با ما غریبه ها درد و دل کنی تا شاید یه مقدار آروم بشی،
    این که اسرار زندگیتو برای هر کسی بازگو نمی کنی، اینکه یک سال با تمام حرکات زن ناسازگارت، ساختی و ... همه اینا احسنت داره (ب قول امروزی ها لایک داره) اما باور کن این سایت فقط برای درد و دل کردن نیست و بسیاری بودن که از همین سایت مسیر زندگیشون رو پیدا کردند.
    اما متاسفانه چیزی که در این مدت من از شما دیدم اینه که صرفاً برای درد و دل اینجا میاید و هیچ گونه توجهی به نظرات ندارید و حرفتون رو میزنید.
    شما الان از فرصت یک ماهه گفتید، اما باید چند چیز رو در نظر بگیرید،
    یادمه وقتی تازه ازدواج کرده بودید به چیزایی مثل عادت ماهانه خانوم ها و تعطیلی همه چیز به این بهانه اعتراض داشتید، و خب این نشان از عدم مهارت و آشنایی شما با زندگی مشترک بود و البته به نظر من دلیل اعتراضتون به این موضوع، برآورده نشدن خواسته هاتون در طول ماه بوده، و اگه در طول ماه شما از هر نظری چه جسمی و چه روحی ارضاء می شدید مطمئناً با توجه به خانواده دوست بودنتون در تایم عادت ماهانه همسرتون هیچ گونه نارضایتی از ایشون نداشتید.
    و چیزی که هست باید بر اساس موقعیت های زمانی و مکانی شما انعطاف هایی داشته باشید مثال میزنم
    الان شما از فرصت یه ماهه گفتید اما به نظر من حتی خانم هایی هم که قبل از بدنیا اوردن بچه شون کل کارای خونه رو انجام می دادن الان با امدن بچه و افزوده شدن کار بچه و نیز افسردگی که بعد از زایمان (شاید) پیش بیاد خیلی از اون وظایفشون رو نمی تونن انجام بدن چه برسه به همسر شما که در شرایط عادی هم با انجام این کارا مشکل داشت.
    پس فرصت یه ماه یعنی انتظار معجزه داشتن.
    منظورم اینه که اگه قبلاً می شد در یه ماه انتظار درست شدن اوضاع رو داشت اما الان با توجه به شرایط، (بعد از زایمان و افزوده شدن کارهای بچه و...) این انتظار، انتظار نا بجایی هست.
    معمولاً به مردان توصیه می کنن که در زمان های عادت ماهیانه همسر، سعی کنید بیش از روز های دیگه در کارهای خونه کمک کنید چون از نظر پزشکی ، انرژی زیادی از زن در این تایم گرفته میشه و از نظر عاطفی هم نیاز به تکیه گاه داره، و یا بعد از زایمان نیز بیش از مواقع دیگه به همسر محبت کرد چرا که در این تایم زمانی مستعد افسردگی هست. حالا شما در این شرایط می خواید در عرض یه ماه همه مشکلاتی که در شرایط عادی نتونستید حلش کنید رو حل کنید. به نظر خودتون شدنیه؟
    و موضوع دیگه اینکه نیاز نیست با نا امیدی دنبال انجام کار باشی چون جوابش از ابتدا مشخصه، در کت می کنم که وقتی یه مرد خانواده دوست وارد خونه میشه اما هیچ کدوم از چیزایی که در گوشه و کنار خونه افتاده باب میلش نیست (از لباسای کثیف گوشه اتاق گرفته تا ظرف های شام دیشب و یا رخت های خواب های جمع نکرده) و خود این چیزا کل انرژی رو از آدم میگیره و خستگی کار بیرون رو 2 چندان می کنه، و حتی من یه فایلی رو خوندم که این موارد و امثالهم انرژی منفی در خونه ایجاد میکنه (سعی می کنم مقالشو در قسمت مقالات بزارم ) اما باور کن و باور داشته باش که مشکل، زندگیت قابل حله. تنها به این دلیل این رو میگم که خانواده همسرت رو می تونی همسو کنی با خودت اگر همون اول می گفتی که مادر همسرت هم همین شکلی هست و یا بقیه خواهراش هم این شکلی هستن می گفتم تلاشت ، آب در هاونگ گوبیدن است اما با شرایطی که داری سعی کن از این پتانسیل ها استفاده کنی و زندگی رو برکام خودت هم شیرین کنی.
    ممنون از وقتی که برای راهنمایی کردن من گذاشتید دوست عزیز
    من وقتی میام توی این سایتها میخونم خانمهایی رو که چقدر هوای شوهرشونو دارن و بازم شوهرشون بهایی بهشون نمیده واقعا افسوس میخورم که چرا من باید دقیقا شرایط عکس رو داشته باشم و به حداقل نیازهام تو زندگی نباید برسم. اگر مردی بودم بی عرضه و خونه نشین و تنبل و بی مسئولیت این مسائل برام مهم نبود ولی چون واسه زندگیم تا الان خیلی زحمت کشیدم دلم میسوزه به حال خودم.گاهی اوقات با خودم میگم چرا منم نباید مثل زنم بیخیال و بی مسئولیت بشینم تو خونه و بیکار باشم اینقدرم خودمو اذیت نکنم ولی آیا با این هزینه های گزاف زندگی امروزی میشه این کارو کرد ؟ به خانمم یدفعه بحثم شد گفتم همینو که اگر منم بیکار میشستم خونه و هیچ پولی در نمی آوردم خودت قبول میکردی این زندگی رو؟ در جوابم گفتش تو قبل از ازدواج هم کار میکردی الانم کار کردنتو به رخ من نکش همه ی مردا کار میکنن.گفتن نداره.
    یعنی اینجوری جوابمو داد.
    مسئله اینجاست که خانوادش خیلی لوس و بی مسئولیت بارش آوردن. اصلا پدر و مادرش دوست ندارن که ایشون تو خونه کاری انجام بده .بخاطر همین هم هست که گفتم بیان کردن این موضوع با مادرش هیچ دردی از من دوا نمیکنه چون مادرش از طریق حرفای خودش مطلع هست که من ازش راضی نیستم بخاطر همینم توی یکی از صحبتهاش که با هم بودیم داشت به من میگفت که شوهرداری و بچه داری این دخترم از بقیه ی دخترام بهتره. به خاطر اینکه مادرش نه قبول داره حرف منو و نه میزاره که دخترش تو خونه کار کنه شده خودش میاد انجام میده که ذخترش اذیت نشه.
    اون یکماه مهلت رو به این خاطر گفتم که حدود 2 ماه از زایمانش بگذره که دیگه واسه درد و ناراحتی و اینجورچیزا بهانه نداشته باشه.چون تو دوران بارداریش هرچی ازش میخواستم یا کاری میگفتم انجام بده همش میگفت که تو شرایطه منو درک نمیکنی و ... در حالی که همه ی خانمهای باردار به همه ی فعالیتهاشون میرسن از خانه داری گرفته تا شوهرداری ولی منم باز چیزی بهش نمیگفتم هم بخاطر خودش هم بخاطر بچه.
    شما میگید اگر قرار بود با رفتار من درست میشد تا الان میشد و تا یکماه آینده هم نخواهد شد ولی من این یکماه رو برای این میخام بهش مهلت بدم که بعد از یکماه که انتظاراتم ازش رو خواستم انتظاراتی که تا الان تامینشون نکرده در جوابم نگه که من الان شرایطم خاصه و ...
    در کل من با خانوادش نمیتونم درمیون بذارم چون همه ی بچه هاشون لوس بار آوردن ولی زنه من از همشون لوس تر و بی مسئولیت تره.
    حتی بارها شده که از زبان خودش اینو شنیدم که گفتش خواهرم یا مادرم گفتش فلان کار رو انجام بده ولی بهش برخورده بوده و بهشون گفته بوده این حرفا چیه من اصلا این حرفا رو قبول ندارم.منظورم اینه که پند و اندرزهای گاه به گاه پدر و مادرش هم اثری نداره.
    من ذهنیتم از ازدواج کردن غلط بود چون فکر میکردم نیازهام تامین میشه ولی ایکاش مجرد میموندم پیش خانوادم و اینقدر خون دل نمیخوردم ولی دیگه اون دوران هیچوقت بر نمیگرده...آخه شما شرایطه منو کامل درک نمیکنید ،دلم میخاد تنها بشیننم یه گوشه ای و گریه کنم گاهی اوقات اینقدر ناراحتم
    ویرایش توسط myl : پنجشنبه 14 آبان 94 در ساعت 15:52

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    در مورد اینکه چرا همسر شما مثل بقیه خانم های اینجا نیست، و یا حتی خیلی از خانم ها شاید بگن کاش همسر من مثل خود شما بود و ما هیچ غمی نداشتیم و ... یعنی مقایسه کردن
    و یه توصیه من به شما اینه که هیچ وقت زندگیتون رو بر پایه مقایسه نزارید، یعنی چی؟
    شرایط همه یکسان نیست، الان توی همین تالار خانومی داریم که خیانت کرده، از اون طرف مردی هم داریم که دست بزن داره و یا بی مسئولیته و انواع و اقسام مشکلات که هر کسی در زندگیش یکی رو داره و یا بعضی ها چند تا دارن و خب شما هم مستثنی نیستید و مشکل عدم مسئولیت پذیری همسرتون رو دارید.
    اما در مورد بحث کمک گرفتن هم، مطمئناً شما وسط میدان هستید و شرایط رو بهتر از ما که صرفاً با کلمات در جریان این موضوع قرار گرفتیم می تونید تحلیل کنید اما حرف من این بود که ضمن اینکه تایید می کنم خواسته (داشتن زندگی آرام بی دقدقه) حق شماست اما محقق شدن آن نیاز به خواستن شما، و همچنین سازگار بودن خواستتون با شرایط همسرتون هم داره.
    بازم میگم حرف من این نیست که با این رفتار همسرتون برای همیشه کنار بیاید. چون شدنی نیست. ادامه دادن این مسیر دیر یا زود شما رو به آخر خط می رسونه.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  9. 2 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    myl (پنجشنبه 14 آبان 94), میشل (پنجشنبه 14 آبان 94)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    تا حالا باهاش حرف زدین ببینین مشکلش چیه؟؟؟ شاید احتیاج داره یکی یادش بده..شاید کم خونی داره و توانایی کارای خونه رو نداره.....البته منم با شما موافقم...چون یادمه توی تایپیکهای قبلیتون گفته بودین که ایشون به نظافت شخصی خودش هم اصلا نمیرسه....الان چطوره؟؟؟ الام این مورد رو حل کردن؟؟...منظورم اینه که کارای خودش و نظافتی که قبلا بخش اشاره کردین حل شده؟؟؟

  11. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 اردیبهشت 95 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,043
    سطح
    27
    Points: 2,043, Level: 27
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما ...
    در دو تاپیک قبلی شما دوستان راهنمایی های خیلی زیادی کردند با نگاهی اجمالی که به اون دو تاپیک داشتم .
    تا بحال به همسرتون گفتین که تو هر جوری که باشی من دوستت دارم ؟ همسر شما به هدیه علاقمند هست.فکر میکنم یه راهی از این طریق باشه .مثلا یکی دوبار که رسیدین خونه ،بهش بگین امروز یه چیزی تو ویترین یه مغازه دیدم ،خیلی دوست داشتم برات بگیرم ولی با خودم گفتم تو که نمیپوشی ،میمونه گوشه کمد .نمیدونم شاید هم از سلیقه من خیلی خوشت نمیاد.
    مطمئنم عکس العمل نشون میده و کنجکاو میشه همسرتون ....
    یا همسر شما به ماهگرد گرفتن علاقه داره و این نشون میده که دوست داره به لحظه هایی که میگذره توجه کنید . یازدهمین ماهگردتون رو براش یه سورپرایزی ترتیب بدین . براشون هدیه ای هم بخرین که دوست دارین استفاده کنن.لباس ، عطر یا هر چیز دیگه . اگه بهتون کادو ندادن بهشون بگین من ازت انتظار کادو ندارم . چون تو بهترین کادوی زندگی من هستی . دوست دارم انتخابم رو تو تن بهترینم ببینم .
    میدونید من فکر میکنم همسرتون هنوز آنچنان که باید و شاید از محبت و عشق شما لبریز نشده ،میخواد مطمئن بشه .
    بعضی وقت ها از فعل و عمل معکوس استفاده کنید . هم آهنگ بشین . بهش بگین میدونم کار بچه داری و رسیدگی به خونه مخصوصا برای تو که تازه 10 ماهه اومدی سرخونه زندگی خودت سخته ولی ازت ممنونم که اینقدر خوب به بچه مون میرسی که من هر وقت تو بغلش میگیرم از تمیزی و بوی خوشش لذت میبرم . یه مدت رو کارهایی که انجام نمیده تمرکز نکنید . خودتون رو هم اینقدر معذب نکنید .
    یکی دو بار دیگه هم قضیه این که مثلا لباسی دیدین که فکر کردین چقدر بهش میاد اما نگرفتین رو با فاصله های زمانی بهش بگین .
    یک چیز دیگه الان به ذهنم رسید .میتونید یه بار هدیه ای بگیرین ولی به همسرتون ندیدن .مثلا یه جایی قایمش کنید .ولی در دسترس ایشون باشه که بتونن پیدا کنن .
    برای کوچولوتون هم لباس بگیرین و وقتی میخوان تنش کنن کلی قربون صدقه بچه تون برید . چقدر بهش میاد ،یه رنگ دیگه هم داشت دوست داشتی اونم میگیرم براش .
    لباس راحتی ست بگیرین برای خودتون و خانومتون .یه سرچ کنید تو نت میتونید پیدا کنید . خرید کنید به آدرس خونه .شب که دیدینش با ذوق خاصی که قطعا خودتون بهتر میدونید ترغیبش کنید اونم بپوشه .
    در مورد آرایش و بقیه موضوعات هم همینطور ....
    خیلی دوست دارم اگر اینکارها رو براشون انجام دادین ،نتیجه ش رو هم بدونم .دلسرد نشین به هیچ وجه .بوته ی محبت بالاخره به گل مینشینه....

  12. کاربر روبرو از پست مفید @hasti تشکرکرده است .

    myl (یکشنبه 17 آبان 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.