حرف شما کاملا درسته ، آدم باید همه تلاشش رو برای حفظ یک زندگی انجام بده ، نه حفظ یک فرد !
من اوایل تلاشم برای حفظ فردی بود که بهش علاقه داشتم ، بعد که همه احساسم رو گذاشتم و تموم شد ، همه تلاشم رو برای حفظ زندگیم کردم ، اما طرف مقابلم نه تنها همکاری نمیکرد بلکه زندگی رو عرصه ی نبرد کرده بود و هر بار تقلای من رو در جهت سازش حس میکرد و می دید نه تنها همکاری نمیکرد ، براش ارزشی هم نداشت و این اواخر در جهت عکس عمل میکرد ! یعنی من تلاش میکردم و می ساختم و ایشون خرابش میکرد !
دیگه این مدلیش خدایی با صبوری و سازش و به کار گیری مهارت های ارتباطی و ... حل شدنی و قابل کنترل نبود .
بگذریم .
بریم سریال ببینیم
کاش از شاخه سرسبز حیات ،
گل اندوه مرا می چیدی ...
"فروغ فرخزاد"
علاقه مندی ها (Bookmarks)